صفحه اصلی امید به زندگی بیا طرحی نو در اندازیم… بخش دوم
بیا طرحی نو در اندازیم… بخش دوم

بیا طرحی نو در اندازیم… بخش دوم

0
43

قرار بر این بود که هر دوهفته یک بار در کلاس درسِ اصلی مان حضور داشته باشیم ولی دیدیم که بهتر اینست هر ده روز این کلاس دایر شود تا به یاری خداوند همگام با مشتاقان ِ تغییر زودتر به بینشی رهایی بخش دست یابیم و آن را در زندگیمان عملی کنیم .

این گام کمی پیچیده تر از درس قبلی ایست و انتخاب برای پیمودن راه به شما عزیزان واگذار میشود تا با توجه به روحیه تان بهترین را برای خود بیابید ولی سعی بر آن شده تا بحث روان و سلیس عنوان شود . از آنجا که دوست داشتیم شما عزیزان با بینشهای متفاوتی از پژوهندگان دگراندیشی آشنا شوید … با ما همراه باشید …

طرحی نو بخش دوم

هر بینشی را تا آنجا که میشود با نام بردن معلم معنوی ِ مربوطه و کتابش مشخص کردیم و سرنخ های لازم را به شما داده ایم تا خود با توجه به نیازتان به دنبال راهکار ِ دوست داشتنی و دلچسبتان بروید .

گامی را که در اولین جلسه آموختیم از استادی بزرگ که در قید حیات هست و بیش از هشتاد سال عمر دارد ، بازگو شده . اعلام تغییر به دنیای درون و بیرون ، در گامهای اولِ خودباوری و خودشناسی ، یکی از شاهکارهای لوییزهی میباشد که بسیار مثمر ثمر است .

با این امید که به خوبی گام اول را برداشته و تمرین های لازم را کرده باشیم به بحث در مورد گام دوم نشسته و درس جلسه ی دوم را با یاری نیروهای معنوی شروع میکنیم .

در همین اوایل راه ، این اصل را که رازدار باشیم و کار ِ خودسازی رو در بوق و کرنا نکنیم ، رعایت میکنیم . این به این دلیل است که ما تازه اول راهیم و میخواهیم انرژیهای منفی را از دور و برمان پاک کنیم و مثبت اندیش شویم . در ابتدای راه توان ِ ما برای مبارزه با منفیات ِ خودمان کفاف میدهد و بار ِ منفیات ِ دیگران را نمی خواهیم و نمیتوانیم که به راحتی بر این بار سوار کنیم و با نیرویی زیادتر به مقابله با آنها برخیزیم . به فرض من امروز تصمیم به پاکسازی ِ خود و گام نهادن در این راه کرده ام و با خود هفته ای را نیز به این مقوله گذرانده ام که تغییر ِ مثبت را پذیرا هستم . با دیدن همسرم ، دوستم ، فرزندم یا دیگری ، به او میگویم : من سایتی را دیده ام و دارم روی خود کار میکنم که تغییر کنم و توضیحاتی نیز در این زمینه به آنها میدهم . و در جواب میشنوم : بابا اینها همش مزخرفه ! اگه قرار بود با چهار تا جمله و دو سه ماه کار آدم به یه جایی برسه که تا حالا ما به اونجا رسیده بودیم و …. شنیدن ِ همین جملات ما را بطور ناخودآگاه دلزده میکند و از ادامه دادن و رفتن در این راه باز میدارد . پس تا وقتی که به نقطه ی امن ساحل الهی نرسیده ایم اعلام آن به دیگرانی که باورشان با ما یکی نیست ، نه تنها باری از دوشمان برنمیدارد که به بارهایی که باید تک تک در میان راه بگذاریم نیز اضافه میکند . پس رازداریم و کرده ی خویش را برای خود نگاه میداریم .

حال با این مقدمه چینی ها به سر اصل موضوع میرویم :

تقریبا تمامی مثبت اندیشان مطرح ِ دوره ی ما با برداشتن ِ این گام که خدمتتان عرض میشود ، هم سلیقه و هم جهت هستند . این گام درباره ی پذیرش ِ نقوص ِ عملکرد ( یا پذیرشِ کارمای منفی ایجاد شده توسط خود ) ما را به نرمی به مرحله ی بعدی سوق میدهد و پلی مهم برای رفتن به پله های بالاتر است . همانگونه که گفتیم مثبت گرایان در پذیرش این مطلب متفق القول هستند ولی با قالبهایی متفاوت ( مانند قالبهای شیرینی پزی ) که تمامی این قالبها ، خواهان آنند که خمیر مایه ای مشابه ( خمیر ناپخته ی یک شیرینی خوشمزه ) را در شکلهای مختلف بریزند تا پس از پخت ( همان به کارگیری ِ تمرینهای لازم برای پرورش درون انسان ) به شیرینهایی با مزه ای مطبوع ( افرادی خودشناس و قدردان ) در اشکال ِ مختلف ولی در ظرف ِ واحدی ( که میتوان دنیای فیزیکی را به این ظرف تشبیه کرد ) چیده شوند و ثمره ای عالی را به بار بیاورند .

همانگونه که در قبل نیز از آن یاد شد ، ما وجودمان از بایدها و نبایدهای شنیداری از والدین ( که آنان نیز کاملا بی گناهند چون خودشان قربانی ِ بایدها و نبایدهای نسلِ پیش از خود و و محیط ِ پیرامونشان بوده اند ) ، به ارث بردن صفات ذاتی و جسمی ، یادگیریهایی از محیطی که در آن بزرگ شده ایم و پیشینه ای که از زندگیهای قبل با خود به همراه آورده ایم ( برای کسانی که به تناسخ اعتقاد دارند ) تشکیل شده که با خواست و اراده و تعقل ِ ما شکل ِ نهایی ِ خود را بدست آورده . همه ی ما دارای صفاتی نیکو و تعدادی صفات ناپسندیده هستیم . در مورد صفات ناپسند ، یا آنها را در معرض دید دیگران گذاشته ایم و یا به مرور از محیط آموخته ایم که اگر دیگران ما را با این صفات بشناسند ، ما به عنوان ِ انسانی ” منفور ” یا ” بد ” در نزد دیگران معرفی میشویم . بنابراین تا آنجایی که در توانمان بوده به نوعی با این صفات مبارزه کرده ایم که به چشم دیگران نیایند . به فرض اگر من از تاریکی ترس دارم ، از زمان کودکی توسط دیگرانی که انگشتشان را به سوی من نشانه رفته اند و به من گفته اند ” ترسو ” ، یاد گرفته ام که برای متفاوت نبودن با عامه ی مردم و انگشت نما نشدن ، باید ترسم را در درونم خفه و یا پنهان کنم و ظاهرم را مانند یک شوالیه ی شجاع نشان دهم . از طرفی چون کسی به من یاد نداده که چگونه با این ترس مبارزه کنم ، فقط فهمیده ام که باید آن را نشان ندهم ولی در باطن هنوز از تاریکی ترسانم . همین یک صفت و یک انگیزه که باعث ِ تفاوت ِ بین ِ ظاهر و باطن ِ من شده یک گره در اعماق ِ وجودم تشکیل داده که بین ِ من ِ واقعی و من ِ ظاهری یک شکاف انداخته ، حالا برویم تا الا ماشاالله ! ترس از فقر ، ترس از پیری ، ترس از مرگ ، ترس از عدم موفقیت ، ترس از چاقی و مسخره شدن ،… و به طور کلی ترس و درگیری از اینکه آنکه باید باشم نیستم !

برای به سطح آوردن ِ این گره ها و خلاصی یافتن از آنها به صورت ِ بنیادی ، درمانگران ِ مختلف راههای متفاوتی را ارائه داده اند که در تمامی آنها اصل ِ روبرو شدن با این صفات و یافتن ِ انگیزه ی اولیه ای که باعث شده تا ما این خصیصه ها را در اعماق ِ وجودمان پنهان کنیم با بررسی و بازبینی یی موشکافانه ، به ما پیشنهاد شده .

همانگونه که در بالا اشاره شد ، ما تعدادی از صفات ناپسند را در ” من ” داریم که یا آن را بی پروا به همه نشان میدهیم و یا بنا به دلایلی که شرح ِ آن رفت برای انگشت نما نشدن آن را در نیمه ی تاریک ِ وجودمان پنهان کرده ایم . تا زمانی که با این دسته از صفات روبرو نشویم و آنها را به عنوان ِ جزئی از وجودمان نپذیریم ، خرد کائنات درسهایی از زندگی را بارها و بارها برایمان تکرار میکند تا ما را به این باور نزدیک کند که من ِ “من ” ، دچار زنگارهایی ایست که باید شسته و ترمیم شود . در دوره ای از زندگیمان همین صفات باعث ِ کمک به ما شده اند ولی اکنون میخواهیم برتر از گذشته یمان عمل کنیم و به بالاتر از این دست یابیم ؛ دنیایمان را تغییر دهیم و آرزوهایمان را برآورده شده ببینیم . به محض ِ اینکه ما به قبول ِ این مشکلات در وجودمان اقرار کنیم و با آنها روبرو شویم و با تمریناتی ذهن ِ خود را رها سازیم ، میبینیم که در اطرافمان همه چیز به شکلی دیگر در حال ِ تغییر و جلوه کردن است : همکاری که تا دیروز فکر میکردیم چقدر بد جلوی ما غذا میخورد و با پرخوریش آزارمان میدهد دیگر جلوی ما سبز نمیشود یا کرده اش دیگر به چشم ِ ما نمیاید ! اطرافیانمان که مداما به ما غر میزند و از ما ایراد میگرفتند ، دیگر با ما چنین نمیکنند ! و… چرا که آنان آیینه ای برای ما بودند که توسط ِ خرد کائنات روبروی ما تنظیم شده بودند تا به ما بفهمانند : تو خود روزی این اشکالات را داشتی و در نیمه ی تاریک ِ وجودت پنهانشان کرده ای . برای اینکه از این برهه و از تکرار شدن ِ بارها و بارهای این درسِ زندگی ات جدا شوی با این خصلتت صلح کن ، از آنکه در خیلی از اوقات تو را در مسیر ِ زندگیت یاری کرده ، از او سپاسگزاری کن و با عشق آن خصلت را تبرک کن و از بند آن رها شو تا به یافته هایی جدیدتر برسی و راههایی را که تا کنون در جلوی ِ مسیر ِ زندگیت سد شده مییافتی ، باز شده ببینی .

حال به بازگویی راههای متفاوت میپردازیم که با الگوهای ذهنی هر کداممان ، یکی از آنها شیرین تر از بقیه جلوه میکند و ما را به سمت خود میکشد تا با آن راه ( یا راهها ) خود را تطهیر کنیم و بیشتر به مقصد نهایمان نزدیک شویم .

۱- در اسلام ما با توبه روبرو میشویم و در حکایتی میشنویم که اشک ِ توبه کننده و فرد نادم جزو مقدس ترین چیزهاست ، اگر از روی ایمانی اصیل باشد . توبه را اگر با ایمانی راسخ و به روش ِ صحیح ِ خود انجام دهیم در دم از تمامی گناهان پاک میشویم و بارِ سنگین ِ کرده ها و داشته هایمان را به یکباره بر زمین میگذاریم و با خاطری آسوده به ادامه ی راه مشغول میشوییم . ولی برای آنان که توبه ای مانند توبه ی نصوح را نمیتوانند عملی کنند نیز درهای دیگری از رحمت ِ خداوند باز است .

۲- لوییز هی اعتقاد دارد که ما با نوشتن آنچه آزارمان میدهد و با تمرینِ از خود پرسیدن ِ علت ِ این نقیصه و اینکه چه عاملی باعث ِ این عذاب در ماست ، و با ادامه دادن و پرسیدن سوالاتی پیاپی و دنباله دار از خود ، میتوانیم به ریشه ی مشکل برسیم . او معتقد است که ضمیر ناخودآگاهمان به کمک ما میایند و در یافتن ِ جوابهای صحیح به ما بهترین کمکها را میکنند . اغلب ” ترس ” و باور ِ این نکته که ” من به اندازه ی کافی خوب نیستم ” به عنوان ریشه ی اکثر دردسرها شناخته میشود ولی باید خود ِ شخص با کنکاشهای درونی ( که نسبتا ساده هم هست ) به ریشه ی مشکل ِ خصوصی ِ خود دست یابد و با کشف ِ این ریشه با آن مواجه شود و بطور کلی آن را از بین ببرد . با شناسایی مقر ِ ضعف در وجودمان کار با دشمنی که رو در روست ساده تر میشود و با گفتن ِ جملات تاکیدی که در زمان حال طراحی میشوند ، نقیض این باورها را میگوییم و به محض ِ جاانداختن ِ باورهای جدید در ذهنمان ، در عرض مدتی کوتاه شفای کلی در آن زمینه حاصل میشود . ( کتاب شفای زندگی )

۳- در روش هواپونوپونو که تا جایی که من میدانم روشی ایست که در حوالی هاوایی متوال بوده ، با روشی بخصوص با پذیرش ِ کامل ِ مسئولیت ِ تمامی مراحل ِ زندگیمان و همینطور با نوشتن و بازگویی کلماتی برای بخشیدن افرادی که در ارتباط با ما بوده اند یا هستند ، باعث پاک کردن کارمایی که بین ما و آنهاست و این مشکلات را مانند زنجیر به دور خود پیچیده ایم ، زودتر به هدف ِ پاکسازی از گذشته و اعمالمان میرسیم تا بدون ِ احساسِ سنگین ِ حمل کردن گناه ، راحتتر ” در حال زندگی  کردن ” را تجربه کنیم . من به شخصه این روش را آزموده ام و جوابی درخور نیز گرفته ام . ( انجمن اولیا ، روش پاک کردن کارمای منفی )

۴- و در روش تلقین پذیری نیز با روش تلقین کردن ِ عکس ِ خصوصیاتی که ناپسند هستند و ما تصمیم به تغییر آن داریم ، در زمانی که در مرحله ی خاصی از آگاهی هستیم ( مرحله ی آلفا که حدود بیست دقیقه قبل از خواب و بیست دقیقه بعد از بیداری نیز آن را تجربه میکنیم ) به عوض کردن ِ نکات منفی ِ وجودمان با تکرار ِ جملاتی تماما مثبت و در زمان حال ، تاکید میکنیم ؛ که این روش را نیز آزموده ام و چون فردی با ذهنیات ِ روان شناختی یی بدینگونه نیستم ، به مفاهیم ِ عمیقی دست نیافتم .

۵- تکنیک رهایی احساسات نیز با تمرینهای خاص خود با نقاط تحریک کننده ی منطقه ای از مغز میانی که مربوط به تجربه و ثبت احساسات ِ منفی ایست ، گویای بکارگیری این مهم است که عواطف منفی مان را باور کنیم ، بپذیریم و با تمرینهایی خاص به گونه ای رفتار کنیم که از ریشه آنها را بخشکانیم . یاسمن گلچین ، در کنار دیگر عزیزان ِ ایرانی یکی از مروّجان این تکنیک در ایران بوده است . محققان این منش که آمریکایی یا انگلیسی هستند ، با تمرکز بر روی مشکلات و نکات منفی ِ وجودمان آنها را طی ِ انجام ِ تکنیکی خاص که ما را با نقاط ِ ارتباطی ِ بدنمان با ضمیرناخودآگاه آشنا میکند و تکرارِ مشکل و سپس تکرار ِ اینکه از این به بعد با انتخاب ِ خود ، مسیر ِ خود را از بینش ِ قبل تغییر میدهیم و به سوی کمال میرویم ، و در انتها با تشکر و قدردانی از خود و خداوند و نیروهای ماورایی ، معجزه ی شفا و گشایش را برایمان به ارمغان میاورند . من شخصا این تمرینها را روی خود به طور کامل پیاده نکرده ام ولی ثمره ی آن را از دیگران شنیده ام . به محض اینکه فرصتی دست دهد و با سیستم EFT بیشتر و کامل تر آشنا شوم ، شما عزیزان را نیز بیشترمطلع خواهم کرد . ( کتاب تکنیک رهایی ذهن ، یاسمن گلچین )

۶- دسته ی دیگر ، روان درمانگرانی مانند کارل یونگ و دبی فورد هستند که مستقیما با روبرو شدن با نیمه ی تاریکِ درونمان کار میکنند یعنی روبرو شدن با واقعیت ِ وجودیمان بدون ِ هیچ طفره ای از آنچه که هستیم یا از آن میترسیم . این عزیزان ما را دعوت به روبرو شدن با مشکلاتمان و ریشه یابی آنها میکنند و عقیده دارند که بایستی از این خصوصیات تشکر کرد و آنها را با قدردانی پذیرفت و با تغییر مسیر دادن از دام آنها به طور کامل رها شد . ( کتاب نیمه تاریک ، دبی فورد )

۷- یک روش ساده از روبرو شدن با نیمه ی تاریکی که به استاد ِ راهنما نیز نیاز چندانی ندارد ( و برگرفته از متدهای درمانگرانِ کار با نیمه ی تاریکی نظیر دبی فورد است ) نوشتن ِ صفات ناپسندِ خودمان بر روی صفحه ای تخیلی ( یا اگر از تجسم خوبی برخوردار نیستیم بر کاغذی واقعی ) به همراه تشکر و قدردانی کردن از این صفات و تجربه هایی که ما را به این که هستیم مبدل کرده اند، میباشد . سوزاندن ِ آن کاغذ با آتش و تبدیل ِ این صفات به انرژی برتر ، و شکرگزاری از خداوند برای اینکه با نیروهای معنویش ما را به تجاربی زیباتر و شادتر رهنمون میکند ، کاریست که ما را با نیمه ی تاریک ِ وجودمان روبرو میکند و از بندهایی که به پای خود نهادیم رهایمان میسازد . به فرض : من با صداقت این را میدانم که انسان ِ طماعی بوده ام پس در این مورد به این شکل عمل میکنم . در تجسمم بر روی کاغذی مینویسم : من طماع بوده ام و یا در نیمه ی تاریک وجود خود این صفت را پنهان کرده ام . من از این خصلت قدردانی میکنم و میدانم که این خصوصیت بارها و بارها در کسب ِ تجربه های زندگیم به من کمکهای مناسبی کرده است ( اگر یک ماجرای زیبا از داشتن ِ این خصوصیت به یاد میاورم ، آن را نیز بازگو و یاداوری میکنم ) . من با اینکه این خصوصیت را داشته ام یا در نیمه ی تاریکم آن را پنهان کرده بودم ، باز هم خود را دوست دارم و تایید میکنم . من زندگی را دوست دارم و به خرد ِ آن اعتماد دارم . من با آغوش ِ باز تجربه های کسب شده از این خصوصیتم را میپذیرم و با تبرکِ عشق آنها را آزاد میکنم . هم اکنون با سوزاندن ِ این خصیصه توسط آتش ِ پاک ، این خصوصیت را به انرژی برتر تبدیل میکنم .( و در ذهن این کاغذ را آتش بزنید و ببینید که این نوشته ها دود شدند یا اگر دارای تخیلی بالا نیستید به واقع این اعمال را انجام دهید ) . من هم اکنون آزاد و رها هستم و میدانم که خداوند و نیروهای معنوی و نورانی مرا در راه رسیدن به تجربیاتی جدید ، زیبا ، شیرین و معنوی با تمامیت عشق ، همراهی میکنند . من شاد ، شاکر و قدردانم . – این مورد را خود آزموده ام و بر روی هر خصلت از وجودم با این روش کار کرده ام ، و جوابهایی زیبا نیز گرفته ام _

۸- روشی دیگر ( که باز برگرفته از جملات لوییز هی است ) این است که با به یاد آمدن هر خصیصه ی نامناسب از وجودمان این جمله ها را بگوییم : من از تمامی تجربه هایی که مرا به من ِ کنونی مبدل کرده سپاسگزارم . با آغوش باز آنها را میپذیرم و با صفای باطن و نیروی عشق تبرک و رهایشان میسازم . همینگونه که هستم عالی ام . من خود را تایید میکنم و دوست دارم . من به خرد کائنات و نیروهای معنوی اعتماد کامل دارم و میدانم که هم اکنون با تمام قدرت مرا یاری میکنند که پذیرای بهترین تجربه های زندگی خود باشم . من هم اکنون آزاد و رها هستم و دنیایم را با نیکی و زیبایی خلق میکنم . من متصل به نورم ، من هدایت شده با نیروهای الهیم و همواره پاک و زیبابین هستم . در هر لحظه خود و دیگران را میبخشم و با تطهیرِعشق دنیایم را میسازم . شکر .

خلاصه ی مطلب اینکه بنابرهر عملکردی که به دلمان مینشیند و آن را با ساختار وجودیمان همخوان تر میبینیم ، خود را با تمامی خوب و بد وجودیمان قبول کنیم ، از آنچه توسط ِ خصوصیات ناپسندمان به ما رسیده قدردانی کنیم و آنها را با عشق رها سازیم . خود را دوست داشته باشیم و سرزنش نکنیم که تا به حال چه ها که نکرده ایم یا بر دیگرانی چون والدینمان خشم یا خرده نگیریم که چرا آنان به ما چنین چیزهایی آموخته اند زیرا هر کسی با توجه به بینش و درک ِ هر مقطعی از زندگیش ، کارهایی را انجام میدهد که معتقد است صحیح میباشد ، پس در هیچ مقطعی ، هیچ دیده ی گنه باری برای شماتت وجود ندارد . به راحتی خود و دیگران را ببخشیم و بر آن باشیم تا از هم اکنون در لحظه ی حال زندگی کنیم .

تا درس و کلاسی دیگر ، منتظر عملکردها و مشارکتهای بی نظیرتان هستیم .

خیر پیش

جویا

%d8%aa%d9%84%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%85-%d8%b3%d8%b1%d8%b2%d9%85%db%8c%d9%86-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%af%d9%88%d8%b1

دیدگاه(۴۳)

  1. سلام من میخواستم داستان زندگیمو بگم بگم طولانیه من سال۹۴ موقع امتحانات بودشب حس کردم بدنم داع شدتپش قلب گرفتم فکرکردم دارم میمیرم رفتم اورژانس گفت حمله عصبیه بعده اون هرروز ی مشکلی داشتم من که تاحالایه سرم نزده بودم یه بارقلبم رفتم اکو گفت مشکلی نیس وسواس پیداکردی یه مدت سردر دکه دکترگفت توسی تی اسکن هیچی معلوم نیس الانم پشتم میسوزه اون قط میشه سردردشروع میشه هرچی چکابوازمایش بودانجام دادم انگار درد نمیخواددست ازسرم برداره هرلحظه هم فکرمردن ولم نمیکنه

  2. سلام ممنون از مطالب خوبتون, من بابت مشکلاتی که داشتم که یکی از اونها وسواسیه که مدتیه در مورد پوست صورتم گرفتم به مشاور مراجعه کردم. در طی جلساتی که داشتم فهمیدم ریشه همه مشکلاتم ناشی از باورهای منفی هست که نسبت به خودم دارم مثل اینکه من زشتم, من کسالت اورم, کسی از من خوشش نمیاد و غیره, دیروز که پیش مشاور رفتم گفت وسواسی که در مورد پوستت گرفتی ناشی از اینه که میترسی تا اخر عمر تنها بمونی و هیچکس تو رو نخواد. راه حلش هم اینه که با این ترس روبرو بشی بگی خوب من زشتم هیچکس منو نمیخواد حالا مثلا برم سرکار, ماشین بخرم, خونه مستقلی بگیرم و اینجوری باهاش روبرو بشی. مثال هم زد که دوستی داره که نابیناست و اینو پذیرفته وداره زندگی میکنه. گفتم من دوست دارم این باورهام تغییر کنه گفت چنین چیزی نمیشه شاید چند صباحی با مثبت اندیشی و اینا حالت بهتر بشه ولی دوباره برمیگرده. باید این درد رو تا اخر عمر تحمل کنی و یاد بگیری که باهاش زندگی کنی. از دیشب ذهنم اشفته شده من توی این سالها تمام تلاشم رو کردم تا این باورها رو تغییر بدم, واقعا ادامه زندگی با این وضعیت برام غیر ممکنه. نمیخوام بپذیرم که ممکنه تا اخر عمر تنها بمونم. ایا واقعا میشه این باورهای ذهنی رو تغییر داد؟ و با تغییر اونها دنیای بیرونمون هم تغییر میکنه؟ ایا واقعا میشه با قانون جذب زندگی رو تغییر داد؟ من قانون جذب رو چندبار به کار بردم ولی هیچ مورد جواب نداده نمیدونم شاید من درست عمل نکردم شاید هم همین باورها باعث شده که کار نکنند. من یه هفته ای هست که جملاتی که در درس اول طرحی نو دراندازیم گفته شده رو تکرار میکنم خودم حس میکنم که حال روحیم بهتر شده, سوالی که داشتم اینه که کتابهایی که در این درس معرفی کردید را اول بخونیم و بعد به سراغ درسهای بعدی برویم؟ ببخشید من در هر پستم اینقدر پرحرفی میکنم. دلیلش اینه کع واقعا میخوام تغییر کنم و خوشحالم که خدا راهنمایی مثل شما در مسیر زندگیم قرار داده. خدا خیرتون بده

    1. با سلام

      درسهایی که در طرحی نو دراندازیم داده شده ، درسهای کلی یه ، شما برای پیشرفت ِ بیشتر باید کتابهای پیشنهاد شده رو به خصوص شفای زندگی رو بخونید تا بدونید در رابطه با مشکلاتتون ، از چه جمله های تاکیدی یی باید استفاده ببرید و یا حتی اونها رو در ای اف تی به عنوان دور ِ نهایی ِ مثبت ، مورد استفاده قرار بدید . تمرین در تمامی زمینه ها در کنار مطالعه ی کتابهای سودمند شما رو به تغییری ایمن و صحیح رهنمون میکنه ( که واقفید زمان میبره ) .
      در رابطه با مثبت اندیشی ؛ اگر قرار بود تمامی پزشکان به این امر اعتماد ِ کافی رو داشته باشن ، دنیامون زودتر از اینها ترمیم شده بود دوست عزیز . به راه خود و مثبت اندیشی ِ خود فکر کنید و به پیش برید ؛ امید و مثبت اندیشی کلید ِ موفقیتهای شما در مراحل ِ مختلف زندگی ِ شماست .

      خیر پیش
      جویا

  3. سلام خدمت جویا و شهاب عزیزم
    ممنون بابت جوابتون جویا جان
    و
    ممنون بابت توجه ت شهاب جان , مشغول عمل به توصیه ت هستم…
    مسیر طولانی و سختی و اومدم تا به اینجا و این پست رسیدم …
    و الان میفهمم که به شاه کلید مشکلات رسیدم . پذیرش و در پی اون رهایی…
    گاهی تو پیچ و خم پذیرفتن فقط گیر میکنم و نمیفهمم چه طور باید قبول کنم و یا اصن چیو باید قبول کنم …
    دست از تلاش و پشتکار و مطالعه برنمیدارم و مطمنا که موفق میشم و میدونم اون روز دور نیست …
    جویای گرامی من به وضوح ریکی رو دریافت میکنم ازت و خیلیییییییییی تو مسیر بم کمک کرده . ازت ممنونم و خواهش میکنم بازم ادامه بده :*

  4. جویا جونم بیشتر برام توضیح بده…
    این مبحث برام گنگه , میفهممشا ولی تو قلبم رسوخ نمیکنه تا به فعل در بیاد . من فک میکنم درسم و گرفتم پ چرا بار احساسی ماجرا از بین نمیره ؟ حتی با ای اف تی هم نمیتونم کمش کنم .
    هر قدر هم که میپذیرم که خودم باعث این اتفاقات شدم بازم نمیتونم این خیانت و هضم کنم 🙁

    1. با سلام
      بر روی تمریناتتون جهت بخشش ِ خود با ای اف تی ، و گفتن جملات مثبت صبور باشید و بگذارید هر موردی به ذهنتون میرسه یکی یکی بدون ِ فشار آوردن بر وجودتون درمان بشه . هر زمان که یه چیزی رو باهاش برخورد کردید که بخواد ذهن ِ شما رو به سرزنش یا آزار دادن برسونه ، مچ ِ ذهنتون رو همونجا بگیرید ! و با ای اف تی ، برای اون قسمت از وجودتون که در اثر ِ اون افکار ، آسیب ِ اساسی دیده و حالا وجودتون داره برای خوب بودن و بیرون رفتن از الگوی قبلی مقاومت میکنه و از خودش واکنش ِ غیر طبیعی نشون میده ، در جا ، نور و عشق بفرستید . برای اون قسمت از وجودتون که میخواد تنبیه تون کنه ، سرزنشتون کنه ، باعث شه خودتون رو نادم و سزاوار ِ قدرنشناسی نشدن برای تمام عمر ببینید ، بهتون تلقین میکنه که شما خودتون مقصرید و باید تاوانش رو برای همیشه پس بدید ، یا به شما میقبولونه که شما به اندازه ی کافی خوب نیستید تا مورد عفو قرار بگیرید و … ، برای همون قسمت از وجودتون، در همون لحظه ی به یاد آوردن خاطره ای دردناک ، نور و عشق بفرستید و به همون قسمت از وجودتون بفهمونید که اون تکه از شما هم که ضربه خورده و زیر ِ دست و پای ِ دیگران سرکوب شده ، نور و عشق میفرستید و بهش محبت میکنید و ترمیمش میکنید و براتون مهمه که اون قسمت از وجودتون رو هم بپذیرید . به تمام ِ قسمتهای وجودتون با اعلام ِ ادراک به دردشون و تحقیر شدنشون ، آزار دیدن و پژمرده شدنشون ، دیدن و احساس کردنشون ، اعلام ِ پشتیبانی کنید و بگید بهشون که میدونید از مظلوم واقع شدن ِ قسمت ِ دردمند ِ وجودتون . اون مقاومت و علتش رو احساس کنید و به وجودتون عشق و اطمینان بدید که باز بودن به روی نیروهای نورانی ِ الهی و ترمیم شدنشون با عشق ِ بی قید و شرطی که شما بهشون میدید ، براشون امنه ، این عشق رو از شما و نیروهای باطنی بپذیرن و خودشون رو ترمیم و شکوفا کنن و دوباره به اصل ِ وجودی ِ تطهیر یافته شون برگردن .
      پریناز جان ، با گوشت و پوست و استخوان و ذهنیاتتون ، چندین سال بد تا کردید حال با چند بار قربان صدقه رفتن از اونها ، به زودی انتظار نداشته باشید روی ِ خوش بهتون نشون بدن ! بدونید اگر درسی رو که باید ، یاد گرفته بودید ، پذیرفته بودید و رها کرده بودید و به بدنتون اون امنیت ِ لازم رو داده بودید ، رها شده بودید ؛ پس هنوز چیزهای ِ دیگه ای هست که بهش واقف نشدید ، با ای اف تی از وجودتون بپرسیدشون .
      سالها به این مخلوق ِ بی همتای ِ خداوند ظلم میکنیم و توقع داریم یه مدت که عکسش رو انجام دادیم بلافاصله جواب ِ مورد نظرمون رو بگیریم ! این عادلانه نیست ! کم طاقتی نکنید ! کمی نازِ این مخلوق رو بکشید تا ببینید چه در عوض برای شما به ارمغان میاورد ! امیدوار به پیش روید .
      خیر پیش
      جویا

  5. سلام شهاب جان
    راستش خیلی متوجه منطورت نشدم
    در حدی که فهمیدم جواب میدم
    راضیم چون تو میدونی من راه سخت و طولانی اومدم و الان چیزایی یاد گرفتم که واقعا هیییییییییچی ازشون نمیدونستم . مخصوصا الان با شناخت نیمه ی تاریک وجود انگار تازه راهمو پیدا کردن , بعد از این همه دویدن .تو این چن ماه اخیر قد ۱۰۰ سال بزرگ شدم , من بخشش و یاد گرفتم , درک کردن و قضاوت نکردن و یاد گرفتم و …
    مسیر هفت خان رستمه , هر خانش درد خودش و داره . راضیم ولی درد این مرحله رو دارم میکشم تا بگذره و کلید توی گذشته س , من هنوز باش خدافظی نکردم . دارم کلنجار میرم , انگار دارم یه اژدها رو از درونم میکشم بیرون …
    من اون پریناز ۲ سال پیش نیستم , کنار خدا آرووم و راضیم به رضاش ولی دردم دارم . و جز صبر و توکل و تلاش راهی سراغ ندارم …
    بیشتر و واضح تر از گذشته بام حرف میزنه مثه کامنت جویای عزیز دلم تو پست ای اف تی , دیدی؟ شهاب اینا چیزای کمی نیست , نمیتونم راضی نباشم …
    من با گذشته کاری ندارم اونه که با من کار داره . وقتی پی گیری کردم دیدم چون تمام گذشته رو نبخشیدم , نپذیرفتم همیشه مقاومت و جنگ داشتم باش و و و کلی گناه و اشتباه …
    شهاب جان درسای گذشته رو نگرفتم واسه همین برام دارن تکرار میشن , پس باید باش کار داشته باشم.
    امیدوارم تونسته باشم جوابتو بدم 🙂

    1. مطلبت رو خوندم پریناز عزیز .
      با تمام این مشکلات و فراز و نشیب هایی که پشت سر گذاشتی ، موردی رو بهت میگم و عملیش کن .
      پذیرش لحظه ی حال.
      اگر هر مشکلی هم داری و هر درسی رو هم یاد نگرفتی و الان اوضاع خیلی سخته ، با این اوضاع درگیر نشو و نخواه که با افکار ذهنی و یا فکر کردن های بیمورد و سرزنش کردن خودت ، مشکل رو حل بکنی .
      بلکه لحظه ی حال رو بپذیر ، خودت رو اینطوری که هستی بپذیر و دوست داشته باش ، نفس خودت و اشتباهات خودت رو هم بپذیر و بگو که من خودم رو میپذریم . تمامی مشکلات لحظه ی حال رو بپذیر و قبول کن و درکنارش خودت و نفس خودت رو هم بپذیر . اگر این کار رو به درستی انجام بدی ، راه حل ها نمایان میشن و مشکلات خود به خود حل . در پذیرش این لحظه ، و سیر نکردن در گذشته و آینده ، نیرویی الهی هست که مشکلات رو حل میکنه . امتحانش کن و مثل همیشه قوی باش

  6. سلامی دوباره
    من با وجود اینکه تمام مطالب این سایت و چن بار خوندم ولی وقتی به طرحی نو در اندازیم رسیدم انکار بار اولم بود که اینا رو میخوندم …
    حال روحیم خوب نیست امکان داره یکم مغشوش حرف بزنم , ببخش جویای عزیز…
    چون خیلی گیر کردم خودم نمیتونم به جواب سوالم برسم یه بار مفصل همه چیز و تعریف میکنم , خواهشا کمکم کنید . ببخشید که طولانی میشه…

    من دو سال پیش تو یه رابطه بودم که طرف به نوعی میتونم بگم که در حقم جنایت کرد و در آخرم به وحشیانه ترین حالت ممکن ترکم کرد . روزای وحشتناکی و میگذروندم و بارها تا مرز خودکشی رفتم ولی ناگهان خوابی دیدم که تمام زندگی منو متحول کرد من تا اون خواب چیزی از دنیای خواب نمیدونستم . نمیدونستم استاد رویا چیه و نشونه های یه رویای صادقه چیه بعد از اون خواب خیلی کنجکاو شدم ببینم تعبیرش چیه که با این وب آشنا شدم و فهمیدم که یه تصویر حقیقی از آینده دیدم و خوابم حتما تعبیر میشه . خواب من مربوط میشد به اون آدم , من دیدیم که اون در آینده نابود میشه و این خواب حکم آب رو آتیش و برام داشت . دیگه از خودکشی دست کشیدم دیدم که خدا چه قد قشنگ انتقام منو از اون آدم میگیره . از اون به بعد تنها به یه امید و انگیزه زندگی کردم و اون دیدن تاوان پس دادن اون آدم بود . به قدری که گاهی با خودم فک میکردم اگه روزی برسه که من ببینم این آدم بدبخت شده دیگه انگیزه ای برای ادامه زندگی ندارم..
    از نفرت و نفرین اون آدم هر روز میسوختم و تحت هیچ شرایطی حاضر نبودم ببخشمش تا اینکه چن ماه پیش یه نفر دیگه اومد تو زندگیم . اوایل متوجه ماجرا نبودم تا اینکه بعد از یه مدت متوجه خیلی چیزا شدم که اول سعی کردم به شدت انکارش کنم . به طرز عجیبی گذشته تکرار شد و, منتها با یه فرق فاحش جاهامون عوض شده بود . این ادم جدید تو جایگاه گذشته من و من تو جایگاه فرد قبلیه زندگیم . نمیتونستم بفهمم چرا اینجوری و کماکان از اون قبلی متنفربودم و نفرینش میکردم تا اینکه مقاومت و شکوندم و پذیرفتم که من در اون مورد خیلی مقصر بودم و الان گذشته این مدلی تکرار شده تا من و متوجه اشتباهات گذشته م شم . وقتی قبول کردم خیلی اتومات اون شخص و بخشیدم حتی انقد جسارت کردم که باش تماس گرفتم و ازش طلب بخشش کردم . به قدری بخشیدمش که حاضر نیستم خار به پاش بره و با گریه و التماس از خدا میخوام که خوابم تعبیر نشه..
    گمون میکردم که با این بخشش همه چیز تموم میشه و من از اون کارما خلاص میشم ولی هیهات که هر روز آبستن یه مورد دیگه ای سر راه این رابطه بود . تا پیش از اینا من از نیمه ی تاریک وجود چیز زیادی نمیدونستم , وقتی دقیق تر به این آدم نگاه کردم دیدم یه آینه ی قدی جلوم وایساده و این آدم دقیییییییییییییییقا خود منه . من تمام گذشته و تمام بد بودنا و حتی خوب بودنامو تو این آدم دیدم . شرو کردم به ریشه یابی بیشتر که مابقی رفتارش که بی نهایت من و آزار میده برمیگرده به کدوم روزای گذشته من و با ای اف تی سعی کردم که خنثی شون کنم . خاطرات گذشته ی من خنثی شدن و دیگه من و ناراحت نمیکنن ولی این آدم و نتونستم نه ببخشم نه هضم کنم کاراشو با اینکه ازش جدا شدم …
    نمیدونم گیرم کجاست؟؟؟
    مگه نه اینکه با دیدن خودمون تو آینه ی دیگران متوجه گذشته مون میشیم و خودمون و میپذیریم و میبخشیم و همچنین تمام آدما و شرایط و اتفاقا رو و بعد از اون شرایط و رنج رها میشیم ؟؟؟؟
    پ من چرا با وجود کنار اومدن با گذشته هنو خاطرات کارای این آدم در حدی آزارم میده که در حد مرگ اشک میریزم ؟؟؟؟
    اگه من واقعا تونستم به بخشایش و پذیرش برسم که قبلی و در اون حد ببخشم چرا این یکی و نمیتونم؟؟؟؟
    مشکل دقیقا کجاست؟ من الان باید چی کار کنم؟

    1. با سلام

      خود را ببخش ! نه یکبار و صدبار بلکه هزاران هزار بار ، و با هر نفس ات ، خود را لایق ِ بخشش ِ خود ببین ! برای بخشیدن ِ هر صفت از دیگری ، بدان که آن صفات را ، تو نیز در ضمیر ِ ناخودآگاه ِ خود حمل میکنی ، یا در تناسخهای بعدیت ، باید با داشتن ِ این صفات روبرو شوی و یا هم اکنون ، با آنها روبرو یی! این اصل ِ وجودی ِ ماست تا تمامیت ِ بودنها و نبودنها ، قضاوتها و بینشها ، ترسها و شجاعت یافتن ها ، محدودیتها و نامحدود بودنها ، یاسها و باورهای نورانی و … را بیاموزیم و آنها را درک کنیم تا وقتی دیگری را در جایگاهی مشابه میبینیم ، احساس ِ او را لمس کرده باشیم و بدانیم همه چیز برای گرفتن ِ درسهای زندگی ایست نه سرزنش ، یا تنبیه و … . باید به این درک برسیم که درسهای زندگی مان برای رشد روحی یمان تکمیل کننده ی راهند ، پس برای گذشته ، حال و آینده ات با پذیرش و بخششی نورانی ، عشق و رحمت ِ الهی را جذب کن و خود را سزاوار و لایق ِ بخشایش و داشتن ِ برکات الهی و آرامش ببین .

      در پناه حق و خیر پیش
      جویا

    2. سلام پریناز عزیز ، صحبت هات رو خوندم، سوالی ازت دارم ، آیا از موقعیتی که در حال حاضر درش قرار داری ، جدا از تمام سختی هایی که تا به حال کشیدی ، آیا الان از خودت راضی هستی ؟
      اگر هستی چرا افکار گذشته رو مرور میکنی ؟ منتظر پاسخت هستم .

  7. سلام به همه کسانی که می خواهند یک انسان در واقعه تمام انسان ها را نجات دهند خیلی جالب بود

  8. سلام من برخوردهای بد زیاد و تکراری را از طرف دیگران داشتم و دارم که به خدا هر چه به عقب بر میگردم و فکر میکنم من چه وقت چیزی حتی شبیه این را در حق کسی کرده ام چیزی نمی بینم من خیلی از خطا های خودم را کشف کرده ام ولی نمیدانم اینها برای چه از طرف همه مشابه به من میرسد آیا میتواند دلیلی غیر از این باشد که کائنات بخواهد عیب مرا به من گوشزد کند

    1. با سلام
      دوست و همراه عزیز ، میدانم که برخی چیزها به نظر غریب میایند ولی شانس ِ خود را امتحان کنید و پس از یکی دو ماه ِ دیگر ، نتیجه را به من هم بگویید . با روش ِ ای اف تی که در کتابخانه ی سایت ، سناریوی آن گذاشته شده ، سناریویی برای این مشکل بسازید و هر روزه آن را حدود ده دقیقه ای بگویید ، پس از یکی دوماه دریافتهایتان را درمیان بگذارید .
      خیر پیش
      جویا

  9. ممنون از راهنمایی
    من این کتابو از میون اون هشت موردی که بالا خوندم انتخاب کردم البته من هم وقتی تمریناشو دیدم فهمیدم که هنوززوده این تمریناتو انجام بدم من مشکل ترس از تاریکی هم دارم که هر از گاهی سراغم میاد.البته سعی می کنم فراموشش کنم و دفعه اول که سعی کردم فراموشش کنم یه خواب پرواز هم دیدم . ولی هنوز پیشرفت چندانی حاصلم نشده.
    ممنون بابت راهنمایی . راستی به نظر شما من از چه مرحله ای باید شروع کنم؟

    1. با سلامی مجدد
      از همون شروع که در قسمت اول ِ مقاله ی طرحی نو گفته شده ، آغاز کنید و تا پایان ِ این سری از مقالات جملات مثبتی رو که براتون جالبه یادداشت کنید و همون جملات رو در طول شبانه روز تکرار کنید تا قویتر از قبل بشید . حداقل در روز یکبار به تمرین سکوت برای ده تا پانزده دقیقه مشغول بشید . بعد از خواندن مقاله ی طرحی نو ، مقاله ی ” ای اف تی ” رو بخونید ، اون رو بیاموزید و سپس تمرینات پیشنهادیش رو انجام بدید . بعد از متبحر شدن در انجام تمرین با ای اف تی و خواندن کتاب تکنیک رهایی ذهن ، سناریوهایی را که برای ضعفهاتون میشناسید بسازید و اونها رو رفع کنید . کتاب نیمه ی تاریک وجود بیشتر به درد کسانی میخوره که در راه تکمیل ِ مسیر روحی ِ خود گامهای اولیه رو کاملا طی کردند و مثبت اندیشی واقعی شده اند و یا به کمک یک استاد دارن خودشون رو پاکسازی میکنند چون لازمه که بعد از هر پاکسازی خودتون رو با جملات مثبت کاملا تقویت کنید وگرنه به مشکلاتی مثل افسردگی ممکنه دچار بشید .
      در پناه حق
      جویا

  10. سلام خسته نباشید
    ببخشید یک سوال داشتم
    تو کتاب نیمه تاریک وجود گفته که شما باید خصوصیات بد (مثلا خشم و…)رو بپذیرید
    اگه این ها رو بپذیریم و گناه بکنیم چی؟
    پس گناه کردن رو بپذیریم؟
    گناه بد نیست یعنی؟

    1. با سلام
      من متاسفانه متوجه نشدم که این نتیجه گیری یی که شما انجام دادید چطور جمع بندی شده ؟!!!
      کتاب نیمه ی تاریک وجود رو باید زمانی شروع کنید که بر مثبت نگری و حدود وظایف و اختیارات ِ خود واقف باشید چون بلافاصله پس از هر پاکسازی باید با جملات مثبت ، خودتون رو تقویت کنید . از طرح سوالتون مشخصه که در مورد مثبت نگری هنوز باید بیش از این وقت بگذارید پس بهتره که انجام تمرین ، با این کتاب رو به تاخیر بندازید .
      پذیرفتن ، در کتاب مزبور به این معنیست که شما هر آنچه را انجام میدهید یا در سر راه ِ شما قرار میگیرد رو به نوعی با تفسیر ِ ” از ماست که بر ماست ” ببینید و بپذیرید که در شرایطی همسان با دیگرانی که در حق ِ شما خشمگین بوده اند ، شما هم عمل یا عکس العملی مشابه انجام میدادید؛ بنابراین شما که خشم بر کسی نگرفتید با کسی که در موقعیتی قرار گرفته که از خود خشمگین بودن را بروز داده در وضعیتی یکسان قرار میگیرید . این فقط یکی از چندین تفسیر و منطقی ایست که بر مورد خشم و پذیرفتن ِ آن بر مبنای تعالیم ِ این کتاب حاکم است . با دیدی دیگر ، به فرض اینکه دائما فردی خشمگین بر سر راه ِ شما قرار گیرد نیز خود تفسیری دارد که نزدیکترین تعبیر ِ آن اینست که چون شما خشم را در خود بنابه دلایلی سرکوب کرده اید ( که اغلب این مورد تا زیر سن ِ هفت سالگی برای شما اتفاق افتاده است ) ، شما با پذیرش ِ این بعد از شخصیت ( خشمگینی ) و رها کردن ِ آن و به کار گیری جملات ِ مثبت ِ پس از پذیرش و رها کردنش ، خود را از مهلکه ی روبرویی با انسانهای خشمگین نجات میدهید .
      پذیرش ِ وجود ِ خود ، یعنی پذیرش ِ روح ِ متعالی که از ازل در وجود ِ ما با پاکی و فطرت ِ خداوندی نهاده شده ، پس تایید ِ آن و قبول ِ لکه هایی که بر روی ِ این آینه زنگار انداخته ، قرار است که به ما در ادامه ی راه ِ زندگی در جهت ِ مثبتی کمک کند نه اینکه ما را به ورطه ی گناه بکشاند . گواینکه تعبیر هر کسی از گناه متفاوت است و در مثبت اندیشی چیزی به نام گناه ِ غیرقابل بخشایش وجود ندارد اگر و تنها اگر ، شما در هر لحظه ، آماده ی پذیرش ِ رحمت ِ حق باشید و به نوعی توبه کاری خویش را به دامان ِ وجود ِ خداگونه ی خود پناهنده کنید .
      خیر پیش
      جویا

  11. میشه لطفا کمکم کنید احساس میکنم چون روش های زیادی رو رفتم انگار نمیدونم کدوم بهتره من از نامه نوشتن ب فرشته ها واقعا نتیجه گرفتم درمورد پایان نامم ..و درمورد چیزای دیگه بخصوص با فرشته نگهبانم خیلی ارامش دارم ..ولی دیگه هیچ کدوم این راهها نمیتونه ارامش درمن اایجاد کنه نمیدونم چرا انگار وجودم به اینا جوابگو نیست ی چیز دیگه میخوام انگار تشنه ی چیز دیگه هستم …من حدود ی ماهه مراقبه میکنم ساعت۱۱شب.اما ازوقتی مراقبه شروع کردم خواب راحت نداشتم هرشب ساعت ۳ شب با کابوس بیدارمیشدم ی کابوس تکراری ..ی مرد که ظاهرش شبیه عقب مونده ها بود میوفتاد دنبالم و من هرشب از دستش فرار میکردم واقعا ترسناک بود تا شب اخر که اون مرد ب طرز عجیبی بافرار های که ازش داشتمم یهو پشت سرم پیداش شد و با چوبی که داشت زد تو سرم و من بیهوش شدم و ازخواب پریدم دیگه اون خواب قط شد نمیدونم یعنی چی ..من با مراقبه فقط روی چاکرای ریشه و قلب و وسط پیشانی و فرق سر کار میکردم ..من گیج شدم از چه راهی برم ..نیمه تاریکمو چطور کشف کنم چطور رها کنم ؟

    1. با سلام بر شما
      پیشنهاد من به شما اینست که خواندن پنج قسمت این مقاله را با دقت تمام کنید و جملاتی را که باید ، از متن مربوطه انتخاب کرده و در طول روز تکرار کنید . به دنیای درون و پیرامونتان اعلام کنید انتخاب میکنید تا نیاز به مظلوم بودن ، مورد توهین قرار گرفتن ، مورد فریب قرار گرفتن و … را هم اکنون رها میکنید .
      مقاله ی ای اف تی را به درستی به اتمام رسانده و آن را بیاموزید ، به کتابخانه ی همین سایت بروید و تمرین های آن به ترتیب را انجام دهید .
      کتاب یادآوری شده را تهیه کنید و برای خواسته های خود سناریو بسازید وای اف تی ِ آنها را انجام دهید تا زمانی که به هدف ِ خود برسید .

      شما بدون ِ اینکه متوجه باشید با تمامی کارهایی که در طی این مدت انجام داده اید آگاهی ِ عظیمی را به سمت ِ خود کشیده اید ولی جسم ِ فیزیکی ِ شما و ذهنتان هنوز قدرت ِ انطباق با درک ِ روحی و بصیرت ِ درونی ِ شما را پیدا نکرده . کافیست کمی از شدت ِ سرعت ِ خود در امر تغییر اوضاع ِ فیزیکی تان بکاهید . به نظر من احتمالات ِ زیادی وجود دارد که این موارد برای شما به صورت تکراری واقع میشود از جمله اینکه : گره های کارمیک شما با افرادی که شما را مورد تهاجم ِ لفظی یا عاطفی قرار میدهند هنوز کاملا پاک نشده ، شما از درون به قطع ِ ارتباط با آن فرد ِ بخصوص اعتقاد ندارید و هنوز نیاز ِ به با او بودن را در اعماق ِ وجودتان دارا هستید و ….

      به هرشکل با کمی صبر و انجام مراحل ِ یادشده همه چیز به حالت صحیح برمیگردد . ایمان داشته باشید .
      خیر پیش
      جویا

  12. سلام از خواندن این مطالب بسیار خرسند شدم ولذت بردم از جمله بندی وپاراگراف که هر کدامشون یه موضوع رو کامل میکردن واقعا عالیه دستتون درد نکنه خدا قوت

    1. با سلام .
      ممنون از لطف ِ شما . به نظر میرسه آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند .
      با آرزوی موفقیتتان
      جویا

  13. ممنون از اینکه برای جواب من وقت گذاشتین
    موفق باشید

  14. باسلام وعرض تبریک جویا جان…
    امیدوارم سربلند وشاد باشید
    راستش من چندسالی مبشه شنواییم روبه کاهشه میخوام این روند رو متوقف کنم وخودم رو بازسازی کنم و شنوایی از دست رفته مو برگردونم میخوام مثه یه انسان سالم و تیز شنو باشم…نمیدونم چرا و چجوری جذبش کردم اما الان میخوام بشنوم…توی گوشام صداهای عجیب وغریب زیادی میپیچه که همون وزوز خودمونه…لطفا راهنماییم کنید
    پست هاتون رو دنبال میکنم عالی هستین…
    درپناه حق باشید ممنون

    1. با سلامی دوباره به مهلای عزیز
      در سایت ، هم قبلا در این مورد صحبت کرده بودیم مهلا جان ، کما اینکه شما دارین انرژی های نورانی برای رفع ِ محدودیتهاتون و شفا یافتنون میگیرید . مهلا جان همونطور که قبلا هم به این مسئله اشاره هایی کردیم ، ما دارای ضمیرخوداگاه و ناخوداگاهیم . ما با ریکی بر روی ضمیرناخوداگاه و مسائلی که به راحتی به اونها وقوف پیدا نمیکنیم ، کار میکنیم و ترمیم ها رو با ظرافت انجام میدیم و در بعد ِ ضمیر خودآگاه و ارادی باید خودمون تصمیم به ترمیم و مرمت بگیریم . خوشبختانه در مورد شما هر دو مورد داره با انگیزه ی شفا دست و پنجه نرم میکنه . بر روی ِ بعد آگاهتون فقط این خود شما هستید که میتونید کندوکاش کنید و ببینید چه چیزی رو در زندگی نمیخواستید بشنوید که برای خرد کائنات این ترجمه رو درست کردید : ” دیگه نمیخوام بشنوم که … ”
      به فرض اگر شخصی در بدو تولدش مشکل شنوایی نداشته باشه تا راحت تر بشه گفت این عارضه رو از زندگی های گذشته با خودش حمل میکنه و برعکس بیاییم فقط مبنا رو بر اساس ِ مشکلات ِ موجود در همین زندگی ِ فرد در نظر بگیریم ، وقتی شخصی در خانواده مداما دعوا و مرافعه راه بندازه ( و یا اصلا فکر کنیم صدای موشک و بمب مشکل بوجود میاورده) و این فرد که با گوشهاش مشکل پیدا کرده ، در قبل مدتها ، بارها و بارها ، و یا ماهها از این صداها ترسیده و یا این اصوات آزارش دادن و در زمان ِ تهاجمهای روحیش ، دستهاش رو روی گوشهاش گذاشته باشه و با خودش گفته باشه : ” چی میشد دیگه من این صداها رو نمیشنیدم؟! ” یا ” میشه دیگه من دیگه این حرفا رو نشنوم ! ” یا ” ولم کنین من اصلا نمیخوام بشنوم چی میگین ! ” و… برای خرد کائنات ترجمه ای به شکل ِ ناشنوایی رو به همراه داشته .
      و یااگر تصور بر این باشه که این مورد کارماییست که فرد داره حملش میکنه ، بخشش ِ خود و دیگران به همراه ریکی بسیار موثرتر خواهد بود .
      به هر شکل در هر مورد چیزی ممکنه به فکر ِ شما خطور کنه که دیگرانی که از زندگی ِ شما دور هستن ، به همون نسبت هم از پی بردن به مشکل و ریشه ی اصلی ِ این مسئله دور باشند . باید به عقب برگردید و ریشه رو پیدا کنید . در این برگشت به عقب ، از خودبرترتون ، نیروهای شهودیتون ، فرشتگان ِ نگهبانتون و اساتید باطنی و خداوند کمک بگیرید ، از اونها بخواهید تا مشکل رو بهتون نشون بدن و چند دقیقه در سکوت بنشینید تا مشکل رو ادراک کنید . ممکنه در بارهای اول موفق نشید و ارتباط ِ تنگاتنگی با ریشه ی مشکلتون برقرار نکنید ولی با چند نشست ، یواش یواش به مسئله پی میبرید و افکاری به ذهنون میاد که براتون راهگشا میشه .
      اگر به موردی برخورد کردید که خواستید در ایمیل سوال کنید ، از شهاب یا شیدای عزیز میتونید ایمیل من رو بگیرید .
      در ماه اینده اگر خدا بخواد روش ای اف تی رو شرح میدم که شاید اون هم برای عزیزانی چون شما راهگشا باشه .
      خیر پیش
      جویا

  15. سلام جویای عزیز ، شناخت کامل از خود کار خیلی خیلی سختیه به نظر من نمیشه راجع به همه چیز در زندگی با این دید نگاه کرد که هر کسی و هر رفتاری در مقابل ما آیینه ای هست در مقابل ما برای نشان دادن خود ما. گاهی وقت ها افرادی که سر راه ما قرار دارن شاید دارن ما رو برای اتفاقات و پیشمادهای آینده آماده میکنند شاید هم نه. شناخت از خود که شما مطرح میکنید کار ساده ای نیست من خیلی آدمها رو میشناسم که شناختشون از خودشون بر پایه تجربیات و تربیت و فرهنگشون میتونه اشتباه باشه
    انسان خود شیفته ای رو میشناسم که به دلیل شناخت اشتباه از خودش فکر میکنه که خیلی از بقیه بهتره و خداوند هر چه رو که بخواد بهش عطا میکنه و مورد عنایت خداونده . این آدم بی راه هم فکر نمیکنه و واقعا” تا الان مه من اون رو میشناسم خوش شانس هم هست و به خواسته هاش سریع میرسه.
    سئوالم اینه آیا این فرد دنیای درون خوبی داره با ارتباط صحیحش با هستی به نتایج خوب میرسه؟
    ما آدمها اگه خالق دنیای خودمون بشیم هیچ چیز نا خوشایندی رو در زندگی نمی خوایم آیا اگه همه چیز در زندگی به خوبی و خوشی پیش بره همه چیز درسته؟ خدا و ما خوشنودیم و ما به سر منزل و هدف هستی نزدیک شدیم؟
    آیا کسی که در زندگی تلخیهای بیشتری رو تجربه میکنه لزوما” کارمای منفی گذشته رو پاک میکنه یا با تحمل سختیها تبدیل به انسان قوی تر میشه؟
    شخصا” همیشه هم با مثبت اندیشی نتیجه نگرفتم گاهی پیش اومده که کاملا مثبت فکر میکردم اما نتیجه برعکس شده. تازه گاهی وقتا چیزایی میخواستم که اصلا صلاحم نبوده؟ و همون بهتر که همه چیز طبق فکرم پیش نرفت

    1. با سلام بر آیلین عزیز . با نگاهی بر روی نوشته هایتان میشود فهمید که دلی پر از تمرین های مثبت نگری یا مثبت اندیشی داشته اید ! دوست ِ من ، من هم قبول دارم که خودسازی راهی یک شبه نیست و شناخت یا کار کردن بر روی خود کار عجولانه ای نخواهد بود . ولی با این منطق دیگر نباید هیچوقت این امر مهم را آغاز کرد ! همانطور که در قبل نیز در نظرات پستهای سرزمینهای دور اشاره کرده ام این مسیر برای من که بیش از ده یا دوازده سال طول کشید تا تازه، خود راهها را بشناسم و بعد نیز دو سه سال طول کشید تا بتوانم با اعتماد و تجربه کردنها، زمین خوردن و برخواستنها ، بدون استاد به دنبال ِ سوال گشتنها را طی کنم تا با اطمینان بتوانم به تو دوست ِ عزیزم بگویم راه این است ، پشت ِ من بیا از راهی که من رفته ام و تجربه کرده ام که در کجای راه چاله هایی نهاده شده ، اگر روحت آمادگی دارد و به صدای ” هو ” جذب شده ای . من راهی را نشانت میدهم تا زودتر از من به زیباییهای جاده برسی ، مبادا که خستگی راه تو را غافل کند از مسیری که اندکی بعد میتواند زیباترین ها را در چشمانت به تصویر بکشد . ولی من فقط نشاندهنده ی راه هستم ، تصمیم با توست که میخواهی مقاومت ِ ذهنی را پیشه کنی یا …
      برمیگردیم به جواب سوالها: شما فرمودید هر رفتاری از افراد ِ دور و ورمان ، برای نشان دادن ِ خود درونیمان به ما نیست ، ما هم چنین نگفتیم که هر رفتاری چونین است دوست ِ من ، اگر دوباره در پست ِ مربوطه بازبینی کنید ، متوجه میشوید که منظور واقعه هایی در زندگی ِ ماست که به صورت تکراری و مشابه هستند و ما را آزار میدهند و به قولِ معروف حرص ِ ما را درآورده و ما را ناراحت میکنندکه این وقایع توسط ِ تمرینات نیمه ی تاریکی و ایمان به خود برطرف میشوند .
      در مورد شخصی اشاره فرموده بودید که میشناسید و فکر میکند به خودِ درونیش دست یافته ولی بسیار ناهماهنگ با خودِ خدایی اش و پیرامونش زندگی میکند و ناهنجار مینماید ، خب دوست ِ عزیزم این چه ارتباطی با اصول ِ گفته شده در گام نهادن با طرحی نو دارد ؟ اگر این فرد حداقل چند ماهی با این روش ها که خدمتتان ارائه شد زندگی کرد و از درون خود را تزکیه کرد و بدتر از قبلش شد ، تازه میتوانیم وارد بحث شویم که چه راههایی از آنهایی که بهشان اشاره کردیم را اشتباها چیزی دیگر برداشت کرده بوده ، مانند برداشتی که شما در پاراگراف اول از آیینه ی کائنات فرمودید و برایتان شرح دادیم.
      در مورد رسیدن به خواسته ها و اینکه چه کسانی میتوانند از قانون جذب استفاده کنند ، وقتی جلسه های بعدی را مطالعه بفرمایید ، برایتان بیشتر جا خواهد افتاد .
      فرموده بودید که اگر خالق ِ دنیایمان شویم ، هیچ چیز ِ ناخوشایندی را در زندگی نمیخواهیم !!!! خب این چه اشکالی دارد که انسان کمال گرا شود دوست ِ من ؟!! یعنی چون بهشت زیباست و در آن رفاه دارید ، به بهشت وارد نمیشوید و جهنم را ترجیح میدهید که پخته تر شوید ؟!!!

      به هر حال آیلین جان این هایی را که بیان فرمودید ، همه از نیمه ی تاریکی ِ ما در وجودمان شکل میگیرد که ما را محدود به تفکرات ِ واهی کند و این راه ِ زیبا و حیاتی را در چشممان ناامن ، سخت ، غیرمعقول و نامتعارف جلوه دهد تا ما را از مسیر ِ نورانی جدا کند ، گول ِ آنها را نباید بخوریم که حاشیه چین هستند . به همینها میگوییم مقاومت و دامهای ذهنی .

      آیلین جان فرموده بودید از مثبت اندیشی جواب نگرفته اید ، دوست ِ من به شما دلیل ِ عدم موفقیتتان را با خلوص نیت میگویم ، چون این راهها را از مسیرهای متفاوت پیموده ام ، این مسیر ِ انحرافی که برای شما جواب نداده به علت ِ این بوده که پاکسازی ِ نیمه ی تاریک نکرده بودید و تمرینهای جملات تاکیدی را یا انجام نداده اید یا یکی در میان جمله ای را بر زبان رانده اید . باورش کنید ،امتحانشان کنید ، در راهتان مصر باشید آنگاه به هدفتان میرسید.

      خیر پیش
      جویا

  16. با سلام خدمت جویای عزیز و تشکر به خاطر مطالب عالی این دو جلسه. من شاید بشه گفت یکی از خوانندگان خاموش وبلاگ قبلی و این سایت هستم. گاها نظر میذارم. اما همیشه مطالب عالی و ارزنده آقاشهاب عزیز و همینطور نظرات زیبای شما در پایان پستهای وبلاگ قبلی و مطالب جدید در این سایت رو مطالعه میکنم و سعی میکنم تو زندگیم ازشون استفاده کنم.
    جملات تاکیدی رو که در قسمت قبلی گذاشته بودین نوشتم و تکرار میکنم. واقعا عالیه و اثراتش رو در خودم میبینم. کلا به جمله های تاکیدی خیلی اعتقاد دارم. مخصوصا عبارت عشق و نور الهی رو هر موقع تکرار کنم آرامش عجیبی در تمام روح و جسمم برقرار میشه. و حتی در مورد بخشش خود و دیگران، اثرات مثبت تکرار عبارتهای تاکیدی رو به عینه تجربه کردم. مخصوصا این جمله از کتاب خانم کاترین پاندر:
    ( برای بخشش دیگران): خدای درونم تو را می بخشد و رها می کند. همه چیز میان ما پاک و صاف شده است. از اکنون تا ابد.
    ( برای طلب بخشش خودمون از طرف اون فرد) : خدای درونت مرا میبخشد و رها میکند. همه چیز میان ما پاک و صاف شده. از اکنون تا ابد.

    بازم از شهاب عزیز و از جویای عزیز ممنونم بخاطر این همه زیبایی و بخاطر راه باشکوهی که به دنیای درونمون باز میکنید.

    1. سلام سمیه جان . ممنون از آشکار کردن خودت ! همونطور که میدونی هر چقدر به تعداد ِ مثبت اندیشان جهان اضافه بشه ، همه ی دنیا بیشتر در پوشش ِ نور و شکوفایی معنویش قرار میگیره . این راه بر همه مون هموار و سبز باد . آمین .
      در پناه حق
      جویا

  17. با درود به جویای عزیز
    دست شما درد نکنه مطلب جامعی رو بیان کردی وهمه ما به نوعی
    به تکرار این جملات نیاز داریم من خودم در مورد بخشایش وخشم
    با تکرار همین جملات تونستم به خواسته ام برسم و اینو فهمیدم که اگه کینه در دلمون داشته باشیم ما رو از خدا دور میکنه ومسیر معنوی به کندی وسختی پیش میره یک شب با خودم تصمیم گرفتم واین سوال رو از خودم کردم که تا کی میخواهی به خاطر مسائل پست از خدا دور باشی ودلم گفت کینه هارو بریز دور تا خدا را دریابی و من با تمام وجودم خواستم که هر چه مرا از خدا دور میکند را زا وجودم دور بریزم
    و الان به آرامش رسیدم به خدا نزدیکتر شدم ودریافتهای معنوی ام بیشتر وبیشتر شده همه ما باید سعی کنیم کینه هارا از دلمون رها کنیم خوشا رها کردن ورفتن …
    مانا باشید

    1. سلام رومیتا جان . کاملا درسته ، بخشش در بعضی جنبه هاش و برای بعضی از اشخاصی که باهاشون تجربه های سختی رو پشت ِ سر گذاشتیم ، حکم ِ تیغ ِ تیزی رو داره که در شاهراه گلومون گیر کرده نه توانِ قورت دادنش رو داریم نه توان ِ تحملِ درد ِ همیشه باهاش زندگی کردن رو . اما در یک عمل ِ شجاعانه میتونیم بااراده کردن و اعلام ِ اینکه ما آماده ایم تا تحول رو بپذیریم و ببخشاییم ، در آوردن این تیغ رو با ایمانمون به دست ِ نیروهای معنوی بسپریم و ظرف مدتی کوتاه شاهد تغییراتی مثبت در پیرامونمون باشیم .
      در هر لحظه پرتوی نور و بخشایش خداوند بر ما درخشانتر باد ،آمین .
      جویا.

  18. سلام جویا عزیز بابت پست زیبات ممنونم ,فکر میکنم آدم هر چقدر هم که تنهایی مطالعه کنه یا خودش به راهکارهایی برسه بخاطر همون اجتماعی بودن ذاتی انسانها نیاز داره که باهاش همراهی و همدلی بشه ,من واقعا مطالبی رو که بیان کردید قبول دارم وقتی آدم بپذیره منم اشتباه میکنم مسیر زیادی از راه انسان شدن رو رفته و البته وقتی که تلاش کنه تغییر کنه که اون هم با بخشیدن خود محقق میشه تو روح و ذهنش جای زیادی رو برای دریافت انوار عشق که از تمام دنیا و کاینات براش فرستاده میشه پیدا میکنه و بابخشیدن دیگران در دلش صفا و درخشش ایجاد میکنه, زمانی که این مطلب رو تو پست شما نازنین خوندم که وقتی دیگران رو نبخشی خودت رو به کارمای اونا وصل کردی خیلی به فکر رفتم واقعا همینطوره که گفتین مثل این میمونه که ی کابلی که دایم باهاش با اون فرد انرژی منفی و فشار بار سنگین عصبانیت ردوبدل میکنی و شاید خودت هم ندونی که علت خستگیهات میتونه همین فشار باشه ,بخشیدن دیگران شاید کار راحتی نباشه ولی تحمل این بار کار سختتریه ,من از زمانی که سعی کردم دیگران رو ببخشم احساس میکنم زندگی پررنگتر و زیباتر شده .از همتون واز خدا برای یافتن شما دوستان سپاسگزارم

    1. با سلام . همینطوره آناهیتای عزیز با بخشیدن ِ دیگران ، فصل ِ جدیدی از بینش رو آغاز میکنیم که ما رو با سرعت و شتابی وصف ناشدنی به سمت ِ مقصد هدایت میکنه . اگر خداوند همینطور نظر ِ لطفش رو بر ما ارزانی کنه ، بحث در جلسه ی سوم مربوط به بخشش خواهد بود . از همراهیتون با این جمع صمیمی ممنونیم .
      در پناه حق
      جویا

  19. سلام جویای عزیز ، امید وارم خوب و خوش و خرم باشی ،
    به نوعی شاید بشه گفت ، تمام اون نظر هایی که به طور پاره ای در وبلاگ و وب سایت در مورد مثبت اندیشی و تغییر سرنوشت برامون گفتی یه طرف ، این پست امروزت هم یه طرف ،
    به شخصه نمیتونم بگم من نیازی به این مطالب ندارم ، چون من هم پر از نواقص هستم با خوندن این پست زیبا امید ها در دلم تازه شد . تا بتونم با نگرشی تازه تر خودم رو اصلاح و بازیابی کنم .
    از فردا قراره کاری رو انجام بدم که قبل ها تصمیم بر اون داشتم ، اما حال تصمیمم قطعی تر شد ، شاید نتیجه کارم رو در پستی جدا گانه برای بچه ها بگم و شاید هم در اینجا عنوان کردم ،
    خلاصه اینکه گل کاشتی .
    و اما یک سوال ؟ اگه صفات ِ بد در ما پنهان شده و ما بطور عادی نمیدونیم کدوم خصیصه رو در نیمه ی تاریک وجودمون پنهان کردیم ، چطور میتونیم پیداشون کنیم و با هاشون صلح کنیم تا ریشه کن بشن ؟ ممنون میشم این سوال رو پاسخ بدین .

    1. با سلام
      ممنون از حسن نظرت شهاب جان و متشکر از سوالی که مطرح کردی . ممکن بود برخی دیگه از دوستان هم با این مسئله روبرو بشن و چون مطلب زیاد باز نشده بود در روند ِ پیشبردشون کمی تاخیر میافتاد .
      همونطور که در پست به اون اشاره شد ، ما در زندگیمون توسط خرد کائنات که دارای هوشمندی ِ کاملی هست مداما داریم هدایت میشیم تا از درسهایی که داره برامون در زندگی تکرار میشه ، مطلب ِ اصلی رو درک کنیم و اون رو با نتیجه هایی که به همراه داشته بپذیریم تا از گذروندن ِ اون دوره ی ادراکی ، مفاهیم رو یاد بگیریم و به خرد کائنات بفهمونیم که پیامت دریافت شد ، ما مورد رو فهمیدیم و تمایل به رفتن ِ دوره ای جدید از زندگیمون رو داریم . یکی از روشهایی که خرد کائنات طی ِ اون با ما ارتباط برقرار میکنه ، استفاده از آدمها و یا اتفاقاتی هست که سر راهمون قرار میده و مداما برای ما در یه برهه ای از طول زندگیمون درسهایی مشابه رو داره تکرار میکنه که ما به اصطلاح از اونها حرصمون در میاد یا ازشون احساس انزجار ، ترس یا ناراحتی ِ شدید میکنیم . به طور مثال یه نفر از این شکایت میکنه که : ” من هیچوقت در دوستی شانس نداشتم . همیشه دوستام از پشت بهم خنجر میزنن . برای همین تصمیم گرفتم تا دیگه با کسی دوستی نکنم . ” در حالیکه این تصمیم چیزی نیست که باید به اون میرسیده ! به عبارتی درسی که کائنات می خواسته به او یاداوری کنه با این جواب نباید مواجه میشده، کائنات میدونه که او از چیزی ناراحت نمیشه مگر اون رو با خون و پوست و گوشتش به نوعی در روزی و روزگاری درک کرده باشه . از چیزی که آزار میبینه درست همون چیزی یه که با اون خصیصه تجربه های دردناکی از قبل و زندگی ِ گذشته ات داشته و به خاطر این دردناکی تصمیم گرفته اون رو تماما منکر بشه و اون تجربه و خصیصه رو زیر ِ خاکستر پنهانش کنه تا نمایان نشه . کائنات در صدد اینه که اون شخص رو با یه خصوصیتش که در نیمه ی تاریکی ِ وجودش پنهانش کرده ، به صلح برسونه . داشته نظر ِاو رو با این درسهای مشابه به این نکته معطوف میکرده که : ” تو خودت زمانی به دوستی که انتظار ِ خنجر از پشت خوردن رو توسط تو نداشته ، خنجر زدی و این خصیصه رو در نیمه ی تاریک وجودت پنهان کردی چون به مرور دیدی که دیگران از این صفت بیزارن . صفت ِ نامردی در دوستی رو در خودت بپذیر ، به خاطر اونکه باعث شده تو این باشی که اکنون هستی ، از این صفت قدردانی کن که تو رو به این مرحله از رشد ِ روحی سوق داده ، خودت رو با هر صفتی که در وجودت بوده دوست داشته باش و تایید کن ، و اون صفت و تجربه هاش رو با تبرک عشق رها کن و از این کلاس سربلند بیرون بیا تا به دوره ی بعدی منتقل بشی . ”
      ولی فردی رو که ما مثال زدیم این پیام رو متوجه نشد ( که خرده ای هم بر او نیست ، زیرا برای اینکه به بینش ِ روحی ِ جدیدی برسه ، باید در اون کلاس بمونه تا نهایتا در گرفتن ِ اون تجربه پخته بشه ) و فکر کرد باید از دوست و دوستی صرف نظر کنه و به یکی دیگه از ناشکری های ارتباطیش با خداوند ، اضافه کرد !!
      امیدوارم با این توضیح ، تونسته باشم جان ِ مطلب رو رسونده باشم . تمامی اتفاقات و افرادی که در سر راه ما هستن آیینه ای برای نشون دادن ِ خصوصیات و درسهایی هستن که ما باید با اونها آشنا بشیم ، درکشون کنیم ، بپذیرمشون ، ازشون تشکر کنیم که ما رو به این که هستیم تبدیل کردن ، با عشق رها شون کنیم و از خداوند و نیروهای معنویش تشکر کنیم که تجربه هایی زیباتر ، نورانی تر و شیرین تر رو برامون به ارمغان آوردن ( بهتره طوری تشکر کنیم که انگار هم اکنون این تجربه های شیرین به دستمون رسیده و از اونها داریم حظ میبریم . )
      خیر پیش
      جویا

  20. با سلام وعرض تبریک خدمت جویا جان که طی این یکسالی که با این وبلاگ اشنا شده ام خیلی چیزها ا اموخته ام هم از مطالب زیبای شما جویای نازنین هم اقا شهاب عزیز وگرامی که به نوعی میتوان گفت به مسیر پرپیچ وخم زندگیمون جهت داده وبا انرزی وعشق خودتون نور گستراندید تا ما قدم به جلو برداشته مشاهده گر درخشش زیبای زندگی وحیات ودر نهایت پرتو تابناک عشق باشیم …خیلی خوشحالم که اموختن عشق ورهایی از بندهای به ظاهر ناگسستنی روزگار بخشی از اموزش و طرح زندگی شما بوده طرحی که اماده تون کرده برای کاری بزرگتر و هدفی عالیتر و روندی که هدایتگر شما به این وبلاگ زیبا گشته تا با لمس اونا و بازگو کردن به ما ما رو هم اگاه کرده وانوار تابناکتون رو نه تنها با ما که با جهان سهیم سازید چون به گونه ای میتوان گفت همه ما یکی هستیم وهیچ فردی جدا از دیگری نیست وما با عشق دادن وخیر رساندن به کسی در واقع ان موهبت رو نصیب خود مون میسازیم .باید تبریک بگم چون مطالب کاربردی که نوشتین خیلی خیلی جالب و.کارساز وموثر میتونند باشند ..به خصوص شناختن ضعفها ی نیمه تاریک وجودمون و راهکارهای زیبایی که برای از بین بردن اونا ارائه دادین . و نهایت ارزوم اینه که بتونیم این راهکارهات رو تو زندگیمون پیاده کرده در سایه هم مسیر معنویت وکمال رو طی کنیم

    1. ستایش عزیز همین امروز داشتم به این فکر میکردم که وقتی هم مسیری داشته باشی که باهاش همدل هم باشی ، چقدر راه رو زیبا طی میکنی و چقدر از رفتن در هر لحظه به جلوتر ، احساس ِ شعف و وجد ِ بی وصفی رو تجربه میکنی یا به قول ” خانه سبز ها ” بهت مداما رنگ ِ روح ِ زندگی یه که تزریق میشه . حرفهای تو دوست صمیمی این حکم رو برام داشتن . همیشه سبز و پر امید باشی .
      در پناه حق
      جویا

  21. سلام جویای عزیز . تشکر بابت پست زیبات … راه کارهای خوب و زیبایی بیان شده ، من خودم از بین راه کارها تلقین رو میپسندم ، چون با تلقین به هر چیزی نتایج خوبی گرفتم . هر کسی باید با توجه به علایق و شخصیت خودش راهش رو انتخاب کنه … ممنون بابت پست زیبایی که نوشتی … در پناه حق …

    1. سلام شیدای عزیزم . همونطور که گفتی راهی رو باید رهرو شد که بیشتر باهاش همخوونی داریم . همیشه موفق باشی .
      در پناه حق
      جویا

  22. جویای عزیز
    واقعا ممنون از مطالبی که نوشتی.
    تمام راههایی را که برای رسیدن به “خاموشی جان” است به آن اشاره کردی؛ هر کس با هر سلیقه و گرایشی که داشته باشه بعد از خوندن این مطالب، می تونه راه خودش رو انتخاب کنه.
    ممنون از این که معلومات خودتون رو به این روونی و گستردگی در اختیار ما می گذاری تا سلطنت جان ما با شفاف دیدن آنچه در جلو دیدگانش هستش به آرامش برسه که بتونیم با “او” و همه آفریدگانش همنوا بشیم.

    جویا جون
    جان آرام یافته ای را برات آرزو می کنم.
    دوستار شما
    پروانه

    1. سلام پروانه ی عزیز . فقط میتونم بگم آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند . شاد و سربلند باشی .
      خیر پیش
      جویا

دیدگاه ها بسته است.