صفحه اصلی خدا شناسی خدای من تو چه هستی ؟
خدای من تو چه هستی ؟

خدای من تو چه هستی ؟

0
55

یکی از سوالاتی که همیشه در ذهن ما بوده و هست ، این بوده که خدایا، تو  چههستی ؟ بارها و بارها این سوال رو از خودمون پرسیدیم ، و احتمالا بارها این سوال رو از دیگران هم پرسیدیم ،هربار از دیگران یا خود جوابی گرفتیم ، اما مثل اینکه این سوال جوابی صد در صد و قاطع نداره ، من هم امروز نمیتونم ادعا کنم که میخوام جواب این سوال رو به شما بدم ، چون هر انسانی به نحوی خداوند رو میشناسه ، اما سعی میکنم امروز این رو تا جایی که بتونم باز کنم تا شاید راهی باشه برای شناخت شما نسبت به خداوند متعال … با ما در ادامه مطلب همراه باشید …

خدای من تو چه هستی

امروز بحث رو به صورت خیلی ساده ادامه میدیم ، اما این رو هم بدونید که مبحث خیلی سنگینه ، و به قولی هر کسی از ظن خود شد یار من ، پس برای درک این مطلب و موارد حاشیه ای اون باید صبور بود …

اولین سوالی که تا به امروز هر یک از ما ممکنه با اون روبرو شده باشیم اینه که: قبل از خداوند چه کسی بوده ؟ چه کسی خداوند رو به وجود آورده ؟ بالاخره خداوند یک زمانی متولد شده یا نه ! …

البته به کسانی که این دسته سوالها رو داشتن حق میدم ، حق دارن اینطوری فکر کنن ، من هم مانند اونها ممکنه به فکر خیلی چیزها افتاده باشم ، علت اینجاست که من و یا هر کسی ، خلق شده توسط خالقی هستیم و چون هر چیزی که تا به امروز در این کره ی خاکی دیدیم در زمان و مکانی خاص خلق شده ، پس طبیعتآ فکر میکنیم که خداوند هم باید زاده کسی باشه …

حالا اینجا سوالی پیش میاد ؟ اگر خداوند زاده کسی باشه ، پس اون کسی که خداوند رو به دنیا اورده ، خودش زاده چه کسی هست ؟ و باز این سوال تا بی نهایت ادامه خواهد داشت …

به طور حتم یا باید نقطه ی شروعی رو قبول کرد یا منکر همه چیز شد که شعوری بی همتا بر کل این جهانها حاکمه . من خودم جوابهایی برای مجاب کردن خودم پیدا کردم که دوست دارم با شما عزیزان در میون بذارم.

به تعریف های زیر دقت کنید :

مکان : یعنی جایی که ما در اون حضور پیدا میکنیم ، که خودِ مکان، فضایی زاده و خلق شده است ، به عنوان مثال تهران و اصفهان ، یا کره ی زمین و مریخ، هر یک مکانی هستند متفاوت …

زمان : برای تعریف زمان ، میشه گفت مدتی که طول میکشه تا چیزی از یک مکان به مکان دیگری برسه ،  زمانه …البته این ساده ترین تعریفه ، چون در اصل ، زمان تعریف خاصی نداره و نسبت به جهان دوبعدی ، سه بعدی ، چهاربعدی و غیره تعاریف متفاوتی خواهد داشت و البته در پاورپوینتی که در بخش دانلود با عنوان ایات اعجاز قرار دادیم ، ثابت شده که زمان در جهان ما و بسته به نوع دید ِ ناظرش متفاوت است ، و با تعریف و منابع دیگر حتی در طبقات آسمانی بالاتر هم ، زمان به حالت سکون میرسه و دیگه با معنای یی که ما از اون میدونیم متفاوته …

این تعریف رو برای این مطرح کردم : خداوند موجودی نیست که در یک مکان خاص و در یک زمانی مشخص با الفاظ و مفاهیمی که ما بر آن شناخت داریم تخت پادشاهی بنا کرده باشه و از اون مکان به جهان نظارت داشته باشه ، بلکه خداوند فراگیر و نا محدوده، در همه جا حضور داره ، در هر مکانی او وجودی فراگیر داره  و بر  هر آنچیزی که هست و نیست اشراف و نظارت داره …

او در همه جا حاضر است ، پس برای خداوند نه مکان معنایی داره و نه زمان ، چون در همه جا موجودیت داره و برای رسیدن به جایی نیاز به زمان نداره … پس از این رو پرسیدن این سوال که خداوند چه زمانی به دنیا اومده و در چه مکانی بوده ، از منظر انسان با مفاهیم مادیش دارای معنی هست ، اما اگر بخوایم اون رو به خداوند و خصوصیاتش نسبت بدیم ، اصل سوال دچار نقص خواهد شد …

خداوند تو صاحب عزت است و از آنچه که وصف میکنند منزه است … آل عمران ۹۷

بیاین بحث رو با چند سوال ادامه بدیم …

به چه علت خداوند خلقت رو آغاز کرد ؟

خداوند بود و هیچ چیز نبود ، عشق و عاشق و معشوق یکی بود ، نه مکان معنایی داشت و نه زمان ، از این رو خداوند عشق و هستی ، مهر و دوستی … آن صاحب عدل و اختیار … خواست تا غیری را خلق کند و تجلیات و صفات خود را نمایان سازد ، ظاهر را به باطن بنمود و از این رو آواز عاشقی بر آمد ، باطن را به ظاهر بیاراست و نام معشوق آشکار شد … فرخ الدین عراقی

خداوند  صفات خود رو در مخلوقات خود نمایان کرد ، با افریدن خورشید قدرت بی اندازه خود را نمایان کرد ، با افریدن گل ها وصفی از زیبایی را رو نمایی کرد با آفریدن کره ی زمین و اکو سیستم آن نظم خود را نمایان کرد و ….

با آفریدن مخلوقات ، شاهد این شد که خود میتواند با آن ها ارتباط برقرار کند ، اما آن ها از این ارتباط برخوردار نیستند ، از این رو در هر یک روحی از خود دمید تا ارتباط لازم برقرار شود …

خداوند در هر یک از مخلوقات خود صفاتی را متجلی ساخت ، ولیکن سهم انسان از صفات خداوند بیشتر بود ، خشم ، عشق ، اختیار ، احساسات و …. خداوند به انسان هفتاد دو خصلت خوب و هفتاد دو خصلت بد داد ، اما به چه علت ؟ چون عدالت را اجرا کرد ،

خداوند در صدد این برآمد که تجلی از خود را نمایان کند ، کسی که بتواند تا مقام قرب او نیز برسد ، از این رو چون خود دارای اختیار بود ، به انسان نیز اختیار را هدیه داد …

که اگر انسان را دارای اختیار نمیکرد جای سوال بود ، در صورت نبود اختیار، عشق نیز نبود ، و ما مانند یک موجود شرطی تنها عشق خداوند را دل داشتیم و صبح تا شب از روی عادت و غریزه خداوند را ستایش میکردیم و همانند فرشتگانش محسوب میشدیم نه نوع انسان که چیزی جدای از هر خلقتی بود…

حالا چرا خداوند ما را افرید و اختیار داد تا ما را پس از آن مجازات کند !؟

در تمام احادیث و سخن های بزرگان خوانده ایم که خداوند با اندکی بالا و پایین از حق خود میگذرد ولی از حق الناس نه. ما بخشندگی خداوند را به کرات شاهد بوده ایم ، خود من بارها و بارها در حال اشتباه کردن بوده ام ، و در زمانی که بیشترین جاهلیت را داشتم به بهترین نحو هدایت شدم ، خداوند بخشنده و مهربان است و این را همیشه به تک تک ما ثابت کرده است ، اما زمانی که من حق انسان دیگری را پایمال میکنم ، زمانی که باعث آزار و اذیت دیگران میشم ، زمانی که با بد گویی ، غیبت ، تهمت زدن و … انسان دیگری را مورد رنجش قرار میدم ، چرا با این حال باز دوست دارم مورد مجازات قرار نگیرم و خدا به خاطر من حق دیگران را پایمال کند ؟ اگر چنین شود که سنگ روی سنگ بند نمیشود ، هر کسی به دیگری ضربه ای میزند و از خدا انتظار دارد که همه چیز را درست کند ….

تو خود را ببخش و دیگری را ، خودبخود راه برای امرزیده شدن و خوشبختی همه هموار میشود .به هر حال ، از قدیم گفتن چوب خدا صدا نداره ، به واقع هم همینه ، ما ثمره ی کارهای بدمون رو بعد از مدتی کوتاه یا طولانی میچشیم ، و اون موقع هاج و واج از خودمون میپرسیم که چرا من در این شرایطِ سخت گیر کردم … البته به نحوی مختلف همه امتحان میشیم که بعد ها در این مورد هم صحبت میکنیم .

بحث رو به سر جای خودش برگردونیم و سوالی دیگر رو در این رابطه مطرح کنیم ؛ چرا کلا خداوند به یک باره خود را بر انسانها نمایان نمیکند تا همه تکلیف بودن یا نبودنش را بدانند ؟

در جواب این سوال باید گفت ، خداوند یک چهره خاص ، یک موجود خاص و یک شکل و با یک خصوصیات مشخص نیست که به یک باره با یک دیدار و یک صحبت برای انسان ها نمایان و شناخته شده بشه، بلکه خداوند یک ذات بی پایان ، یک انرژی و قدرت فراگیر هستش، یک مِهر بیکران ، شاید ساده ترین تعریف برای خداوند این است که بگوییم او در همه چیز بی نهایت است … ایا از نوع بشر با حافظه ای محدود و تکاملی محدودتر انتظار میرود که تمامیت خداوند را قادر به درک باشد !

همان طور که در قرآن کریم میخونیم ، اگر تمام دریا ها جوهر شوند و تمام درختان همچون کاغذ ، باز هم برای نوشتن صفات خداوند کم  هستند ،و من با ذهن محدود خودم ، با مکانی بودنم ، با زمانی بودنم ، چطور بتونم اون رو که لامکان و بی زمانه ، اون رو که بیکرانه به طور کامل درک کنم و بر معنی او چیره بشم ؟ هر کسی فقط به قسمتی جزئی از نما یا شِمای او درک پیدا میکنه، که اگر غیر از این بود خدا ، خدا نبود چیزی قابل درک برای منه نوعی بود که حدود و صغورش هم شبیه من بود ، محدود و ناقص، پر از نیاز و ناکامل !

از طرفی بیایین در حالتی دیگه فرض کنیم ما خداوند را در یک روز با شکوه ، در یک مراسم مجلل ، با حضور خداوند و سخنرانیِ خود ِاو بشناسیم، خب حال خداوند را هم شناختیم ، دیگر چه کنیم ؟ پس دنبال چنین چیزی بودن خیلی هدف بی معنا و بی مفهومی میشه ، یا حداقل برای من بی معنا جلوه میکنه . فرض ما خداوند رو شناختیم و هدف و از آفرینش هم توسط خداوند برای تک تک ما تشریح شد ، خب بعدش که چی ؟ این میشه مثل دیدن یک فیلم سینمایی که به آخرش رسیده .

اما آیا قراره زندگی ما انسان ها به آخر خودش برسه ؟ ما هستیم و خواهیم بود ، زیر سایه خداوندی زندگی خواهیم کرد که هیچ چیز مثل او نیست ، عاشقِ معشوقی خواهیم بود که هیچ کس مانند او نخواهد بود ، در سال های اول زندگی فکر میکنیم خداوند از ما جداست ، اما بعد ها بهمون ثابت میشه که ما هم از خداوند جدا نیستیم، هر دو یکی هستیم .

و زیبایی خداوند در این اینه که هیچ وقت به پایان نمی رسه ، اگر ده قدم به طرفش بری صد قدم به طرفت میاد ، صد قدم به سمتش بری هزار قدم به سمتت میاد ، در راه عاشقی عشق رو نصیبت میکنه ، طوری که حاضر میشی همه چیزت رو در راهش از دست بدی ، مانند همون پروانه ای که در پست سیری در عمر داستانش رو خوندیم ، مانند علی اسکانیا …

 

آن کس که تو را شناخت،جان را چه کند؟               فرزندُ عیالُ خانمان را چه کند؟

دیوانه کنی،هر دو جهانش بدهی                  دیوانه ی تو هر دو جهان را چه کند؟ 

خواجه عبدالله انصاری

به عقیده ی من با چیزهایی که تا به حال به اونها رسیدم هدف از خلقت انسان ها و دیگر موجودات توسط  خداوند،اعطای زندگی به دیگران بوده برای یافتن و لذت بردن از شگفتی های وجود ، نه به فرض برای پوشاندن ضعف و خواسته ی خودش که نوع انسان او رو به عنوان خدایی بی همتا بپرستند و به او بدون کیفیت سجده و تکریم کنند .

چون خداوند برای خلقت نیازی به هیچ چیز نداره و بی نیازه ، هر چیز را تنها با یک اشاره به بهترین نحو خلق میکنه ،این ذات بی پایان نیازی به این ندارد که توسط انسان ها شناخته  بشه تا  او  رو بپرستند، بلکه خلقت را آغاز کرده تا دیگران هم مانند او بودن و زندگی کردن را تجربه کنند و بچشند …

خداوند انسان رو آفرید و فطرت لازم رو برای شناخت ، در اون ها نهادینه کرد تا مخلوقاتش با شناخت منحصر به فرد خودشون به سمتش برن ،  با این کار خداوند هم خدای من شد و هم خدای تو ، برای من به مانند من خدایی کرد و برای تو به مانند خودت …

اختیار دارید تا پوچی رو انتخاب کنید و به سمت منفیات برید یا به طرف مثبتها یا بالا صعود کنید ؛

خداوند چیزی خلق کرد تا در کمالش ، ملکوت هم به اون تعظیم و تکریم کنن و در پایان خودش تبارک الله بر او گفت تا انسان از همان ابتدا بر خود و موقعیتش عاشق بشه.

حال از خلقت ما سال ها گذشته و این زمان برای خداوند همچون چشم بر هم زدنی بوده …

حال با یک قدر دانی و شکر گذار بودن و اخلاص عمل ، میتونیم به ذات بی پایان او وصل بشیم ، اما خب ، در زمان هایی این رو از یاد می بریم …

گاهآ هم راه رو از بی راه نمی شناسیم ، و امروز هم برای پیدا کردن جواب این سوالات داریم این مطالب رو میخونیم ، پس ما تلاش خودمون رو داریم و جای نگرانی نیست ، بلکه باید همت کنیم تا دونسته هامون رو عملی کنیم ….

بگذریم ، بریم سر بحث قبلیمون …

به عبارت دیگر و با وصفی دیگر باید شرایطی فراهم میشد تا انسان مانند یک دانش آموز ذره ذره به شناخت خود و دنیاهای درونی و بیرونی خود نائل بیاد ، پس انسان در زمین زندگی خود را آغاز کرد تااحساسات را بشناسد ، شما در روی زمین لمس میکنید ، میخورید ، حس میکنید ، اشک میریزید ، میخندید ، به شعف میرسید ، می بینید ، میشنوید… آیا تا به حال به این ادراک ها توجه کرده اید ؟!!!

شما با این احساسات کم کم به شناختی دوباره از  خداوند نائل می آیید و به مرور به اصل افرینش پی خواهید برد ، داستان خلقت خداوند و رشد انسان ها چیزی نیست که بعد از چندین سال به پایان برسه و همه چیز تمام بشه ، بلکه بوده ، هست و خواهد بود . اگر ملاک برای شما زمان و مکان هست ، بدانید که تنها در جهان های پایین زمان و مکان دارای معنی است ، شما بعد از کسب سیر تکامل از قید زمان و مکان نیز رها خواهید بود .

حال ممکن است سوال دیگر پیش بیاید ؟؟؟پس اگر هدف این بود که گفتیم ، ما به کجا میرویم ؟ پایان راه کجاست ؟

پایان راه خلقت ما انسان ها درک بیشتر و بیشتر خداوند است ، و هر چه بالاتر می رویم به این نتیجه میرسیم که فرق و تمایز بین منه نوعی انسان و خداوند کم و کمتر میشود ، طوری که در نهایت می بینیم ما نیز همچون خداوند از یک جنس و یک لطافت هستیم چون هر چه بیشتر و بیشتر به عمق وجود او پی میبریم ، بیشتر شبیه او میشویم ، خداگونه شدن را تجربه خواهیم کرد پس غرق در وجود او میشویم و از آن پس از منظر او به جهان نظاره گر خواهیم بود و نحوه ای دیگر از زندگی را تجربه خواهیم کرد …

جمع بندی :

بهتر این که خداوند رو با ذهن مادی خودمون مقایسه نکنیم ، بلکه برای درک و شناخت خداوند نگاهی به قابلیت های روح خودمون بندازیم و سپس نگاهی به افرینش آسمان ها و زمین و سپس شروع به تفکر در مورد خداوند کنیم ، باز با این حال هم ذهن ما ، به طور کامل نمیتونه اون ذات بی پایان رو بشناسه ، چون خداوند مانند یک دریایی هست که هر چه بیشتر به عمق اون دریا میرسیم میبینیم که همه جا رو آب فرا گرفته و از خشکی ها دور تر شدیم و دلهره ی بیشتری رو در دل راه خواهیم داد که خداوندا من به کجا ره سپارم ، چرا نمی تونم تو رو بشناسم ؟

اینجا این رو باید اضافه کرد زمانی که پای در ره خداشناسی میگذاریم ، هرگز از خداوند متعال به یک شناخت کامل و قطعی نخواهیم رسید ، یعنی به جایی نخواهیم رسید که بگیم من امروز خداوند رو به طور کامل شناختم و دیگه چیزی برای دونستن لازم ندارم ، که زیبایی خلقت خداوند هم در همینه ، تا هیچ گاه دچار سکون و رکود نشه ، بلکه همیشه چیزی برای دونستن و چیزی برای درک کردن وجود داشته باشه، طوری که انسان هر چه بیشتر به این ذات بی پایان نزدیک میشه ، بیشتر از قبل میخواد در موردش بدونه و هرگز سیری و پایانی برای شناساییش وجود نداشته باشه.

از طرفی شاید همانطور که در چند سطر پیش اشاره کردیم ، لحظاتی به فکرمون خطور کنه که هدف از تمام اینها شناخت خداوند توسط انسانهاست ، اما  باید این نکته رو بدونیم ، که خداوند انسان رو برای پوشش ضعف خودش نیافرید ، بلکه افرید تا انسان هم مانند او به درکی والا و تکاملی شگرف برسه ، تمام این تلاش ها به خاطر خود شما بوده ، و در نهایت این شما هستید که لحظه به لحظه به مراتب بالاتری دست پیدا میکنید ، خداوند همان بوده که هست و در مراحل بالا رفتن  ِ بینش شما فرقی در وجود و ذات اصلی او حادث نشده بلکه شما به مرتبه هایی متعالی تر قدم برداشتید . مراتبی که به هیچ عنوان نمی توان اون ها رو در بیداری و با زبان عامیانه وصف کرد و یا حتی اندکی قابل درک کرد .

شاید یکی از بالاترین لذت های زمینی اینه که در محیطی با منظره ای زیبا بنشینیم و نظاره گر باشیم و بتونیم به همون شکل که لذت میبریم اون رو برای دیگران هم به خوبی توصیف کنیم تا حال و هوای انچه دیدیم درک کنن ، در صورتی که لذت های معنوی بسیار متفاوتند و در دنیاهای دیگر چیزی فراتر از تصور و دیده های ما در این دنیا هستند که با زبان زمینی ما قابل تشریح نیستند .

پیشنهاد: شناخت خداوند به همون اندازه ای که بسیار سخته ، به همون اندازه هم میتونه بسیار راحت باشه .

میتونید رو به دنیای بیرونی بیارید و هزاران کتاب رو بخونید ، رو به کتاب های فلسفی بیارید و با ذهن بخواین اون ذات بی پایان رو وصف کنید ، و می تونید از دنیاهای درونی برای شناخت خداوند استفاده کنید ؛ به نظر من بهتره به جای اینکه مستقیما وارد عمل بشید و از جهان بیرونی بیشتر وقت صرف مطالعه ی گفته ها و چیزهایی که زیاد قابل وصف ، به زبان ظاهری نیستند کنید خودتون رو به  دستان خداوند بسپارید ، و سپس از خداوند بخواید که شما رو به شناخت خودش نائل کنه  و در این مسیر بیش از پیش کمکتون کنه ، و این درخواست رو ورد زبان خود کنید تا با روحتون عجین بشه و بنا به قانون جذب ، خواسته ی شما رو به سمتتون بکشه . بعد از این درخواست به جای اینکه مانند قبل دوباره با زندگی مادی و روز مرگی خودتون رو درگیر کنید ، کمی به نجوا و صدای درون خود گوش بدید ، سپس با یاد خداوند زندگی کنید ، با یاد خداوند بخوابید و بیدار بشید .

این رو همیشه در نظر بگیرید که خداوند ظاهر خاصی نداره ، بلکه هر خلقتی از خداوند تجلی از ذات بی پایان اوست ، با دیدن یک گل میتونید به یک برداشت از خداوند برسید ، با دیدن یک پشه ای که روی دست شما نشسته میتونید به یک برداشت از خداوند برسید ، و همونطور میتونید با دیدن خورشید تابان و فرار کردن از دست گرماش به یک درک دیگر از خداوند برسید .

در این راه صبور باشید ، ببینید ، حس کنید ، درک کنید ، خدا رو در همین اجزای کوچیک پیدا کنید و ببینید ، آن وقت اطلاعاتی که از خدا شناسی به دست آوردید ، حاصل زحمات و تفکرات شما بوده و مقدس خواهد بود و شناختی فردی . شناخت و باوری زیبا که هیچکس نمیتونست اون رو به شما با این درک ، منتقل کنه .

صحبت در مورد شناخت خدا کاری بس عظیم و با زبانهای الکن ما دشوار به نظر میاد اما عشق پاک رو به هر صورت اون که تجربه کرده باشید، نفخه ای از انفاس حضور اوست . هر چیز که بوی عشق داد ، هر چیز که حال و هوای بخشش داشت ، هر چیز که لذت ارامش رو به شما هدیه کرد ، نشانی از ذات متبرک او رو به شما عنوان کرده . نوع نگاهتون رو به همه چیز طوری تغییر بدید که خداوند رو در اون ببینید ، به قول رجبعلی خیاط عزیز ، که پیش نجاری رفته بود … از نجار پرسید ؟ این چکشی که میزنی برای چیست ؟  نجار گفت : برای پول میزنم … رجبعلی گفت : اگر این چکش را برای خداوند بزنی ، هم به پول میرسی ، هم به خداوند ، اما اگر برای پول بزنی تنها به پول میرسی …

سخنی هم از پیامبر عزیزمون هست که میگه : در آن دنیا انسان ها را با نیت هایشان میسنجند …

به امید اینکه هر یک از ما به شناختی ناب از خداوند برسیم ، هر سوالی داشتید در بخش نظرات مطرح کنید تا با دیگر دوستان در موردش بحث و تبادل نظر داشته باشیم . حق نگهدارتون .

%d8%aa%d9%84%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%85-%d8%b3%d8%b1%d8%b2%d9%85%db%8c%d9%86-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%af%d9%88%d8%b1

برچسب‌ها:
شهاب دلفان آذری 7 سال است که چشمانم با نگاه دیگری به دنیا باز شده است. شاید بتوان گفت 7 ساله ام. زندگی توامی از عشق و شوق تسلیم بودن در برابر خدایی است که آفریننده ی عشق است. رفته رفته تعالیم و مفاهیم بالاتری را کسب میکنیم. در یادگیری مطالب کوتاهی نکن. زمان همیشگی نیست. یک روز وقت رفتن من و تو نیز می آید. آن زمان سرنوشت ساز است. بگذار رو سفید باشیم. دنیا از آن چیزی که در ظاهر می بینی بسیار عمیق تر، با ارزشتر و معنوی تر است. تنها کافیست که بخواهی خدایت را بشناسی. اگر شاگرد حاضر باشد. استاد نیز حاضر میشود.

دیدگاه(۵۵)

  1. سلام چندی از پست هاتون رو ک خوندم!حالا که به خودم نگاه میکنم میبینم ۱۸ سال زنده ام ولی فقط زنده!هیچی نمیدونم وهیچی زندگی نکردم !!چقد جاهل و نادان هستم و بودم … چی از این دنیا میدیدم همش پوچ و پوچ بود این جهل چه بلاها به سر ادم که نمیاره خدا اول از همه منو ببخشه و در وهله بعد انشاالله نجاتم بده از این جهل و نادانی که در من ریشه کرده تا هم از خودش و هم از ساقه و برگ هاش نجات پیدا کنم._

  2. سلام. نمیدونم میخونی یا نه ولی میگم از دَردم.. خودت رو بذار جای من و فرض کن این اتفاق داره برات میوفته.. واقعا ازت میخوام فرضش کنی بعد بهم جوابی بدی.. فرض کن توی خونه نشستی با خانواده ت همونایی که خیلی خیلی دوسشون داری.. دارین حرف میزنیین از آرزوهاتون میگین.. میخندین.. گپ میزنیین.. درباره خداوند و عشق به اون حرف می زنید و ته دلتون از حرفش یادش و عشقش پر می کشه و.. یهو در خونتون با زور و اسلحه شکسته میشه چند نفر به اصطلاح نظامی میان تو و سر عزیزان ت رو جلوی چشمات میبرن و خون شاهرگ اونا روی صورت پر از ترس و فریادت میپاشه و قبل از کشتنشون اونا رو به طرز فجیعی شکنجه میدن.. بچه ی کوچکی که اونم از خانوادتون بود و شما عاشقش بودید رو تکه تکه میکنن …… بعد هم میزارن و میرن و اون لحظه تو میمونی و چند تا صورت تکه تکه شده که چند دقیقه قبل داشتین با هم میخندیدین.. و یه تلویزیون روشن که هنوز داره ادامه ی سریال رو پخش می کنه و یه ذهنی که دیگه نمیدونه باید به چی فکر کنه اونقدر زخمی که خورده عمیق بود که به کل یادش میره به چی فکر میکرد به چی اعتقاد داشت و به چی باید فکر کنه و اعتقاد داشته باشه هنوز…….. اگه برای همچین کسی توصیه ای داری بگو که بغض و ترس و عذاب و عذاب و عذاااااب و عذاااااب داره بد جور عذابم میده.

    1. سلام به شما ترخون عزیز.
      اگر برای من همچین موردی پیش بیاد .
      مطمئنا حال و روزم خیلی خراب میشه و بسیار بسیار بسیار رنجونده خاطر میشم. چون عزیزانم رو از دست دادم.
      اما امید وارم که بتونم این مورد رو وحشی گری انسان هایی بدونم که از خداوند و دینش به دور هستند. و این مورد رو پای خداوند ننویسم.
      چون نمونه این ماجرا رو در عراق و سوریه شاهد هستیم.
      عده ای تازیدن و کشتن و عده ای به مقابله با اون ها برخواستن.
      هر دو طرف انسان هستند . جنگ انسانیت با هم هست که بهای اون رو هم دارن انسان ها پرداخت میکنن و این جنگ از روی نا اگاهی هست.
      و یقین داشته باشین که حق این افراد رو خداوند چه در این دنیا و چه در اون دنیا خواهد داد . و حقی از اون ها ضایع نخواهد شد.

  3. با سلام و عرض تبریک خدمت آقا شهاب عزیز.امیدوارم زندگی زیبا و پر برکتی داشته باشی
    نظر روزبه رو از یه جنبه میتونیم درست درنظر بگیریم و اون هم اینه که به هر حال آگاهی یه بار اضافی هست روی دوش رهرو هرچند بار با ارزشیه مخصوصا کسی که تازه شروع کرده این مسیر رو مثلا اگر علی اسکانیای شما با مفاهیمی که شما میدونستید آشنا بود شاید درگیر کراماتش میشد و هیچ کدوم رو کسب نمیکرد اما در نهایت به قول قرآن آیا کسانی که میدانند و کسانی که نمیدانند مساوی هستند؟؟؟؟؟

  4. با سلام من وقتی میخواهم هرکاری کنم به نظرم بیفایده میاد. اصلا شوقی ندارم چون نمیدانم هدف نهایی من در زندگی چیست . من برای چه بو جود امده ام.
    لطفا با پاسخ های روشن کمکم کنید.

    1. سلام به شما سعید عزیز. همان طور که گفتید هدفی ندارید.
      پس هر کاری بیهوده است در نظر شما.
      ابتدا باید به زندگی خود هدف بدید. چه در زمینه ی معنوی و چه در زمینه ی مادی.
      و باید ثابت قدم باشید و مسئولیت کارهای خود را بپذیرید و برای زندگی مادی و معنوی خود تلاش کنید. نه اینکه فقط نظاره گر باشید تا دیگران برای شما صحبت های مفید و زیبا بزنند.
      پس نسبت به آنچه که هستید یک هدف مادی برای خود قرار بدید و در راستای رسیدن به اون هدف تلاش کنید.
      و در راستای معنوی هم یک هدف رو مشخص کنید .
      اگر هدف خداشنناسی هست ، شروع به مطالعه ی کتاب های مفید در این زمینه کنید و سپس هر آنچه که لازم هست انجام بدید رو انجام بدید.
      اینطوری زندگی معنی پیدا میکنه و رفته رفته رسالت الهی انسان نیز نمایان میشه براش.
      هر سوالی بود در خدمتم

  5. سلام برای من یه سوال پیش اومده درمورد خود شما شما مسلمانید یا اکیست آخه حرف هاتون خیلی شبیه به حرف های اکیست هاست

    1. سلام به شما محمد عزیز.
      تا برداشت شما چه باشد ؟!
      اکنکار ، عرفانی هست غربی. اما در اکنکار صحبت های درست و صحیح و حقیقی بسیاری یافت میشه.
      اما خود اکنکار ، دچار انحرافات زیادی هم هست.
      من مطالعات و همچنین تجربیاتی هم در زمینه اکنکار داشتم. مدتی اکیست بودم که حال به اسلام روی آوردم.
      شما تجربیات صحیح رو مطالعه میکنید.
      در مواردی هم شما مطالبی رو خواهید خواند که مربوط به عرفان شرق هست. اینگونه نمیشه گفت که من بودایی هستم. این اطلاعات و تجربه ها در طول زمان کسب شده و الان در اختیار شما عزیزان گذاشته خواهد شد.

  6. سلام شهاب عزیز
    ممنون بابت تمام متن های پر آرامشت
    من یه مشکل وحشتناکی دارم
    زمان برای من به سرعت برق و باد میگذره چه حالم خوب باشه چه حالم بد باشه در هر حالت زمان برام وحشتناک میگذره.
    از نظر شما چه تعبیری پشت این مسئله نهفتست؟؟
    و یه چیز دیگه
    برای جبران حق ناس چه کنیم غیر از رضایت گرفتن؟؟!
    ممنون پایدار باشید

    1. سلام به شما عماد عزیز.
      زمان همیشه زود میگذره.
      اما در مورد تعبیرش، چیزی نمیشه گفت. خودت باید علت این امر رو پیدا کنی. چرا در نگاه تو زمان در حال گذر کردن اون هم با سرعت بالا هست ؟ !!۱
      در مورد جبران حق الناس هم از اخوند های گرامی سوالی کنید و یا به دفتر مراجع تقلید کشور مراجعه کنید.

  7. سلام جویا جون می تونید برای من هم انرژی. بفرستین ممنونم از مهربونیت

    1. با سلام

      من تا یه مدت برای کسی ریکی و مشاوره انجام نمیدم ، دوست عزیز . امیدوارم که بتونید فردی رو برای مسئله تون پیدا کنید .

      خیر پیش و در پناه حق
      جویا

  8. این حرفه دوستمون شبیه اینه که ما مدرسه نریم و کتابی نخونیم ولی به علم دست پیدا کنیم یعنی راه خودمونو بریم و به علم ناب برسیم نه علمی که دانشمندها با تلاش و قدمت تاریخ انسان بهش دست یافتن یا مثلا شما بری دونه دونه گیاهان دارویی رو رو خودت امتحان کنی ببینی کدوم چه تاثیری روت دار با اینکه میدونی عطار بهتر از تو اینارو می فهمه.قول میدم نظرت به زودی عوض شه دوست عزیز. کسایی هستن که چیزهایی شناختن که ما هنوز نشناختیم راه هایی رفتن که ما ازشون بی خبریم،صد درصد ما و اونا فرق داریم. و باید از اونها وراهنمایی هاشون استفاده کنیم.شما فکر می کنید ما و عارف ها در یک مرتبه قرار داریم.یا مثلا حضرت محمد و من هردو خدا رو به یه شکل می شناسیم یا شناخت من هم به اندازه شناخت ایشون درسته!!! الی ماشاالله

    1. خدا این قدرتو داره که خودشو به ما نشون بده ومعجزه کنه ولی به قول شما داروی گیاهی چی! میتونه ؟؟شما اشتباه میکنی که خدای بزرگ رو با مدرسه و داروی گیاهی مثل هم میدونی اگر این طور هم باشه زندگی بزرگترین مدرسه هستش و معلم مدرسه خدا وکتابش هم قران که بار ها همراه با معنی خوندم کتابهای دیگه صرفا میتونه نظر شخصی نویسنده باشه همه چی بستگی به بینش و درک انسان داره به قول ملا صدرا
      خداوند بی نهایت است ولا مکان و بی زمان
      اما به قدر فهم تو کوچک میشود
      وبه قدر نیاز تو فرود می اید
      وبه قدر ارزوی تو گسترده میشود
      وبه قدر ایمان تو کار گشا میشود

      1. سلامی دوباره به شما روزبه جان
        با این ابراز عقیدیتان مشخص شد که شما جزو دسته ی ِ مجادلون هستید که در راه خدا میخواهید مجادله کنید ولی در عین ِ حال توجه ندارید که ابزارتان برای جدل خود ، از جنس ِ دانش است ! چه بخواهید چه نخواهید و چه بدانید یا ندانید نقل ِ قول ِ خود را از استاد ِ فیلسوف ِ بزرگوارمان ، ملاصدرا یاد کردید که نه تنها به شاگردی ِ استادانی چون میرداماد و شیخ بهایی آموختن ِ علوم ِ غریبه از داخل ِ کشور را قانع نشد که علم اندوزی از اساتیدی را با علوم ِ فلاسفه ی هندوستان نیز جویا شد و خود را به کمال رساند تا بداند که و چه را میپرستد !!! ملاصدرا در کل ِ زندگی ِ نورانیش ، هیچگاه آموختن و آموزش دادن را حتی برای یک برهه از زندگیش رها نکرده دوست عزیز . فیلسوف شدن یعنی گشتن ، مطالعه کردن ، مجادله کردن با جهل ، و پر بار فهمیدن .
        خیر بدرقه ی راهتان و در پناه حق روزگار به کامتان
        جویا

  9. سلام شهاب جان تشکر میکنم بابت سایت خوبت اما در مورد این پست عقیده شخصیم اینه که برای خدا شناسی نیاز نیست هیچ مطلب یا کتاب خاصی مطالعه کنیم همینکه اعتقاد داشته باشیم خدا هست و به یادش باشیم بعد در طول زندگی به شناخت کاملی از خدا میرسیم به وجود خدا ایمان بیشتری پیدا میکنیم چون با تمام وجود حسش میکنیم درلحظه به لحظه زندگی،همانطوری که خدا در قران میفرماید من از رگ گردن به شما نزدیکتر هستم و در مورد اینکه خدا چی هست فکر نمیکنم جواب مشخصی داشته باشه و هر کسی توی هر جای دنیا با هر دینی که داشته باشه با توجه به درک و منطق خودش میتونه تعریف خودشو داشته باشه.

    1. با سلام

      فرق است بین ِ یک بی خبر ِ عابد و یک باخبر ِ عاشق .

      خیر پیش
      جویا

      1. با سلام خدمت شما
        این جمله معنی درستی برای من نداره مگه میشه کسی خدا پرست باشه اما از خدا بی خبر باشه، پس چی رو پرستش میکنه ؟؟؟؟؟
        خدا شناسی و خداپرستی در کنا هم معنا پیدا میکنه جدا از غیرممکنه

        1. با سلام
          بله این بسیار متداوله که افراد فکر میکنن خدا رو دارن میپرستن و برای ِ اوامرش جون ِ خودشون یا عزیزانشون رو هم اهدا میکنن ولی اون چیزی که میپرستن و براش این اعمال رو انجام میدن هیچ شباهتی به خدا نداره !
          آیا شما فکر میکنید کسی که با بیرحمی سر ِ یک دختر رو لب ِ باغچه میزاره و مثل ِ حیوانات که ذبح میشن ، سرش رو از جا میکنه چون بر خلاف ِ دین و عصمت ، به دنبال ِ رویاهاش یا درس خوندنش بوده ، از نظر ِ خودش خداوند رو نمیشناسه یا دوستش نداره !؟ جالبه که بدونید در اون لحظه که پدری با این معیارهای غلطش ، سر ِ دخترش رو با این روش میبره در دل شاد هم هست ، چون داره حکم ِ خدای ِ خیالیش رو عملی میکنه ! اونها احساس میکنن من و شما بی غیرتیم که گر و گر نشانه های خدا رو زیر ِ پا میگذاریم ، یکی از نشانه های ِ بی غیرتیمان هم وقتی مشخص تر میشود که اجازه میدهیم بچه های ِ دخترمان به مدرسه برن و یا سواد یاد بگیرن . برای همین این افراد ِ به قول ِ خود خداپرست ، یه مدرسه رو به نام الله با بمب رویِ هوا میفرستن و بیش از پنجاه کودک ِ دختر بچه ی کوچک رو که از نظر ِ اونها منحرف هستن و دارن درس میخونن ، به درک واصل میکنن ! و درست این همین چیزیست که بهش میشه گفت جنون ِ عدم فهم . این اشخاص نمونه ی بارزتر هستن و خیلی ها با ترسهای خفی شون نمونه ی زیر ِ خاکی تر ! پس خیلی ها از روی ِ چیزی که خودشون فکر میکنن خداست دارن پیروی میکنن ، نه آن چیزی که از ازل خدا بوده و هست ! دوست عزیز ، همانطور که پیامبر نیز میگوید : یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت است .
          خیر پیش و در پناه حق
          جویا

  10. خدا یا من براندازم نقاب نفرت و کینه
    خدا یا من نمیزارم نقاب شرک و بد دیده
    خدا یا اشنا کن خود ب این طفل گنه دیده
    خدا یا من تورا خاهم ن این دنیای بد پیله
    خدایا من گنه کارم تورا خاهم شوم بیمه
    خدایا یارییم فرما شوم حر ستم دیده..
    سلام شهاب..
    این پست و خوندم خیلی چیزا فهمیدم ی سری از دوزاریهای کجم اوفتاد، دمت گرم ک وقت میزاری این پستارو واسه افرادی مث من ک راهو پسوپیش میرن میزاری. من تا اول دبیرستان درس خوندم بعد خوندن پستت اون چنتا بیت شعر ک خودم گفتم ب ذهنم رسید زودی نوشتم ک فراموش نکنم هیچی از قافیه و اینجور چیزا نمیدونم فقط یهوی دلم خاس بنویسمشو بزارمش اینجا شاید کسای مث منم باشن ک رفتن ت خاکی خاسن راه وپیدا کنن. بیان اینجا پستتو بخونن پیامه منو هم ببخونن یکم فک کنن ک دنیا چجوریاس ادماش چجورین یکی مث من یکی مث تو، خلاصه تصمیم بگیرن چکار میخان کنن. هرچی از دلم اومد اینجا اومد…

    1. آن چه از دل بر آید ، خوش آید .
      ممنون الیاس جان ، شعرت هم خوب بود ، دست گلتم درد نکنه که برای ما نوشتی ، نکته ای که قبلا گوش زد کردم رو یادت نره ، مطالبی که میخونی رو روش فکر کن و جامع عمل بپوشون که به امید خدا به بهترین درجات دنیایی و معنوی برسی . اتفاقا تا به امروز ، خیلی از دوستان از نظرات ، مطالب مهمی رو فهمیدن ، با تشکر .

  11. پاسخ خدای من تو چه هستی در ذهن هیچ مخلوقی نمیگنجد
    باید گفت خدای من تو چه نیستی؟ و …. ساده ترین پاسخ هستی را بدان داد …..
    هیچ !!!!!!!

    1. سلام بر حسن عزیز ، به به ، چه نوشته زیبایی ، واقعا میشه گفت این نوشته میتونه این پست رو کامل و کامل تر کنه . ممنون از بینش و درک بسیار بالای شما .

  12. بارالها…
    از کوی تو بیرون نشود
    پای خیالم
    نکند فرق به حالم ….
    چه برانی،
    چه بخوانی…
    چه به اوجم برسانی
    چه به خاکم بکشانی…
    نه من آنم که برنجم
    نه تو آنی که برانی..
    نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم
    نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
    در اگر باز نگردد…
    نروم باز به جایی
    پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی
    کس به غیر از تو نخواهم
    چه بخواهی چه نخواهی
    باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی

    1. با سلام
      این همان سماجت ِ زیبایی ایست که بارها و بارها از آن در مطالب و پستها ، یاد میشود ! بخوانید او را به هر زبانی ! تا اجابت کند شما را به هر درمانی !
      خیر پیش
      جویا

  13. منظورم اینه این انرزی چیه یعنی دعامیکنن یاچیزدیگه ای هست که فقط ایشون قدرتشودارن؟

    1. خانم لیلی ، اینکه ما برای کسی دعا میکنیم هم باز به منزله ارسال انرژی مثبت برای طرف مقابل هست ، این ارسال انرژی هم همینه ، ایشون با کمک گرفتن از انوار الهی و سرمنشا انرژی های مثبت ِ کائنات ، بهره گیری از افکار مثبت ِ خودشون و قوه ی خیال و درخواست ِاجازه خداوند و مدد خواستن از اساتید باطنی و مقرب ، میخوان که بیماری شما بهبود پیدا کنه ؛ به همین سادگی ، که البته باید گفت خیلی ها هم جواب گرفتن .

  14. سلام خسته نباشیداین که خانم جویاگفتن براکسی انرژی مثبت میفرستن منظورشون همون نیایش ودعاهست یاچیزدیگه ای؟

    1. برای هر کسی که درخواست انرژی رو داشته باشن ، انرژی میفرستن ایشون .

  15. شهاب عزیزواقعا استفاده کردم ازاین بحث تون
    بایددرموردشناخت خداوندمنان همین قدرمیتوانم عرض کنم
    اگرشناگری رو یادگرفته باشیدوبرویددریا درساحل شناکردن شمارا قانع نمیکنه وهی تشته ترمیشی تا بیشتر بری جلوتر وخب دریاهم که دریاست دیگه هرچه قدرشناگر ماهری هم که باشی ………..
    ومورددیگر : به نظربنده هدف ازخلقت انسان که میگن برای ستایش خدا آفریده شده ایم را نمیتوانم قبول کنم چون خدا هیچ احتیاجی به این امرندارد ولی برای وجود ارتباطی بین خالق ومخلوق این امررا لازم میدانم
    و بنظربنده خدا انسان راآفریده تااین همه نعماتی که آفریده شده مخلوقی باشدتا ازآن استفاده کند ولی استفاده ی بهینه ازاین مخلوقات نه استفاده غلط ، چون هرجه قدراستفاده از این نعمت بهینه باشه برای خالقش هم لذت بخش تره
    حتماشنیده اید که انیشتین که خودیک مخلوق هستش بعداز اینکه متوجه میشه که ازاختراعاتش درست استفاده نمیشه ازاختراعاتش پشیمون میشه واظهارمیکنه که ایکاش من هم یک کفاش ساده بود

    پاسخ:
    سلام دوست عزیز ، باهاتون موافقم ، از هر چیزی میشه درست و غلط استفاده کرد ، اما این دلیل بر این نمیشه که اون چیز بده، یا خطرناکه ، ما عادت کردیم همه تقصیرات رو به گردن خداوند میندازیم ، در صورتی که همه چیز از خود ما نشات میگیره ،
    خداوند هم بارها در قران گفته که من به کسی ستم نمیکنم ، بلکه این انسان ها هستند که خود به خود ستم میکنند .

  16. مثل همیشه عالی بود
    لازم میدونم به آقا محمد هم بگم بعضی آدما نیاز دارن یه چیزایی بهشون یادآوری شه تا برن دنبالش مثلا همین خداشناسی …الان تو این دنیای پر زرق و برق کمتر کسی خوشی هاشو ول میکنه و یاد خدا و شناختش میوفته…
    حق یارتون

    پاسخ: ممنون بابت نظرت مهلای عزیز ، بله حق با شماست ، انسان باید یه سری تلنگر هایی بهش بخوره تا به فکر بیفته ، خود من اگر صحبت های حاج رضا در دوران دانشجویی به گوشم نمی رسید ، الان فقط خدا میدونه جایگام کجا بود …

  17. با سلام اقا شهاب بنظر من اگر این پست رو پاک کنید بهتره بنظر من هر انسانی خودش باید خدای خودش رو بنشاسه و بعد به خودشناسی بپردازه در این صورت اصلا نباید هیچ توصیفی از خداوند داشته باشه

    پاسخ: سلام محمد عزیز ، پستی که ما نوشتیم شاید به بیان چند نکته ختم شده باشه، اگر بخوایم با این فکر جلو بریم پس ما باید تمام پست های موجود در مورد خداشناسی و هم چنین تمام کتاب ها رو هم حذف کنیم تا انسان خود به برداشتی برسه ،
    این که درست در نمیاد ، بلکه همین مطلبی که در اینجا عنوان شده میتونه روشنی بخش خیلی ها باشه .

  18. از ستایش و ویدای عزیز برای سهیم کردنِ نور ِ درونیشان ، برای همرهانی چون خود تشکر و قدردانی میکنم .

    این گفته چه زیبا و صادقست که : تا خود چیزی نداشته باشی ، نمیتوانی به دیگران چیزی ببخشی .

    و زمانی که نور را به سمت ِ خود فرا خوانی ، فقط خود را در هاله ای از نور نمی پیچی که زمین و زمان را منور میسازی .

    در پناه حق
    جویا

    پاسخ: ممنونم جویای عزیز ، شما و ستایش و ویدای عزیز ، طرز فکر و درونی بسیار بسیار مشابه دارید …

  19. سلام شهاب جان
    فرستادن انرژی مثبت برای کسی به هیچ چیز احتیاج نداره جز اجازه ای که فرد به فرستنده ی انرژی میده . من از راه دور ، اغلب برای دوستان انرژی میفرستم . یه بار یکی از دوستان پرسید از راه دور هم اثر میکنه !؟ برام با مزه بود که چنین فکری به ذهن ِ ادم ها میرسه !
    فرستادن ِ انرژی مثبت مثل دعا کردن میمونه ، شما وقتی در کنار مادرتون نیستید و به او زنگ میزنید که به فرض امتحان دارم ، برام دعا کن ، هیچوقت به ذهنتون میرسه که بعد ِ مسافت تا مادرتون دوره ، چه جوری درخواست ِ دعای او به سمت خدا میره ، بعد از سمت ِ او ، اجابت ِ دعا به سمت ِ شما برمیگرده ؟
    انرژی مثبت نه به این نیاز داره که شما مثل دعا کردن به حاصل ِ عملتون مطمئن باشین و نه احتیاج داره شما کار ِ به خصوصی رو در این رابطه انجام بدین ، به جز صدور اجازه به فرد فرستنده ی انرژی و باز گذاشتن ِ خود به روی دریافت ِ این انرژی های مثبت . به خاطر داشته باشید : باز گذاشتن ِ خود به روی فقط و فقط انرژیهای مثبت . این پذیرش در هر امری بسیار مهم است و تعیین کننده .
    خرد کائنات و خداوند ، خود میدانند که چگونه از پس ِ جوابگویی به نیاز ِ هر بنده ی خود با خصوصیات ِ اخلاقی ِ منحصر به فردش بر آیند ، در حقیقت فرستنده ی انرژی هیچ کاری جز انتقال این انرژی ، از کانال هستی به فرد ِ خواستار ، انجام نمیدهد . و انجام این کار فقط برای گیرنده نور و برکت به همراه ندارد ، بلکه منتقل کننده ی انرژی نیز سرشار از حسنهای معنوی میشود ، پس از این بابت گیرنده ی این انرژی دینی به گردن ِ فرستنده ندارد و در حقیقت به او فیض را به عنوان مزد ِ کار ، پیشاپیش منتقل کرده .
    خیر پیش
    جویا

    پاسخ: به به ، بسیار هم عالی ، ممنون جویای عزیز

      1. با سلام . مورد درخواست انرژی تون چی هست ؟
        در پناه حق
        جویا

  20. سلام شهاب عزیز
    نوشته ات , نوعی شناخت و درک عمیق از خداوند را نشان می دهد
    همین که تا به اینجا برسیم که خداوند با ما , در کنار ما و همراهمان مشغول تجربه کردن زندگیست
    یعنی قبول یک رسالت عظیم
    خدایا برایت چگونه زندگی کنم؟
    برایت چگونه نفس بکشم؟
    چگونه عاشق باشم و چگونه مهرم را نثار عزیزانم , که تمام خلقتت را دربرگرفته , کنم ؟
    خدایا چگونه بودنم را دوست داری ؟
    و در نهایت آرام می شوی , آرام آرام و اجازه می دهی تا خدا از درونت بگذرد , آنگونه که شایسته خدایی اوست
    شاد باشی

    پاسخ: بسیار زیبا گفتی ویدا جان …
    ما به معشوق زمینی خودمون این حرفارو میزنیم ، دوست داری چجوری لباس بپوشم ؟
    دوست داری چطوری رفتار کنم ؟
    اما سوال اینجاست چرا با اینکه تمام نعمت ها از خداونده باز ما در درک خداوند موفق نبودیم ؟ این برداشتی که ویدای عزیز از خداوند گفت ، خیلی ساده بود و مطمئن هستم به طور خیلی ساده خداوند رو در دل جاری میکنه ، اگر به همین سادگی اجرا بشه به همین سادگی به جلو برده بشه ،
    اما اینکه ما شناخت خداوند رو سخت فرض میکنیم ، آیا درسته ؟ کلا نظر شما چیه ؟
    دوستان اگر مایل هستند در مورد سوالات طرح شده نظر خودشون رو اعلام کنند تا این پست هم به یک جمع بندی برای دیگر عزیزانی که در آینده این مطلب رو میخونن برسه . هم اینکه خودمون هم چیز هایی یاد میگیریم .

  21. سعید جان اجازه میدی برات انرژی مثبت بفرستم با ارزوی اینکه روزهات رو با سرخوشی و پی بردن به خیر ِ این وضعی که توش هستی ، ادامه بدی ؟
    جویا

    پاسخ:
    بفرسته سعید جان ؟ نفرسته ؟ اصلا قبول داری انرژی فرستادن رو ؟ نمیخوای امتحان کنی برادر من ؟
    جویا جان ، اگر دریافت انرژِی نکاتی هم لازم داره واسه سعید بگو تا بدونه .

    1. شهاب جان ممنون بابت گذاشتن این پست اندیشمندانه من از نظر جویا جان در مورد جواب دادن به سوال بچه ها خیلی لذت بردم واقعا آموزنده بود هیچ وقت اینقدر عمیق و با این زاویه دید به این قضیه نگاه نکرده بودم ستایش جان متن تمثیلی شما هم فوق العاده بود دوستان من یه سوال دارم خدا که سرشار از عشقه چرا جهنم رو جاویدان آفرید? جهنم و عذاب برای ظالم لازمه عدالته ولی خداوند چرا توآخرت بعد از اینکه عذاب به شیطان داد در نهایت اون رو نمی‌بخشد درسته ظلم شیطان در طول تاریخ بشریت خیلی بزرگ و مداوم بوده ولی از رحمت و محبت خدا که بزرگتر نیست? ??? پس چرا پایانی برای جهنم وجود نداره??

      1. با سلامی گرم بر شما
        این نظری ایست که در سالیانی بس دراز به آن رسیدم و به آن باور دارم . دوست ِ عزیز ، بهشت و جهنم تا ابد برپاست همانطور که به دنیا آمدن و رفتن ِ انسانها همواره پابرجاست ؛ تا در انتهایی که در بی انتهای ِ ذهن ِ ما میتواند موجودیت یابد، همه چیز و هر کسی یکپارچه نور شود و به نور ِ الهی بپیوندد. در آن برهه از تاریخ ِ ابدی ، دیگر تاریکی ، شیطان و یا هر گونه موجودیتی جز نور وجود نخواهد داشت . شیطان تنها عامل و سمبلی ایست برای شناختن ِ تاریکی در برابر ِ نور و ملکوت و بهانه ایست برای پیشرفت و تمیز دادن ِ انسان ، بین ِ خیر و شر.
        بهشت و جهنم به تعبیری در وجود ِ ماست ! زمانی که در آسایش و برکات ِ الهی همگام با نور پیش میرویم و در لحظه ی حال ، از تمامیت ِ تکه ی خداگونه یمان ، کمال ِ لذت را میچشیم در بهشت زندگی میکنیم و بلعکس ، زمانی که در رنج و عذاب ، خود را به تارهای دست و پا گیر میپیچیم و در دل احساس ِ سوز و گداز ِ غمناک مینماییم، در جهنم به سر میبریم . به تعبیری دیگر ، خالق ِ هستی و برنامه ریزی ِ خرد ِ کائنات بسیار موشکافانه عمل میکند ! ما در وجودمان دارای سیستمی پیشرفته هستیم که هرگاه عملی را از روی خشم ، قهر ، عدم بخشایش ، زور و خودسری ، اجحاف و تمامیت ِ صفات نکوهیده ی دیگر ، انجام دهیم ، در ابعاد ِ وجودی یمان با روشهایی مانند ایجاد ِ درد ، جذب ِ منابع و افکار ِ طاقت فرسا و نتیجتا عکس العملهایی منفی و آزاردهنده ، شروع به ساختن ِ جهنمی واقعی تر از زبانه های ِ آتش برپا میکند که میتواند شب و روزمان را یکی کند ! و تا خود را به سلاح ِ بخشش ، مسلح نکنیم و در پله ی اول ، خود را نبخشیم ، از رها شدن و گریختن از آتش ِ درون خبری نیست !
        دامنه ی این بحث بسیار گسترده و پیچیده است ولی در همین چند جمله میتوان حدیث ِ مفصلی از این مجمل را به تصویر کشیده شده فرض کرد و آن را تا حدودی لمس نمود. در حقیقت ، در مبحث ِ ” طرحی نو دراندازیم ” سعی شده بود تا این ارتباط بین خداوند ، انسان و شیطان با نگاهی اجمالی ولی مفصل تر از این که در اینجا ارائه شد ، به دوستان عرضه گردد.
        در پناه حق و خیر پیش
        جویا

    2. اگه امکانش هست در مورد انرژی مثبت فرستادن از راه دور بیشتر توضیح بدین و بگین ما باید چی کار کنیم که بتونیم به کسی انرژی مثبت بفرستیم ? یکی از دوستانم می گفت باید عکس طرف ببینه تا بتونه به سمتش انرژی بفرسته و از اجازه گرفتن حرفی نمیزد ممنون میشم جویا جان با جزییات توضیح بدین

      1. با سلامی دوباره
        روشهای فرستادن ِ انرژی از راه دور ، عموما به یک گونه اند و فرد ِ فرستنده ی انرژی به همان خوبی کار خواهد کرد که برای یک متقاضی در کنارش ، ولی انرژی هایی که فرستاده میشوند ، متفاوتند و افرادی که با انرژی ها کار میکنند نیز با متدهای ِ خاص ِ خود عمل میکنند .
        انرژی ریکی و کار کردن با آن از نظر ِ من از کار کردن با انرژی های دیگر ،ایمن تر است زیرا : یک اینکه ریکی فقط نور است و انرژی ِ محافظت شده ی مثبت ِ هستی و دو اینکه عموما در آن مانند شماری از انرژی های هیلینگ ، دست به جراحی ِ هاله یا کارهایی نظیر ِ آن نمی زنند و مورد را به منشا نور میسپارند تا با انرژی هستی ، بنا به تشخیص ِ مصلحت ِ نهایی ، تشخیص و درمان گردد.
        درباره ی دیدن عکس ، برخی از انرژی ها هستند که وقتی شما عکسی از فرد داشته باشید میتوانید با تصویر سازی ِ او در ذهن ، بهتر با شخص ارتباط برقرار کنید و آن نوع انرژی را برای شخص بفرستید ولی باز از نظر ِ شخص ِ من ، این کاملا به باور ِ شخص ِ فرستنده ی انرژی برمیگردد.
        کسانی که در گامهای ِ اول ِ استفاده از انرژی ها هستند و هنوز به ابزارهای کامل برای مبارزه با برخی از منابع ِ غیر ارگانیک یا منفی ، مجهز نشده اند ، چون برای خودشان و اطرافیانشان ، احتمال ِایجاد مشکل وجود دارد، بهتر است در درمان ِ هر کار و هر شخصی دخالت نکنند ، لذا استادی که به دانشجوی ِ خود درس میدهد ، در همان گامهای ِ اول ،اغلب به او یادآوری میکند که حیطه ی درمان و شخص ِ بیمار را بشناسد و از نوع ِ مریضی ِ فرد ، در ابتدا مطمئن شود تا از درگیری های آتی جلوگیری به عمل آید . به فرض کسی که کمتر از سه چهار سال با انواع و طیفهای ِ وسیعی از انرژی های ریکی و محافظهای ِ متعدد ، کار نکرده و حوزه ی قدرت و ابزار ِ رویارویی با هر مشکلی را دارا نیست ، منطقی نیست که یک بیمار ِ روان پریش را با انرژی ِ خود شروع به درمان کند ؛ کما اینکه شما از یک انترن ، توقع ِ عمل ِ جراحی ِ موفقیت آمیز ِ پارگی ِ نخاع را ( که با مرگ و زندگی ِ فرد در ارتباط است ) توقع ندارید و در صورت ِ وقوع ِ اشتباه ، آن انترن ِ بیچاره نیز به عذابهایی همچون عذاب ِ وجدان گرفتار میشود و عقوبتهای خاص ِ خود را دنبال میکند! پس منطقی ایست که سرماخوردگی را به دست ِ یک پزشک بسپارید و جراحی را به دست ِ یک جراح و مراقبتهای پزشکی را به یک انترن ، واگذار کنید.
        در زمینه ی اجازه گرفتن ، تعدادی از انرژی ها و روشهای درمان و کار با انرژی هستند که نیازی به اجازه ی شخص ِ مربوطه ندارند ولی از نظر ِ یک ریکی کار ، عدم اجازه از فرد به منزله ی دخالت در برنامه ی زندگی و رشد ِ شخصیتی و روحی ِ دیگریست که موجب ِ کارماهایی سخت میشود ، بنابراین ریکی کاران بدون اجازه انرژی برای کسی نمیفرستند مگر در مواردی استثنایی ، آن هم با دستوراتی استثنایی !
        امیدوارم جوابهای خود را دریافت کرده باشید .
        در پناه حق
        جویا

  22. از میان ارواح روحی وجود داشت که می دانست، نور است. او روح جدیدی بود، مشتاق کسب تجربه .او می گفت : من « نور هستم » با همۀ شناختی که از خود داشت و مرتب هم آن را بیان می کرد، ولی هیچکدام جای تجربه را نمی گرفت . در اقلیمی که این روح از آن برخاسته چیزی جز نور نبود. در آن اقلیم، هر روحی، عظیم بود، و هر روحی، با درخشندگی و شفافیت ناشی از نور پروردگار می درخشید. و بنابراین این روح کوچک، به منزلۀ شمعی در مقایسه با خورشید بود . – او نه می توانست خودش را ببیند و نه خود را به عنوان که و چه ای که واقعاً بود، تجربه کند. از قضا، این طور پیش می آمد که این روح مشتاق شد تا خود را بشناسد . اشتیاق او به قدری شدید بود که یک روز خداوند گفت: کوچولو، آیا می دانی چکار باید بکنی تا آرزویت را برآورده سازی؟ روح کوچک پاسخ داد: «خدایا به من بگو چکار باید بکنم. هر کاری بگویی انجام می دهم» خداوند پاسخ داد « تو باید خودت را از ما جدا کنی و بعد باید تاریکی را بسوی خود بخوانی » روح کوچک سؤال کرد : « ای رب مقدس تاریکی چیست ؟ » خداوند پاسخ داد : « همان چیزی که تو نیستی » و روح کوچک، همین کار را انجام داد و خود را از همه، جدا کرده و به اقلیم دیگری شتافت . در آن سرزمین، روح کوچک قدرت داشت، که به تجربه خود همه نوع تاریکی و ظلمتی را فرا بخواند و همین کار را کرد. با وجود این، در میان آن تاریکی ها روح فریاد کشید : « پروردگارا چرا مرا فراموش کرده ای ؟» همان کاری که ما در سخت ترین و تلخ ترین ایام انجام می دهیم. ولی خداوند هرگز مارا فراموش نکرده است. او همیشه در کنار ما ایستاده و اماده هست به ما یادآوری کند که«خود واقعیمان کیست؟»او همواره آماده هست تا ما رابه « خانه اصلی مان فرا بخواند.
    …بنابراین نقطه ای روشن در قلب تاریکی باش و آن را لعن و نفرین نکن ما نباید.هنگام محاصره شدن توسط چیزهایی که نیستیم،آن را که هستیم(گوهر الهی مان را) فراموش کنیم . در واقع آنچه که ما در هنگام بزرگترین آزمایش حیات انجام می دهیم، می تواند بزرگترین پیروزیمان باشد چون تجربه ای را که خلق می کنیم، تبلور«کسی که واقعاً هستیم »و کسی که می خواهیم باشیم،میباشد.

    داستان بالا – داستان تمثیلی روح کوچولو و خورشید – بودتا بهتر بفهمیم چرا دنیا به شکلیست که اکنون هست – و چگونه دنیا می تواند در یک لحظه – لحظه ای که هر انسانی حقیقت ربانی و جوهر ذات خود را بیاد آورد – تغییر یابد . افرادی هستند که عقیده دارند، زندگی یک مدرسه است، و آنچه را ما در طول زندگی مشاهده و تجربه می نماییم برای آن است که درسی بیاموزیم. ،ولی به واقع ما به این عالم آمده ایم، نه برای آن که چیزی بیاموزیم ما صرفاً آنچه را که از پیش می دانستیم، باید به یاد اورده ان را متجلی سازیم. ضمن این تجلی،هست که ما از طریق تجربه، خود را مجدداً خلق می کنیم . در این راستا ما زندگی را تصدیق نموده به آن هدف و مقصد می دهیم و اینچنین هست که آن را مقدس می سازیم

    پاسخ: سلام ستایش عزیز ، ممنون بابت داستان تمثیلی زیبات ،
    برداشت ها از خداوند بسیاره ، هر فردی به طریقی خداوند رو به دیگران معرفی میکنه ، صحبت های شما هم جدا از حقیقت خداوند نبود ، و چه زیباست این جمله که میگه :
    معنای حقیقت در تمامیت آن است ، و به کار گیری این جمله در مقام خداوند متعال ، بهترین جواب برای سوالات بسیار ماست …
    و خداوند هم برای هر یک از ما به اون مانندی که هستیم خدایی میکنه ، برای من با دین ، برای دیگری با یقین ، برای دیگری با بی دینی ، و … و چه خوب که ما هم برای خداوند بندگی کنیم و همیشه دنبال بهترین راه باشیم … شاد باشی ستایش عزیز ، همیشه ما رو با گفته های خوبت شرمنده میکنی .

  23. سلام شهاب جون
    من همین اولش یه لعنت بر اونی که سربازی رو اجبار کرد میفرستم و مطلبمو عرض میکنم.
    نظرم بیشتر به قدیمیا و اولیا و… نزدیکه که خدا همین خود خودمون هستیم!!! ولی تو این بدن خاکی گیر افتادیم!!! ولی مشکل بزرگتر بنظرم اینه که چطور خلاص بشیم!و خداییت خودمون یا وحدانیتمون رو کشف کنیم که دلیل اصلی اومدن به دنیا هم همینه…
    مخلصیم

    پاسخ: سلام بر سرباز اسلام ، برادر شما باید خداوند رو شاکر باشی که در سربازی هستی ، از ما محافظت میکنی بده ؟
    سعید جان ، شش هفت ما گذشت ، بقیه هم میگذره ، نترس ، دنیا دو روزه ،
    از نظر من ما باید کم کم کسب کنیم ، سربالایی ها رو بریم ، خودمون رو ثابت کنیم ، بعد شاید تو سر پایینی ها بیفتیم . پله پله تا ملاقات خدا دیگه .
    ایشاالله دفعه ی بعدی که نظر گذاشتی بگی نمیخوام سربازی تموم شه ، میخوام تا اخر هم عمرم سرباز باشم .
    ما نیز مخلصیم :-))))))))))))

  24. سلام چگونه میشود عضو شد چون برخی از مطالب شما نیاز به کد داره

    پاسخ:
    سلام مهدی عزیز ، تنها پست سرزمین دارای کد هست ، که این پست هم مخصوص عده ای از دوستان نزدیک بنده است که مربوط به یک سری کارهای گروهی هستش ، در وبلاگ نمی تونیم عضو بشیم ، اما اگر خداوند یاری کنه ، در آینده انجمن و وب سایت سرزمین های دور رو خواهیم داشت که قابلیت عضو شدن رو دارا هستش .

  25. رنج هست، مرگ هست، اندوه جدایی هست،
    اما آرامش نیز هست، شادی هست، رقص هست،
    خدا هست.
    زندگی، همچون رودی بزرگ، جاودانه روان است.
    زندگی همچون رودی بزرگ که به دریا می رود،
    دامان خدا را می جوید .
    خورشید هنوز طلوع میکند
    فانوس ستارگان هنوز از سقف شب آویخته است :
    بهار مدام می خرامد و دامن سبزش را بر زمین می کشد :
    امواج دریا، آواز می خوانند،
    بر میخیزند و خود را در آغوش ساحل گم میکنند.
    گل ها باز می شوند و جلوه می کنند و می روند .
    نیستی نیست .
    هستی هست .
    پایان نیست.
    راه هست.
    تولد هر کودک، نشان آن است که خداوند هنوز از انسان ناامید نشده است .
    رابنیندرانات تاگور

    پاسخ: سلام سمیه عزیز ، بسیار بسیار ممنون از این متن زیبا …

  26. تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی

    تو نمایندهٔ فضلی تو سزاوار ثنایی

    بری از رنج و گدازی بری از درد و نیازی

    بری از بیم و امیدی بری از چون و چرایی

    بری از خوردن و خفتن بری از شرک و شبیهی

    بری از صورت و رنگی بری از عیب و خطایی

    نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی

    نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی

    انسان و جهان وموجودات آن ، کهکشانها و ستارگان بیشمار تنها بخشی از زیباییها و عظمت و ابهت اویند و اوست انتهای هرعلمی انتهای همه عشق ها، قدرتها، عظمتها و…
    شاید رحیم بودنش و رحمان بودنش، عزیز بودنش، قادر بودنش و… سبب آفریدن ما شد. وگرنه که ذات پاکش منزه از هر نوع نیاز و احتیاج است.

    پاسخ: سلام ایلین عزیز ، ممنون بابت نظرت ، همچنین شعر زیبا و این نوشته زیبا .
    با خودم که فکر میکنم ، نگاهی که به تک تک برگ ها میندازم ، نگاهی که به میوه ها میندازم ، نگاهی که به آب مصرفی میندازم ، و همچنین تعمق در این مورد که این آب از دل کوه ها روان میشه و به دست من میرسه ، این که در هر چیزی که میبینم هزاران علم و خداوند وجود داره ، هیچ حرفی نمیتونم بزنم ، بجز اینکه مات و مبهوت بمونم و بگم خدایا تو … واقعا ما به اون خداوند نیاز مندیم و باید از او تشکر کنیم به خاطر تمامی نعمت هاش…
    شاد و سربلند باشی

  27. از دوستان عزیز خواهشمندم ، اگر هر گونه سوالی در مورد خداوند ، افرینش ، خلقت ، یا هر گونه سوالی که ذهن اونارو مشغول کرده ، اون رو با ما در میون بذارن ، تا با دیگر دوستان در مورد اون سوال و پیدا کردنش جوابش تلاش کنیم تا هم ما چیزی از شما یاد بگیریم و هم شما چیزی از دیگر دوستان ،
    خواهشمندم هم الان ، هم هر زمان دیگه ، در مطرح کردن سوالات خود تارف نکنید ، خجالت هم نکشید ، چون اینجا یک محیط مجازی هست و کسی از کسی شناخت نداره ،بلکه همه همچون دوستانی دور هم جمع شدیم و داریم چیزی یاد میگیریم …
    برای رفتن به وب سایت سرزمین های دور هم خواستم بگم هنوز تو فکرم هست ، اما منتظرم تا قالب مناسب برای اون وب سایت رو پیدا کنم ، در پناه خداوند باشید .

  28. مرد نجوا کنان گفت .ای خداوند وای روح بزرگ با من حرف بزن وچکاوکی با صدای قشنگی خوان .اما مرد نشنید .سپس مرد دوباره فریاد زد با من حرف بزن وبرقی در اسمان جهید وصدای رعد در اسمان طنین افکن شد اما مرد باز هم نشنید ..مرد نگاهی به اطراف انداخت وگفت ای خالق توانا پس حداقل بگذار تا من تو را ببینم.. وستاره ای به روشنی درخشید .اما مرد فقط رو به اسمان فریاد زد پروردگارا به من معجزه ای نشان بده ..وکودکی متولد شد وزندگی تازه ای اغاز گشت اما مرد متوجه نشد وبا ناامیدی ناله کرد .خدایا مرا به شکلی لمس کن وبگذار بدانم اینجا حضور داری . وانگاه خداوند بلند مرتبه دست خود را از اسمان بر روی زمین دراز کرد ومرد را لمس کرد .اما مرد با حرکت دست پروانه را دور کرد و قدم زنان رفت

    پاسخ:
    ستایش عزیز ،خیلی خیلی این حکایت زیبا بود ، واقعا هم همینطوره ،
    بعضی از ما تنها به همین دلیل که خدا رو ندیدند از دین و خداوند و همه چیز دست میکشند ، اما به واقع اگر میشد خداوند رو مشاهده کرد ، پس اون خداوند دیگه خدا نبود ، یک موجود محدود همانند ما بود ، اگر خداوند تنها از یک دین و یک مسلک انسان رو هدایت میکرد ، باز هم او خدا نبود ، چون انسان ها حق انتخاب نداشتند ،
    پس وجود این تمایز ها ، وجود این تجلی ها ، همه و همه نشانی از مهر و محبت و بزرگواری و وجود خداوند داره که شما بهش اشاره کردید .
    در پناه خداوند باشید

  29. سلام جویای عزیز ،
    جوابت رو خیلی دوست داشتم ، همچنین این جمله رو که نباید دنیای ندونسته های بچه ها رو بزرگ و بزرگ تر کنیم .
    بهتره جواب رو طوری بهشون بدیم که هم براشون قابل هضم باشه هم در آینده بتونن روش مانور بدن ،
    جدا از این ، دوست دارم تجربه ای رو خدمتون بگم ، البته خنده داره ، این رو خواهرم برام تعریف کرده بود .
    خواهرم به بچش گفته بود شبا توی رخت خواب جیش نکنیا ، جیش کنی خدا دیگه دوست نداره ، حالا خواهرم تعریف هایی رو از خدا برای بچش قبل ها ارائه کرده بود .
    بعد خواهر زادم یه شب توی خواب جاش رو خیس میکنه و بعد نصفه شب خواهرم رو بیدار میکنه میگه : مامان ، مامان ، خدا دیگه من رو دوست نداره ؟
    خواهرم گفته بود ، چرا ؟ مگه چی شده ؟
    خواهر زادم گفته بود اخه جام رو خیس کردم ،
    خواهرم در جوابش گفته بود نه دوست داره ، دوست داره ، بخواب بخواب

  30. سلام بر اهل سرزمینهای دور
    پست بسیار تعقل برانگیزه بیش از اونکه بحث برانگیز باشه ، و حاوی اطلاعات جالبی یه که زمانی رو به فکر کردن ، مشغولمون کنه و خود من هم قصدم از نوشتن این نظر ، راستش یه تجربه هایی در مورد صحبت کردن با کودکان بود که بد ندیدم تا در جواب سارای عزیز عنوان بشه .
    همونطور که میدونیم رنگ و بو ، مزه ها ، مهربانیهای ظاهری و زیبایی های چشم نواز برای بچه ها بسیار قابل فهمن . استفاده از اینها کار مفیدی یه تا چیزی که قابل دیدن نیست به شکل دیدنی براشون جا بندازیم . مثلا گفتن ِ اینکه : هر چیز که حال ِ تو رو خوب کنه و این حال ِ خوب داشتن در تو بعد از چند لحظه به حال ِ بد تبدیل نشه و همونجور خوب بمونه ، هدیه هایی از طرف ِ خدای خوبه . یا اینکه خدا همه رو دوست داره و به همه مهربونی میکنه و همیشه و همه جا حتی در تنهایی هم با تو اِ تا از تو محافظت کنه ؛ خدا برات رنگها رو فرستاده تا دنیاتو رنگی کنی … خدا چیزی یه که توی قلبت و درونت یه روز حسش میکنی شاید هم تا به حال حس ش کرده باشی …

    چون خوبیها و بدیها از راه قانونهای هوشمند و فیزیکی یی که در کائنات ، موجوده و زیر نظر خداوند به هست شدنشون رسیدن و ادامه دارند ، اینکه به یه بچه اطلاعات بدیم که هر چه خوبه ، فقط از جانب خدا اومده ، او رو در بزرگسالی با مشکل در پذیرفتن ِ واقعیتها مواجه میکنه . بچه در ذهنش می پرورونه که : خدا یا به بدیها تسلط نداره و از دستش خارجه تا اونها رو مهار کنه و دنیای بهتری بسازه ؛ و یا فکر میکنه خداوند موجودی یه که وقتی از کسی ناراحت بشه اونا رو با اتفاقات بدی که به سرشون اومده خواسته بچزونه . بهتر اینه که در برابر سوالهای او ، بعد از دادن اطلاعات اولیه که نمونه ی انها در بالا قید شد ، ما بزرگسالان در جواب ِ بچه ها ، سوال رو به خود اونها برگردونیم و از اونها بپرسیم : تو خودت چی فکر میکنی ؟

    و جوابهای اونها رو ، به لطیفترین شکل و مثبت ترین حالت تصحیح کنیم .
    مثال : یه بچه از من پرسید : خدا چیه ؟ گفتم : یه چیزی یه که دوست داشتنی یه ، چون همه رو چه زشت باشن چه خوشگل ، چه بد باشن چه خوب دوست داره و دلش میخوادهمه ،با قبول کردن بعضی کاراشون که بد بوده از خدا بخوان کمکشون کنه تا به ادم بهتری تبدیل بشن تا خدا هم خوشحال تر از همیشه بشه . اون بچه ازم پرسید : چرا باید خوب باشیم ؟ گفتم : میتونیم بد هم باشیم ولی خدا دوست داره ما رو در خوب بودنمون ، ببینه و بهمون افتخار کنه . تا حالا از مامان و بابات شنیدی که بگن من بهت افتخار میکنم که این کار خوب رو کردی ؟ بهم گفت : اگه من کار بد بکنم بهم افتخار نمیکنه خدا رو میگم ، از من بدش مییاد ؟ بهش گفتم : اگه کار بدی بکنی ، دیگران رو با اون کار بدت ازار دادی و خدا دوست داره که همه بی ازار ، به همدیگه خوبی کنن ، ولی هر زمانی که بفهمی کار بدی کردی ، خدا اماده اس تا بهت بازم مثل همه ی وقتای دیگه افتخار کنه و منتظره که بری طرفش و ازش خوبیها رو درخواست کنی . …

    به هر حال در اون محاوره خوده اون کودک سوالها رو طرح میکرد و من هم سعی میکردم جهت ِ حرفها رو به سمت ِ تصوراتی که خودش داره سوق بدم ، نه اینکه به چیزهایی که فکر نمیکنه ، ذهنش رو مشغول کنم و دنیای نادانسته هاش رو بزرگتر کنم تا گیج تر بشه .

    به هر حال این تجربه و تصور من از ارتباط و انتقال اطلاعات به بچه ها بود که عنوان شد . امیدوارم در راه شناساندن خدا به قلبهای ظریف بچه ها نهایت شانس رو بیارید .

    در پناه حق
    جویا

    پاسخ: پاسخ در نظر بعدی

  31. مطلب امروز شما را دوست داشتم.البته بعد از دو بار مطالعه بهتر و بهتر برایم تفهیم شد.تا قبل از خواندن این مطلب به این مباحث اصلا فکر نکرده بودم. حال بودن خداوند و علت او برایم بیشتر و بیشتر قابل درک شد.از شما ممنون هستم. شاد و سربلند باشید

    پاسخ: ممنون صادق عزیز ، خوشحالم که این مطلب واست مفید بوده ، همیشه انسان با مطالعه با مطالعه به بعد فکری بالاتری میرسه ، انسان چیز هایی رو یاد میگیره که نمی دونسته ،
    در صورتی که تا قبل از این مطالعات فکر میکرده که دانسته هاش کامل و بی عیب و نقصه . شاد باشی صادق عزیز

  32. سلام اگه بخوای به یک بچه ۴ یا ۵ ساله خدا رو تعریف کنی چی میگی؟

    اگه بپرسه خدا چه رنگیه چی میگی؟
    چی میگی که اندازه ذهن کوچولو اون باشه و در عین حال تعریف اشتباهی هم نباشه
    ……………………………….

    درک من اینه که خدا در سلول سلول این طبیعت موج میزنه
    خدا درون ادم هاست ویه مثال قابل فهم خود قرآن اینه که از رگ گردن نزدیک تره

    پاسخ: سلام دوست عزیز ، ممنون بابت نظرتون ،
    هر کس به طریقی خدا رو میشناسه ، هر یک از ما هم به برداشتی متفاوت یا متشابه به خداوند خواهیم رسید ، و نسبت به همون درکی که از خدامون رسیدیم ، با خداوند صحبت میکنیم ،
    خود من اوایل فکر میکردم خداوند در جایی تخت پادشاهی بیان کرده ،
    بعد ها فکر میکردم تو طبقه هفتم خونشه و از اونجا داره نظارت میکنه ،
    بعد از اون گفتم خداوند یک انرژی هستش ، حالا هم نظرم متفاوته ، ما هر آن برداشتی که میکنیم برای خود ما مقدس و کار ساز خواهد بود ،
    به یک بچه پنج ساله من میگم خدا چیزی هستش که از مامان و بابا هم برای آدم بهتر و مهربون تره ، تو همه جا هم حضور داره …

  33. سلام
    مرسی از پست خوبتون
    بله درسته کل عالم تجلی خداوند است و تجلی خداوند چیزی هست مثل موج دریا . اگر دریا موج می زند ، موج عین دریاست و غیر دریا نیست.
    پس با درک عالم وجود به درک خدا میتونیم برسیم

    پاسخ: سلام نرگس عزیز ، تمثیل زیبایی بود ، ممنون بابت نظرت ، دوستان عزیز دیگر اگر سوالاتی در هر زمینه ای نسبت به این پست دارند میتونن مطرح کنند تا در موردش تبادل نظر کنیم .

دیدگاه خود را بیان کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

قبل از ارسال دیدگاه معادله زیر را پاسخ دهید. *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.