صفحه اصلی تعالیم معنوی هفت ماهیّت خیر و شر
هفت ماهیّت خیر و شر

هفت ماهیّت خیر و شر

0
50
گفته ی این جلسه رو با حکایتی آغاز میکنیم ، در استان کرمان ، شهر بَم ، سال ۱۳۸۲ زلزله ای به قدرت هفت ریشتر باعث ویرانی های بسیاری در این شهر تاریخی شد ، در این حادثه تلخ نزدیک پنجاه هزار انسان کشته و بیش از صد هزار نفر بی خانمان شدند ،افرادی که در این حادثه جان عزیزان خود را از دست داده بودند ، نظرات مختلفی داشتند ، عده ای میگفتند عذاب خداوند شامل حال ما شده ، عده ای بر این عقیده بودند که تقدیر این بوده ، عده ای هم زنده ماندن خود رو اینگونه بیان میکردند : تنها لطف خداوند بود که زنده ماندیم .
خیر و شر
و اگر از آن ها سوال میکردید ، پس چه کسی باعث این حادثه و قتل دیگران بوده است به طور حتم جواب قانع کننده ای برای این گفته نداشتند . پست امروز هم در همین رابطه هست .در زندگی روزمره ، ما شاهد اتفاقاتی هستیم که بعضی از آن اتفاقات رو خیر و بعضی دیگر رو شَر نام گذاری میکنیم ، بعضی را حکمت و بعضی را غضب نام گذاری میکنیم ، حال سوال این هست؟ آیا خداوند با یک دَست می بخشد و با دَست دیگر انتقام میگیرد ؟ با ما همراه باشید .
مبحث امروز خیلی مهم هست و امید وارم که بتونم حق مطلب رو خدمت شما عزیزان اَدا کنم . از این رو گفتار رو با نوشتار بیانی ادامه میدیم .
ما انسان ها بنا به نوع زندگی و نوع تجربیات و همچنین بنا به سِن خود ، برداشت های مختلفی از ماهیت خیر و شر در زندگی خود داریم . که اگر انسان هوشیاری باشیم ، رفته رفته به رشد و کسب آگاهی در این زمینه نائل میشیم .
در مرتبه ی اول : خیر ، امنیت ، راحتی ، رفاه و آرامش – شر تهدید جسمانی و طرد شدگی .
در مورد خیر و شر ابتدا ما فکر میکنیم که زندگی خیر شامل : یک شغل ثابت و پر در آمد و یک خانواده مهربان و سلامت جسمانی است ، که این خیر از نتیجه کارهای خوب و دعاهای ما حاصل شده ، شَر هم شامل بیماری های جسمانی و سختی کشیدن های متداول هست که چون کارهای بدی رو در زندگی خود انجام دادیم و به قولی شیطان رو دوست خود گرفتیم ، این عذاب ها به سمت ما اومده . در بیان ساده تر خداوند نقش مادری دلسوز و شیطان هم نقش پدری فریبنده رو بازی میکنه ، که انسان مجبور میشه به یکی عشق بورزه و از دیگری متنفر باشه .
اما کار به همین جا هم ختم نمیشه ، چون در این شرایط با اینکه خداوند رو خیلی دوست داریم ، اما از عذاب خداوند هم هراسان هستیم . خب ؟آیا شما زندگی با یک مادر مهربان و پدری تنبیه کننده و خشمگین رو دوست دارید ؟! فکر نمیکنم این طور باشه ، چون با این شرایط در طول زندگی مدام باید عشق و خشم خداوند رو تجربه کنید که عاقلانه و دوست داشتنی نیست . انسان تا چه حد با ترس زندگی کند ؟! تا چه حد به خاطر اشتباهات آگاهانه و نا آگاهانه مجازات شود ؟! تا چه زمان برای یک زندگی با آرامش بجنگد ؟!
در مرتبه ی دوم : خیر ، به دست آوردن چیزی که میخواهید – شر ، سدی است در برابر به دست آوردن آنچه میخواهید .
با توجه به تفاسیر قبل ، انسان برای دور زدن مشکلاتی که در قبل داشته ، سعی میکنه خودش رو مطیع دستورات خداوند کُنه و در قبال اطاعت کردن از خداوند پاداشی رو انتظار داره ،که پاداش خداوند امکان بر آورده شدن آروز های شماست .به خداوند میگیم : خدایا حال که من بنده ی خوبی هستم ، یک زندگی خوب ، یک همسر خوب ، یک ماشین خوب و سلامتی را نصیب من کن.
که البته این قسمت هم دارای معایبی هست ، فرض کنید در مدرسه ای هستید که همه شاگردان خوبی هستند ، همه حرف گوش کن و سر به زیر هستند ، در مدرسه جوایز و خوراکی هایی بین افراد پخش میکنند ، اما به خاطر زیاد بودن دانش آموزان خوب ، جوایز به همه نمیرسه .اونایی که جایزه ای بهشون نمیرسه ، مدام گله میکنند که چرا ما دیده نشدیم ؟! این درست حال امروز ما هست ، ما انسان خوبی میشیم و مطیع دستورات خداوند ، اما باز با این حال شاهد هستیم انسان های مومن و دین دار بسیاری هستند که سختی های فراوانی رو در زندگی تحمل میکنند . انگار که تمام مشکلات عالم بر این ها نازل شده ، اینجا این سوال پیش میاد ؟ خدایا ، من که با تو همکاری میکنم ، من که مطیع تو شدم ، چرا این همه سختی و مشقت و بیماری در زندگی من ایجاد شده ؟ مگر کارهای خوب و مثبت من رو ندیدی ؟ مگر من مطیع دستورات تو نبودم ؟
اگر در این مرتبه به ما پاداش هایی داده میشد ، ما احساس شعف و صالح بودن میکردیم و حال که چیزی به ما نرسیده و در سختی ها غوطه ور هستیم ، پس احساس میکنیم یک قربانی هستیم که بی دلیل مجازات شده و خداوند خوبی هاش رو ندیده .
انسان در مرتبه ی دوم اینگونه فکر میکنه که خداوند اهمیتی برای انسان و نیاز های مادی و جسمی اش قائل نیست و خداوند تنها به اطلاعت و فرمانبرداری از خود فکر میکنه !!! شَکِ به حقیقت داشتن این موضوع یعنی آغاز منزل سوم .
در مرتبه ی سوم : خیر ، روشنی و آرامش درونی و تماس با خویش است .شر ، طغیان و هرج و مرج درون است .
انسانی که تلخی منزل دوم رو چشیده باشه ، یا در همان منزل با دلی شکسته از خداوند گُذران عُمر میکنه و یا از دنیای بیرونی و اتفاقات تلخش ، رو به سمت مکانی میاره که بتونه آرامش و ثبات رو تجربه کنه .که این مکان تازه ، دنیای درون هست . تقریبا ماه قبل بود که ایمیلی به دستم رسید : آقا شهاب من سال هاست که در راه رسیدن به خدا سختی های فراوانی کشیدم و کتاب های بسیاری رو مطالعه کردم ، دیشب قبل از صبح صدایی در گوش خودم شنیدم که نمیدونم از طرف چه کسی شنیدم ، اساتید بود یا … اون صدای نا شناس این جمله رو زمزمه کرد : بُرون را بَر کن و پرده های درون را اَفکن . معنی این الهام درونی کاملا مشخصه ، درون خودت رو جستجو کن ، توجه به بیرون یعنی مشاهده راه دیگران و قرار گرفتن در کش مکش های ذهنی ، به خودت رجوع کن و راه خودت رو پیدا کن .
لُب مطلب اینکه انسان به هر طریقی که شده ، رفته رفته به سمت افکار درست تر و زیبا تر هدایت میشه ، یکی از طریق سختی کشیدن در زندگی راه بهتر رو کسب میکنه ، دیگری از طریق قرار گرفتن در مسیر کسب آگاهی . به ادامه مطلب می پردازیم . انسان در منزل سوم از آگاهی ، سعی میکنه به جای حضور داشتن از جنگ ما بین نیروی خیر و شَر ، کمی خودش رو عقب بکشه و در دنیای درونی خودش به استراحت بپردازه ، مراقبه کنه و یا اتفاق های تلخ زندگی رو با بی خیالی طی کنه و بگه هر چه بادا باد . انسان سعی میکنه فعلا جانب بی طرفی رو انتخاب کنه و بر خودش و آرامش درونی خودش تکیه کنه .
زیرا به این نتیجه میرسیم که خیر با متمرکز ماندن بر خود سنجیده میشه و شر با به هم ریختن روشنی ایجاد میشه . انسان در منزل سوم به این نتیجه میرسه که تنها خواسته های خداوند مهم نیست ، بلکه خواسته های ما هم دارای اهمیت و ارزش هستند . اما کش مکش میان خیر و شر هنوز هم ادامه داره ، اما در منزل چهارم چه بینش هایی در انتظار ما است ؟!
در مرتبه ی چهارم : خیر ، روشنی و دیدن حقیقت است – شر ، کوری و انکار حقیقت.
در منزل چهارم رقابت بین خیر و شر در انسان کمتر به چشم میخوره ، خیر روشنی ذهن است که توان دیدن حقیقت را دارا است و شر آن بخش از وجود ماست که حقیقت ها را انکار میکند . به عنوان مثال همه ی ما انسان های میدانیم که مرگ ، حق است و برای همه ی ما اتفاق می افته . و عده ای از ما این رو باور میکنیم و ترسی ازش نداریم ، اما عده ای از ما نمی خوایم به این موضوع فکر کنیم و در وجود خود از این حقیقت هراسان هستیم . این دقیقا دو روی یک سکه است که یک طرف آن خیر و طرف دیگر شر نام داره .
به عنوان مثال و برای رسیدن به بینش صحیح تر ، چرا باید از مرگ ترسید ؟ زندگی مانند پیمودن یک راه هست و مرگ پَرِش به دنیایی دیگر . مرگ یعنی پرش به سمت تکامل و رشد و رسیدن به حقایق زندگی انسان ، که این رو خیر نام گذاری میکنیم . شری در این اتفاق موجود نیست چون ما هرگز نمی میریم ، بلکه به تکامل بالاتری می رسیم ، قبول نکردن این حقیقت یعنی شر . پس با توصیف های ارائه شده ، برای رسیدن به بینش هایی که در منزل پنجم در انتظار ما هستند ، ما باید به حقایق زندگی خود پی ببریم و اون ها را ببینیم و بپذیریم . به عنوان مثال انسانی که هنوز این حقیقت رو قبول نکرده که ما برای هدفی والایی آفریده شده ایم و همه ی ما در مسیر اون هدف والا در حرکت هستیم ، و در هر شرایطی از مسیر خیر خارج نخواهیم شد . یعنی قبول نکرده که زندگی او ، خیر است . پس نبود خیر ، یعنی حضور شر .
در مرتبه ی پنجم : خیر ، آگاهی والا است . شر ، آگاهی نازل است .
در منزل پنجم ، اگر تعالیمی که در منزل چهارم گفته شد به خوبی رعایت بشه و انسان بدونه که هدف والایی در کار است و این حقیقت رو به خوبی قبول کنه . آن وقت خیر ، خودش رو در ظاهر آگاهی والا بر انسان نمایان میکنه ، اگر اهل مراقبه باشیم و از لحاظ درونی نیز در شرایط آرامی به سر ببریم ، آگاهی والای خداوند بر ما بیش از پیش نازل خواهد شد . اما این پایان کار نیست . در این مرحله انسان به خاطر توجه به درون و هدف والا ، ارتباطی را با من درونی خود پیدا کرده است که خیلی شیرین و لذت بخشه ، حتی خداوند که راهنمای واقعی تمام انسان ها است ، به عنوان جنبه ای از خویشتن با ما ارتباط بر قرار میکنه ،
اما شر در این منزل به چه صورت خودش رو نمایان میکنه؟ خطر اصلی که انسان رو در این منزل تهدید میکنه ، از دست دادن تنها رابطه ای که در آن قرار دارید هست ، یعنی رابطه ی خودتان با خودتان … حال چرا این گونه است ؟
چون در این منزل از آگاهی ، انسان توانسته است که با ضمیر نا خود آگاه خود ارتباط تنگانگی رو برقرار کنه ، این ارتباط به انسان قدرت بالایی رو اعطا میکنه زیرا با وجود چنین ارتباطی نفوذ انسان در تمامی کار ها و اندیشه ها امکان پذیر و شدنی است . انسان در این مرتبه از آگاهی با قدرت رسوخ در محیط پیرامون ، محو قدرت باور نکردنی خود میشه . و اگر امیال نا خود آگاهش بتوانند بر انسان غالب شوند ، در مَستی قدرت ، روشنی و پاکی انسان گم میشوند بدون اینکه شخص بفهمه کودک مخربی در درون ضمیر نا خودآگاهش مشغول خراب کاری و ایجاد غرور و خود بینی هست . در این منزل شر ، خودش رو در غالب نزول به مراتب پایین معنوی و عدم آگاهی نمایان میکنه .
در مرتبه ی ششم : خیر ، نیروی کون و مکان است و شر ، صورت دیگری از همان نیرو است .
اگر منزل پنجم را با سر بلندی پشت سر بگذاریم ، به منزل ششم خواهیم رسید . منزلی که در آن معجزات امکان پذیر میشوند ، قدرت کلمه و نفوذ کلمه در دنیای مجازی خودش رو نشون میده .
در این منزل ، انسان بعد از پشت سر گذاشتن راه های بسیار دشوار و سختی های فراوان به مرتبه ای رسیده که بخشی از آگاهی خداوند متعال هست ، به نوعی تا حدی محرم اسرار الهی شده و محیط پیرامون تابع کلام وی هست ، کلام وی کلام حق و قابل اجرا خواهد بود ، اگر شخص بسم الله الرحمن الرحیم را بر بالای سر بیماری زمزمه کنه ، شخص بیمار شفاء پیدا میکنه .
در این مکان قدرت کلمات رخ نمایی میکنند و سالک راه حقیقت خود را در نزدیک ترین نقطه به خداوند حس خواهد کرد . این نقطه مانند زمانی است که با دست خالی به بلند ترین ارتفاعات یک قله ی برفی صعود کردیم و زمانی که به پایین نگاه میکنیم ، از خود میپرسیم : یعنی من توانستم به تنهایی این مسیر رو تا اینجا طی کنم ؟! در صورتی که در دل به این کلمه ایمان داریم که هر سختی و مشقت و دردی که تا رسیدن به اینجا تحمل کردیم از الطاف خداوند بوده ، و اگر تمام این اتفاقات خوب و بدی که تا به اینجا افتاده ، اتفاق نمی افتاد ، ما به این مرتبه نمی رسیدیم . و اینجاست که ما به خاطر همه ی اتفاق های خوب و بد از خداوند قدر دانی خواهیم کرد .
اما شر در منزل ششم به چه صورت رخ نمایی میکنه ؟ در این منزل سالک راه حقیقت خواهد فهمید که شر صورت دیگر خیر است ، خداوند هم در خیر حضور داره و هم در شر … تا نیروی شر برای ما گرفتاری ایجاد نکنه نیروی خیر دست به تغییر و حرکت نمی زنه . به قول استاد الهه قمشه ای . شر از این بابت وجود داره که انسان رو به سمت کمال هُل بده … پس شر هم تجلی دیگری از خیر هست که نهایتاً باز به خیر ختم میشه .
در این مرتبه برترین قدرت انسان تسلیم بودن محض در برابر خواست خداوند است و بزرگترین مانع انسان آرمان گرایی کاذب . به عنوان مثال اگر با نام و کسب اجازه از حضرت حق بر شفای بیماری اقدام نماییم ، شفاء حاصل میشود . اما اگر در جمعی بدون کسب اجازه از حق ، برای ارزش های کاذب و مادی دست به شفاء بزنیم ……………….
در مرتبه ی هفتم : خیر ، وحدت تمامی تضادها است و شر ، دیگر وجود ندارد .
سایه شر تا آخرین لحظه در کمین خیر است ، البته تا زمانی که شر به طور کامل جذب وحدت بِشود ، زمانی که شر به طور کامل با وحدت خیر در آمیخته میشود دیگر هیچ تهدیدی از جانب نیروی شر انسان را تهدید نمیکند .
در این منزل اعتماد انسان به خداوند کامل میشه و همچنین انسان میدونه که دیگه این مهم نیست که چه کسی تصمیم گیرنده است ، چون حال دیگر تفاوتی بین انسان و خدا وجود نداره ، دیگر این مهم نیست که من فلان اتفاق را پیش بینی کرده بودم یا خداوند این اتفاق را برای من مقدور ساخته . چون حال رابطه ی بین انسان و خداوند رابطه ی عاشق و معشوق هست ، عاشق با معشوق معنا پیدا میکنه و معشوق بدون عشق معنایی نداره .
در این منزل در می یابیم که باید خودمون باشیم ، به عنوان مثال شاید هر یک از ما ، تا به حال این رویا ها رو در سر داشتیم که دوست دارم تنها در جایی ساکت و بی سر و صدا به دور از هر هرج و مرجی زندگی کنم ، یا اینکه بگید دوست دارم برای یک هفته از قید گوشی و کارهای دفتری و کارهای اینترنتی دور باشم و تنها از محیط اطراف و خودم و خانوادم لذت ببرم . در این مرتبه نیاز به خود بودن در ما افزایش پیدا میکنه ، به همین علت هم عارفان نامی بسیاری بعد از رسیدن به مراحل تکامل ، زندگی در خلوت رو به زندگی در بین جمعیت و زندگی شهری ترجیح دادند . چون نیاز به آزادی داشتند نه نیاز به محدودیت های اجتماعی .
انسان زمانی به منزل هفتم دست پیدا میکنه که دیگه هیچ کِثرتی درِش وجود نداشته باشد و تمام وجودَش را نام و یاد و نور الهی فرا گرفته باشد . به این منظور که جدا از هر کش مَکشی خداوند را ساده و راحت درک درک کرده باشد . انسان بعد از سال ها سختی و درد را تحمل میکند تا به این نتیجه برسد که او ، با آن ذات بی پایان ، در تضاد و دوگانگی نیست . بلکه هر دو از یک ذات و یک مَنِش هستند . طوری که نمی توان جواب این سوال را یافت :
(((خدایا ، من دلیل تو هستم ؟ یا تو دلیل منی ؟ )))
نتیجه گیری :
تمامی عالم هستی با نیت خیر آفریده شده است و با اصول خیر خواهی بر قوت خود ، پا بر جا هست . خیر نیرویی هست پیش رونده که به سوی حق در حال حرکت هست و شر ایستادگی و توقف ما در این مسیر تعبیه میشه …
همان طور که در مراتب یک و دو مطالعه کردیم ، انسانی که از حرکت در مسیر کمال ، با افکاری اولیه رشد معنوی خودش رو به پاداش های دنیوی میفروشه و یا رشد معنوی خودش رو دچار توقف میکنه، امکان داره بنا به نوع زندگیش و البته صلاح دید خداوند ، شر در قالب بیماری ها ، سختی ها ، گرفتاری های مادی و یا … ظاهر بشه تا به این شخص این درس رو بده که باور های تو کاملا درست نیستند و نیاز به تغییراتی دارند . و زمانی که درس های لازم کسب میشَن ، رفته رفته بسته به مراتبی که در اون ها قرار داریم ، شر در قالب های دیگه ای خودش رو بر ما نمایان میکنه ، که تا اونجایی که امکان پذیر بود ، به طور ساده و خلاصه این مباحث رو برای شما بیان کردیم تا به بینشِ صحیح تری از ماهیت خیر و شر در زندگی روزمره ی خود پی ببریم . پیشنهاد میکنیم که یک بار دیگه هم این پست رو مطالعه کنید ، و اگر نیاز به اطلاعات بالاتری در این زمینه دارید کتاب چگونه خداوند را بشناسیم ، نوشته ی دی پاک چوپرا مراجعه کنید .
نظرات شما عزیزان باعث تکمیل این پست و تکمیل نگرش ها خواهد شد . حق نگهدار شما . شهاب
%d8%aa%d9%84%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%85-%d8%b3%d8%b1%d8%b2%d9%85%db%8c%d9%86-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%af%d9%88%d8%b1
شهاب دلفان آذری 7 سال است که چشمانم با نگاه دیگری به دنیا باز شده است. شاید بتوان گفت 7 ساله ام. زندگی توامی از عشق و شوق تسلیم بودن در برابر خدایی است که آفریننده ی عشق است. رفته رفته تعالیم و مفاهیم بالاتری را کسب میکنیم. در یادگیری مطالب کوتاهی نکن. زمان همیشگی نیست. یک روز وقت رفتن من و تو نیز می آید. آن زمان سرنوشت ساز است. بگذار رو سفید باشیم. دنیا از آن چیزی که در ظاهر می بینی بسیار عمیق تر، با ارزشتر و معنوی تر است. تنها کافیست که بخواهی خدایت را بشناسی. اگر شاگرد حاضر باشد. استاد نیز حاضر میشود.

دیدگاه(۵۰)

  1. سلام امیدوارم شهاب سنگی نباشی که از آسمان افتاده باشه. و این پست زیبا و تأثیر گذارت رو برای رشد درونت و بزرگ شدن برونت نوشته باشی.
    خیلی برام مفید بودی و سپاسگذارم…

  2. با سلام و درود بر شما اقا شهاب عزیز،برداشت من از ماهیت خیر و شر و این موضوع مصداق این شعر مولانا میتونه باشه که :این جهان کوهست و فعل ما ندا،،،سوی ما آید نداها را صدا،،،،که در واقع همچون بازگشت و پژواک صدا در کوه اعمال و کارهایمان نیز در همین دنیا بازتاب دارند،حالا عمل خیر یا شر:اما گاهی انسان ندانسته باعث شری میشود که خود از ان بیخبر است، انجا تکلیف سالک چه میشود؟

    1. سلام به شما السا عزیز.
      اینجا تکلیف سالک این هست که تجربه کنه و با تجربه کردن درس های لازم رو یاد بگیره.
      این هدایت برای همه انسان ها اتفاق می افته و هر انسانی یقینا هدایت خواهد شد. هر یک به طریقی خاص. اما انسان های مغرور و خود بین، این هدایت ها را از دست خواهند داد.

  3. سلام اقاشهاب.حالتون خوبه؟من یه مشکلی دارم میخواستم خصوصی باهاتون حرف بزنم لطفا راهنماییم کنید چ جور میتونم ارتباط داشته باشم

  4. سلام خدمت همه دوستان عزیز. ممنون بابت پست زیباتون ,
    آقا شهاب ممنون بابت زحماتی که میکشید میخواستم یه خواهشی از شما داشته باشم و اون هم اینکه معرفی یه لیست از کتاب هایی که مورد نیاز با شناخت خود,خدا,فلسفه,و… هست حقیقتش من قبل از سربازی میخوام این لیست رو تهیه کنم و در طول خدمت هم تونسته باشم قدمی رو رو به جلو بردارم.در ضمن من عاشق طرز بیان استاد الهه قمشه ای هستم و اینکه میخواستم از الفبا شروع کنم و اگر ترتیب خواندن کتاب ها رو هم لطف کنید واقعا ممنون میشم باتشکر در پناه خدا

    1. سلام به شما محمد عزیز.
      مطالب سایت رو میتونید بخونید. از اخر به اول بخونید.
      برای کتاب هم هر کتابی برای هر شخصی مناسب نیست. چون هر یک از ما نقاط ضعف و قوت مختص به خودمون رو داریم.
      شما میتونید کتابخانه سایت رو یه نگاهی بندازید و مطابق با اون کتاب مورد نظر خود را تهییه کنید.

  5. سلام به همه من هم مطلب بالا خودنم ولی باید بگم که خیلی سنگین بود و خیلی از مطالبش را نفهمیدم کاش یکم ساده تر بود .

    1. سلام به شما فاطمه عزیز.
      لطفا یک بار دیگه مطالب رو به آرامی بخونید و سپس هر سوالی که داشتید از من بپرسید.

  6. باسلام
    من هم مثل یکی از دوستان دیگه مدت زیادیه تمرین معنوی میکنم و توی این مدت سعی کردم آدمها را قضاوت نکنم و ترجیح میدم از آدمهای منفی و ناشاد و پردرد دوری کنم ولی گاهی در مورد نزدیکان نسبت به این کارم دچار تردید میشم. مثلا‍ خواهرم اینطوریه و چون هروقت باهاش حرف میزدم شدیداً افسرده و منفی میشدم تصمیم گرفتم ارتباطم را با اون به حداقل برسونم یا هرجا اون باشه من نرم
    ولی این کار گاهی مشکل ایجاد میکنه مخصوصا توی مراسمی مثل نوروز..یا هرچی باشه خواهرزاده‌هام دوست دارن بیشتر با هم باشیم و … ممنون میشم اگه راهنمایی کنین که بهتره چکار کنم.

    1. سلام به شما رضا عزیز.
      معنویت در زندگی کنونی ما قرار داره و خارج از اون نیست.
      شما میگید من تمرینات معنوی انجام میدم و به نوعی در مسیر هستید، اما از طرفی با دیدن خواهرتون که شخصی منفی باف هست دچار دگرگونی میشید، این یعنی ضعف درونی شما. معنویت یعنی تکامل، تکامل یعنی مثبت و منفی در کنار هم. یعنی به مثبت رسیدن از طریق بینش درست نسبت به منفی ها.
      شخصی که از گناه دوری کنه اجرش رو میگیره، اما شخصی که در شرایط گناه باشه و انجامش نده به اوج میرسه.
      برای شما هم همینه.
      در درون شما نفرت ها خاموشی وجود داره که اون نفرت ها با دیدن خواهرتون به سطح میرسن. ببینید دقیقا از چه چیزهایی بدتون میاد.
      بعد روی اون فکر کنید و با خودتون به یک صلح برسید. و آداب و معاشرت با خواهرتون رو قطع نکنید. این کار یعنی فرار کردن از ضعف های خود.
      باز هم اگر سوالی بود بپرسید در خدمت شما هستیم.

      1. شهاب عزیز
        از توضیحاتت ممنونم. بله کاملاً درست میگی. درواقع این ضعف منه که به هم می‌ریزم. فکر می‌کنم مصاحبت با خواهرم یا افراد دیگه‌ای که خصوصیاتی شبیه به اون دارن، قسمتی از وجودم را که من قبلا داشتم و حالا یا ازش دور شدم یا سرکوبش کردم بهم نشون میدن. واسه همین، قرارگرفتن دوباره توی همون شرایط واسم حالت عذاب‌آور داره..
        ولی همون‌طور که گفتی بهتره به چشم یک کلاس واسه قوی‌تر شدن بهش نگاه کنم و بدون اینکه خوب و بد کنم فقط و فقط به هیجانات درونم نگاه کنم که مثل موج بالا و پایین میشن و دلیلش هم توی وجود خودمه..
        ممنون از توضیحاتت.. سعی خودمو می‌کنم..

  7. «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا بانفسهم»، (خدا وضع و حال هیچ قومی را عوض نخواهد کرد مگر آنکه انسانها به خودشان وضع و حال خودشان را تغییر دهند.)

    اینکه شما میفرمایید خدا شروری همچون زلزله رو میفرسته که به آدما تلنگر بزنه و اونا رو به سطح بالاتری رهنمون بشه، با این آیه و اصل در اسلام جور درنمیاد.

    1. سلام به شما، بستگی داره از چه نگاهی این آیه رو تفسیر کنید حمید رضا عزیز.
      میشه گفت در زمین خاکی، هر چیزی مانند سکه ، دو روی داره.
      ب عنوان مثال … شخصی دچار بیماری سرطان میشه، اما این بیماری نتیجه ی اعمال منفی خودش بوده.
      اما دیگری دچار همان بیماری میشه، اما این بیماری برای نزدیکی بیشتر فرد به خدا و نزدیکی بیشتر فرد به خودش و رسیدن به خود شناسی هست.
      در مورد هر چیزی که ببینید. این دو روی سکه رو شاهد خواهید بود.
      پروردگارا! به من آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم و شهامتی،تا تغییر دهم آنچه را که می توانم و بینشی تا تفاوت این دو را بدانم؛

  8. سلام…شما که اینجا درس خوبی و پاکی رو پیشنهاد میکنین، چرا از نرم افزار روبات و غیر واقعی برای امار استفاده میکنین…راستی it خوندن اینجاها بدرد میخوره..مگه نه شهاب جان
    با سپاس

    1. سلام به شما دافوس عزیز.
      من هم مانند شما آی تی خوندم.
      حقیقتا زمانی که آمار بازدید سایت رو مشاهده میکنم، خودمم تعجب میکنم، هر روز ۲۰۰۰ الی ۳۰۰۰ بازدید …
      البته بعید هم ب نظر نمیرسه، چون حجم مطالب بالاست و این سایت ۴ الی ۵ سال هس که فعالیت داره. از هیچ رباتی در سایت استفاده نشده و ضریب آمار سایت یک هست.
      اگر هم اشکالی باشه از امار گیر سایت هست. ولی من فکر میکنم درست باشه آمارش. به هر حال ممنون از اینکه نظرت رو صادقانه گفتی.

  9. سلام
    خواستم تشکر کنم بخاطر مطالب فوق العاده تون
    واقعا عالی بود و منو تحت تاثیر قرار داد.

  10. هنگامی که سطح ارتعاشاتمون بالا بره و محیط منفی رومون تاثیر نذاره ایا دیگه متوجه محیط منفی نمیشیم? یعنی اینکه درونمون بما میگه این محیط منفیه ما دو کار میتونیم بکنیم یکی قوی کردن خودمون همونجوری که شما گفتی یکی ترک محیط منفی
    نمیدونم چقد مطلب دستگیرم شده برداشتم از پاسختون اینه که ما باز هم در ادامه متوجه محیط های منفی میشیم اما وقتی قوی باشیم نگزانی از بابت تاثیرات اون محیط منفی رو خودمون نداریم

    1. با سلامی مجدد

      منبع منفی و مثبت مگه میتونن به نظر شما تمومی داشته باشن ؟! ظرفیت ِ وجودی ِ شما مگه با یه روز و یه ماه و یه سال کار کردن در مسیر معنوی میتونه به یه جا برسه که بگه من وارسته شدم و چیزی روی ِ من اثر نمیکنه ؟!

      در دنیایی که اکثر ِ آدما دارن توش زندگی میکنن ، یه مقدارش فیزیکی یه و یه میزان ِ کوچکیش معنوی یه ، که این همان دنیایی با سطح ِ ارتعاشات پایینه . حالا هرچقدر ما از این دنیای فیزیکی ، که همون دنیای ذهنیات ، دنیای شکوفایی و بینش ِ نیمه ی تاریک وجود و یا هر اسمی که بر اون بذارید ، به روشهای صحیح و نورانی ، بتونیم کنترل پیدا کنیم ، به سمت ِ بالاتر خودمون رو سوق میدیم و این ارتعاشات ِ پست رو یکی پس از دیگری پشت سر میگذاریم و با تزکیه ی بیشتر بعد از یه مدتی ، که گفتیم در افراد مختلف فرق میکنه ، یکی ممکنه با یکی دو سال اون سطح ِ اولیه رو طی کنه یکی ممکنه با چند سال ، هی روی ِ یه مسیر ِ دایره شکل دور ِ خودش چرخ بزنه ، که البته اون هم برای رشدش لازمه ! ، به حدی میرسه که من بهش میگم موقعیت ِ الله اکبر و یا همون موقعیت ِ لا الله الا الله . در این موقعیت ، فرد ، واقعیت ِ وجودیش رو شناخته ، خودش رو و تمامیت ِ چیزی رو که به انجام رسونده تا به اون مرحله رسیده ازش شاکره ، زمین و زمان رو احترام میکنه که نیش و نوشی رو که به چشم ِ عوام درد و رنجه یا منفیات ، کمکش کردن تا به اینی که هست تبدیل بشه . از هر نفسش لذت میبره و به هر طرف چشم میندازه جز هماهنگی و معرفت چیزی عایدش نمیشه ! در این برهه از زندگیش ، هنوز رنج های خارجی وجود داره ، فقر و فحشا هست ، جنگ در سراسر دنیا ممکنه برپا باشه ، زلزله میاد ، عزیزانش رو از دست میده و … ولی او ، تطمئن القلوبه ، و میدونه که پشت ِ تمام ِ این نقابهای آشوب از منفیات ، عقل ِ کلی خوابیده که همه چیز رو با کنترلی زیبا ، ظریف و همه جانبه میتونه به بهترینها تبدیل کنه ولی اجازه میده تا همه چیز باشه و همون جور که داره به رشدش ادامه میده به مرحله ی تکاملِ وجودیش برسه ، پس فرد ِ مورد نظری که ما درباره اش صحبت میکنیم نیز که با حق در یک مسیرِ حرکتی قرار گرفته ، اجازه میده تا آنچه هست ، باشه گواینکه برخی اوقات به میل ِ خودش دست به خلاقیتهایی میزنه و جهان ِ پیرامونش رو با درجه ی تفویضی از خداوند که به درکش نائل شده ، شیطنت میکنه و امور ِ اطرافش رو سرو سامون ِ بیشتری که مطابق ِ میل ِ انسانیشه ، تغییر میده ! اما هم خداوند از او راضیست و هم او ، پشتش به مودت خدا و باز بودنه دستش در امور بازه . ( توجه کنید که پذیرش ِ آنچه در اطراف و دنیا وجود دارد ، با عدم تحرک و کارائی و دست روی دست گذاردن و گفتن ِ جملاتی از قبیل ِ هر چی خدا میخواد همون میشه فرقی فاحش و بسیار متفاوت داره ! و با انجماد و منفعل بودن دو راه ِ کاملا خلاف ِ جهت ِ هم رو میپیمایند. منفعل بودن از عدم آگاهی ایست درحالیکه تطمئن القلوب بودن از سرازیر شدن ِ خرد ِ الهی بر وجود ِ انسان نشات میگیره . )
      و شما در آن مرحله از رشدتون میفهمید که این عوامل و تشکیلات ِ نامحدود ، از چه راههای منحصر به فردی ، شما رو به دامنه ی قدرت ِ بالای درونیتون رسوندن !

      تو ذهن خود نیستی رو مطالعه کنید و سپس طرحی نو دراندازیم رو دوباره و دوباره بخونید تا بدونید و دوباره درک کنید فکر کردن به منفیات ، از رشد روحی به عنوان یه سختی یا مقصدی دور از دسترس بودن ، تفکر درباره ی محیط ِ سنگین یاد کردن و … ، چطور شما رو در این وضعیت ، روزها و روزها نگه میداره و اجازه ی پیشروی به شما نمیده . به هرچیزی که بیندیشی ، همون رو در وجودت تقویت میکنی !

      خیر پیش
      جویا

  11. سلام جویای عزیز ممنون بابت جواب سوال قبلیم خیلی کمکم کرد
    جویای عزیز در مسیرخداشناسی بما اموختند که هیچکس را قضاوت نکن و فقط نماشاگر باش
    من خیلی تلاش کردم و الان تا حدی واقعا اینگونه ام و میشه گفت از کسی بیزار و دلچرکین نیستم
    اما ازونجا که ادم احساساتی ای هستم و ازونجا که گفته شده با پیشروی در مسیر معنوی و باز تر شدن چاکراها انسان در محیط های منفی احساسات منفی ای داره من هنگامی که برخی افراد رو میبینم ارامشم ازبین میره پالس منفی میگیرم حس میکنم داره بهم اسیب وارد میشه…نه تنها شخص بلکه گاهی هنگام حضور در جایی بد و یا گاهیی هنگام نزدیک شدن به انجام گناه…حس بد و احساس خفگی میکنم
    مایی که نباید قضاوت کنیم در برخورد با یک ساطع کننده انرژی منفی چیکار کنیم? ایا این احساس واقعی است یا وسوسه شیطان?
    ممنونم

    1. با سلام

      بحث ِ گرفتن محافظ با چیزی که به اون اعتقاد دارید ، بسیار جدی یه و از روی سرگرمی مطرح نمیشه . محافظ گرفتن به مرور ، شما رو مقاوم و مقاوم تر میکنه و در کنار تزکیه ی نیمه ی تاریکتون پس از مدتی ( که در افراد متفاوته ) ، مثل فردی که عضله های فیزیکیش رو بیشتر و بیشتر تقویت میکنه تا بتونه وزنه های بزرگ و بزرگتر رو بالا ببره و خم به ابروش نیاره ، ظرفیت ِ وجودیتون بالا و بالاتر میره و هر محیطی یا هر موقعیتی بر شما نمیتونه نفوذ داشته باشه . علت اصلی ِ تاثیرات منفی ، ارتعاشات ِ سطح ِ پایینی هست که شما در اون سطح قرار دارید تا با امکاناتی که در این محدوده در اختیارتون قرار میگیره بتونید نقاط ضعفتون رو بشناسید و اونها رو با روشی مناسب ( مثل ای اف تی ، ریکی ، تمرینات ِ مربوط به در حال زندگی کردن ، پذیرش ِ خود و تکرار ِ جملات مثبت و … ) رها کنید تا وجودتون رو از سطح ِ ارتعاشات ِ این بعد ، مصون کنید و این ارتعاشات رو تا ابعاد دیگه بالا ببرید . یکی از بهترین روشها برای مقاوم کردن ِ فرد و بالا بردن سطح ارتعاشات ، کمک گرفتن از خودبرتر ، فرشتگان نگهبان ، فرشته ی مقرب میکائیل، خداوند و خرد کائنات است که با هر کدام به زبان خود باید کار کنید ( این امر در طرحی نو براندازیم نیز با ساختاری نسبتا واضح توضیخ داده شده ).
      یک نمونه از نیایش روزانه و شبانه برای درخواست محافظت : فرشتگان نگهبانم ، خودبرترم ،فرشته میکائیل ، فرشته متاترون ، خدای من ، لطفا مرا در خواب و بیداری و رویا در سطح ارتعاشات بالا نگاه دارید ، محفوظ ، شاد ، سالم و مثبت . ممنونم متشکرم ، سپاسگزار و قدردانم .

      خیر پیش و در پناه حق
      جویا

  12. این پاسخ خیلی برای من باارزش و مفید بود مثل سایر پیام هاتون .خانوم جویا
    مرسی هستین

  13. چرا اون کسایی که قسی القلب هستند و گناه میکنند بعضی مواقع حتی زندگی بهتر از افراد مؤمن خدا را دارند. و خداوند تمام چیزهای خوب را به آنها ارزانی داشته در حالیکه بعضی افراد مؤمن هستند که دائماً در گرفتاری و کمبود غوطه ور هستند؟

    1. با سلام

      یکی از دلایل مهم اینه که افراد ثروتمند جذب ِ درستی از ارتعاشات ِ دریافت کننده ی دارایی به دنیا میفرستن ! بارها گفته شده دنیا به بدی یا خوبی ِ شما کار نداره به دستوری که بهش مخابره کنید ، جواب میده .

      در پناه حق
      جویا

  14. سلام
    خیلی ممنونم اول از خدا که هر وقت خواستم مسیر درست نشونم بده با یه سایت عالی اشنام کرده
    دوم هم از همه کسانی که مطالب زیبا و پر محتوا چه مطالب اصلی و چه نظراتی که دوستای عزیز میدن سپاسگزارم
    من از دیروز که با این سایت اشنا شدم واقعا لذت بردم
    اطلاعات جدید باعث میشه روحم سرشار از شادی و هیجان بشه
    شاد باشید

    1. سلام رها عزیز ، خوشحالیم که تونستیم مفید باشیم ، جوینده یابنده است دوست من ، در پی هر چیزی که باشید پیداش میکنید .
      همچنین حال که با سرزمین های دور آشنا شدید ، ما رو هم دوست خود بدونید ، ما اینجا استاد نیستیم که بگیم شما شاگرد هستید ، ما همه دوستیم و انسان .
      هر سوال و هم نظری هم داشتی میتونی در قسمت نظرات مطرح کنی تا با هم به مباحثه بشینیم . موفق باشید .

  15. طبق ایات قران خدابرای تک به تک انسانهاییکه درشون روح دمیده ارزش قایله واگرازش سوالی بکنن یاحرفی باهاش بزنن جواب میده حالادرقالب هرچیز وبرای تک به تک افریده هاش ارزش قایله …وجناب اقای شهاب باجواب دادن به تک به تک بچه ها نشون دادن که راه خدارومیرن واشرف مخلوقات یعنی صفات خدا رودرخودمون جاری کنیم تابه خیرمطلق برسیم ومن دقت کردم که اگردوستان درحد۵کلمه حرف هم زدن اقا شهاب جوابشونومیدن……ازاینکه اینجا هستم خیلی حالم خوبه….وانگارجایی اومدم که تا به حال نیومده بودم وفکرنمیکردم وجودداشته باشه .

    1. سلام خانم قاسمی ، خوبی از خود شماست که میتونید دیگران رو خوب ببینید . امید وارم که معنی اصلی این پست رو فهمیده باشید ،
      ما هم از اینکه شما در بین ما هستید بسیار خرسند و خوشحال هستیم .

  16. سلام خدمت همه دوستان سرزمین های دور و عرض تبریک به مناسبت سال نو و آرزوی جهانی پر از صلح و آرامش برای سال جدید.
    پست شما رو امروز مطالعه کردم و حقیقتا” لذت بردم. امیدوارم خودم در مراحل ابتدایی بینش و آگاهی نباشم و از خداوند طلب میکنم فرصت و قدرتی برای تغییر خودم و شناخت خودم به من عطا کنه . و برای همه عزیزان آرزوی پیشرفت مادی و معنوی رو دارم.

    1. سلام به شما ایلین عزیز ، همچنین سال نو بر شما و خانواده محترم هم مبارک باشه . انشاالله همینطوره که فرمودید، شما به واقع یک انسان خوب هستید . از آشنایتی که باشما داشتم و دارم مفتخر هستم .

  17. سلام خوبین؟
    یه سوال داشتم از حضورتون
    یکی از اقوام بنده خوابی دیده راجع به پسرش ، که تو خواب زن اون پسره یه کاغذی(که احتمال می ده جادو باشه)زیر بالش شوهرش گذاشته ،اون فرد خیلی از پسرش شاکیه می گه بعد از اینکه ازدواج کرده اخلاقش عوض شده و کلا پدر مادرشو بی خیال شده
    می خواستم بدونم همچین چیزی امکان داره و میشه باطلش کرد؟

    1. بله ، امکان داره ، شاید خواب ذهنی باشه ، شاید هم واقعی باشه ، من از یکی دوستان خواهش میکنم که در این پست بیاد و راه حل خودش رو برای باطل کردن جادو برای شما ارائه کنه .

  18. سلام به همه ی دوستان
    من یه سوال داشتم خدمتتون در مورد قضاوت کردن، من ای موضوع رو خیلی قبول دارم که در مورد کارهای بقیه نباید قضاوت کنم چون منم اگر جای اونها بودم دقیقا همون کار رو انجام میدادم چون به نظرم وقتی ما همه یکی هستیم دیگری همون من هستم در قالبی دیگر.ولی میخواستم ببینم در مورد کارهای خودمون هم نباید قضاوت کنیم چون وقتی آدم از دیدی ورای خودش ببینه قضاوت نمیکنه و مهر خوب و بد به اعمالش نمیزنه ولی اینجوری شاید باعث شه من دوباره کاری رو که درست نبوده رو دوباره انجام بدم؟
    آقا شهاب میخواستم نظر شما یا جویای عزیز رو بدونم،ببخشید نمیدونستم توی کدوم پست بنویسم بهتره
    در پناه خدا باشین

    1. سلام به شما ترانه عزیز ، شما اگر نسبت به کار های خودت مغرور نشی ، میتونین خوب رو از بد تشخیص بدین ، قضاوت کردن در مورد خودمون خیلی سخته ، اما امکان پذیره ، زمانی که بی طرف باشیم نسبت به خودمون ، به نظر من میشه قضاوت درستی رو انجام داد . اما اگر بخوایم غرور داشته باشیم ، اون وقت حس بی طرفی از بین میره و جانب دار خودمون میشیم و نمی تونیم عیب های خودمون رو ببینیم .

  19. .پس از عرض سلام ……در دنیایی که ما زندگی میکنیم اکثر افراد از دنیایی خشنودند که در ان اختلافات نه تشابهات مورد احترام هست .وعدم توافقها اغلب با جنگ ونزاع حل وفصل میشه اکثر افراد دنیایی رو میپسندند که در ان قانون تنازع بقا حاکم هست ..قدرت حرف اول و میزنه .وفتح وپیروزی مورد تقدیس و ستایش هست …اختلافات مذهبی اغلب غیر قابل تحمل هست …واینچنین هست که این افکار که بوجود اورنده هوشیاری گروهیه تهدیدی برای اکثریت افراد میشه ..عدم توانایی در تجربه کردن رنج دیگری به عنوان رنج خود اجازه ادامه پیدا کردن این رنج ها ست …در حالی که وحدت موجب بوجود امدن شفقت وتساوی میشه .حوادثی که د ر دنیای ما اتفاق میفته در طول هزاران ساله که ادامه داره که میشه گفت بازتابیه از هوشیاری جمعی….هوشیاری که همواره از جدایی وبرتری جویی صحبت میکنه موجب از دست رفتن احساس دلسوزی وشفقت در ابعاد وسیع میشه .که ان هم به از دست دادن وجدان منجر میشه وجنبه وحشتزای این تجارب اونجاست که بشریت اجازه انجام این چنین اعمالی رو میده و وزمینه رو فراهم میسازه …هدف از تجربه این ستمکاران همواره این بوده که بشریت رو به خودشون بشناسونه ….در طول تاریخ معلمان بیشماری بودند که هر کدام فرصت های خارق العاده ای بوجود اوردند.تا خود واقعی انسانها را به خودشون یاد اوری کنند .. و بالاترین وپست ترین توانایی های بالقوه بشر رو به خود انها نشان دهند..ونمونه های روشن وتکان دهنده ای بودند که نشان دادند انسان بودن چه معنایی میتواند داشته باشد …. ..امثال این ستمگران .فرصت طلایی به انسان دادند فرصتهایی که هرگز نباید در طول تاریخ فراموش بشند …پس هوشیاری جدایی .تبعیض وبرتری طلبی تجربه اشخاص پستی نظیر .داعش گروهک های تکفیری .هیتلر وغیره به وجود میاره و هوشیاری برابری دینی .احساس وحدت ویگانگی تجربه ای نظیر تجربه بودا .مسیح وسایر پیام اوران عظیم الهی میشه وهمواره این انتخاب خود ماست که چه نوع هوشیاری رو انتخاب نماییم .. یکی از شگفت انگیز ترین وپیچیده ترین خصلت بشر اینه که انسانها بنا به ذاتشون و با وجود الگوهایی که در اختیار دارند .هرگز کاری رو که به عقیده خودشون اشتباهه انجام نمیدن و این افراد فکرمیکنند که اعمال جنایتکارانه ای که مرتکب میشند کار درست وخداپسندانه ایه….خلاصه در دنیایی زندگی میکنیم که خوبی هرگز نمیتونه بدون بدی معنی داشته باشه حتی گناه اولیه ای که ادم وحوا مرتکب شدند برکت نخستین بود ..برکتی که زمینه رو فراهم کرد بشر روی زمین بیاد و از امکان وجود خیر وشر .خوب وبد .زشت وزیبا .عدل وظلم و چیزای دیگه اگاهی پیدا کرده وکسب تجربه کنه وخودشو به صورت انسان که جزیی از وجود عظیم الهیه تجربه ای زمینی ومادی داشته باشه واز طریق این تجارب .زمینه رشد وتعالی خودشو فراهم سازه

  20. با درود به شما
    نوشته بودید شر تجلی دیگری از خیر هست
    سوالی داشتم در مورد گروه داعش چطور میتونند این همه کارهای ناپسند انجام بدهند چه نیرویی به آنها کمک میکنه انسانهایی که وارد این گروه میشن چطور اسم خودشون رو انسان میگذارند وچه خیری میتوان در اعمال انها دید
    مانا باشید

    1. سلام به رومیتای عزیز ، ممنون از اینکه این سوال خوب رو مطرح کردی ، مدت هاست که خودم به این جواب این سوال دارم فکر میکنم ، اینهایی که دارن هزاران نفر رو میکشن ، انسان هایی که غم های بسیاری دیدن ، اشک ها ریختن ، مورد ظلم و ستم قرار گرفتن ، پس خداوند کجاست ؟ چرا کاری نمیکنه ؟
      یا حتی همون زلزله بم ، هزاران نفر کشته شدن ، یعنی همه بد بودند ؟ اینجاست که انسان در کار خداوند متعجب میمونه و چیزی نمیتونه به زبون بیاره ، اما به عدل خداوند اطمینان داره . در رابطه با گروه داعش ، نظر خودم رو برات میگم . شاید هم اشتباه کنم . عده ای انسان گمراه و نادان ، خواستن برای حضرت محمد کاری انجام بدن ، اینطور که به نظر میرسه این ها بسیار نادان و خشک مذهب و خود پرست هستند ، بویی از انسانیت نبردن . این افراد در سراسر جهان پراکنده بودن ، به گفته ی مقامات سیاسی ایران ، هزاران ترورسیت خشک مذهب در کشورهای اروپایی وجود داشتند ، امریکا خواست با ایجاد کردن همچین گروهی تمامی این تروریست ها رو به سوریه و عراق هدایت کنه تا مکان مورد نظر خودش امن تر بشه و سوریه و عراق نا امن تا بتونه از این آشوب به نفع خودش در منطقه استفاده کنه ، فکر میکرد شاید عراق و سوریه کاملا توسط این ها تحت کنترل در بیاد اما اینگونه نشد . که البته به لطف ایران اینگونه نشد .
      عده ای انسان که دارای اختیار بودن ، به انسان های بسیاری ظلم کردن و اون ها رو به خاک و خون کشیدند ، و البته خود داعشی ها هم به خاک و خون کشیده شدند و الان دارن شکست های بسیاری رو تجربه میکنند . این انسان هایی که مورد ظلم و ستم قرار گرفتن به طور حتم توسط خداوند در دنیایی دیگر مورد لطف و رحمت قرار میگیرن البته این رو هم باز خود خدا میدونه ، اما فکر کنید اگر گروه داعش شکست بخوره که به طور حتم هم همینگونه میشه ، اون وقت جهان از شر تروریست های تند رو که اسلام رو هم بد نام کردند راحت میشه و امنیت بهتری به جهان اعطا میشه ، اینجا خواسته ی امریکا میسر نشد ، اما با کمک هایی که میشه نتیجه به نفع جهان و حتی اسلام و حتی تمام مردم جهان رقم خواهد خورد و این تغییر بزرگ بر دوش جوان ها و مردم های سوریه و عراق و این ها هست . شاید این مردم هم همون مردم چندین سال قبل باشن که با تناسخ های متوالی به این عرصه رسیدن و باید تاوان کارهای بسیاری رو پس بدن تا تصفیه بشن و تجارب مورد نیاز رو کسب کنند . البته همه این ها گمان من هست و نمیتونم بگم این ایه خداونده ، حال در این میان شما به مردم کوبانی هم توجه کنید ، مردم کوبانی با اینکه مسلمان نبودند و در یک شهر کوچک مرزی از سه طرف مورد محاصره گروه داعش بودند ، اما شکست نخورند ، زن ها و بچه های خودشون رو به نقاط انتهایی مرز انتقال دادند و زن و مرد در کنار همدیگه با این گروه سه ماه تمام تنها با سلاح سبک ایستادگی کردند و موفق شدند شهر رو ازاد کنند . خب ؟ ما اون مردم رو هم داریم ، این مردم رو هم داریم . عده ای میجنگند و عده ای تسلیم میشن . عده ای ظلم میکنند و عده ای مورد ظلم قرار میگیرند . اما در انتها حق به حق دار میرسه . چه در این دنیا ، چه در دنیای بعد . حدس و گمان در این باره بسیاره ، که البته شیدای عزیز هم کتابی رو داره که قراره به من بده که در مورد همین مسائل هست ، انشاالله اون رو هم بخونم به بینش بهتری خواهم رسید و میتونم پستی در این زمینه برای شما عزیزان تهیه کنم .

      1. سلام اقا شهاب عزیز مطلبی که بالا فرستادم برگرفته از کتاب های نیل دونالد والش هست اگه به نظرتون مطلب سودمندی بود نمایش بدین اگه نبود اصلا مهم نیست به نمایش نزارید …خلاصه مونده به صلاحدید خودتون …خلاصه نظر وعقاید شما برام ارزشمنده .ومن احترام قایلم

        1. سلام به شما ، ممنون نوشتتون ، پس آزادی بیان کجا رفته ؟ اونم یه نوشته است از یه نویسنده بزرگ ف شاید برای کسی مفید باشه . ممنون از اینکه وقت گذاشتین و نوشتین این متن رو .

  21. با سلام خدمت شما بزرگوار ودوستان همیشه سبز این سرزمین .اقا شهاب عزیز پستهای زیبا وتاثیر بر انگیزتونو خوندم واز سطر سطر نوشته ها تون لذت بردم واقعا خسته نباشید وخدا اجرتون بده ….خیر و شر یه مبحث خیلی تفکر برانگیزیه و همونطوری که تو حرف های حکیمانه اشار ه میشه در هر شری خیری نهفته هست .اگه واقعا بخواییم از یه بعد دیگه به این قضیه توجه کنیم . حتی این شر و رنج ومصیبتهایی که یک روح تجربه میکنه هدیه ای هست از جانب پروردگار که میشه گفت د ر بسته بندی های نازیبا به ما ارائه میشه…من خودم تو زندگیم یه زمانهایی بوده که مثلا اشخاصی رو میشناختم که همیشه ارزوی بودن در موقعیت زندگی اونا رو داشتم ..زندگی هایی بی دغدغه ای که غرق نعمت شادی وخوشبختی بودند .ولی مواقعی پیش اومده که از این اشخاص یک رفتارهای بی نهایت خود پسندانه وبی رحمانه ای دیدم که از ته دل ارزو کردم چه خوبه که جای اونا نیستم وهرگز نمیخوام باشم ..من اعتقاد به این مساله دارم تا روح انسان سختی ومصیبت رو با ذره ذره وجودش تجربه نکنه نمیتونه صفاتی مثل دلرحمی . معرفت.ایثار گری.و یه همچین خصلتایی رو در اعماق وجود ش داشته باشه وهرگز نمیتونه مرحمی واسه التیام زخم رنج کشیدگان بشه .وقتی ما درد ورنج رو تجربه میکنیم در واقع روحمون جلا وروشنی پیدا میکنه .واینجاست که رشد میکنیم و به کمال میرسیم .همه ما باید از میون تاریکیا بگذریم تا به نور وروشنایی برسیم وفکر میکنم یه انسانی که همیشه غرق در نعمت وسلامتی وخوشبختیه نمیتونه اون حس یه ادم زجر کشیده رو درک کنه ..
    یا حداقل درک درستی نسبت با اون مسائل داشته باشه وبه هر حال چون هدف روح رسیدن به مراحل بالاست این چنین روح هایی هم لازم میبینند که یه زمانی به اون درجه از ارتقا وکیفیت لازم برسند و این مسایل رو تجربه کنند شاید در این زندگی .شاید جایی د ر زندگیهای مکرر دیگرشان .وهرگز این ارتقا و تکاملی که روح کسب میکنه از بین نمیره واین اگاهی وکمال در روح انسان ذخیره شده به بعد های دیگه وزندگی های بعد منتقل میشه و اینچنین میشه که با قلبی مهربانتر .ذهنی روشن تر و روحی پیشرفته تر بار دیگر پا به عرصه وجود میزاره..رهروان راه حق به هنگام رویارویی با انچه دیگران مصیبت مینامند .ارام وخونسرد باقی میمانند ..سالک هر مصیبتی رو برکت به شمار میاره .چون میدونه که از بدبختی وزجر کشیدنه که رشد الهی او حاصل میشه وچون تنها هدف یک سالک همواره رشده در این مرحله هست که فرد از قدرت روحی به قدرت الهی میرسه وتعالی پیدا میکنه …پس مصیبت وشر .یک نعمت وموهبتی هست از جانب پروردگار .موهبتی که قطعه الماس وجودمون رو همانند یک تراشه صیقل داده تبدیل به یک شاهکارخیره کننده میکنه شاهکاری که پرتو پر شکوه خورشید رو همانندیک منشور تبدیل به چندین طیف رنگی وزیبای نور کرده و باعث تالآلو ودرخشش محیط پیرامونش میشه وچه زیباست که همه ما انسانها تبدیل به این الماسهای تراش خورده .صیقل یافته و زیبا بشیم

    1. سلام خدمت شما بزرگوار ، ممنون از اینکه نظر و توصیف خودتون رو بیان کردین خانم ستایش ، میشه گفت دانسته هایی که در این زمینه داریم تا حد لازم کامل هست ، و باید سعی کنیم دانسته های خودمون رو از ذهن به دل راه بدیم تا در صورتی که در شرایط های سخت قرار گرفتیم ، نیروی شر رو واقعا یک شر و یا یک بد بیاری یا یک ظلم از جانب پروردگار نام گذاری نکنیم ، بلکه علت شر رو متوجه بشیم و اون رو به خیر تبدیل کنیم . شاد و سر بلند باشید

  22. سلام به همه ی دوستان
    اول ممنون آقا شهاب به خاطر این مطلب خوب.من این کتابو چند سال پیش خونده بودم ولی درست این مرتبه بندی یادم نبود البته یادمه اون زمان برام این مطالب خیلی تازگی داشت و خیلی از این مرتبه بندی ذوق زده شده بودم.
    چند تا سوال داشتم ازتون
    اول اینکه این مسیر تکامل آگاهی (یعنی رسیدن آگاهی الان ما به آگاهی خداوند) این سیر صعودی رو که فقط خدا تشخیص میده پس امکانش هست مثلا شخصی که خیلی با خداست برای گرفتن درسهایی یه دفعه بعد از مرگ دوباره به این زندگی برگرده اونم به جای یک انسان دور از خدا؟
    دوم اینکه آیا تمام این مراتبو ما به عنوان انسان در این عالم مادی تجربه میکنیم یا باید به عوالم دیگه بریم؟یا میشه تداخل داشته باشه؟
    سوم اینکه راجع به ارتباط با ضمیر ناخودآگاه نمیدونم فکرم درسته یا نه ولی من فکر میکنم هر وقت آدم فکر کنه با خدا یکی شده باعث میشه دیگه از اون حد بالاتر نره چون فکر میکنه الان آخرشه ولی هر وقت فکر کنی که خدا از تو بزرگتره میتونی بهش نزدیکتر شی و بالاتر بری ولی این همیشه یه مرزی رو بین خودت و خدا میذاره یعنی انگار نمیتونی هیچ وقت بش برسی.
    بازم ممنون از پست خوبتون

    1. سلام به شما /
      در پاسخ سوال اول : نه اینطور به نظر نمی رسه ، انسانی که یک مرحله رو به خوبی طی میکنه ، نیازی نیست دوباره بیاد و از نو شروع کنه .
      سوال دو : این رشته ادامه داره ، انسان در جهان بعدی هم زندگی خودش رو ، در جهان های بهتر ، زیبا تر ، کامل تر ، میگذرونه ، اینطور فکر میکنم زمانی که به دنیای بعدی میریم به خودمون میگیم ، وای یادته تو زمین چه فکرایی در مورد خدا و تکامل میکردیم ؟ ببین اینجا چقدر معنوی و زیباست ؟ چه حکمت هایی در کار بود و ما از اون بی خبر بودیم ؟ چه خدای خوبی داریم ؟ و با این بینش و اعتماد به خداوند به زندگی خودمون ادامه میدیم . البته این تنها برداشت منه ، هر شخصی برداشتی از این معقوله داره . طبق تجربیاتم من این جواب رو میدم .
      پاسخ سوال سوم : این ذهن انسانه که دوست داره همیشه به انسان بگه تو بهترینی / تو دیگه خدا رو کامل شناختی و و… صحبت شما کاملا درسته ، خود من هر وقت فکر کردم که الان خدارو دیگه میشناسم چیز بیشتری یاد نگرفتم . ممنون از شما دوست عزیز

  23. سلام
    مطلب بسیار زیبا و کامل بود و فکر کنم جای صحبتی دیگه نمی مونه کاملا با مطلبی که نوشتید موافقم…

    1. سلام به شما دوست عزیز ، باعث افتخاره . شاد و سربلند باشید .

  24. سلام خسته نباشیدخواستم یه داستان دررابطه بابحث بگم اینومنشی دکترم برام تعریف کردخیلی ازاین بحث هاتومطب میشه داستان دختری روگفت که خیلی باایمان بوده حتی خودش بعدکه مریض شده تعریف کرده که همیشه چنددقیقه قبل ازاذان وضوگرفته منتظربودتانمازبخونه توزندگیش ازارش به کسی نرسیده وازاین حرفا…این دخترتاسی سالگی ازدواج نمیکنه نه که بیچاره خودش نخوادخاستگارنداشته بعدکه ازدواج میکنه چندماه بعدباردارمیشه شوهرش روکشتی کارمیکرده یه ماه قبل ازتولدبچه هاش دوقلوبوده بچه هاش شوهرش تودریاغرق میشه دیگه جزئیات اینونگفت وقتی که تواتاق عمل میبرنش خون لازم دارن بهش خون میدن بعدکه دوتادخترش دنیامیادچندماه بعدمتوجه میشن که خون الوده بوده هم خودش هم دوتابچش هپاتیت گرفتن دوتادخترش یکیش توجشن تکلیفش میفته میمیره یکی دیگش هم بعدش میمیره مادره هم یه مدت بعداونامیمیره بعدش یکی ازاشناهاش که خیلی مردباخدای بوده یه شب خوابشومیبینه که بادوتابچش تویه قصری هستش مثه ملکه هالباس های خیلی زیباباجواهرات زیباپوشیدن بعدبه مرده میگه اگه میدونستم که به خاطرعذابای که تودنیاکشیدم خدااینجاچی بهم درعوضش میده ارزومیکردم سال های بیشتری دردمیکشیدم. امیدوارم که خداوندبه همه بیماراشفابده اگه هم مثه این خانم وامثال اون که زیادن وشفاپیدانمیکنن خدابهشون قدرتی بده که بتونن درک درستی ازاتفاقای که براشون افتاده داشته باشن وبه خدانزدیک ترشن نه که دورترشن وهمه این عذاباکفاره گناهاشون بشه که تواون دنیادرارامش ابدی باشن.امین.. ازجمله برا خودم امیدوارم

    1. با تشکر از شما به خاطر بیان این مطلب ، به گونه ای میشه گفت این مطلب شما پست رو تکمیل کرد . انشاالله همه مورد لطف خداوند قرار بگیریم .

دیدگاه خود را بیان کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

قبل از ارسال دیدگاه معادله زیر را پاسخ دهید. *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.