سفری تنها

سفری تنها

0
57

ما در پست های قبل مطالبی چون خود آگاهی و مطالب داغ تری به اسم سفر روح ، تجربه ی خروج از جسم رو داشتیم ، بعد از اون پست هایی چون رازهای رسیدن به سفر روح رو داشتیم و …

اما امروز این رو یاد میگیریم که سفر رو چگونه باید آغاز و چگونه ادامه داد .

ما انسان ها چند دسته هستیم ، عده ی کثیری از ما از آغاز زندگی تا پایان زندگی درگیر مسائل  مادی و دنیایی هستیم و صبح تا شب در حال پول در آوردن و پول خرج کردن . رجوع به ادامه مطلب

سفری تنها

دنیا برای این دسته از افراد به سرعت در حال سپری شدنه و ما نمونه این افراد رو زیاد میبینیم ، عده ای هستند که اصلا کاری با خودشون و خدا ندارند و در کل اعتقادی به هیچ چیزی ندارند ، در این روزگار با خوشی های زود گذر خوش هستند و خودشون رو یک فرد آزاد تلقی میکنند ، در صورتی که این ها برده ی جسم هستند ، عده ای همه چیز رو به سادگی قبول میکنند و به سادگی فراموش ، و عده ای شاید بر روی زبان ساکت باشند اما در درون یک حس جستجوگر دارند …

به دنبال چیزی هستند که تا اون رو پیدا نکنند به آرامش نمی رسند .

مقصود کلام من با شماست ، شما به دنبال حقیقت هستید ، به همین خاطر هم هست که در وبلاگ ها و کتاب های مختلف مطالب رو میخونید بلکه با کلامی و سخنی مرهمی برای این دل خسته پیدا کنین  و مدتی به آرامش برسین . به دنبال چیزی هستید که شما رو به سوی خداوند رهسپار کنه و دلتون نلرزه از اینکه شاید اشتباه و بیهوده حرکت کردید .

شما رو به خوبی درک میکنم ، چهار سالی هست که این صحبت ها مشغله ی ذهن من بوده . اما نکاتی هست که باید با هم مرور کنیم …

قدم برداشتن در راه خدا شناسی مانند یک سفر میمونه ، سفری برای درک و شناخت بیشتر نسبت به خود و خود آ (خدا) !!!

متاسفانه یا خوشبختانه پیمودن این  سفر تنها و تنها  بر دوش خود ماست . نه کسی باری رو بر  دوش ما اضافه میکنه و نه کسی باری رو از  دوش ما بر میداره.  راهنمایانی همچون استاتید درون و بیرون خواهیم داشت اما خودمون باید یک تنه  به دریا بزنیم تا بلکه به ساحل مورد نظر برسیم ، تا بلکه در ساحل جدید که محل زندگی روح ما تلقی میشه به آرامش روحی و قلبی  برسیم. که به حق هم میرسیم ، هیچ هجرتی در مسیر خدا شناسی بی ثمر نخواهد بود ،نه هجرت در دنیای فیزیکی بلکه منظور هجرت در دنیای درون هستش .  یعنی تصفیه و تصحیح عقاید و رفتار و اعمال در جهت رشد معنوی نه در جهت بعد منفی .

حقیقت در محضر ما مثل یک دریا میمونه ، دین یا آیین انتخابی شما درست مانند یک قایق یا کشتی بزرگ و اساتید درون و بیرون مانند چراغ های دریایی میمونن که گه گاه راه ساحل رو تو این دریای طوفانی به ما نشون میدن ، نقش خدا در این بین هم خلقت این عوامل بوده . خداوند بار رشد رو به دوش شما گذاشته چون نخواسته یک برده برای او باشین بلکه خواسته خودتون مسیر رو طی کنین  تا پخته بشین و در نهایت به جاودانگی و یک شناخت فردی از خدا و خودتون برسین و بتونین دنیایی برای خودتون تشکیل بدین ، یک دنیای درونی  !!!


حال چرا  خداوند انسان رو   در جهان فیزیکی قرار داد ؟چرا مارو از اول در خوبی ها بزرگ نکرد ؟ جایی که فقط خوبی باشه و خدا ؟ چون زمین جهان دوگانگی هستش، و این اصل منفی و مثبت در تمام جهات اون حفظ شده ،از دو قطب یک اتم که با چشم غیر مسلح قابل دید نیست تا یک انسان که دارای بعد منفی و مثبته ، از بدی ها تا خوبی ها ، از زیبایی ها تا زشتی ها ، هوای گرم و سرد ، همه این دوگانگی ها برای یک اثبات خلق شده . اما یک اثبات برای کی ؟ یک اثبات برای انسان . 

سوال : به چه علتی ؟ به این علت : یک مرد زیبا زمانی میتونه زیبا تلقی بشه که با یک مرد زشت مقایسه بشه ، یک اتومبیل رو زمانی زیبا خطاب میکنند که با چندین اتومبیل دیگه مورد نقد و بررسی و سنجش قرار بگیره . یک خوبی زمانی معنا پیدا میکنه که یک بدی درکنارش دیده بشه ، و یک انسان زمانی میتونه خدا رو بشناسه و درک کنه که در کنار بعد دیگری به نام شیطان مورد مقایسه قرار بگیره . اگر قرار بود که از روز تولد در محیطی معنوی و شاد و خداگونه بزرگ شیم دیگه شادی معنوی و زندگی برای ما معنایی نداشت ، تا روزهای سخت دیده نشه روزهای آسایش معنایی پیدا نمیکنه !!!  پس حضور ما در این کره ی خاکی برای این بوده که خوب رو از بد تشخیص بدیم و به واسطه این بتونیم از خوبی ها لذت ببریم .

بزارین از بحث اصلی خودمون دور نشیم …

سفر ما به سوی شناخت خدا سفری تنها خواهد بود ، قبل از این سفر ابتدا به خود آگاهی برسین ، تکلیف رو برای خودتون مشخص کنین و سپس در برقراری تعادل بین جسم و روح قدم بردارین ، تعادل شاه را معنویت برای شماست ، هم در این دنیا زندگی کنین ، هم از دنیای درون و هم از دنیای بیرون لذت ببرین ، سفر به سوی خدا باید در همسویی با خدا باشه نه در جهت مخالف .

در مسیر خدا شناسی نیاز به دو استاد دارید ، ابتدا استاد بیرونی و سپس استاد درونی که خودش بعد از مدتی نمایان میشه .

گرچه استاد درونی دارای مرتبه ی بالاتری نسبت به استاد بیرونی هست اما وجود هر دو لازم و ضروریه . اما استاد بیرونی چه کسی باشه ؟

اینکه میگیم استاد بیرونی منظور این نیست که سر سپرده کسی بشین و تمام خط هایی که اون فرد به شما میده رو عملی کنین ، چون خود شما هم دارای منطق و ادراکی متفاوت هستین ، اما شاید منطق و ادراک شما غلط باشه ، و الان هم دور و زمونه به جایی رسیده که اعتماد به کسی نمیشه کرد و انسان استاد رو از صیاد نمیتونه تشخیص بده ، پس تکلیف انسانی که جویای حقیقته چیه ؟

شما به ناچار باید جستجوگر باشین ، همین مطلبی که در این پست دارین میخونین یک راهنمایی برای شماست ، پست های دیگر هم همینطور ، مطالب دیگر در وب سایت های دیگر ، نکات کلیدی که درکتاب ها – و چرا راه دور بریم کتاب های آسمانی همچون قرآن و انجیل ، اگر وارد راه حق شدین ابتدا به خود آگاهی برسین و رفتار های غلط و طرز فکر های غلط رو بدون هیچ گونه تعصبی از خودتون دور کنین ، هیچ کتابی نمیتونه کامل باشه ، و هیچ استاد بیرونی نمی تونه تمام نیاز های شما رو به عنوان یک سالک بر اورده کنه ، اما خود شما میتونین از گرد آوری چندین کتاب خوب و هم نشینی با چندین دوست خوب و مطالعه و دنبال کردن چندین وبلاگ خوب به یک سری مطالب مرتبط با راه و نیازهای خودتون برسین و گرد آوری همه ی اینها میتونه یک استاد بیرونی رو برای شما رقم بزنه .

و اما استاد درون : اگر بتونین خوب با خودتون کنار بیاین و  به  مطالبی که از طریق جستجو در وبلاگ ها و کتاب ها و هم نشینی با دوستان بهش رسیدین به خوبی عمل کنین اون وقته که درجه ی معنوی شما ذره ذره بالا میره ، و اگر در کنار این روند وابستگی های مادی خودتون  رو کاهش بدین و اعمال نیک و پسندیده رو سرمشق زندگی خودتون قرار بدین  ،عبادت کنین  و دوستی با خدا رو به دوستی با شیطان ترجیح بدین ذره ذره نتیجه حاصل میشه ، ابتدا رضایت از عملکرد خود خواهید داشت ، بعد امکان داره خواب های بی محتوا خیلی ببینین که این نشان از رهایی های مادی گرایانه در ذهن شما داره ، سپس کم کم حس های زیبا و ارامش بخش در وجود شما جوانه میزنه که میتونه این انرژی رو به اطرافیان هم منتقل کنه ، و کم کم دیدار با استاد درون میسر میشه .

البته اساتید درونی همیشه در حال نظاره شما هستند ، و برخی از تجربیات معنوی که در رویا و بیداری برای شما رقم میخوره با دخالت این اساتید بوده ، اما همونطور که بیان شد اساتید باری رو از روی دوش شما بر نمی دارند و پیمودن راه با شماست ، زمانی که تعادل بین جسم و روح برقرار نباشه ذهن به واسطه سانسورگر اکثر تجربیات معنوی رو پاک میکنه و به همین خاطره که سالک از راهنمایی های استاد درون ناکام میمونه ، پس زمانی این ناکامی به پایان خواهد رسید که ما زمنیه رو برای تابیدن چراغ راهنمای این اساتید هموار کنیم ، و این کار جز با عملی کردن صفات و نکات یاد آوری شده امکان پذیر نخواهد بود .

یاد بگیرین که یک خدا مرد و یک فردی باشین که عمل کردن رو بهتر از حرف زدن بلده .

اکثر ما انسان ها دوست داریم شاهد پیشرفت دیگران  در مسیر معنوی باشیم و زندگی نامه  اونها رو با هیجان دنبال کنیم اما پس کی برای تغییر خودمون وقت بزاریم ؟ هدف تمام ادیان و عارفان نامی این بوده که روح رو به مقصد واقعی خودش رهسپار کنن ، یک جستجوگر موفق فردی هست که با تمرین و عبادت روح خودش را تا وطن اصلی خودش بالا ببره و ذره ای در انسانیت و قدرت بی حد و اندازه خودش شکی راه نده . به این امر واقف باشین که شیطان از طریق  وسوسه کردن انسان رو منحرف میکنه ، اون اعمال بد مارو انجام نمیده ، این ما هستیم که اعمال بد رو انجام میدیم ، بلکه شیطان فقط روی ذهن ما کار میکنه ، زمانی که بعد معنوی تقویت بشه قدرت شیطان در ورود به ذهن مادی کاهش پیدا میکنه و اینجاست که قدرت در دستان بعد معنوی برای کنترل نفسانیات باقی میمونه .

در صورت طی کردن مسیری درست و خدا گونه آگاهی معنوی ما شروع به رشد میکنه ، فکر باز تری نسبت به خود و پیرامون خود پیدا میکنیم ، اما نباید فراموش کنیم که هنوز یک دشمن نزدیک به نام ذهن داریم ، ذهن ما تمایل به این داره که پیشرفت رو حاصل تلاش خودش بدونه و خود خواهانه در موردش قضاوت کنه و علم و تجربیات معنوی به دست آمده رو برای ما همچون غروری کاذب و خود بینانه نگه داره .

اگر بخوایم به حرف ذهن گوش بدیم به طور حتم متوقف خواهیم شد ، ما باید از دید معنوی مسیر رو طی کنیم ، هیچ چیز برای ما نیست ، همه چیز الطاف خدای یکتاست ، و زمانی که اگاهی رو کسب میکنیم باید اون رو به جستجوگران راه حق هم منتقل کنیم .

امید وارم تونسته باشم در این پست ذره ای دیگر بر اگاهی شما عزیزان اضافه کرده باشم و امید وارم که خوندن این مطالب برای شما عزیزان مفید باشه ، این وبلاگ رو یک راهنما در مسیر معنوی بدونین و نظرات شما باعث بقای این وبلاگ و کامل تر شدن این پست خواهد بود . در پناه حق باشین .

 

 

برچسب‌ها:
شهاب دلفان آذری 7 سال است که چشمانم با نگاه دیگری به دنیا باز شده است. شاید بتوان گفت 7 ساله ام. زندگی توامی از عشق و شوق تسلیم بودن در برابر خدایی است که آفریننده ی عشق است. رفته رفته تعالیم و مفاهیم بالاتری را کسب میکنیم. در یادگیری مطالب کوتاهی نکن. زمان همیشگی نیست. یک روز وقت رفتن من و تو نیز می آید. آن زمان سرنوشت ساز است. بگذار رو سفید باشیم. دنیا از آن چیزی که در ظاهر می بینی بسیار عمیق تر، با ارزشتر و معنوی تر است. تنها کافیست که بخواهی خدایت را بشناسی. اگر شاگرد حاضر باشد. استاد نیز حاضر میشود.

دیدگاه(۵۷)

  1. سلام .آقا شهاب عزیز میشه یه نگاه به ایمیلتون بندازین چون من چندین بر پیام دادم میدونم که شما سرتون خیلی شلوغه ولی لطف میکنید جوابم رو بدید .یه جی میل با عنوان اسرار رویا

  2. سلام دوباره اقا شهاب عزیز …من از زمانی که به خواب اعتقاد پیدا کردم تاثیر بیشتر رویاهامو تو زندگیم احساس میکنم …راستش من دو خواب دیدم یکی اینکه من به همه میگفتم اسمم از این به بعد پریما هست در حالی که من اسم پریما رو تا الان نشنیدم و دومین خوابی که دیدم این بود که لباس عروس پوشیدم در حالی که اصلا به ازدواج فکر نمیکردم …با تشکر از سایت فوق العاده ی شما

    1. سلام به شما ساره عزیز.
      لطفا به من ایمیل بدید و این موضوع رو در ایمیل برای من بنویسید تا پاسختون رو بدم.
      در مورد تجربه شما باید خصوصی صحبت هایی به شما گفته بشه. رویای شما تجربه ی مهم و معنوی بوده است.

  3. سلام اقا شهاب من یه سوال داشتم …یکی از دوستان نزدیکم که سعی داشتم بهش بفهمونم که خوندن نماز ارامش بخشه و بعضی از مشکلات انسان رو از بین میبره و شر در زندگی انسان از جانب خدا نیست و از جانب انسانه بهم گفته من از خدا میخوام همه ی مشکلاتم سر تو هم بیاد .راستش من فقط قصد کمک و راهنماییشو داشتم و خواستم کفر گوییه اون رو تمامش کنم …حالا که فکر میکنم من از زمانی که باهاش دوست شدم مشابه مشکلات و ترساش به سر منم اومده …به نظرتون من باید چکار کنم ؟

    1. سلام به شما ساره عزیز.
      اینکه مشکلات شما مشابه مشکلات ایشون شده رو نمیشه تقصیر ایشون دونست.
      یه مثال زیبایی هست که میگه. باید با کفش های او راه بری تا متوجه بشی چی کشیده.
      ما واقعا گاهی نمیتونیم حال دردمندان رو درک کنیم. بلکه با یک سری حرفای قشنگ میخوایم اونارو راهنمایی کنیم. در صورتی که باید در جایگاه اون ها باشیم تا بتونیم اون ها رو درک کنیم.
      و تا زمانی که از شما درخواست کمک نشده ، بی مورد به دیگران مشاوره و کمک ندین. چون فایده ای نداره. حال که مشکلاتی بر سر راه شما قرار گرفته. با این مشکلات درگیر نشین. نه تنها این ، بلکه با هیچ مشکلی در زندگی خود درگیر نشین. بلکه سعی کنید مشکلات رو با یک تصمیم درست و منطقی و آگاهانه یک به یک از سر راه بردارید.
      این بهترین کار هست. از مشکلات درس بگیرید و تجربه کسب کنید.
      این هم بخشی از راه کمال و ترقی شما در مسیر معنویت هست ساره عزیز. ما راه درازی رو در پیش خواهیم داشت.

  4. سلام، روزتون به خیر
    امروز حال خوبی نداشتم. از فرشته ها درخواست کمک کردم در حالی که نامیدی همه ی وجودمو گرفته بود که ناگهان سر سایت شما در آوردم.هنوزم نمیدونم چطوری اینجا رو پیدا کردم! ولی میدونم حتما حتما خواست خدا و کمک فرشتگانم بود. ممنونم از شما و همه ی کائنات الهی که هر لحظه در حال یاری ام هستند. الان حالم بسیار بسیار خوبه و این رو مدیون لطف خدا و کمک فرشتگان و انسان های شریفی همچون شما هستم. براتون بهترین بهترین ها رو آرزومندم. در پناه حق تعالی

    1. سلام راموئل عزیز ، ابتدا ورود شما رو به سایت تبریک عرض میکنم ، برای اینکه بتونین حال بهتری پیدا کنین ، بهتون پیشنهاد میکنم که مطالب وب سایت رو به طور کامل و یک به یک ، البته هر روز یک مطلب ، مطالعه کنید . اگر سوالی هم داشتین در قسمت نظرات پست مربوطه بنویسید . با تشکر از شما .

  5. سلام شهاب جان،
    خیلى پست واضحى بود. دلم مى خواد که بدونم خوانندگان این پستها چقدر راجب مسیر معنوى (رسیدن به خدا) اطلاع دارند و ایا حس گنگ بودن مطالب رو میکنند یا نه.
    مدت ۴ یا ۵ ماه پیش من وبلاگ شما رو دیدم و پستهاى بسیار خوب شما رو خوندم. 
    خیلى عالى بود. از پست تجربه پرواز روح شروع کردم ، چون من از مدتها براى رسیدن به پرواز روح خودم رو به اب و اتیش زده بودم. خدا رو از خودم راضى نمیدیدم اگر من نتونسته باشم به مرحله پرواز روح برسم.
    اما پست شما مانند یک منبع ناب از این تجربه زیبا و بسیار معنوى، کاملا خیال من رو راحت کرد.
    بعد از خوندن هر پست وبلاگ شما، تغییرى در ضمیر ناخوداگاه خودم حس میکردم. طوری که اگر چه تمام مطالب پست رو از بر نبودم اما اثارش رو درونم حس میکردم. انگار از درون، من رو به سمتى حرکت میدادند.
    امیدوار هستم که در این راه موفق باشیم و همه به مقصد نهایى که جز نزد خداوند نیست برسیم.

    1. سلام بر دوست عزیز و گرامی عبدالله عزیز .
      خیلی خیلی خوشحال هستم که مطالب برای شما مفید بوده و شما رو به جایی که باید میبرده رسونده .
      به شخصه چون خوانندگان وب سایت بیشتر خانم ها هستند ، زمانی که آقایان مطالب رو میخونن خودم به شخصه خیلی خوشحال میشم . از این پس هم امید وارم حضور شما رو در وب سایت شاهد باشم و امیدوارم که مطالب بتونن برای شما مفید باشن .

  6. جناب اقای شهاب از راهنمایی و تعبیر وتوصیفی که در مورد خواب من که برام گنگ بود فوق العاده سپاسگذارم واز این که همچون فرشته ای ما را در این سفر معنوی راهنمایی وهمراهی میکنید بی نهایت سپاسگذاریم وواقعا ارزوی قلبی ماست که در نهایت ما نیز جزوافراد معنوی وبا ایمان وفرهیخته همچون شما وجناب اقا رضا گردیم

    پاسخ: اخواهش میکنم ستایش عزیز ، وظیفه ی ماست . نیازی به این همه تشکر نبود ، بازم اگر امری بود ما هستیم .

  7. سلام ستایش عزیز ، قبل از هر چیز اومدن شما رو تبریک میگم ، امید وارم مطالب هم مفید باشه واسه شما ، خواب شما از نظر من کاملا درسته بوده ، اما کمی توسط مترجم ذهن ترجمه شده که طبیعی هستش ، احتمالا شما در ذهن خودت در بیداری یا با اتو کشیدن و لباس شستن زیاد سر و کار داری ، یا اعتقادت بر اینه که لباس رو بدیم اتوشویی هم خوب تمیز میکنه و هم خوب اتو میکنه ، این در ذهن شما وجود داشته ، شما در تجربه ای معنوی به یک جهان دیگر رفتی ، و احتمالا در معبدی بودی که اونجا روح ها رو تصفیه میکنن ، حال چون شما از دنیای خواب هنوز به خوبی سر در نمیاری و با سفر روح آشنا نیستی و به این علت که در جهان های دیگه امکان داره کالبد های ما اشکال دیگه ای داشته باشن که برای شما نا مفهومه ، پس در نتیجه تجربه ی معنوی شما باید توسط مترجم ذهن ترجمه میشده به چیزی که برای ذهن شما قابل فهم باشه . به همین خاطر مکان به یک اتو شویی و تمیز کردن انرژی منفی محافظت از شما ترجمه شده که کار درستی هم بوده ،
    حال در مورد حرف اون زن که گفته وای چقد نفست بازه :
    ما در زمین هنگامی که کسی خوب آواز میخونه ، یا کسی خوب دوندگی میکنه ، یا کسی از سلامتی جسمی بالایی برخورداره بهش میگیم خیلی نفست بازه ، خوش به حالت ، سالمی ، حال اینجا هم ذهن شما این گزینه رو انتخاب کرده برای ترجمه کردن خواب شما ، شما از احاظ معنوی در رتبه خوبی هستی اما به خودت مغرور نشی بهترم میشی ، و اینکه فکر نکنی خب دیگه جای من خوبه پس دیگه عقایدم رو در همین جا حفظ کنم ، این غلطه ، بلکه باید همش رو به جلو حرکت کنین اون هم بدون توقف . در مورد اینکه شما گفتی به من هشدار دادند که کسی روی کف دستت انگشت نزنه و اون غول ها : منظور از این حرف همون جن ها و نیروهای منفی بودند ، چون این موجودات معمولا برای ارتباط با انسان از کف دست انسان به عنوان یک راه ارتباطی برای آشنایی و ورود استفاده می کنند ، امید وارم که تعبیرم واضح بوده باشه ، اگر سوالی بود من در خدمتم .

  8. درمورد خوابی هم که گفتم حین خواندن کتاب دیدم اینه که خواب دیدم یه محیطیه مثل محیط بخار کشی یا اطوکشی میگن اونجا جاییه که انرژی های منفی رو پاکسازی میکنند وهر کس میخواد پاکساز ی بشه باید یه تیکه از وسایل شخصی یا لباسش رو اونجا تحویل بده تا پاکسازی انرژی منفی انجام بگیره من هم روسری خودمو بردم تا تحویل بدم داخل محیط بسته بود وکارکنانش دیده نمیشدند و بیرون از انجا همه به صف ایستاده بودند نوبت من که شد رو سریم رادادم اونا پاکسازی کردند وبهم تحویل دادند ولی شدیدا توصیه کردند موقع برگشت یه سری مردایی هستند مثل غول باید از اونا دوری بکنی اگه نزدیک شدند و انگشتشون به کف دستت زدند بازم انرژی منفی منتقل میشه بهت من هم در راه برگشت با همین مورد برخورد کردم وهمین که میخواستم فرار کنم به کف دستم انگشت زدند من هم گفتم وای باید بازم برگردم همان محیط اینبار از راه دیگری به داخل ان مکان وارد شدم و همه کارکنان انجا را دیدم داخل انجا خانمی بود که به دقت به من نگاه کرد گفت دخترم قیافت خیلی اشنا میاد برام بزار ببینمت بعد با شگفتی گفت تو چقدر نفست بازه من هم گفتم یعنی چه نفسم بازه گفت یعنی خیلی به خدا نزدیک شده ای ( لازم به ذکر هست که من اصلا یه فرد خاصی نیستم و مثل همه افراد معمولی نقطه ضعفهای زیادی تو اخلاق ورفتارم وجود داره ) بعد گفت حتما باید یه کاری روت انجام بدم تا این رابطه حفظ بشه ودچار اسیب نشه واومد نزدیکم یه وردی خوند فوت کرد روم وسپس صلوات فرستاد در حین فوت کردن به اطرافم از خواب بیدار شدم بازم برام اون حرف نامفهومه که چه قدر نفست بازه سوال من اینه که ایا این خواب میتونه مفهومی داشته باشه یا یه تلقینه که خواندن ان کتاب روم اثر گذاشته بود …در ضمن دو سه بار هم حالت خود اگاهی در خواب برام پیش اومده که صد در صد مطمئن بودم تو خوابم ولی محیط انقدر واضح بود تعجب میکردم مثل مسجدی که توش بودم و رو پارچه سبز ایه قران نوشته بود با اینکه اگاه بودم خوابم ولی کلمه به کلمه ایه ها رو میخوندم وتعجب میکردم به طرح قالی نگاه میکردم که انچنان طبیعی وزیبا بود دچار شگفتی شده بودم در عین اینکه میدانستم تو خواب هستم

    پاسخ: در نظر بعدی خواب شما رو معنیش رو بهتون میگم ستایش عزیز .

  9. با عرض سلا م وخسته نباشید حضور جناب اقای شهاب عزیز شما از من سوالی پرسیده بودید در رابطه با اینکه چگونه با وبلاگتون اشنا شدم من قبلنا از طریق گوگل به سایت خاطرات ماورایی میرفتم یکی دو هفته پیش وقتی نوشته های عزیزانی که خاطراتشونو میفرستادند میخوندم تو یه قسمت وبلاگ شما رو به یکی از ارسال کنندگان خاطره معرفی کرده بود ند که راجع به خود اگاهی در مورد خواب بود من هم احساس کردم باید وبلاگ جالبی باشد ..ووقتی میخوام به این وبلاگ بیام کلمه سرزمینهای دور را در گوگل سرچ میکنم ووارد میشوم و همین وبلاگتون چند سطر که خوندم محتواش خیلی به دلم نشست مطالب را به زبان ساده وخیلی زیبا وپرمحتوا توصیف کردید و چند سطری که خواندم متوجه شدم سخنانتان خیلی خیلی به مطالب کتاب نزدیک هست حتی من فکر کردم شما هم با مطالب ان کتاب اشنایی دارید …

    پاسخ: که اینطور ، ممنون که ج سوال من رو دادید ، نه متاسفانه من اون کتاب رو مطالعه نکردم .

  10. سلام،نوشته های خانم ستایش گرامی را،چون زیاد بود من سرسری چند
    سطرشو خونده بودم اما مطالب مفید وجالبی دارد ومهمترینش :
    شاگرد اگر آماده بود استاد،از راه میرسد، اولآ این اولین پرسش:
    شاگرد کی و چطوری آماده میشود؟
    وسوال دوم :آمدن استاد ،دست چه کسی است،یا دست چه وجودیست؟
    این دوسوال جای بحث دارد ازدوستان میخوام دراین مورد نظر بدن، من هم
    به نظرات شما،خواهم پیوست.

  11. ستایش عزیز :
    اون طوری که مشخصه اون کتاب واقعا در شما تاثیرات مثبتی رو داشته و تونسته به شما این دید رو بده که هر لحظه از زندگی شما میتونه مفید و یک لحظه ی ناب و یک آموزش ناب باشه .
    این موردی هست که کمتر کسی از ما بهش توجه داریم ، و معمولا به دنبال جواب هامون در عالم خواب یا جاهای دیگه میگردیم ،
    خیلی خوشحالم که یک کتاب تونسته شما رو متحول کنه ، و امید وارم که از این به بعد هم بتونین از مواردی که توسط کائنات در سر راه شما قرار میگیره بهترین استفاده لازم رو ببرین .
    اگر خوابی دیدین که براتون نا مفهومه ، یا اینکه سوالی هست ، یا اینکه تبادل نظری لازم داشتین ما رو هم قابل بدونین . در پناه حق باشین تا دیدار بعد …

  12. قبل ادامه از خلاصه فردای انروز دائما دنبال نشانه وجوابی که از خدا خواسته بودم میگشتم داشتم کانالای ماهواره رو عوض کردم تو کانال مهاجر بودم که تلفنمان زنگ زد کنترل را کنار گذاشته دنبال تلفن رفتم وحدود نیم ساعتی حرف زدم بعد که امدم کانال رو عوض کنم دیدم یه اقایی داره تو سمینار ی که ترتیب داده بود سخنرانی میکرد به نام اقای مرتضی احمدی منش متخصص علوم ذهنی … خواستم کانالو عوض کنم یه حرفی زد باعث شد عوض نکنم ایشون گفتند من تو سخنرانیام نوشته ای بالا نمیارم واز خدا خواستم اون چیزی روکه باید بگم و بیننده به شنیدن اون گفته نیاز داره در زمان مناسبش بر زبان من جاری کنه … من گفتم خوب کانالو عوض نکنم شاید جوابمو از گفته های ایشون گرفتم بعد متن سخنرانی ایشون اینچنین بود …اب کم جو تشنگی اور به دست تا بجوشد ابت از بالا وپس دنبال اب باشی اب نمیاد تو باید لایق اب باشی تا اب بیاد تو لایق اون کتاب شده بودی که اون کتاب به دستت رسید (البته حمل به خودنمایی نباشد منظور از لایق بودن شوق وشور داشتن هست ) مولوی تا لایق نبود شمس نسامد ووقتی لایق شد شمس امد از کجا اومد وچه جوری اومد کسی نمیدونه در موقع مناسب اومد اطلاعاتو به مولوی داد وسپس مفقودالاثر …پس هر وقت شاگرد اماده شد انگاه استاد از راه میرسد( همان مطلب تو کتاب) دنبانبال کتاب نباشید دنبال استاد نباشید دنبال لیاقت بالا بردن خودتون باشید(داشتن شور وشوق ) خودش میاد یهو میبینید اون کتابی که میخواستید اومد به دستتون رسید بنده میاد تا تو رو لایق کنه تا یه جایی دستت وبزاره تو دست خدا چون قبلا اطلاعاتت کم بود ولایق نبودی برو دیگه از این به بعد خدا خودش هواتو داره خدا اطلاعاتی که لازم داری برات میاره کتابی که لازم داری برات میفرسته مطلبی که قراره بشنوی توی تاکسی امکان داره بشنوی توی اتوبوس امکان داره بشنوی …نگران نباش ما هستیم … هیچ چیز تو الهی تصادفی نیست ……..حالا من نمیدونم تصادفی وشانسی این مطالبو از زبان این اقا شنیدم یا حکمتی داشته …بعد از ان خوابی هم دیدم براتون مینویسم شاید شما راهنمایییم کنید چه معنی میتونه داشته باشه …..ببخشید سرتان را به درد اوردم باتشکر از شما

  13. ادامه مطلب قبل نوشته بود از تو میتوانی هر سوالی داری مطرح کنی و پاسخی برای ان خواهی یافت خداوند از کل عالم هستی برای ارتباط با بنده اش استفاده میکند بنابر این مراقب وهوشیار باش غیر از این کتاب تو میتوانی سوالی مطرح کنی وبعد کتاب راکنار گذاری وگوش دهی کلماتی که در اهنگ بعدی میشنوی . اطلاعاتی که در مقاله بعدی میخوانی داستانی که در فیلم بعدی مشاهده میکنی شخصی را که به تو تصادفی ملاقات میکنی همه این ابزارها متعلق به خداست پاسخ تو ممکن است در مقاله ای باشد که در روزنامه ای چاپ شده باشد در موعظه ای باشد که در دست پخش است در اهنگی باشد که دیروز تنظیم شده باشد .در کلماتی باشد که بر زبان دوستی جاری میشود ویا در نزد دوستی باشد که که بعد ها خواهی داشت …. این مطلب کتاب برام عجیب اومد بنابر این شب موقع خواب از خدا خواستم که اگه واقعا این کتاب از طرف او بوده باشد نشانه ای بفرستد برایم از طریق ان ابزار های نام برده شده و………

  14. ادامه مطلب قبل به هر حال یه وقت بیکاری تصمیم گرفتم بخونمش وقتی پیش زمینه رو خوندم دانستم نویسندش یه مرد امریکاییه که یه نصف شب در اوج لحظه های بحرانی زندگیش از خدا شکایت میکنه و یه سری چیزا میپرسه ودر عین ناباوری میبینه که قلم از دستش نمی افته و یه سری جملات بهش الهام میشه بعد میبینه وارد یک ارتباط و مصاحبه دو طرفه شده وهر چی سوال میکرده به جواباش از طریق الهام درونی پاسخ داده میشده ومیفهمه که با خدا حرف میزنه ونویسنده نوشته بود من در حین گفتگو متوجه شدم در این کتاب فقط با من صحبت نشده بلکه با تمامی افرادی که این کتاب به نوعی به دستشون میرسه نیز گفتگو میشود وبه جواب سوالاتشون پاسخ داده میشه …بعد تو یه قسمت کتاب نوشته بود هر گاه شاگرد اماده شد انگاه استاد از راه میرسد واین کتاب را استادی برای خود بدانید وقتی شروع به خواندن مطالبش کردم شگفت زده شدم انقدر کامل وجامع بود وانقدر مطالبش عجیب ودلنشین بود که بگم بیش از صد بار خوانده ام شاید باورتون نشه تو یه قسمت کتاب نوشته بوداگر فکر میکنی این کتاب تصادفی به دستت رسیده در اشتباهی چون تو به دنبال حقیقت بودی خدا اه درونی تو را شنید و نه از طریق این کتاب باتوصحبت میکند بلکه باید از این به بعد به هوش باشی من (خدا) با استفاده از کل کائنات با تو سخن خوام گفت

  15. جناب اقای شهاب میخوام تجربه ای از خودم بگم که شاید بی ربط به این سخنان شما نداشته باشد گفتم که من راجع به مسایل خداشناسی فلسفی راز ورمز افرینش وغیره خیلی کنجکاو بودم یه روز از خدا در خواست کردم وگفتم خدای عزیز میخوام حقیقت زندگی وخیلی مسایلبرام روشن شه چون قبول کردن بعضی مسایل شرعی یا چیزای دیگه برام بی معنیه خواهش میکنم منو راهنمایی کن من میخوام بدونم و روحم سیراب بشه انزمانها من از شوهرم درخواست یک رمان از کتابخانه محل کارش کرده بودم شوهرم وقتی از سر کار برگشت یک کتاب گذاشت رو میز بهم گفت رمان میخواستم بگیرم ولی مسئول کتابخانه رمان را برداشته اینو داد من هم نگاهی به کتاب انداختم وگفتم اه باز هم از ان کتابهای کلیشه ای مذهبی با مطالب پیچیده وسنگین کتاب را همانجور رو میز گذاشتم ولاشو هم باز نکردم اسم کتاب گفتگو با خدا بود که من بعد از خواندن ان متحول شده به جواب سوالهایم رسیدم

    پاسخ: ستایش عزیز ، ابتدا تشکر میکنم از اینکه مارو لایق حرف دلت دونستی و داری حرف هات رو به ما میگی ، و سوالی من از تو دارم ،؟ با وبلاگ چطور آشنا شدی ؟ اگر از طریق گوگل بوده ، چه کلمه ای رو در گوگل جستجو کردی ؟ و در نگاه اول وبلاگ در نظرت چطوری بود ؟

  16. با عرض سلام خدمت اقای شهاب وتشکر از وبلاگ زیباتون وخدا رو شکر میکنم که زمینه ای فراهم ساخت تا ما وبلاگتون ومطالب زیبا وپر محتواتون بهره ای برده باشیم اقا شهاب من خودم راجع به خدا شناسی ومسایل فلسفه فوق العاده علاقه دارم وهمین شوق وعلاقه در طول زندگیم سبب شده تا دائما در منابع گوناگون دنبال مطلب وجواب پاسخ هایم باشم و خوشحال از اینم که سخنان پر بار وزیباتونو اینجا دیده واستفاده کردم امیدوارم همیشه موفق .کامیاب وپیروز باشید

    پاسخ: سلام ستایش عزیز ، ممنون بابت نظرت ، امید وارم که مطالب برای شما مفید بوده باشه ،بابت نظر زیباتون هم ممونم ، باعث دلگرمی ما خواهد بود .

  17. سلام خدمت همه عزیزان
    چند مدت قبل کتابی به نام سفرروح ازمایکل نیوتن را خواندم که برایم جالب بودوبه جواب بعضی ازسوالهای خودرسیدم اما………….
    دوست دارم ازنظرات دوستان خوبی که احیانااین کتاب رامطالعه کرده اندبهره
    مندشوم.باتشکر

    پاسخ: سلام خانم مریم ، من کتاب چگونه سفر روح را آموختم رو مطالعه کردم و به شخصه اعتقادم اینه که نویسندش حقایق رو در کتابش در مورد سفر روح نوشته ، کتاب مایکل هم تعریفش رو زیاد شنیدم اما نخوندم ، اما شاید بعضی از دوستان خونده باشن ،
    که ممنون میشم نظر خودشون رو بیان کنن ، و سپاس از شما

  18. چقد این حرفا وو این فضا جالبه یا بهتره بگم قشنگه!
    دوس داشتم!
    وای!!!!!!!
    مرسییییییییی

    پاسخ: سلام خانم فریبا ، به سرزمین های دور خوش اومدی ، زیبایی از شماست.

  19. سلام
    خانم جویا
    والا ما در جا نزدیما ، نهضت ادامه دارد
    آیلین خانم
    ممنون بابت معرفی کتاب

  20. با سلام خدمت همه دوستان و تبریک بخاطر نظرات زیباشون در خصوص بحث مطرح شده توسط حاج رضا در پست سفری تنها کتاب وصل با خدا ازنیل دونالد والش بسیار آمزنده و پاسخگوی ذهن پرسش گر شماست توصیه میکنم حتما” مطالعه بفرمایید خالی از لطف نیست
    (فایل الکترونیکی کتاب در اینترنت موجود است)

    پاسخ:
    سلام خانم آیلین ، ممنون بابت نظر شما ، اتفاقا تصمیم گرفتیم که یک پست جدا گانه به این موضوع تخصیص بدیم و در موردش حسابی صحبت کنیم ، انشاالله تو چند روزه آینده انجام میشه .

  21. سلام
    مرسی از پست زیبات
    کاملا درسته این راه تنها بر دوش خود انسان ها است و عوامل درون بیرون مبتوانند در مسیر کمک کننده راه باشند.

    پاسخ:
    سلام ، ممنون از شما و نظرتون .

  22. فرناز عزیز قاعدتا سوالهای بی جواب یا بهتر بگیم سوالهایی که نمیشه به راحتی و سرسری به آنها پاسخ داد خیلی زیادن . ولی به نظر منصفانه نمیاد که چون سوالها زیادن از بررسی و دونستن تک تک اونها سر باز بزنیم . انسان پویا و جستجو گر هر چند کم ، هر چند آهسته ولی باید راه رو طی کنه که از سکون به جمود میرسه . برای پیدا کردن جواب به هر جا که بشه باید سر زد . چه بسا یک عبادتگر ما رو با جمله ای ساده یاری کنه یا اینکه کوری بیسواد با درک وتجربه اش از جهان درون دستگیر ما بشه . که همگی از جانب حق به سمت ما گسیل میشن تا در لحظه ی موعود جواب خود رو از کائنات دریافت کنیم . مهم رفتن و پیش بردنه افراد با خوده .
    حق همیشه و در همه جا یار و حامی جویندگانه یاری رسان خواهد بود .

    پاسخ: حرفت کاملا درسته جویا ، اما خب آدم ها در لحظه تصمیم میگریند ، شاید خودت هم زمانی از هر تلاشی برای شناخت خدا و پیدا کردن جواب هات خسته بشی ، مدتی رو بی خیالی طی کنی و باز با انرژی بیشتر به سمتش بری ، من فکر میکنم برای افرادی مثل تو و فرناز یا دیگر عزیزان که حسی جستجوگر دارن حتی اگر قید خدا رو هم بزنین باز با یک جرقه به راه اصلی بر میگردین ، همچون طلایی که روش کمی گرد و غبار جمع شده و با یک باد باز نمایان میشه .

  23. سلام ، اگه بخواهیم از این منظر بریم جلو اول باید بپرسیم اصلا چرا وجودی به نام خداوند آفرینش وخلقت رو شروع کرد ، بعد این سوال پیش میاد که اصلا خدا چیست و از کجا آمده ،بعد مجبوریم وارد بحثهای تکراری فلاسفه و پاسخهای از نظر من کلیشه ای ادیان مختلف بشیم،
    توی اسلام ،تا اونجایی که من توی قرآن خوندم،
    گفته شده الله نور آسمانها وزمین است ،و راجع به هدف خلقت هم گفته شده که من جن وانس را نیافریدم الا برای اینکه عبادتم کنند ،که البته به« پرستش وشناختن و…» تفسیر شده» ویک آیه دیگه که گفته شده ،به جز کسانی که مورد رحمت قرار گرفتند و برای این خلقشان کردیم،
    به خاطر همین شخصا هرچی بیشتر از این راه رفتم « خوندن معانی قرآن ،
    مجموعه اصول کافی ،نهج البلاغه و…» البته اینها رو وقتی سنم کمتر بود مطالعه کردم، سوالهای بی جوابم بیشتر شد و به جایی نرسیدم ،
    برای همین عرفان به نظرم راهگشاتره و عملیتر وسعی کردم حتی اگه خودم تواناییش رو ندارم ،نظرات عرفا رو وکسانی که توی این راهند رو دنبال کنم شاید به حقیقت برسم،
    و تا اونجایی که من فهمیدم عرفا ،آفرینش رو به خاطر عشق میدونند؛
    البته این نظر منه وممکنه شخص دیگه ای با همین جوابهای سطحی قانع شده باشه ولی دیدم اکثرا افراد مذهبی خودشون هم پاسخ محکمی ندارند و اغلب فقط اعتقاد قلبی دارند.
    با سپاس از دوستان گرامی!

    پاسخ: ممنون بابت نظر صادقانه شما فرناز خانم .

  24. شهاب عزیز همونطور که گفتم مدت درازی یه که این بینش در من شکل گرفته بدون اینکه مطلبی در موردش دیده یا شنیده باشم . حداقل اینطور که در ذهن دارم تا به حال از زمانی که به خاطر میارم با چیزی در این مورد و این مضمون روبرو نشدم . برای همین دوست داشتم تا دیگران نظر خودشون رو به شکلی تکمیلی یا توضیحی روی اون بگذارن شاید که به چیز جدیدتر و بهتری برسم .
    در پناه حق .

    پاسخ: سلام جویای عزیز ، امید وارم که بچه ها همراهی کنن در نظر دهی . امید وارم .
    منم نظر خاصی ندارم ،چون بینش خودم رو عنوان کردم ، دوست دارم دیگران هم نظر خودشون رو بگن تا من هم یاد بگیرم .

  25. …ادامه از قبل
    اینها در ذهن من فقط یک راه را باز گذاشته است که شیطان موجود یا فرشته ای بود که از ازل دو قطبی آفریده شده بود تا در زمانی که خداوند بخواهد به قلب یا کنه او چیزی مشابه این پیام را نازل کند تا : ” از خوب به بد تغییر مسیر ده . کینه را که تا کنون نمیشناختی در خود پیدا کن تا با این آتش خشم با تمام قوای خود در جان مخلوق برتر من رخنه کنی و محکی باشی بر عیار او . او را که از روح خود درش دمیدم وسوسه کن تا خود یا همان نفخه ی من را در درونش پیدا کند و به آن تمسک جوید . منه خالق بیمی از سرانجام طراحی خود ندارم . ممکن است توسط تو چندین بار او را در بیراهه ها ببینم ولی دم حق من او را در آخر بار به نزدم باز میگرداند . این رشد ممکن است تا چندین و چندان تناسخ برای او به طول بینجامد ولی ذره به مامن خود بازمیگردد . و تو در این میان نقشی را ایفا خواهی نمود که من میخواستم . همانگونه که عزرائیل همان نقشی را بازی خواهد کرد که من برایش تعیین کرده ام . هر چند آدمیان به او سرزنش کنند مرگ به فرمان من آنها را فراخواهد خواند تا دیگر بار با تجربه ای نوین به ادامه ی تکامل خود ره پیدا کنند . پس همه چیز از من است و اراده ی من بر این قرار گرفته تا تو گمراه کننده ای بر تک تک آدمیان باشی . آنها باید راهی را شروع کنند ودر مسیر تکاملی خود چیزهایی را با تو و یا بدون تو تجربه کنند تا به دیدار حق نائل شوند . از دم من آفریده میشوند پس با شناخت خود به کنه وجود خودشان و اصل وجودی من پی خواهند برد و در بین این راه تو نیز بازی خود را خواهی نمود.”
    در پناه حق .

    پاسخ:
    سلام جویای عزیز ، خیلی ممنون بابت نظر زیبات ، یک بعد دیگه به فکر ما اضافه شد در نتیجه نظریه های بیشتری رو در ذهن داریم برای حل مساله . و اما در مورد این متنی که نوشته بودی . این متن برگزفته از کجا بود ؟

  26. با سلام
    سوالهای پر معنایی مطرح شد که میل داشتم گوشه ای از مطالبی رو که در مغزم جا خوش کرده در معرض همه پرسی قراربدم شاید که دیگران نظری تکمیلی ، تفهیمی و شاید دگرگون کننده بر روی آنها بگذارند .
    مدتهاست که به این فکر میکنم که شیطان بیگناه است ! و نفرین به او کاری ایست بس عبث زیرا او آنچه را انجام میدهد که در از او درخواست شده ! از قبل چیزهایی نزد خداوند پیش بینی شده بود که باید موجودی منفی می بود تا به گفته ی شهاب عزیز خوبی ها در کنار او رنگ خودشان را به نمایش بگذارند . خوب چه موجودی بهتر از شیطان باید این وظیفه را به عهده میگرفت ؟ شیطان در بارگاه الهی اگر برترین نه که یکی از بهترین خادمان عرش کبریایی بود . چرا ؟ چون در وجود او فقط نیاز به عبادت گذارده شده بود . چرا نمیتونست کاری جز عبادت انجام دهد ؟ چون اینگونه برنامه ریزی شده بود . پس چرا پس از آفرینش انسان به یکباره این موجود سراپا نیک به موجودی پر خشم و کین مبدل شد تا از آدم و از سلاله ی او انتقامی سخت بگیرد ؟ مگر جز به این اعتقاد است که فرشتگان فقط طبق نهادینه ی خود نیکی و عبادت را آموخته بودند ( و هستند ) ؟ پس چه بر سر شیطان آمد که به عصیان دست زد؟ او که از نزد خود برنامه ریزی یی برای مخالفته با خدا را نداشت !
    ادامه دارد…

  27. سلام آقا رضا . ممنونم بابت نظر زیبات ، و ممنونم بابت مطرح کردن سوالی که برای خیلی از ماها همیشه اما و اگر و چرا داشته.
    قبل از این سوال شما سوالی هم من دارم ؟
    چرا خداوند اصلا جن رو آفرید ؟ که موجوداتی پلید و بد صفت هستند ، و شیطان هم از دسته جن هاست و نفوذ اون در نفس ما باعث همه گناهان ما شده ، اینکه ما در صورت دیدن بدی ها میتونیم خوبی ها رو تشخیص و حس کنیم کاملا درسته ، ما در کنار دیدن یک انرژی منفی مانند شیطان میتونیم یک انرژی مثبت مانند خدا رو بهتر بشناسیم ، چون دیدن یک چیز مثبت و خوب از اول خلقت برای انسان جذابیتی نداره ، ما وقتی که گرسنه بشیم سیری برای ما لذت بخشه ، وقتی ناراحتی رو بشناسیم خوشحالی معنا پیدا میکنه ، اما به جوابی که من تا حالا رسیدم این بوده : و اینکه خداوند خلقت انسان رو برای این نخواسته که یک سری انسان رو بیافرینه که عده ای عبادتش کنن ، بلکه خواسته جلوه ای از وجود خودش رو که ما به اسم روح میشناسیم رو به صورت انفرادی به یک خلقتی به نام انسان بده ، و طبق این خواسته ما انسان ها به طور مداوم در حال تولد هستیم و هر یک دارای یک اسم به طور انفرادی زندگی میکنیم و زندگی رو میسازیم ، ما اگر بفهمیم کی هستیم و دارای چه قابلیت هایی هستیم و میتونیم به چه مراتبی دست پیدا کنیم ذره ذره با درک تک تک اینها میتونیم کم کم بفهمیم کی هستیم ،و با این درک میتونیم بفهمیم خدا چه جوهره ای هستش و چه لطافت و محبتی داره ، خدا نیازی به شناخت ما نداره ، اون بی نیازه ، بلکه خواسته خلقتی رو جاودانه کنه ، زندگی رو به همه بخشیده ، چیزی به اسم جان رو به ما هدیه داده ،این استنباط من از خداست و این عقیده برای خودم ثابت شده ، و دوست دارم استنباط دیگران رو هم بدونم.

  28. سلام شهاب عزیز ،پست رامطالعه کردم آن قسمت که دوگانگی هارو
    شرح داده بودی خیلی خوب بود تااینکه رسیدی به نیکی وپلیدی
    و متعاقب این دوگانگی یک طرف شیطان وطرف دیگر نیروی مثبت
    اکنون اولین پرسش مطرح میشود واز دوستان خوب هم میخوام نظر بدن
    اولآ همه اینو میدونیم که چیزی بنام شیطان در دنیای بیرون وجود ندارد
    شیطان در درون انسان هستش که مثلآ درنفس دخالت میکند وحتمآ
    قطب مقابلش نیروی خدایی هم،باز در درون انسان هست،حال سوالم
    ازتو اینست،ایا خداوند آنقدر قوی نیست که این شیطان،یاقطب منفی
    را،نابود کند وچرا به آن حق حیاط میدهددراینجا یادیک تجربه خودم افتادم
    بدنیست آنرا،تعریف کنم سالهاقبل،بایک نفر دوست شده بودم اما،ازظاهرش
    نمیتوانستم درون باطنی اش رابخوانم،وهمین که دراین مورد کنجکاوشدم
    همان شبانه رویایی براین مضمون دیدم،دراین رویا،دیدم اوجلو یک آینه تمام قد،ایستاده و باموهای سرش ورمیرفت وقتی به قیافه خوداو نگاه میکردم
    همان خودش بود،اماوقتی به آینه نگاه میکردم دیگر همان چهره را،نمیدیدم
    چهره زشت وکریهش دیده میشدآن چهره رانمیتوانم توصیف کنم چهره پلیدی
    میدیدم،اگر خلاصه کنم،او اکنون درزندان،و حبس ابد میباشدحال برگردیم به اصل مطلب،چرا خداوند به این شیطان قدر قدرت،حق حیاتمیدهد؟
    واما سوال دوم من ازشما،وبازهم نظر دوستان خیلی مهم هست
    چرا خداشناسی،با خودشناسی شروع میشود؟
    بعد ازاینکه این دوسوال را،جوابش راپیداکردیم حتمآبقیه پست را،
    مطالعه خواهم کرد.
    شادباشید.

  29. البته به نظر من هیچکدوم از این نظریات منافاتی با وجود یه آگاهی برتر و یه شعور بالاتر نداره ،مثلا اینکه همین موجودات مورد بحث جنابعالی یکباره به وجود اومده باشن یا طی یک پروسه طولانی طی میلیونها سال به اینجا رسیده باشن فرقی در اصل موضوع نداره
    ،کما اینکه اگه از دید مذهبی هم بخوایم دنبال کنیم توی قرآن هم اومده که جهان در ابتدا دخان «گاز» بوده «فصلت ۱۱» ودر پایان هم مثل طوماری جمع میشه وهمانگونه که آفرینش رو آغاز کردیم اون رو بر میگردونیم«انبیا ۱۰۴»
    حالا اینکه واقعیت چیه رو هیچکس دقیقن نمیدونیه چیه واینها همه حدسیاته ،ولی مسلما هرچه با عقاید مختلف آشنا بشیم حتی گفته های مخالف ،بهتر میتونیم ارزیابی کنیم ،چرا که حتی عقایدی که خودمون قبلا داشتیم الان شاید به نظرمون مسخره بیان چون انسان همواره در حال تغییره واین لازمه پویا بودنه،وامیدوارم که همگی در جهت مثبت پیشرفت داشته باشیم
    ممنون!

    پاسخ: سلام ، بله من هم با نظر شما موافقم ، همیشه یک موضوع در حالی میتونه اثبات بشه که با چند موضوع دیگه مورد تحلیل بررسی قرار بگیره ، من خودم به شخصه نظریه های اینچنینی رو دنبال میکنم اما شخصا دوست دارم در کتاب ها یا مستنداتی که این نظریه ها رو دنبال میکنن علاوه بر مطالبی که خودشون در مورد زنجیره ی تکامل خلقت ارائه میدن و یا بعضا اشاره میکنن که چیزی به اسم خدا یا علم برتر وجود نداره، مطالب و نظریه های دیگه که مخالف عقاید اینها هستند هم در کنارش ارائه بدن تا بیننده خودش تصمیم بگیره که کدوم رو قبول کنه و کدوم رو رد .

  30. خانم فرناز ، این دانشمند ها زمانی که این طور نظریه هارو عنوان میکنن در مورد مغز خودشون و نظم اعضای بدن خودشون و علمی که این اجزای بدن رو ساخته چه جوابی دارن ؟ در مورد اینکه مخلوقاتی در هوا با بال پرواز میکنن ، مخلوقاتی در دریا با شش تنفس میکنن و مخلوقاتی در زمین با پاها راه میرن و نقصی هم ندارن ، در مورد این ها هم حرفی میزنند ؟

  31. سلام، از آقای حاج رضای گرامی
    تشکر میکنم که تجربه اشون رو‌ با ما سهیم شدند ، چنین تجربیاتی باید خیلی
    هیجان انگیز باشه!
    در تکمیل صحبتهای ایشان طبق نظریه مهبانگ یا همون انفجار بزرگ( بینگ بنگ) جهان حدود ۱۴میلیارد سال گذشته با یک انفجار آغاز شده وحدود ۲۱ میلیارد سال دیگه از عمرش باقی مونده، جهان فعلی رو به بادکنی که درحال بزرگ شدن هست تشبیه کرده اند که کهکشانها روی اون در حال دور شدن از همدیگه هستند یعنی جهان در حال انبساطه ؛ بااین وجود تمام چیزی که ما می بینیم و مرئی هست۴ در صد کل هستی رو تشکیل میده ،۷۳درصد جهان رو انرژی تاریک تشکیل میده که فعلا نمیدونند چیه،۲۳ درصد باقی مونده رو ماده تاریک، ودر انتها نیز کل جهان از بین میره وتبدیل به انرژی تاریک میشه
    آقای شهاب عزیز
    من در مورد صحبتهای شما درباره کره زمین کاملن موافقم ولی از این منظر هم میشه نگاه کرد ، که پس از به وجود اومدن کره زمین به تدریج شرایط مهیای حضور موجود زنده شده و این سیر حیات از زندگی تک سلولی آغاز شده تا به بالاترین درجه اون روی زمین یعنی به انسان رسیده
    البته به نظر من همه اینها در حد فرضیه است و هر روز با پیشرفت علم (مثل گذشته) ممکنه تغییر کنه
    برای همینه که شخصا تجربه های غیر مادی برام خیلی جذابتره وبه نظرم راهگشاتر
    راستش خودم وقتی ۱۵-۱۶ساله بودم یه شب موقع درس خوندن توی اتاق، فکر میکنم توی خواب وبیداری یه لحظه احساس کردم نزدیک سقف هال هستم البته جسمم رو ندیدم ،ولی خوب اون موقعها اصلا نمیدونستم چیه بعدا که فهمیدم هم هیچ وقت جرات امتحان آگاهانش رو پیدا نکردم و برام هم پیش اومده که توی خواب میفهمم که دارم خواب میبینم ، ولی ترس بهم اجازه اینکه بخوام خودم تو این راه قدم بذارم رو نمیده
    در پایان از شما وحاج رضا ممنونم که وقت میگذارید برای پاسخگویی وبا اجازه شما وبلاگ دنیای اسرارآمیز رو معرفی میکنم (البته الان مدتیه دوباره فیل تر ه) ممکنه برای دوستان جالب باشه مخصوصا بخش «تجربیات وخاطرات خوانندگان در زمینه ماورا »به آدرسufolove.org و جهان هولوگرافیک holograph.blogfa.com

    پاسخ:
    سلام خانم فرناز ، ممنون بابت نظری که دادی ، سری به این وبلاگ میزنیم “،

  32. هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر
    آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم
    هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر
    رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر

    “مولانا”

    پاسخ: چه شعر زیبایی

  33. از کوچکی زمین نسبت به فضا غالبا به صورت تحقیر امیز یاد شده .
    اگر زمین به کوچکی ماه و قطر آن یک چهارم قطر کنونی بود نیروی جاذبه (یک ششم جاذبه کنونی ) دیگر برای نگاه داشتن آن کفایت نمیکرد و در جه حرارت به صورت کشنده ای بالا میرفت. بالعکس اگر قطر آن دو برابر قطر کنونی بود سطح زمین چهار برابر سطح فعالی و نیروی جاذبه دوبرابر سطح کنونی میشد و ارتفاع جو به شکل خطرناکی تقلیل پیدا میکرد و فشار هوا از یک کیلوگرم بر سانتی متر مربع به دو کیلوگرم بالا میرفت و همه ای عوامل عکس العمل شدیدی بر روی زندگی میگذاشت، نواحی زمستانی بسیار زیاد تر میشد و جاهای قابل سکونت به طور قابل ملاحظه ای کاهش پیدا میکرد نقاط قابل اجتماع مردم از یک دیکر دور و وسائل ارتباطی بسیار دشوار یا تقریبا غیر ممکن میشد.
    اگر زمین ما به بزرگی خورشید بود چگالی خود را حفظ میکرد و در نتیجه نیروی جاذبه ۱۵۰ برابر میشد و ارتفاع جو به حدود ده کیلومتر تنزل پیدا میکرد و بخار شدن اب غیر ممکن میشد و فشار هوا به ۱۵۰ کبلوگرم بر سانتی متر مربع میرسید . یک جانور یک کیلوگرمی ۱۵۰ کیلوگرم وزن پیدا میکرد و اندام ادمی به کوچکی اندام سنجاب میشد.
    اگر فاصله زمین تا خورشدی دوبرابر فاصله کنونی بود حرارتی که از خورشید به ان میرسید ربع حرارت کنونی بود و سرعت حرکت بر مدار ان نصف میشد و طول مدت زمستان دوبرابر میشدبنابراین تمامی موجودات زنده یخ میزدند . زمین از لحاظ بزرگی و کوچکی و ورودی و نزدیکی نسبت به خورشید و از حیث سرعتی که بر مدار خود دارد چنان به آیین است که میتواند مرکز حیات باشد و نوع بشر همان گونه که مشاهده میشود بر زندگی جسمی و عقلی و روحی خود ادامه دهد .
    خب خانوم فرناز بازم اگر سوالی هست یا نیاز به مثال های بیشتر هست عنوان کنید . ممنون

  34. سلام خسته نباشید گاهی در بخش نظرات مطالب بسیار پویاتر از بحث اصلی میشود. از نظرات دوستان و پاسخها بسیار استفاده بردیم

    پاسخ:
    ممنون آیلین عزیز. بحث اثبات وجود خدارو دوست داشتی ؟

  35. راههای شایستگی زمین به اندازه ایست که نمیتوان ان هارا نتیجه یک تصادف دانست :
    نخست اینکه زمین کره ای ایست که به ازادی در فضا به حال تعادل است، و به گرد محور خود حرکت دورانی روزانه دارد که از ان شب و روز پیدا میشود ، و در عین حال حرکت سالانه ای نیز به دور خورشید انجام میدهد ، این حرکت ها باعث سبب پیدایش تعادل و ثابت ماندن محور زمین در فضا میشود ، و چون تمایل محور قطبین نسبت به سطح حرکت انتقالی یعنی دائرهالبروج (حدود ۲۳ درجه) با آن حرکات ضمیمه میشود نتیجه ان که فصول سال نظمی معین پیدا میکند و سطح قابل سکونت زمین مضاعف میشود ، و بیش از انکه بر سطوح ثابت امکان وجود زندگی گیاهی وجود داشته باشد امکان وجود زندگی گیاهی بر این کرهی گردان حیات نباتی تنوع و توسعه پیدا میکند .
    دوم اینکه حوی که از گازهای نگهبان زندگی بر سطح زمین تشکیل شده ، آن اندازه ضخامتی در حدود ۸۰۰ کیلومتر غلظت دارد تا بتواند همچون زرهی زمین را از شر مجموعه مرگبار بیست ملیون سنگ های اسمانی در روز که با سرعت ۵۰ کیلومتر بر ثانیه با ان برخورد میکنند در امان نگه دارد . جو زمین علاوه بر کار های دیگری که دارد درجه حرارت بر سطح زمین را در حالت شایسته برای زندگی نگاه میدارد و نیز ذخیره بسیار لازم آب را از خشکیها به دریا ها انتقال میدهد اگر چنین نبود تمام سطح زمین مانند کویر بی آب و علف می بود . ادامه دارد

  36. جواب علمی در پاسخ به سوال خانم فرناز. متاسفانه ناچارم به طور خلاصه بیان کنم …
    به قلم دکتر فرانک لاین – استاد فیزیک زیستی – کانادا . دارنده نشان طلایی از انجمن پادشاهی کانادا.
    مساله وهمی بودن جهان اخیرا در علم فیزیک به دست سر جیمز از نو زنده شده … که میگوید : جهان از لحاظ مفاهیم جدید فیزیک قابل تصور به صورت مادی نیست و دلیل ان این است که جهان تنها به صورت مفهوم ذهنی در امده .
    بنا به این گفته ممکن است کسی بگوید که قطارهای راه اهن خیالی ،ظاهرآ پر از مسافران وهمی بر فراز پل های غیر مادی – ساخته شده از مفاهیم ذهنی – از روی رودخانه های بی واقعیت عبور میکنند . که یک نظریه بی معنی از لحاظ هر مادی گرا و هر ذهن خلاقیست .
    فرض دوم : جهان ماده و انرژی خود به خود از عدم برخاسته ، فرض دوم مانند فرض اول به اندازه ای بی معنی است که به هیچ وجه قابل ملاحظه نیست .
    فرض سوم : یعنی اینکه جهان از اول وجود داشته و با تصور آفرینش یک جز مشترک دارد، و ان اینکه ماده بی جان و امیخته با آن یا شخص خالق هر دو همیشه وجود داشته است ، ولی قانون ترمودینامیک حرارت ثابت کرده است پیوسته رو به موضعی روان است که در ان تمام اجسام به درجه حرارت پست مشابهی میرسند و دیگر انرژی قابل مصرفی وجود نخواهد داشت ، در ان حالت دیگر زندگی غیر ممکن خواهد بود.
    اگر جهان آغازی نداشت و از ازل موجود بود باید پیش از این چنین حالت رکود انرژی حادث شده باشد ؛ خورشید سوزان و ستارگان و زمین آکنده از زندگی گواه این است که آغاز جهان در زمان اتفاق افتاده و لحظه خاصی از زمان آغاز پیدایش آن بوده و بنابر این نمیتواند جز آفریده باشد . یعنی یک خالق بزرگ و ابدی و بر همهچیز دانا و توانا ناچار باید باشد که جهان را ساخته است.ادامه دارد .

  37. سلام،بنظرمن بهتراست سئوال را،اینگونه مطرح کنید(راز خلقت انسان چیست)
    دریک برنامه علمی،نظریه دانشمندان گفته شداگر داخل یک ورزشگاه فوتبال پراز
    لوبیابریزیم بتعدادهرلوبیا،کهکشان،وجوددارد،حالاتصورکنیداین همه کهکشان،وهر
    کهکشان با سیارات منحصربه خودش،چقدرموجودات میتواندباشدیکی ازاساتید
    حق،گفته بود تنهامابین جهان فیزیکی،وجهان اثیری،میلیونها،عالم وجودداردوهر
    عالم،موجوداتی برای زندگی دارندپس بااین حساب کره زمین ما،در مقایسه با دیگرسیارات،وکهکشانها،یک ذره مولکول محسوب میشود،اینهارا،گفتم تانظریه های بازتری داشته باشیم،مولاناجلال الدین رومی،دراشعارش نظریه تکامل
    رابیان میکند،
    ازجمادی مردم و نامی شدم * وزنما، مردم زحیوان سر زدم
    مردم ازحیوانی و،آدم شدم * پس چه ترسم کی زمردن کم شدم
    جمله دیگر،بمیرم از بشر * تا برآرم ازملائک بال وپر
    بار دیگر از ملک پران شوم * آنچه در وهم ناید آن شوم
    ازملک هم بایدم جستن زجو * کل شی ان هالک الا وجه هو
    پس عدم گردم چون ارغنون * انا الیه راجعون
    دراینشعر،جمادی،بمعنی جامدات مثل خاک،سنگ و نامی،بمعنی نمو کننده
    مثل گیاه، میباشد،
    ودرکتاب قرآن هم به حق اشاره شده که،انسان ازخاک آفریده شده،
    منظور(ازجمادی مردم و نامی شدم )میباشد،مولانا،دراین شعرش
    سیرتکاملی انسان،ازخاک،تادرجه روح وبالاتر ازآنرا،به تصویرکشیده
    منظور،سیر تکاملی این انسان،دراین کره خاکی،این هست
    و طبیعی استکه این سیر تکاملی هرموجود،درهر عاکم و سیاره
    جای خودشرا،دارد.

  38. و اما اثبات علمیش که اجازه بدین شنبه صبح براتون بنویسم ، چون دارم میرم خونه و میترسم دیرم بشه . شاد باشید تا فردا صبح

  39. اما در مورد تجربه های درونی ، بعضی دانشمندانی که نظریه هایی رو در مورد عدم وجود خدا و حقیقتی به اسم اون رو ارائه کردن به وجود خود روح و یک حس و وجود برتر در ما انسان ها شک و تردید دارند و این رو رد میکنند . من یا خود شما بار ها برامون اتفاق افتاده که خوابی از آینده دیدیم ، به عنوان مثال در پست زندگی من بیان کردم ، من در سوم دبیرستان خواب ترم اول دانشگاه خودم رو دیدم ، یک بار در خواب دیدم که یکی از دوستانم رو ملاقات میکنم که نزدیک به چند سالی بود همدیگر رو ندیده بودیم ، من اون دوست رو فردای همون شب در حالی که در تهران قدم میزدم دیدم ، خب ؟ دوستی رو که چند ساله ندیدی چطور میشه به یکباره خوابش رو میبینی و فردای همون روز خودش رو هم میبینی؟ احتمال این عمل نسبت به تعداد دوستای موجود من و تعداد روزهای سال چیزی نزدیک به یک به سی هزاره . !!! چندین بار دیگه همین رو تجربه کردم که نیازی به توضیح اون ها نیست … در مورد سفر روح علاوه بر تجربیاتی که در پست سفر روح نوشتم تجربیات دیگه هم بوده ، اگر ما روحی نداریم چطور میشه که من در منزل در یک سفر روح کاملا حقیقی از جسم جدا میشم و نمای اتقاق و جسم خودم رو که روی زمین خوابیده مشاهده میکنم و با اختیار تمام و کمال از دیوار رد میشم و با اختیار به پرواز در میام … !!!
    .خب اینجا این سوال پیش میاد که شاید بر گرفته از ذهن و خیال خودم بوده ، اگر این حرف درسته من در تجربه ی سفر روحم بعد از خروج از جسم و پرواز مواردی رو با چشم سوم دیدم که تا حالا نمونه اون رو در هیج جایی نه دیده بودم و نه خونده بودم ، فرض کنید شما جدا میشید و به خونه همسایه میرین ،قبل از این تجربه تا به حال به خونه همسایه نرفته بودین ، بعد که میرین وارد خونه میشین چیزی رو در اون خونه مشاهده میکنین ، تجربه معنوی شما تموم میشه در آینده شما به خونه همسایه به صورت خانوادگی دعوت میشین و به اون خونه میرین ناگهان چیزی رو که در سفر روح در اون خونه دیده بودی درست از اب در میاد !!! ذهنی که از گوشت و خونه چطور وقتی در خواب بوده تونسته منزل دیگری رو ببینه ؟!!!! پس این کار ذهن نبوده ، چیزی به اسم روح بوده که ما با خصوصیاتش اشنا هستیم . ادامه دارد

  40. خب – با سلام – در مورد سوال خانم فرناز ابتدا نظر خودم رو میگم بعد تجربیات درونی و بعد علت های علمی رو بررسی میکنیم .
    من هم مثل خود شما خیلی به اینکه شاید این جهان یک سناریو یا یک چیزی غیر از اینیکه در ذهن ما نقش بسته باشه فک کردم ،
    خب پیش خودم گفتم شاید تمام این نظریه های داروین و بینگ و بنگ و اینا درست باشه ما فقط یک جان باشیم که بعد از مردن نیست و نابود میشیم … گفتم شاید تمام این کره زمین یک سلول یا یک مولکول باشه و این کره ی ماه و خورشید و مریخ و اینا هم همینطور ، یا همه ی ما جز یک گیاه باشیم ، همونطور که ما وقتی با میکروسکوب به اجزای تشکیل دهنده یک گیاه نگاه میکنیم اگر تا یک میلیارد برابر یا ۱۰ به توان ۹ برابر هم بزرگ نمایی رو انجام بدیم باز اجزایی برای دیدن پیدا میشن .
    خب کسی چه میدونه ، هر کسی در حیطه فکری و دنیای خودش زندگی میکنه ، اگر این نظریه های داروین و اینا درست باشه و هیچ خدایی وجود نداشته باشه پس ما موجودی جاودانه نیستیم و پایان ما با مرگ ما رقم میخوره ، چون هیچ اعتقادی به روح وجود نداره ، در این فرض بر اینکه همه این نظریه ها درست باشه یک چیز برای خود من مهمه ، من هنوز جان در بدن دارم ،” میتونم فکر کنم ، زندگی کنم ، کسی رو شاد کنم ، خودم شاد باشم و هنوز یک خانواده و فامیل دوست هایی دارم که برای من آرامش و قوت قلب میارن …حال فرض بر اینکه من تجربیات درونی نداشتم و هیچ مقاله علمی رو هم مطالعه نکردم ، خود من اگر بدونم خدایی نیست و همه چیز اتفاقی به وجود اومده با چیزهایی که من رو گرم نگه میداره زندگی رو ادامه میدم تا اینکه بمیرم
    . این گرمی میتونه برای اشخاصی درست زندگی کردن باشه برای بعضی افراد میتونه بدی کردن به دیگران باشه ، و انسان هایی که مدام به دیگران ظلم میکنن هرگز دوست ندارن خودشون ظلم رو تجربه کنن !!! ادامه دارد

  41. سلام شهاب عزیز پست جدیدت را،حتمآسر فرصت مطالعه خواهم کرد
    واما جواب سرکارخانم فرناز:
    استیون هاوکینز میگفت شاید نزدیک کهکشان مادنیایی باشدکه خود
    آن دنیا،وموجوداتش ازجنس گازباشند،این مطلب رو،داشته باشین،
    اگر موجودات فضایی بین مامیبودندحتمآ ازطریق چشم معنوی،رویت
    میشدندحتی اگر ازجنس گازباشنداین را،به این علت میگویم که هیچ
    چیزی ازچشم درون ما انسانها،غافل نمی ماند،هرچند دریک تجربه نادر
    سفرروح،دنیاییکه خیلی نزدیک به دنیای اثیری هست وجزوکهکشان
    ماست ازنزدیک دیده ام وآنرا،باموجودات کره زمین خودمان مقایسه کرده ام
    محلیکه من درآن تجربه،درآنجابودم ایستگاه قطارشان بود مردم آنها،ازهمه
    لحاظ شبیه مردمان زمینی خودمان بودندکارکنان آبی پوش را،میدیدم که در
    ایستگاه قطار،مشغول کارند،که یکباره،قطاری ازفضابسطح زمین نزدیک شد
    پراز آدمایی مثل ما. واما دراینجا،کره زمین خودمان.
    دور وبرما موجودات دیگری هستند و ازدید چشم درونی غافل نمانده
    ولی من تابحال موجودی که ازفضاآمده باشد وبین ما،زندگی کند تابحال
    ندیده ام،امادنیای آنهارا،ازنزدیک دیده ام،اگرموجودات فضایی بین ما میبودندتابحال میبایستی باماارتباط برقرارمیکردند حتی اگر ابتدایی
    ترازما،بودند اگر آنها،نزدمابودند وقادربه ارتباط بامانمیشدند مطمئنآ ما
    آنهارامی یافتیم وباآنها،ارتباط برقرار میکردیم چون ماانسانها،توانستیم باموجوداتیکه دردنیای خودشان که بادنیای ما،دریک تلاقی قرارگرفته
    ارتباط برقرارکنیم وچطور نمیتوانیم موجوداتیکه بین ماباشند وزندگی هم
    بکنندومااز آنها،بی خبرباشیم همانطورکه گفتم حتی اگرآنها ازجنس
    گازهم باشندازدید معنوی ما انسانها،غافل نمیمانند .

    پاسخ: مرسی حاج رضا . یادمه این تجربه خودت رو واسم تعریف کرده بودی ، البته سه سال پیش . دنیا چقد کوچیک شده !!! ایترنت ممنونم ازت . 😉

  42. سلام ،آقا شهاب
    ممنونم که نظر خودتون رو بیان کردین
    راستش فکر میکنم منظورم رو درست نرسوندم ، میخواستم بگم من هم مثل شما دنبال حقیقت هستم ، حقیقت هستی ،جهان ،خلقت …
    و توی پرسشهای بی شمار ،به دنبال جواب به اینکه انسان از کجا، کی و چگونه پا به وجود گذاشته ، آیا طبق بعضی از نظریات مسیر تکاملی رو طی کرده تا به شکل امروزی رسیده یا نه ،
    حتی طبق بعضی از عقاید شاید ما حاصل دستکاری ژنتیکی و پرورده گونه بسیار پیشرفته تر از خودمون هستیم و اینکه حتی سردمداران دنیا زیر نفوظ اآنها هستند (توی دلتون نخندینا من دارم صرفا فرضیه ها رو نقل قول میکنم) و نظریه های بی شمار دیگه …
    مجبورم تمام نظرات رو دنبال کنم ،نه اینکه در حال تحقیق روی این موجودات باشم
    امیدوارم روزی برسه که همه واقعیت آشکار بشه!
    راستی من سوال زیاد دارما مطمئنید پشیمون نمیشید

    پاسخ: سلام خانم فرناز . خدا پدر مادرت و بیامرزه خب این و زود تر میگفتی ، تو نظر قبلیت فک کردم تو نخ آدم فضایی ها هستی ، فرناز عزیز تو علاوه بر اینکه اهل جستجو هستی معلومه اهل اینم هستی که همه چیز از لحاظ علمیش هم ثابت بشه درسته ؟
    هم من هم حاج رضا هم بچه هایی که اینجا اهل نظر دادن هستند نظرمون رو بیان میکنیم که فک کنم جوبا برای تو نظری مینویسه چشم ، من اثبات های علمی مربوط به نظریه های جدید رد خداوند رو هم واست بیان میکنم ، فقط خواهشم اینه ازت که این مطالب رو خوب دنبال کنی و اینکه امید وارم بتونیم مواردی رو بیان کنیم که ذهنت باز تر شه و جواب سوالت پیدا . هر چقد هم دوست داری سوال بپرس . ما اهل کوفه نیستیم کسی تنها بماند …. ببخشید امروز کمی شارژم مجبورم شارژ بنویسم . شاد باشی
    منتظر جواب ها باش

  43. با سلام خدمت شما ودیگر دوستان گرامی!
    ابتدا از شما پوزش میخواهم اگر نوشته ام در رابطه با پست نیست
    میخواستم بدونم شما یا حاج رضای گرامی یا بقیه عزیزان ،توی بیداری یا حالات دیگه تجربه ای از دیدن یا برخورد با موجودات فضایی داشتید یا نه ؟
    چون به نظرم همه ما قبول داریم که در این فضای لایتناهی غیر ممکنه که ما تنها موجودات هوشمند و فیزیکی، این جهان بی انتها باشیم !
    البته توی مطالعاتی که توی وبلاگهای مربوطه داشتم میدونم که خیلیها ادعای دیدن اونها رو کردند وخیلی مطالب دیگه که جاش اینجا نیست ؛ ولی میخواستم بدونم نظر کسانی که توی این وادی قدم گذاشتند چیه من هم مثل جنابعالی به دنبال حقیقتی هستم که به دنبال اون مجبورم توی هر وادی جستجو کنم
    خوشحال میشم اگر تجربه شخصی یا اطلاعاتی دوستان دارند بیان کنند
    با سپاس از جنابعالی

    پاسخ: سلام خانم فرناز ، خواهش میکنم ، اشکالی نداره ، راحت باشین و تمام سوالات خودتون رو بپرسین ، من نظر خودم رو میگم از دیگر دوستان هم خواهش میکنم در همینجا نظر خودشون رو در مورد سوال خانم فرناز بیان کنند ، همچنین از حاج رضا عزیز خواهش مندم به سوال این دوست جواب لازم رو بدن ،
    من خودم به شخصه تا حالا در هیچ تجربه درونی نه موجود فضایی دیدم و نه چیزی شبیه به اون هارو ، اما مسلما به جز ما انسان ها موجودات دیگری هم به طور حتم در حال زندگی هستند ، تصاویری که در سایت ها از موجودات فضایی دیده میشه خود من به شخصه هیچ نظری در مورد اون تصاویر ندارم ، نه میتونم بگم درسته و نه میتونم بگم غلطه و دروغ ، خود من اون ها رو اصلا یک سند برای اثبات وجود موجودات فضایی نمیدونم ، اما اگر بخوام از بعد معنوی به این قضیه نگاه کنم همانطور که میلیاردها خلقت متفاوت در خشکی و دریا و آسمان میبینیم مسلما هزاران خلقت دیگه هم در سیارات دیگه موجود هستند که تحقیق در مورد همه ی اونها و علت وجودشون زمانبر خواهد بود و نتیجه معنوی چندانی نخواهد داشت ، اما برای افرادی که در حال تحقیق رو این مساله هستند و به دنبال جواب هایی ، میتونه مفید واقع باشه .

  44. چه مطالب ساده و بی غل و غش بیان شده . مرسی .
    بار اوله که این جوری یک سایت رو مطالعه میکنم

    پاسخ: سلام صادق عزیز ، به وب خودت خوش اومدی ، لطف کردی نظرت رو گفتی

  45. با سلام
    به نکات جالبو عمقی یی اشاره کرده بودین . جالب بودنش برای من اینه که ما ادما هر چقدر هم که مطالعه میکنیم باز نکات جدیدی رو لابلای نوشته های دیگران پیدا میکنیم که تا حالا به اونها توجه نکرده بودیم . من به شخصه واقعا به این معتقدم که اگه راه رو برای دانستن چیزهایی که به اونها اشراف کامل نداری باز بزاری درست در لحظه ای که به دونستن مطلبی نیاز داری اون دانش از جایی به طرفت میاد و ذهنت رو که اماده ی پذیرشه به نکته ای جدید که در اون لحظه مورد نیازته میرسونه . در مورد مطلبی که در این پست نوشته شده بود همین حس رو داشتم .
    ممنون از زحمتی که برای برقراری این وب لاگ میکشین .
    در پناه حق .

    پاسخ: مرسی خانم جویا . ممنون که همیشه با نظرات من رو در این وبلاگ راهنمایی میکنی .
    خودم هم خیلی از نکات رو فراموش میکنم که با خوندن پست ها یادم میاد . و هر زمانی که در حال نوشتن پستی بودم انگار که خودم چیز جدید تر و بهتری رو در کنارش یاد گرفتم ، اینه که میگن در صورتی که اگاهی رو انتقال بدی دریافت هم میکنی.

  46. با سلام خدمت اقای همتی عزیز ، خیلی خیلی ممنونم که نظر خودتون رو صریح بیان کردین ، من هم با نظر شما موافق هستم ، کنترل ذهن میتونه بسیار مفید واقع بشه ، چون دو سوم از زندگی ما با استفاده از ذهن و قابلیت های اون در حال انجامه . در این بین کمی انتخاب استاد بیرونی مشکل هستش و نمایان شدن استاد درون بر ما به طوری که ما واضح بتونیم این استاد رو مشاهده کنیم کار راحتی نیست ولی خب غیر ممکن هم نیست ، و موضوعی که در این بین باید بهش توجه بشه اینه که اگر ما موفق به دیدن استاد درون نشیم اصلا مهم نیست ، بلکه باید تجاربی که اون در رویاها و بیداری ها برای ما رقم میزنه رو به درستی درک کنیم و ازش استفاده لازم رو ببریم . با اجازه از محضر شما نظر زیباتون رو در وبلاگم به نمایش میزارم . در پناه حق باشید .

  47. ادامه از قبل …
    ذهنی که تربیت نشده باشد همانند کودکی می ماند که دیگران به سادگی می توانند او را فریب داده و بر او تسلط پیدا کنند، و از آن برای تسلط بر ما استفاده کنند. در اینجا “دیگران” می توانند انرژیهای شیطانی و بداندیشانه ای باشند که در سراسر هستی گسترده شده اند. همان شیطانی که خداوند درباره اش به پیامبرش چنین فرموده است: “بگو به خداوند فرمانفرما و معبود آدمیان از شر وسوسه گر نهانی پناه می برم؛ همانی که در دلهای مردم وسوسه ایجاد می کند، از جنس جن و آدمیان”
    با تربیت ذهن و مشخص نمودن حد و مرزهای آن، دیگر نگرانی از دخالت بیجای آن در روند تعالی ما بی مورد بوده و ذهن ابزار خوبی خواهد شد. می توانیم بکمک آن بسیاری از مسائل را حل نماییم و هر موقع که نیازی به حضورش نبود، به سادگی خاموشش کنیم تا بتوانیم بدون دخالت ذهن نظاره کنیم.
    اگر بتوانیم با شناخت بیشتر ذهن به اعماق آن راه پیدا کنیم، بسیاری از مشکلات حل خواهد شد و راه برای نیل به مقامات بالاتر معنوی هموار خواهد شد.
    نفس و ذهن دشمنان ما نیستند بلکه ابزارهایی هستند که می توانند همانند تیغی دودم برای ما یا بر علیه ما بکار روند؛ و فقط زمانی می توان از آنها عبور کرد که ماموریتشان به پایان رسیده و دیگر جایی برای عرض اندام آنها باقی نماند. وقتی که انسان اشرف مخلوقات با طی طریق الهی و پیمودن هفت شهر عشق بتواند به وادی فنا گام نهد و با گذشتن از خود، در او جاودان شود.
    با آرزوی بهترینها برای همه شما دوستان عزیزم

  48. ادامه از قبل
    به نظر من یافتن این پاسخها هیچ کمکی به ما نمی کند. وضعیت حاضر همینی است که می بینیم، بهترین چیزی که برای ما در نظر گرفته شده است همین است و جز این نیست! خدا خود بهتر می داند که چه چیز را چگونه و در کجا قرار دهد، بجای شکایت و یا تحلیل آن، بهتر است به فکر باشیم که چگونه می توانیم در سطح ارتعاشی بالاتر و عالی تری قرار بگیریم. کافیست فقط آتش اشتیاق و طلب در درون ما روشن شود، استاد برون و درون بلافاصله یافت خواهد شد. اما کیست که اینگونه باشد؟
    روایت است که روزی شخصی به بودا گفت: چرا همه مردم به اشراق و روشن بینی نمی رسند؟ بودا در پاسخ گفت: قلم و کاغذی بردار و به در خانه اهالی روستا برو و بزرگترین آرزوی آنها را بپرس و یادداشت کن. شخص اینگونه کرد و غروب بازگشت. بودا پرسید: به این یادداشت نگاه کن و ببین چند نفر از اینها آرزوی اشراق و روشن بینی را داشتند؟ که شخص متوجه نکته گردید و خود به اشراق رسید.
    مورد بعدی ذهن است که ابزاری بسیار مفید و فوق العاده توانمند برای زیستن و بقا در دنیاهای فیزیکی و ذهنی می باشد. ذهن بخشی از ماست نه دشمن ما! آن را به مثابه یک مرکب پرتوان و قدرتمند در نظر بگیرید که هرگونه بخواهید می توانید تربیتش کنید، اما اگر تربیت نگردد بر علیه ما نیز خواهد بود. متاسفانه ذهن ما از کودکی بگونه ای تربیت شده که با قرار گرفتن در برابرما، بجای اینکه بال پروازی برایمان باشد، سقفی شده بر پرواز آزادانه ما به سوی تعالی! در حقیقت انسان موجودی نامحدود است، و تنها چیزی که می تواند این موجود قدرتمند و یگانه شاهکار خلقت را متوقف کند، از جنس خود اوست و آن ذهن است(از ماست که بر ماست)!
    ذهن ما در حالت طبیعی برای این آفریده نشده است و ابزاری است که برای پیمودن پله های اولیه تکامل و تعالی به آن نیاز داریم و فقط زمانی از آن بی نیاز خواهیم شد که به پله های برتر تعالی برسیم. پس چیزی که مهم است اینکه اولا فراموش نکنیم که این ما هستیم که مالک و حاکم بر ذهن هستیم نه ذهن بر ما، و دیگر اینکه ذهن به مانند کامپیوتری بسیار پیشرفته قابل برنامه ریزی بوده و این ماییم که مسئولیت برنامه ریزی آنرا بر عهده داریم. همانطور که شهاب عزیز فرمودند این نیز مسئولیت تک تک ماست و نه هیچ کس دیگر. شاید در این مسیر راهنماهایی داشته باشیم، اما پیمودن مسیر فقط و فقط بر عهده خود ماست.
    ادامه دارد

  49. با تشکر از شهاب عزیز که با پستهای زیبا و پربارشان ما را در دانش و آگاهی خود سهیم نمودند.
    واقعا عده زیادی از افراد هستند که زندگی را فقط و فقط در مادیات و خوشیهای زودگذر می بینند اما نباید این را از نظر دور داشت که در هر حال هر کسی سرانجام روزی درخواهد یافت که اهداف بسیار والاتری نیز وجود دارد و نه تنها افراد خاص، بلکه همه انسانها نیز لایق این اهداف هستند؛ فقط ممکنست که آن لحظه دیر باشد، در این راه حتی یک لحظه تاخیر هم جایز نیست! تاسف و حسرتی که این افراد پس از باز شدن چشم دل و مشاهده حقایق پنهان به آن دچار می شوند غیر قابل وصف است و همان “آتش جهنم” گویای حال آنان است.
    پیمودن مسیر وظیفه شخصی هر کدام از ماست و هیچ کس بار دیگری را بر دوش نخواهد کشید( و لا تزر وازره وزر اخری).
    اما دو چیز در این میان است که نیازمند دقت و بررسی بیشتری است:
    اولی سوالات بسیاری که برای ما پیش میاید: چرا خدا از همان اول ما را همچون فرشتگان در خوبی محض خلق نکرد؟ چرا خدا ما را در جهانی از دوگانگیها و تضادها رها نمود؟ آیا همه این تقصیرها را باید به گردن اجدادمان آدم و حوا انداخت که باعث شدند ما اینجا باشیم؟ و ….
    شاید بگوییم: بخاطر امتحانات الهی، بخاطر تمیز دادن خوب و بد، بخاطر اینکه خدا انسانها را غربال کند و فقط خوبان را به نزد خود بخواند. صادقانه بگوییم این پاسخها هیچ کدام کافی و راضی کننده نیستند. خدا هرگز بنده های خود را بر یکدیگر برتری نداده است، و هر کسی در نهایت به سوی او خواهد شتافت(انا لله و انا الیه راجعون). آیا بدی به سوی او باز خواهد گشت؟ ادامه دارد

  50. وحدت یعنی چه؟ سکوت ؟ یا تایید طرف ویا . . . ؟
    اگر معنای حقیقی وحدت را ندانیم ،خود همین ندانستن موجب تفرقه می شود همانگونه که ابن ملجم مرادی ، حضرت علی علیه السلام را شهیدکرد به این نیت که بین مسلمین اختلافی نباشد و وحدت ایجاد شود .حالا وحدت در قرآن وسنت حقیقی پیامبریعنی چه ؟
    منتظرنظرشما دروبم هستم . در کنار این پست می توانید پستهای ارزشمندی را درباره شیعه و سنی بخوانید
    http://www.mohebi256.blogfa.com

  51. از تلاشت برای آگاه کردن دیگران ممنونم خداوند به شما نیرو وتوان عطا کنه .حتما” این کار شما بی پاسخ نیست نزد خداوند ارزش و پاداش زیادی خواهد داشت

    پاسخ: سلام آیلین عزیز ، ممنون بابت نظرت . پست مورد رضایت بود ؟

دیدگاه خود را بیان کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

قبل از ارسال دیدگاه معادله زیر را پاسخ دهید. *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.