شناخت ذهن
0
1
شهاب دلفان آذری
7 سال است که چشمانم با نگاه دیگری به دنیا باز شده است. شاید بتوان گفت 7 ساله ام. زندگی توامی از عشق و شوق تسلیم بودن در برابر خدایی است که آفریننده ی عشق است. رفته رفته تعالیم و مفاهیم بالاتری را کسب میکنیم. در یادگیری مطالب کوتاهی نکن. زمان همیشگی نیست. یک روز وقت رفتن من و تو نیز می آید. آن زمان سرنوشت ساز است. بگذار رو سفید باشیم. دنیا از آن چیزی که در ظاهر می بینی بسیار عمیق تر، با ارزشتر و معنوی تر است. تنها کافیست که بخواهی خدایت را بشناسی. اگر شاگرد حاضر باشد. استاد نیز حاضر میشود.
دیدگاه(۱)
دیدگاه خود را بیان کنید لغو پاسخ
این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش میشوند.
معرفی کتاب :
ذهن به هر چیزی که بخواهد می اندیشد و یا نمی اندیشد. و گاه خود ذهن از اندیشیدن در باره چیزی خسته و مستهلک می شود و می خواهد که آن چیز را فراموش کند ولی نمی تواند و چه بسا بطرز حیرت آوری به چیزی که مدتهای مدید در مقابل رویش قرار دارد و سراسر تناقض بار است ومسئله آفرین، لحظه ای هم نمی اندیشد و گویا آن چیز وجود ندارد. بنابر این ذهن از خودش اراده ای ندارد…
…ولی «انتخاب» یک امر و وضع و مقام دیگری است. زیرا همه می دانند و می گویند که مثلاً دروغ و ریا و خیانت بد است ولی اندکند که به این تشخیص ذهن خود که حاصل قیاس است عمل می کنند و توان عمل به این تشخیص را دارا هستند…
… من بواسطه قوه قیاس، تشخیص داده ام که مثلاً غذاهای ترش برای سلامتی ام ضرر دارد ولی باز هم آنرا می خورم و نمی توانم که نخورم. این یعنی چه؟ انسان از چه کانونی در وجودش انتخاب می کند.
… اصلا خلاف وگناه محصول استقلال ذهن و دل از یکدیگر است ونیز کلیه تناقضات روانی و استهلاک وجودی انسان وعذابها حاصل این جدائی و استقلال است و این علت دوگانگی ذاتی وجود انسان است وعلت همه ریاها و اختلالات عصبی و روانی و درگیریهای درونی و بیرونی و نیز علت پوچی ها.
و ذهن مثل قوه مقننه است و دل هم قوه مجریه. و آنچه که وجدان نامیده می شود جریان و یا میدان ارتباطی بین دل و ذهن است که در حکم قوه قضائیه می باشد. آنجا که دل، موافق انتخاب درست ذهن، انتخاب و عمل می کند، وجدان هم راضی و آرام است و در غیر اینصورت متشنج و نا آرام می باشد و صاحبش را بیقرار و رنجور می نماید و این همان اجر و جزاست.
استاد علی اکبر خانجانی
کتاب شناخت شناسی ص ۸۷