صفحه اصلی تجارب معنوی علی اسکانیا،دیدار دوم
علی اسکانیا،دیدار دوم

علی اسکانیا،دیدار دوم

0
36

خوشبختانه در سفر کاری که به تهران داشتم موفق شدم یک بار دیگر هم این خدا مرد بزرگ رو ملاقات کنم ، منظورم علی اسکانیاست ، فردی که میتونه برای تک تک ما یک سرمشق باشه . 

 همچنین در خوندن این مطالب این رو هم شاهد هستیم که خداوند چگونه در مشکلات پشت بنده های با ایمانش رو خالی نمی گذاره . دیدار دوم من با علی عزیز همراه با یکی از اعضای همین وبلاگ بود ، در صدق صحبت های گفته شده هیچ گونه شکی نیست ، چون حرف حقیقت مانند روشنایی روز خودش رو همیشه نمایان میکنه . با ما همراه باشید

علی اسکانیا

دیدار قبلی من با علی اسکانیا عزیز تقریبا در سه سال پیش بود . دیدار دوم من با علی  اسکانیا در تاریخ ۹/۹/۹۲ بود. من با یکی از دوستانم ساعت ۵٫۳۰ جلو مغازه علی اسکانیا حاضر شدیم و با هم مغازه رو به سمت پارکینگ بازار طی کردیم . تو راه دوستم رو به علی آقا معرفی کردم و گفتم که دوستمون شما رو به اسم علی اسکانیا میشناسه . و این بار با من اومده که علی اسکانیا رو از نزدیک ببینه .

علی اقا هم گفت پس من شدم علی غصه خور . گفتیم چرا غصه خور ؟ علی اقا گفت :

قدیما همه از شهر های دور میومدن تا فردی به اسم علی غصه خور رو ببینن و ازش مطالبی یاد بگیرن ، یکی رفت پیشش گفت چرا به شما میگن علی غصه خور ؟ گفت همین که همه از شهرهای دور میان و میخوان من رو ببینن خودش برای من یک غصه است ، بعد علی آقا گفت : همینی که شما به دیدن من میاین خودش یک غصه تلقی میشه !!!

کمی با این حرف جا خوردم ،پیش خودم گفتم یعنی کار من اشتباست؟!  خلاصه …

قبل از اینکه سوار ماشین شیم سه تا آب هویج و کیک با هم خوردیم و بعد سوار ماشین علی آقا شدیم … بعد از کمی سکوت من سر بحث رو باز کردم ، گفتم علی آقا  من دیدار امروز رو در وبلاگم مینویسم ، بسم اللله ، شروع کنین  ، برامون بگین ، بعد از اون ماجرا یی که نوری رو در رویا دیدین و بعد از اون کارها دیگه چه کارهایی کردین و چه اتفاق هایی افتاد ؟

علی : اتفاق ها که زیاد بوده ، مشکلات زیادی واسم پیش اومد و خدا رو شکر همشون هم حل شدن . اما اتفاقی که خیلی من رو به خودش مشغول کرده بود این بود : یکی از دوستان با من تماس گرفت و گفت انسان محتاجی در کاشان هست که میشناستش که مدتی هست که بیمار شده ،  اگه مایلی بریم دیدنش ببینیم کاری میشه براش انجام داد ؟ من هم قبول کردم و رفتیم کاشان .

بیمار یک مرد لوله کش بود که سرپرست خانواده بود و وضع مالی مناسبی هم نداشت  ، رفتیم کاشان و بیمار و خانوادش رو دیدیم  بعد  آزمایش های لازم رو انجام دادیم ، جواب آزمایش ها که اومد دکتر ها گفتن که سرطان ریه داره ، دیگه ما هم تصمیم گرفتیم بیمار رو بیاریم تهران ، دکتر ها مخالفت کردند اما به هر ترفندی این کار رو انجام دادیم  ، تو راه که داشتیم میومدیم همش تو این فکر بودم که این رو کدوم بیمارستان ببرم ؟ خانمش همراهمون بود ، در همین حین که فکرم مشغول انتخاب بیمارستان بود دیدم گوشیم زنگ خورد. تماس از طرف یکی از بستگانمون بود که اهل اصفهان بود . سلام و حال و احوال پرسی ، بعد گفتم حاج مهدی چطور شد یادی از ما کردی ؟ گفت میخوام ببینمت ، منم گفتم اتفاقا منم مایل به دیدار شما هستم اما الان گرفتارم ، دارم یکی از دوستان رو میبرم بیمارستان و موندم کدوم بیمارستان ببرمش ، حاج مهدی گفت ناراحتیش چیه ؟ گفتم ناراحتی ریه داره . گفت خب ببرینش بیمارستان دانشوری ، دختر من اونجا دکتره ، رفتی بگو من از اقوام خانم دکتر … هستم .

ما رفتیم بیمارستان و با آشنایتی که دادیم موفق شدیم خانم دکتر رو ببینیم و بعد از دیدن آزمایش ها موفق شدیم همون ساعت بیمار رو به بخش منتقل کنیم .

(مکالمه ما با علی اسکانیا نزدیک به دو ساعت به طول کشید ، خیلی دوست دارم تمام صحبت هاش رو بنویسم اما فکر میکنم نزدیک به ده صفحه بشه . به ناچار مجبورم مطالب رو از اینجا به بعد خلاصه عنوان کنم )

خلاصه بیمار بستری شد و نوع بیماری این دوستمون از سرطان های بد خیم بود که این موضوع بعدآ مشخص شد ، نزدیک به شش ماه شیمی درمانی انجام دادیم  ، که هزینه تمام شیمی درمانی ها رو خودم تقبل کردم ، نزدیک ۸۵ میلیون هزینه بیمارستان و دارو هاش شد ، هفته ای یک مرتبه شیمی درمانی میکرد ، نزدیک ۱۲ میلیون هزینه لیزر درمانیش شد .

تمام این شش ماه  رو هم من شب ها کنارش میخوابیدم ، روزها هم خانمش کنارش بود .

در این فی ما بین یک روز دکترش براش داروهای قوی تری رو نوشت ، منم دیگه یه دونه یک تومنی هم برام باقی نمونده بود .

رفتم و به سه تا داروخانه سر زدم ، هر سه جا گفتن هزینه خرید داروها شش میلیون و پانصد میشه .

رفتم بیمارستان و خانمش من رو دید گفت علی آقا داروها چی شد ؟ گفتم هیچی ، پول همرام نبود نتونستم بخرم ، گفت چقدر میشه هزینشون ؟ گفتم چیز خاصی نیست ، گفت نه بگین ، گفتم شش میلیون و پانصد ، خانمش بنده خدا به من گفت انقد پول از کجا میخواین بیارین ؟ همین طوری نا خود آگاه گفتم خدا بزرگه ، من میرم مغازه ، یکی از مشتری هام زنگ زده جنس میخواد باید برم .

تمام حرفایی که تا اینجا گفتم یک طرف ، این حرف هم یک طرف . رفتم سر مغازه و تا کرکره رو زدم بالا دیدم یکی گفت علی آقا کجایی شما ما سه روز هستش منتظریم شما مغازه رو باز کنین . گفتم شما؟ گفت من رو یکی از دوستان معرفی کرده ، گفته فقط از علی آقا جنس بخر ، این بابا از ما اون روز خرید کرد و دوازده میلیون و پانصد کارت کشید و رفت. کارت رو ورداشتم و اومدم داروخانه و دارو رو خریدم و رفتم بیمارستان ، خانمش گفت از کجا جور کردین این همه پول رو ؟ گفتم خدا بزرگه ، میرسونه .

این روند ادامه داشت تا اینکه یک روز برای خرید آمپولش رفتم بیرون و بعد از اینکه به سه تا داروخونه سر زدم آمپولش رو پیدا کردم و برگشتم بیمارستان دیدم بنده خدا رفته تو کما و اکسیژن واسش گذاشتن و نوار قلبش رو دارن میگیرن و …. من خیلی ناراحت شدم ، و اومدم کنارش ، فشارش روی شش بود و تا صدای من رو شنید فشارش کم کم اومد روی دوازده  و چشماش رو باز کرد ، دستای من رو تو دستاش سفت گرفت و با سر اشاره کرد که اومدی ؟ گفتم اره اومدم ، ناراحت نباش ، من اینجام ، چیزی نیست که ، ناراحت نباش ، بعد با سر چندین و چندین بار سرش رو به عنوان رضایت تکون داد و با دستاش سفت دستام رو فشار داد ، اون روز نزدیک ساعت شش و نیم تموم کرد و به رحمت خدا رفت .

برای تصفیه حساب اقدام کردم دیدم هزینه بیمارستان شده دوازده  میلیون و من شش میلیون بیشتر نداشتم. رفتم پیش رییس بیمارستان ، چون نزدیک به یک سال بود که تو اون بیمارستان امد و رفت داشتم دیگه همه من رو میشناختن ، رییس بیمارستان هم نامه ای برای مدد کاری نوشت و دکتر های دیگه هم امضا کردند و خوشبختانه شش میلیون دیگه هم توسط مدد کاری پرداخت شد .

کارای ترخیصش رو انجام دادیم و این رو بردیم بهشت زهرا ، حالا کلی از فامیل هاشون هم اومده بودن و همه هم من رو بغل میکردن و از من تشکر میکردن ، چون دیده بودن که همیشه کنارش بودم . فرداش تا رفتیم بهشت زهرا ساعت شد ۲ بعد از ظهر ، نزدیک به چهل و پنج نفر هم جلوی ما نوبت داشتند و اون روز تا ساعت دو و نیم هم بیشتر جنازه نمیشستن ، من نمیتونستم اونجا صبر کنم ،

چون کلی از اقوامشون با من اومده بودن و کلی از اقوام دیگش هم کاشان منتظر بودند تا این مرد رو به خاک بسپارن ، گفتم خدایا خودت درستش کن ، این مرد امروز باید خاک بشه ، تو همین حین که دنبال راهی بودم دیدم مردی من رو صدا کرد و گفت علی آقا شما اینجا چی کار میکنی ؟ گفتم شما ؟ گفت اینجا چی کار میکنی ؟ گفتم  راستش داستان اینه ، الانم خیلی ها جلوی ما هستن و ما هم باید این بنده خدا رو امروز به کاشان برسونیم ، گفت بیارش من درستش میکنم  ،گفتم آخه چجوری ؟ گفت بیارش . رفتیم کارای شست و شو انجام شد و گفتم هزینش چقد شد ؟ گفت من خودم ریختم به حساب ، پرداخت شده ، فقط این رو زود ببر که دیر نشه . هر چی هم ازش پرسیدم من رو از کجا میشناسی چیزی نگفت .  تا اینکه رفتیم کاشان و کارهاش انجام شد و …

بعد از کاشان برگشتم بهشت زهرا و هر چقد از کارکنان اونجا در مورد این مرد پرسیدم کسی این مرد رو نمیشناخت .

الان هم هر ماه بیست و هشتم و بیست و نهم به کاشان میرم و نیاز های خانوادش رو تامین میکنم.

شهاب : علی آقا ، سوالی که برای این دوستمون پیش اومده اینه که چرا یک انسان مریض میشه و چرا به عنوان مثال این فرد باید انقد زجر بکشه ؟

علی آقا : علت اول این مسائل خود آدم ها هستند ، آدم اگر جایی از بندش درد میکنه باید سریع به دکتر بره ، انسان باید مراقب بدنش باشه ، نه اینکه هر طور خواست رفتار کنه ، همه چیز بکشه و همه چیز بخوره و آخرش هم تقصیرات رو گردن خدا بندازه .

مورد دیگه اعمال ادم هاست ، اعمال یا باید تو این دنیا صاف بشه یا اون دنیا ،

مورد دیگه هم امتحان خداست ، خدا میخواد ببینه بنده  تا چه حدی در تحمل سختی ها و زجر ها خدارو شاکره؟ یا تو این شرایط خدا رو فراموش میکنه و همه چیز رو گردن خدا میندازه یا قضا و قدر میدونه ؟

کتابی هست به اسم قصه الانبیاء که من این کتاب رو هشت باز خوندم ، اگر بتونین این کتاب رو پیدا کنین ، فکر کنم در کتاب فروشی های قدیمی قم پیدا بشه ، در این کتاب به خوبی شرح افرینش از پیدایش تا به آخرین پیامبرش نوشته شده . این کتاب خیلی به شما برای جواب این سوالات کمک میکنه.

شهاب: ما چطور میتونیم مثل شما باشیم ؟ و به دیگران کمک کنیم ؟

علی آقا : دیدین ادم ها میرن به جمکران و قم و جاهای زیارتی دیگه و برای استعجاب دعاشون پول بیشتری در صندوق های این مکان ها میریزن ؟ اون امام هیچ نیازی به پول شما نداره ، پول کس دیگه ای ور میداره و خرج جای دیگه ای میکنه ، به امام یا خدا نمی رسه ، اما اینجا باید بینش شما درست باشه ، شما از همینجا و از همین فاصله باید دلت با خدا باشه ، از همینجا باید خدا رو ببینی و از همینجا باید بهش اعتقاد قلبی داشته باشی ، که خدا هست ، که خدا بیداره، برای کمک کردن هم ، هر چقد که در توان داری خرج کن . آدم نباید برای حرف و دید دیگران زندگی کنه .

الان ما امروز چی خوردیم ؟ آب هویج و کیک . کی میدونه ما چی خوردیم ؟ آیا اصلا مهمه ؟ اینکه ما بیایم خوراک خودمون رو بیشتر و خوش رنگ و لعاب تر کنیم و بیایم در ظاهر و زندگی هم همین حفظ کنیم تا مردم در مورد ما خوب حرف بزنن که چی بشه ؟ انسان باید خودش زندگی کنه ، برای خداش زندگی کنه ، برای دلش و عشق به خداش زندگی کنه نه برای مردم .

زندگی ما آدم ها بی علت و دلیل نیست . الان ما سه نفر که اینجاییم ، من از شما یک چیزی یاد میگیرم و شما از من چیز دیگری یاد میگیرین  ، یک انسان هر چقد هم بزرگ و عالم باشه نمی تونه تمام کارهاش رو خودش به تنهایی انجام بده ؛ الان یک لقمه نونی که شما میخورین ، میدونید از چه مراحلی گذشته تا به دست ما رسیده ؟ برای ما هم همینه …

برای اینکه ما به درجه ای برسیم ، به جایی برسیم ، هزاران مراحل باید طی بشه ، هزاران شخص باید سر راه آدم قرار بگیره . حالا این وسط کسی بیشتر میبره ، کسی کمتر . اما این وسط یک نکته نباید فراموش بشه !!! ما همه واسطه ای هستیم بین خداوند و بنده . این بنده میتونه خانواده آدم باشه ، میتونه یک انسان دیگه باشه ، همه ی ما واسطه هستیم .

انسان همیشه باید قلبآ کسی رو دوست داشته باشه ، بعضی ها میرن خود کشی میکنن تا خدا رو بشناسن ، از همین فاصله دور ، باید قلبت رو با خلوص به خدا بسپاری .

 

شهاب : علی آقا سوالی که برای بعضی از ما پیش اومده اینه: شما که انقد برای دیگران وقت میزارین آیا باعث نمیشه برای خانواده خودتون کم بذارین  ؟

نه اصلا ، خانم من خیلی هم راضی هستش ، و هر ماه خودش به من میگه که مبادا فراموش کنی ؟ فردا باید بری کاشان ، حرفی که همیشه خانمم به من میزنه اینه : اگر میتونی دست کسی رو بگیری حتما بگیر ، اما اگر نمی تونی بی مورد اون فرد رو امید وار نکن ، چون اینطوری اون به امید تو از جاهای دیگه دست میکشه و اگر تو نتونی براش کاری انجام بدی اون رو عقب تر میکشی ….

این بود دیدار دوم من با علی اسکانیای عزیز ، خودم رو کمتر از این میدونم که بخوام توضیحی تکمیلی برای گفته های این خدا مرد ارائه بدم. بهتر اینه که ما به جای تشویق خدا مرد هایی همچون علی اسکانیا خودمون آستین ها رو بالا بزنیم و  یک خدا مرد بشیم . هزینه های اضافی بسیار زیادی در زندگی های وجود داره که میتونه آرزوی دیگران باشه . یک مسیر معنوی تنها با مطالعه کتاب ها و حضور در نزد اساتید تحقق پیدا نمیکنه . بلکه انجام اعمال نیک و پسندیده ، کردار خداگونه و نگاهی پاک و دوستانه هم جز نکات اساسی هستند . که بدون این ها رشد معنوی به معنای واقعی خودش   نمی رسه .

 امید که مطالب این پست رو با چشم دل و به درستی دریافت کنیم. به طور حتم دیدار های دیگری هم با علی اسکانیا خواهیم داشت ، اما کی و چگونه مشخص نیست . اون رو زمان و تقدیر مشخص میکنه . امید که این پست نیز ذره ای به دانش معنوی شما اضافه کرده باشه . در پناه حق باشین.

شهاب دلفان آذری 7 سال است که چشمانم با نگاه دیگری به دنیا باز شده است. شاید بتوان گفت 7 ساله ام. زندگی توامی از عشق و شوق تسلیم بودن در برابر خدایی است که آفریننده ی عشق است. رفته رفته تعالیم و مفاهیم بالاتری را کسب میکنیم. در یادگیری مطالب کوتاهی نکن. زمان همیشگی نیست. یک روز وقت رفتن من و تو نیز می آید. آن زمان سرنوشت ساز است. بگذار رو سفید باشیم. دنیا از آن چیزی که در ظاهر می بینی بسیار عمیق تر، با ارزشتر و معنوی تر است. تنها کافیست که بخواهی خدایت را بشناسی. اگر شاگرد حاضر باشد. استاد نیز حاضر میشود.

دیدگاه(۳۶)

  1. سلام عزیزان
    با خواندن این پست دیدگاهم عوض شده.وجواب خیلی از سوالاتم را گرفتم.گرچه دل کندن از دیدگاههای قبلی برام سخته ولی سعی می کنم در این رابطه فکر کنم.کمک کردن به دیگران را دوست دارم ولی متاسفانه همیشه خودم را در اولویت قرار می دهم..تشکر از مطالب تاثیر گذارتون

  2. سلام. مطلبتون خیلی عالی بود.
    اما در مورد قسمت بیماری،من دایی دارم که بیماری ام اس داره بیشتر از ۸ ساله زمینگیره و از دست و پا افتاده. با یه زن بد اخلاق و دو تا پسر که اصلا حرف گوش نمیکنند و حقوق مستمری بگیری.و کلی مشکل مالی
    دایی من اگه هیتلر هم بود با این اوصاف باید بخشیده میشد.؟؟؟
    چرا باید اینقدر زجر بکشه

    1. سلام به ما سارا عزیز.
      حقیقت چیزی هست که باید درک بشه ، حس بشه و بخشی از وجود باشه.
      گفتار کلامی، گاهی نمیتونه حقیقت ها رو بیان کنه.
      به عنوان مثال من به شما بگم : انسان باید همواره تسلیم امر خداوند باشه، عاشقی یعنی تسلیم بودن در برابر امر حق.
      شما تا زمانی که گذشته ی من رو طی نکرده باشید، نمیتونید به درک این جمله برسید.

      گاهی جواب سوالات، نزد خود انسان ها محفوظ هست. حقیقت چیزی هست انفرادی که به طور شخصی توسط هر یک از ما تجربه میشه.
      این سوال رو شما باید از خود دایی بپرسید. بگید دایی به نظرت چرا ام اس گرفتی ؟ آیا این رو یک ظلم از جانب خدا میدونی ؟ تو این مدت بهش فکر کردی ؟ چرا زن دایی اینطوری تورو اذیت میکنه ؟
      ببینید جواب دایی برای این حرف شما چی هست.
      بعد جواب دایی عزیز رو برای ما بنویسید تا با هم در موردش صحبت کنیم و بحث رو به طور صحیح تری ادامه بدیم.

  3. سلام. مرسی از مطالب خوبتون. من تو گوگل پلاسم. شروین پلاسی. اونجا اگه صفحه دارین بگین.

    1. سلام به شما، نه شروین جان ، از طریق ایمیل میتونیم گفتمان داشته باشیم . با تشکر از شما

  4. سلام به شهاب عزیز داستان علی اقا لذت اشک را برایم زنده کرد به روح بزرگ این مرد درود میفرستم کامنت های دوستان لذتم را مضاعف کرد فطرت ادمی میل به خوبی دارد ولی عقل محاسبه گراست که مانع ودلیل میتراشد کاش بدانم خوبی کردن قبل از انکه سودش به دریافت کننده برسد به دهنده خواهد رسید اگرکسی احسان ما را بپذیرد برما منت گذاشته چون قبول احسان ازطرف او باعث شادمانی ما شده ،یک نکته وتجربه شخصی. : بعداز بیست وچند سال اعتیاد ازسال هشتا ویک خداوند لطف فرمود ومرا از این درد خانمان سوز رهایی بخشید نتیجه انکه زندگی مالی بسیار محقرانه دارم مستاجرم ،عروس وداماد دارم ودرامد به زحمت کفاف میدهد شاید به نظربرسد پس هیچوقت در جایگاه احسان کنندگان نخواهم بود اما یاد گرفتم کمک وراهنمایی دیگر معتاد علاقه مند به پاکی میتواند عمل خیر واحسان باشد گاه از درامد بسیار کم خودم اندکی را به نیازمندی می بخشم با خودم میگویم اگر الان قادر نباشم همین مبلغ جزیی را ببخشم در صورت ثروتمند بودن هم نخواهم توانست که کمک کننده باشم متوجه شده ام برای خوشبختی حتما لازم نیست ثروتمند باشیم کافیست بدانیم مفهوم خوشبختی چیست وچگونه میتوان بدان دست یافت

    1. سلام به شما محمد عزیز ، شاد و سربلند باشید . خیلی خوشحال هستم که با عزیزی همچون شما ، که بحران ها رو پشت سر گذشته صحبت میکنم .
      امید وارم هرگز به دوران بد گذشته بر نگردید . ازتون خواهشمندم تا پست تو ذهن خود نیستی و پست شناخت ذهن رو هم مطالعه کنید . همچنین پست رزق و روزی را . تا ان شالله بتونید راه کار هایی رو برای کسب در امد بیشتر برای زندگی خود پیدا کنید .
      شاد و موفق باشید .

  5. سلام.
    مطالب زیبایی بود .خدا هرچی میخواد بهش بده و قلبش همیشه از عشق خدا پر باشه.

  6. کمی معرفت و درک عمیق داشته باشیم بی شک ماهم مث علی آقا به این مرتبه خواهیم رسید.
    آقا شهاب ممنون فوق العاده بود

    پاسخ: سلام فائزه عزیز ، چه عجب ؟ کم پیدا شدین ؟
    پستی رو در آینده خواهیم داشت ، که خدا مرد شدن رو بهمون یاد بده .

  7. چند روز پیش یه این فکر میکردم که چطور میشه یک انسان بدون تقاضای بهشت ، بدون تقاضای تشکر و تقددیر ، بدون هیچ چشم داشتی از ته دل خودش رو وقف دیگران میکنه و برای دیگران زحمت میکشه ، در صورتی که میتونه با این پول ها خودش رو از همه نظر تامین کنه . انسان به چه درجاتی که نمی تونه برسه ، خدایا ضد هزار مرتبه شکر . که خودت هم همینگونه ای و ما این رو از تو به ارث بردیم .

  8. سلام پست قشنگی بود ولی متاسفانه هنوز وقت نکردم نظرات تمام دوستان و بخونم
    ولی در پاسخ به سوال آقا شهاب که ما که از نظر مالی توان نداریم چطوری می تونیم به دیگران کمک کنیم به نظرم هر کسی هر توانی که داره خدا همون قدر ازش انتظار داره.
    یکی مثل علی آقا می تونه میلیونی پول جور کنه یکی شاید خودش و بکشه بتونه مثلا ۵۰ هزار تومن به یه نیازمند برسونه. مهم اینه که ما چیزایی رو به دیگران بدیم که خودمون اون ها رو دوست داریم که توی قرآن هم اومده (لن تنالو البر حتی تنفقوا مما تحبون) (هرگز به نیکی دست نمی یابید مگر از آن چه دوست دارید انفاق کنید)
    و نکته دیگه این که خیلی از ما وقت و چیز بی ارزشی می دونیم در حالی که وقت گذاشتن برای دیگران بزرگترین کمکه مثلا همین شب موندن توی بیمارستان ارزشش از پول شاید بیشتر باشه برای کسی.
    من خودم وقتی کسی برام یه کاری انجام می ده نه مالی کاری که مثلا باعث می شه آدم احساس تنهایی نکنه اون خیلی بیشتر من و خوشحال می کنه.
    مثلا یه دوستی می خواد بره خرید هیچکس و نداره باهاش بره و تنها خیلی براش سخته و به همه رو می زنه
    یه بار برای من همین شرایط پیش اومد که آخر سر با دختر عمه ام رفتم و چقدر دعاش کردم
    همین نکته های خیلی ریز ممکنه به چشم ما نیاد ولی برای طرف یک دنیا ارزش داشته باشه

    پاسخ: سلام دوست عزیز ،خیلی ممنون بابت نظرت و ممنون بابت اینکه سوال رو هم پاسخ دادی ، به زودی یک جمع بندی هم از کسایی که جواب رو دادن ارائه میکینم . به واقع همین طوره ، گاهی اوقات یک سلام و احوال پرسی گرم هم با انسان هایی که کمی از لحاظ روحی و مالی ضعف دارن میتونه یک دنیا بهشون کمک کنه

  9. ممنون شهاب بخاطر این پست زیبا بازم به دیدار علی اسکانیا برو برامون ازش بگو این روزها آدم های خوب کمیاب ترند

    پاسخ: سلام ایلین عزیز ، این روزا کمتر شمارو ملاقات میکنیم . کم پیدا شدی ؟ سعی میکنم سالی یک بار یا دو بار به دیدنش برم .

  10. فقط میتونم بگم خوش بحال علی اقا که روح بزرگی داره

    پاسخ: شما هم روح بزرگی داری کربلایی . باید پرورشش بدی

  11. به نظر من اونایی که برای خودنمایی این کار رو انجام میدن یا با پول های حروم احسان میکنن ، به گفته ی قرآن کریم به این مانند میمونه که دارن بزری رو بر روی سنگ میپاشونن و هیچ حاصلی رو براشون به همراه نخواهد داشت، و پول اون ها باید برای این جور مراسم ها به باد بره ، اما انسان هایی که از روی نادانی ولی با اخلاص عمل و روزی حلال احسان میکنند مسلما اجر خود رو نزد خداوند یکتا خواهند گرفت .
    حاجی هایی که از حج میان هم برای ولیمه دادن هم خیلی هزینه میکنند ، این هزینه رو برای این میکنن که دل مردم رو به دست بیارن تا مبادا پشتشون بد بگن مردم ، اما چه خوب که اون حاجی برای رضای خدا و خودش و ادای تکلیف اون چند میلیون هزینه ولیمه رو به یک فقیر بده یا یک مریض رو درمان کنه ، حال مکه رفتن رو میذاریم پای واجبات و رو حرف قرآن حرفی نمیزنیم ، ولی ای کاش انسان ها به جای رفتن به مکان های زیارتی دیگر اون هزینه رو برای فقرایی که به نون و دارو محتاج هستند هدیه بدن . خداوند در همینجاست ، در همسایگی ما ، اما ما در زمین های دور دست به دنبال خداوند میگردیم .
    چرا راه دور بریم ، خانواده خود من در هر تاسوعا پنجاه غذا به همسایه ها و پیره زن و پیره مرد ها احسان میکنن، و این کار نه تنها توسط ما بلکه توسط اکثر همسایه های ما انجام میشه ، و هزینه این پنجاه غذا چیزی نزدیک به سی صد هزار تومنه . حال اگر ما بیایم و با ده همسایه جمع بشیم و سه میلیون تومن رو هزینه یک پیره زنی کنیم که به خاطر اب مروارید چشمش داره کور میشه بکنیم بهتره ؟ یا اینکه خونه های خودمون رو که دارا هم هستیم ، از مواد غذایی پر کنیم ؟کدوم بهتره ؟
    امید که لااقل ما مسیر درست رو طی کنیم

  12. عمل بخشیدن و گشاده دستی باعث میشود چرخه هستی به جریان در امده چندین برابر ان پول به زندگی خود فرد باز گردد. به شرطی که عمل صمیمانه ومخلصانه باشد ممکن است گفته شود چرا صمیمیت ویکرنگی در فرایند گره از کار مردم باز کن تا گره از کارت گشاده شود این اندازه اهمیت دارد اگر ما چیزی را از روی تدبیر وبا نقشه قبلی به دیگری بدهیم با این پیش تصور که در مقابل چیزی دریافت داریم . وجدان زود متوجه میشود ما به او علامت داده ایم که دیگر انچه از دست داده ایم اکنون در اختیار نداریم و چون عالم هستی همانند ماشین فتوکپی عمل میکند بنابراین افکارما را در شکل فیزیکی -که بصورت تجربه در امده – متجلی میسازد لذا تجربه نداشتن را صرف نظر از انچه انجام میدهیم نصیبمان میسازد وجدان متوجه میشود که ما صرفا در صدد گرفتن وبدست اوردن چیزی هستیم واین که در واقع چیزی برای تقدیم کردن نداریم وتازه این عمل بخشش یک ژست توخالی هست که صرفا جهت تامین منافع شخصی میباشد بنابراین انچه را درصدد جذبش بودیم با این عمل از خود دور میسازیم ..با وجود این وقتی با خلوص قلب به کسی چیزی میدهیم -صرفا به دلیل اینکه به ان نیاز دارند انموقع هست که کشف میکنیم ما چیزی برای بخشیدن داریم واین خود کشف بزرگی هست

  13. واقعا برخی از حرفای اقا رضای عزیز را باید با اب طلا نوشت من موافق این نظریه های زیبا هستم من در کمال ناباوری توی شهر احسان دهندگانی را میبینم که اکثرا تو محله های ثروتمند به همسایگان و بستگانشان احسان میدهد همان همسایگان وبستگانی که همه انها از زمره اغنیا و ثروتمندان هستند و من خیلی متعجب میشوم با خود فکر میکنم ان پول چند میلیون تومنی را که صرف طعام واحسان دادن به اغنیا و بی نیازان که همیشه سیر هستندمیشه چه میشدصرف کسانی کنند که واقعا نیاز دارند چه تو بیمارستانها نیاز شدید به پول عمل داشته باشند چه نیاز های شدیدتر دیگر که تو جامعه مان بیداد میکند… حتی بعضی مواقع احساس میکنم که این احسان دادنها جنبه خودنمایی پیدا کرده!حتی کسایی رو میشناسم و با چشم خودم دیده ام زمین خواری وکلاه برداری میکنند وبا پول ان روز عاشورا احسان میدهند!!!واین مساله واقعا برای خودم جای تاسف دارد و از نظر من راه درست اینه که شخص خیر مثل علی اقا واقعا نیازمندان را شناسایی کرده و سپس عمل خیرش را در حق کسی که واقعا محتاج هست ادا کند تا واقعا بار معنوی داشته باشدو خدا هم راضی وخشنود شود یا حتی میشه پارا فراتر گذاشته و کاری کرد که ریشه ان نیاز از بیخ وبن کنده شود مثل اینکه به یک فردواقعا نیازمندی موقعیت کاری درست کرد یا فردی را از اعتیاد نجات داد وراه ورسم درست زندگی کردن و موفقیت وتجارب شخصی را اموزش داد ..مثال یک ضرب المثل که میگه چه قد خوبه به جای ماهی دادن به نیازمندی طریقه ماهیگیری را اموخت.

    پاسخ: سلام ستایش عزیز ، سخن شما کاملا درسته ، در نظر بعدی من هم حرف دلم رو میزنم، امید که ما از اون دسته از ادم ها نباشیم . در پناه حق باشی ستایش عزیز ، ممنون که در مباحث شرکت میکنی .

  14. سلام
    زحمت کشیدید ، تشکر
    بیاد داستان موسی و شبان افتادم ، خدا خوبتر می داند که در دل بنده اش چه می گذرد ، نیت که پاک باشه ، قلب که عاشق باشه ، چاره ای جز بخشش نداره
    بادا که قبول افتد
    همیشه درپناه خدا باشید و بهترین ارزوها برای شما عزیزان زیبا دل ♥♥♥

    پاسخ: سلام ویدای عزیز ، بسیار سپاس . در پناه خداوند زیبایی ها باشی

  15. در صحبت ها اقا رضا به نکته ی خوبی اشاره کرد ، علی اسکانیا با یک سال بودن کنار یک بیمار خیلی از مطالب رو به ما رسوند . ما باید به این موضوع دقت کنیم ، زمانی که در کنار علی بودم و داشتم به داستانش گوش میدادم فکر میکردم در اخر ماجرا بیمار خوب میشه و ما شاهد یک معجزه خواهیم بود و این داستان پایان خوشی رو خواهد داشت ، اما زمانی که علی اقا گفت به رحمت خدا رفت خودم تعجب کردم ، و پیش خودم گفتم بعد این همه کمک و هزینه مرد ؟ اما زمانی که با تعمل بیشتری به قضیه نگاه میکنیم مفاهیم بیشتری رو درک میکنیم . اینکه یک خدا مرد چگونه دل خودش رو به دریا میزنه و در برابر خواست خالق اعتراضی نمیکنه ، حتی زمانی هم که بیمارش فوت کرد باز هم برای دفن شدن اون بیمار تا لحظه ی اخر هم ایستاد و دیدیم که چطور کائنات اون رو در تمام کردن ماموریتش کمک کردند ، شاید اگر ما جای علی بودیم همونجا عقب میکشیدیم و صدای اعتراض و چرا های ما گوش اسمان رو هم کر میکرد .
    تهران که بودم به هر طریقی که بود دیدار خودم رو با علی عزیز عملی کردم ، و الان خیلی از این کار راضی هستم ، و خیلی خوشحالم از اینکه دیدار سوم و چهارمی هم خواهد بود . امید که در حین تشویق علی اسکانیا ها خودمون هم از زمره خدامردها بشیم و دل رو به دریا بسپریم .

  16. سلام ویدای گرامی ودیگر همراهان،
    “در حین خوندن مطلب مربوط به دستگیری از نیازمندان , مدام ماجرای قانون
    عدم دخالت و اون گنجشک وسط جنگل توی ذهنم می اومد …. ممکنه ابهامم
    رو در این مورد برطرف کنید ”
    ممنون که این پرسش را،مطرح کردید من به کنجکاوی شما آفرین میگویم
    خوشبختانه، نام پست بعدی من درباره عشق میباشد امیدوارم بحث مفصلی
    درباره ماهیت عشق داشته باشیم
    قبلآ بیان شده بود که قدرت وعشق دونیروی قدرتمند دراین جهانهای تحتانی
    هستند در واقع این دو نیرو متضاد هم هستند نیروی عشق از سریر خداوند
    متعال به جهانهای پایین،جاری میشوند اما قدرت متعلق به نیروی منفی
    است،پول صرفآ نه منفی است ونه مثبت است بلکه خنثی میباشد اما به
    دنبال پول همیشه طمع نیز می آید بدنبال طمع زور هم می آید و……
    اما شخصیکه عشق را،تجربه میکند مطلقا اگر پولدارهم شود طمع نخواهد
    داشت،واز داشتن پول زیاد،ارضاء نخواهند شد پس میخواهند دوباره این پولرا،
    به طبیعت باز گردانند این چرخه بده بستان، باعث میشود چرخه بکارمی افتد
    درکتاب (علائم ستاره ای لینداگودمن) نیز به این مورد اشاره شده و دراین
    باره مینویسد”اگر میخواهید پولدارشوید،مبلغی را، بیک نیازمند بدهید تا پول
    شما وارد چرخه هستی گردد و وقتی وارد چرخه شد، این پول به شکل
    دایره وار دههابرابرشده،و به خود شخص برمیگردد”این،یک واقعیت است
    پس ما،اگر ببینیم کسی به کمک ما،نیاز دارد درحّد توان خودمان به او
    کمک میکنیم اما این کمک بایستی باقواعد وبا قوانین الهی،همسو باشد
    من مثالی میزنم،مردم ما عادت دارند احسان غذا بدهندآنها،با این کار،برای
    خودشان،کارمای نیک می اندوزندوفکر میکنند که اگر به دفعات اینکار را،انجام
    دهند حتمآرستگارشده،وبه بهشت برین پا میگذارند،درحالیکه گفته میشود
    وقتی بیک معتاد کمک میکنی تا،اعتیادشرا،ترک کند بشریت را،نجات داده ای
    یا درسلسله مراتب معنوی،اگر مطلبی را،به فردی بیاموزی دهها برابر یک
    احسان غذا،خداوند پاداش خواهد داد وبه فرد احسان غذا داده ارجعیت می یابد
    هم چنین معادل آن پول احسان غذا، بیک جهیزیه یک ازدواج داده شود یک
    زندگی نجات داده میشود ومعنوی تر است.یک عاشق همیشه دهنده است
    ونه گیرنده، یک عاشق به ندرت حتی هدیه ایرا،قبول میکند چون دهنده را،
    فقط یک نیروی خداوندی میداند،شاید کس دیگری،به آن هدیه نیاز بیشتری دارد
    امّا احسان غذا هم بایستی به نیازمندان داده شود نه اغنیا، تابار معنوی داشته
    باشد اگر ماجراهای علی اسکانیا،را دقت کنیم اومنتظر میماند تا،نیازمندی،به
    تورش بخورد وبه او رجوع کند او درخیابانها،جارنمی زند آهای چه کسی نیازمند
    است، بلکه نوعی مجرای خداوند متعال واقع میشود تا به کسیکه نیازمند است
    کمک کند آن هم کمک مالی،حتی اوهم صرفآبا این کارش،رستگار نخواهد شد
    چون همانطور که گفته شدهیچ کس شایستگی نداردکه ادّعا کند روح بدرجه ای
    ازکمال رسیده که دیگر جای شگفتی برایش نمانده باشد در مورد قانون عدم
    مداخله،ما حق نداریم ازکسیکه درخواست کمک نکرده، خودسرانه کمک کنیم
    مثل این میماندکه وقتی پولی بادآورده به دست کسی میافتد،زود هم تمام
    میشود پس نتیجه اینکه وقتی شخصی بیک دشواری میرسدحّل کردن آن
    دشواری برای روح، یک درس است،همانطورکه میدانیم روح باسختی کشیدن
    پالایش می یابد،پس ما،حق نداریم اورا، از درسش غافل کنیم مثل این میماند
    که به یک شاگرد تنبل، کمک میکنید تقلب کند، اما آن شاگردهم بایستی یاد
    بگیرد درس حساب را،خودش حل کند نه باتقلب ،چون او دراین صورت
    یادمیگیرد،در مدار زندگی نیز مابایستی برای حل یک مسئله در زندگیمان
    آخرین تلاشمانرا،بکنیم ودر جاییکه قفل کردیم ازخدا،کمک میخواهیم و با
    درخواست، کمک خداوند، از راه میرسد وقتی تنها نان آور خانه،که سرطان
    امانشرا،بریده واو صرفآبرای امرار معاش دختر و همسرس از خداوند درخواست
    کمک میکند خدانیز، به او کمک میکند چون تنها،خودشرا،معیار قرار نداده
    بلکه میخواهد زنده باشد تا دوباره نان آور خانواده باشد پس درسش را،فرا
    گرفته وبیماریش علاج میشود شاید سؤال کنید علی اسکانیا،یکسال کمک
    کرد چه سود؟ که بیمار ، فوت کرد وتمام زحمات مالی و یکسال معطلی همراه
    ماندن نزد بیمار ،هدر شد اما من میگویم حتی آن یکسال ماندن نزد یک بیمار
    شاید بزرگترین درس علی اسکانیاست، که ما ازآن غفلت میکنیم مگر نه این است که در هر دشواری درسی نهفته است، یا شاید آن یکسال حکمتی
    داشته که ما،ازآن بی خبریم چون ازگذشته های آنان اصلآ اطلاعی نداریم
    حق پشت وپناهتان

  17. با سلام و درود بر اهل سرزمینهای دور

    شخصا وقتی توی یه موقعیتی گیر میکردم که اشتباه کرده بودم ولی انقدر گند زده بودم که روی معذرت خواهی یا ماست مالی کردن رو نداشتم ، آرزوی قلبیم این بود که خدا یه کاری کنه اثراته این گندزدن رو پاک کنه و موقعیتی پیش بیاره تا طرفه مقابلم از پشیمونیم ، بدونه اینکه به غرورم لطمه ای وارد بشه ، مطلع بشه که با منظور به خصوصی اونو آزار ندادم و اصلا قصدم ، اونجوری که در دنیای واقع اتفاق افتاده ،نبوده .
    حالا بعد از مدتها ، سعی میکنم با رضا و رغبت بقیه و حتی خودم رو به راحتی ببخشم ، چون بهترین کمکی که به خودم در درجه ی اول میکنم ، و بعد به بقیه ، همین بخشیدنهاست .
    الزاما بخشیدن به قول دوستانمون به مال و ثروت و یا به حجم و اندازه اش مربوط نمیشه ، در موقعیتهای احساسی یی هم که در پیش رومون قرار میگیره به همون اندازه که نسبت به بخششه مالی ،فکر میکنیم باید حساس باشیم و اقدامه درستی انجام بدیم .
    همه قبول داریم که گذشتن از منیت هامون خیلی سخت تر از گذشتن از پولمونه . شکستنه منیت ها با خودش بخششه مالی رو هم به همراه داره . و باز همه میدونیم یه شبه نمیتونیم دریا دل بشیم ، ولی ذره ذره میتونیم حجم و ظرفیته دلمون رو در بخششه افراد بالا ببریم . اینکه بدونیم در این راه تنها نیستیم و خدا با ماست یا اینکه دیگران هم دارن سعی میکنن تا مثل ما به دریا دلی برسن به داشتنه انگیزه ، در راه رسیدن به هدفمون خیلی بهمون کمک میکنه .یه چیز دیگه هم که در رابطه با سوال شهاب عزیز ،دوس داشتم بگم این بود که ، اغلبه ما ،درسته که توانه بالایی از لحاظ مالی نداریم ولی از نظر امثال من این کاملا غلطه که اعتقاد داشته باشیم : ” خدا رو شکر به اندازه ای که دارم خدا بهم داده ، بیشتر از این تلاش کردن برای پول غلطه . من مگه چقد نیاز مالی دارم که هی پی بیشتر مدرک گرفتنو کسبه علم برم یا واسه بیشتر پول در اوردن بیشتر زحمت بکشم یا …..”
    این فکر غلطه چون امکاناتی برای پیشرفت در زمینه های مختلف ، در اختیار امثال من قرار داده شده که در اختیار دیگران نیست ، پس من باید استعدادهامو کشف کنم و به نحو احسن از اونها در جهت کسب مال و رزقی حلال و فزاینده استفاده ببریم و نه تنها خودم و خانواده ام رو از امکاناته بهتر ، بهره مند کنم بلکه به کسانی هم که از داشتن موقعیتهایی مثل سلامتی ، شعور ، اعتقاد به خداوند و غیره که من دارم و اونها ازش بی بهره موندن به زکاته داشته هام ، بی منت و خداگونه ، بیشتر و بیشتر ببخشم .

    به امید درک بهترین توانایی هامون در راهه کمک رسوندن به خودمون و دیگران .
    خیر پیش .
    جویا .

    پاسخ: سلام – جویای عزیز ، به نکته ی خوبی اشاره کردی ، و یک بعد دیگه هم به سوال من اضافه کردی ، پس با این حساب راه های کمک کردن رو هم یاد گرفتیم .

    1. با سلام خدمت جویای عزیز و با تشکر از شما به خاطر مطلب بسیار جالبی که نوشتین .
      راستش من هم همیشه اینجوری فکر میکردم که نیاز ندارم خودمو به سختی بندازم و مدارک بالاتری را کسب کنم تا حالا چندین بار موقعیتش برام پیش اومده ولی دست و دلم نمیره که برم سراغش ، این نوشته شما منو امیدوار کرد که میتونم با کسب درامد بیشتر به کسانی که احتیاج دارند کمک نمایم و این تنها عاملی میتونه باشه که سعی کنم بشینم برا فوقم بخونم .
      خیلی خیلی از شما متشکرم و از خداوند برای شما و شهاب عزیز و ستایش عزیز و بقیه دوستانی که با نظرات و مطالب زیباشون امید رو در دلها زنده میکنن و باعث رشد معنوی بقیه میشن ، توفیق روز افزون را خواهانم
      از مطالب و نوشته های شما بسیار استفاده میکنم و اینقدر نظرات دوستان تکمیل کننده بحث ها هست و کامل که آدم دیگه چیزی به فکرش نمیرسه که بخواد عنوان کنه .

      1. با سلام
        احمد جان خرسندیم از تصمیم شما . یکی از دلایل مهم برای پیشروی در رشد معنوی و روحی ، کمک به خلق خداست اما یکی از دلایل ِ مهمتر برای کسب دانش ، کمک به شکوفایی ِ ذره ای از وجودمونه که خداگونه است و در ما به ودیعه گذارده شده . هر چه بیشتر این ذره رو ببینیم ، بیشتر تمام وجودمون رو به ارتعاش درمیاریم ؛ ما برای اجازه دادن به خودمون برای بالا بردن ِ سطح ادراک و شعور نسبت به خالقی که پشت ّ تمامی ِ این علوم و معرفت با این هوشیاری ارکان ِ هستی رو بنا و برنامه ریزی کرده ، خود رو بیش از پیش شیفته و مجذوب ِ خدامون حس میکنیم و پروزش دادن ِ اون ذره ی خداگونه بسیار راحت تر از قبل میشه !
        دل هر ذره ای که بشکافی
        آفتابیش در میان بینی
        خیر پیش و در پناه حق
        جویا

  18. سلام
    کامنت آقا رضا رو در قسمت نظرات خوندم , چه زیبا عشق رو توصیف کردن و اون ناحیه اعتدال و آرامش , نکته خیلی مهمی هست .مرسی
    در حین خوندن مطلب مربوط به دستگیری از نیازمندان , مدام ماجرای قانون عدم دخالت و اون گنجشک وسط جنگل توی ذهنم می اومد …. ممکنه ابهامم رو در این مورد برطرف کنید . بازم مرسی
    سلامت , شاد و پربرکت باشید

    پاسخ: سلام ویدای عزیز ، خوبی ؟ ممنون که به کلبه ی ما سر زدی
    اتفاقا سوال بسیار زیبایی پرسیدی ، ما سخن رو کوتاه میکنیم و منتظر میمونیم تا حاج رضا خودش این مبحث رو برای ما توضیح بده

  19. سلام؛ خیلی ازت ممنونم که مطالبو دوباره تو این پست گذاشتی ؛ چشم ایندفعه دیگه حتما دانلود میکنم؛ در مورد این پست به نظرم علی آقا روح خیلی بزرگی داره که بی دریغ دستگیری میکنه ؛ یادمه یه بار یه دوستی بهم پیشنهاد کرد که مقداری پول به یه بیمار سرطانی که هزینه داروهاش بالا بود کمک کنم مقداری که میتونستم کمک کنم زیاد نبود پیش خودم گفتم که این مقدار به چه دردش میخوره اون که به هر حال رفتنیه واین پول هم دردی ازش دوا نمیکنه؛بهش گفتم بهتره این کمکارو به کسی که بیشتر بهش نیاز داره برسونه ؛ هرچند که این کمکها بی دریغ بود اما اندیشه ی درستی پشتش نبود با خوندن این پست وکاری که علی آقا انجام داد انگار جواب خودم گرفتم؛ همونطور که دوستان بیان کردند نیازی نیست کمکها حتما مادی باشه گاهی حتی یه لبخندی که بتونه دلی رو شاد کنه یه کمک بزرگه ؛ خوشرویی ونشاطی که از درونت نشات بگیره می تونه برا دیگران مایه امید وکمک کننده باشه وباید در لحظه حضور داشت تا اگه کسی به کمکون نیاز داشت بتونیم براش کاری انجام بدیم .
    ممنون از شهاب عزیز برات شادی وموفقیت رو آرزو میکنم

    پاسخ:
    سلام مینای عزیز ، خیلی خیلی سپاس ، امید که این پست مفید واقع بشه ، و برای همیشه این مطالب ذر ذهن ما بمونه . در پناه حق

  20. من هم با دوست عزیزی که در کامنت بالا مطلب گذاشتند همعقیده ام .ما از لحاظ مالی اگر در سطح متوسطی باشیم فقط میتونیم با جلوگیری از هدر دادن پولای اضافه و ریخت وپاشهای غیر ضروری همون مقدار پول هر چند اندک هم بوده باشد صرف امور خیریه و دستگیری از نیازمندان نماییم و این درست همون اندازه پسندیده هست که یه شخص پولدار اکثر هزینه اش رو صرف این مسائل میکنه چون کیفیت و نفس عمل مهمه نه مقدار پول و کمیت ان ولی لزومی ندارد کمک به همنوع فقط از لحاظ مالی باشد و این میتونه به صورت معنوی هم باشه.همونطوری که میدونیم خداوند زندگیست به صورت بالاترین ارتعاش ان . خداوند مملو از کیفیتی به نام سرور است و هنگامی که این حالت خداوند را ابراز میکنیم در راه بیان الوهیت خود گام برداشته ایم وتا هنگامی که سرور را ابراز نکنیم نمیتوانیم ان را حس کنیم . هنگامی که سرور درونی به طور کامل ابراز نشود حالتی پیش میاید که ما انرا اندوه و احساس پوچی مینامیم اگر سرور نهفته در دیگری را متجلی کنیم انگاه سرور درونی خود را ازاد ساخته ایم .پس برای رسیدن به این حالت باید دیگری را یاری داد تا مسرور شود ..این کار را میتوان به سادگی یک لبخند.نگاهی پر از مهر.عشق ورزیدن ویا تحسین وتمجید انجام داد با همین روش و با شیوه های دیگر میتوان سرور دیگری را متجلی ساخت .
    با یک ترانه .پایکوبی.نوشته ای زیبا.با دست کشیدن بر سرها .برخورد اندیشه ها .یکی ساختن روح ها وبا همکاری در افرینش چیزهای خوب ودوست داشتنی ومفید…با سهیم شدن در یک احساس .گفتن یک حقیقت.پایان دادن به خشم یا التیام بخشیدن به زخم ناشی از یک قضاوت .با مشتاقانه گوش فرا دادن وبا اشتیاق سخن گفتن .با تصمیمی برای بخشایش و ازاد کردن با متعهدانه دادن و با متانت گرفتن ..نه تنها هزار راه بلکه هزاران هزار راه برای متجلی کردن سرور درونی دیگران وجود دارد حتی میتوان اینکار را بر بستر مرگ کسی انجام داد . لحظه ای که تصمیم به انجام اینکار بگیریم خواهیم دانست که چه کنیم پس باید با این حقایق زندگی کنیم تا بتوانیم سرور روح خود را به اطراف پخش کنیم .در قلب احساس نماییم ودر ذهن به ان اگاه باشیم تمامی اینها در حساب وکتاب الهی ضبط شده و به نوعی کمک معنوی شناخته میشود
    پاسخ: ستایش عزیز،بسیار بسیار عالی و دقیق پاسخ دادید.به راستی که کسب حقیقت درک و انجام همین نکات کوچک و کلیدی هستش

  21. سلام به اقا شهاب و همه دوستان
    پست جالبی بود خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم.خوب این هم یه نوع انسان دوستی هست یه نوع خداشناسی که وقتی خدا رو بشناسی کمک کردن به دیگران رو یاد میگیری و این از لطف خالق یکتا هست.علی اقا داره از هدیه خداوندی استفاده صحیح میکنه اجرشون با الله.سوال اقا شهاب رو هم جواب بدم ما هایی که درامد زیاد نداریم میتونیم با حرفامون با دل گرمی دادن و امید دادن با محبت کردن به دیگران با کارهای کوچیکی که میتونیم انجام بدیم کمک کنیم همیشه کمک ها مالی و پولی نیست . خیلی ها هستن که نیاز به کمک مالی ندارن اما از نظر عاطفی نیازمند کمک هستن. بعضی وقتا یکی یه مشکل داره مالی نیست اما در کنار اون بودن به حرف اون گوش دادن میتونه مشکلش رو حل کنه میتونه کمکش باشه که به ارامش روحی برسه . وقتی یه فرد داره راه رو اشتباهی میره اگه بتونی کمکش کنی که راه درست رو انتخاب کنه این خودش یه کمک بزرگه و خیلی کارهای دیگه .خدا همیشه از موقع خلقتمون به ما کمک های زیادی کرده که ما کمک کردن رو یاد بگیریم به هر نحوی که میتونیم به دیگران کمک کنیم.

    پاسخ:
    سلام دوست عزیز ، امید که حالتون خوب باشه ، ممنون بابت اینکه هم نظرت رو ارسال کردی ،و ممنون بابت اینکه به سوال پرسیده شده پاسخ دادی ،
    جمله ای هست که میگه ، اگر پولی ندارید محبت وقف کنید .که این مصداق حرف

  22. سلام
    شرینی کمک به دیگران مخصوصاً بدون اینکه از ما بخوان اونم بی منت شعفی داره که هرکسی تجربش کرده می دونه چقدر شیرینه … کاش منم بچشمش….

    پاسخ: سلام جناب بهرامیان .
    کاملا فرمایش شما درسته . کمی همت میخواد و کمی یک دل بزرگ . البته همه این ها در کنار اعتماد به خالق . ممنون بابت نظرت دوست عزیز

  23. سوالی از عزیزان دارم ، من به دیدار علی اسکانیا که رفتم در دیدار اول دیدم که یک تاکسی سبز رنگ داره ، و فکر کردم در کنار شغل ثابتش مسافر کشی میکنه ، اما این بار که دیدمش فهمیدم تاکسیش برای اینه که در شهر بتونه عبور و مرور کنه و یک ماشین به روز و خارجی داره ، حال علی اسکانیا یک خدا مرد هستش که دستش به دهنش میرسه و با اینکه میتونه دنیا نگر باشه داره از در امدش برای دیگران هزینه میکنه ، ما چی ؟ ما که در امد کمی داریم چطور دست گیر مستمندان باشیم؟ یا فرض بر اینکه اصلا در امدی نداریم ، در اون صورت چطور کمک کننده باشیم ؟

  24. سلام شهاب خان عزیزم
    داداش من سربازم فعلا ولی امروز اون فایل مقام آفرینش انسان نزد خدا رو خوندم یادم رفته بود بخونمش یهو دیدمش .خیلی زحمت کشیدی و عالی هست میتونم بگم همه چیز رو توش خلاصه کردی و بیانش کردی.بهترین چیزی بود که ازت دیدم.
    دستت درد نکنه

    مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک! چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم…

    پاسخ: سلام سعید جان ، ممنونم عزیزم ، چند ماه خدمتی ؟
    ایشاالله از دوران سربازیت بهترین درس هارو برای زندگی معنویت یاد بگیری ، سعید من فایلی رو دارم به اسم خدمت سربازی اون رو برات میفرستم و به هر طریقی که شده اون فایل رو مطالعه کن ، با خوندن اون فایل پی دی اف مطمئن باش سربازیت رنگ و بوی معنوی میگیره . در پناه حق

  25. علی اقا نمونه بارزی از یه انسان با روح الهیه انسانی که پی به عظمت والهی بودن وجود خودش برده و اعمال و رفتارش م بین این واقعیت هستش .وقتی انسانی بتونه گوهر وجودشو به نمایش بزاره و خداگونه بودن خودشو بصورت عالی ترین تجلی از والاترین درکی که داشته با اعمالش به بشریت وکل کائنات نشون بده فرشتگان الهی در بارگاه حق جشن میگیرند برای عظمت وشکوه وجود انسان. همون موجود بی همتایی که خدا جانشین خود در روی زمین اعلام کرد و همه افریده هاش در برابرش زانو زده سجده نمودند . ودر این جریان . نتیجه مثبتی که در راستای بهبودی بیمار حاصل نگشت مهم نیست مهم عمل خدا گونه ای هست که این ابر مرد انجام داد تا خود واقعی و عظمت روح الهی داشتن رو با اعمالش در معرض نمایش قرار بده و بگه انسان چیزی فراتر از استخوان و پوست وگوشته وخودش رو برای جویندگان راه حقیقت الگو ونمونه ای کرده باشه و چیزی که ما در این جا مشاهده کردیم این بود که خداوند بزرگ با دستان نامرعی چنین افرادی را در هدفشون و کار خیری که تصمیم به انجام دادنش گرفتند یاری میکنه و همواره وسیله ها و ابزارهایی رو برای کمک به تجربه عظمت وجودشون و خلق گوهر نهفته در درونشون فراهم میسازه …و در این جا از اقا شهاب گرامی واقعا تشکر میکنیم که ما رو با چنین خدامردانی اشنا میکنه بلکه ما هم اونا رو نمونه ای برای خود قرار بدیم شاید به خود امده و حداقل یکهزارم از کارایی رو که کرده ماهم بتونیم انجام بدیم

    پاسخ: سلام ستایش عزیز ، من از تو دوستان دیگه که برای تمام پست ها نظر میزارن خیلی خیلی سپاس گذارم ، مخاطب هایی که این وبلاگ رو میخونن زیادن ، اما افرادی که نظر میذارن به اون اندازه نیست ، حق هم دارن ، چون شاید حرفی برای گفتن ندارن ، من خودم شاید خیلی از وبلاگ ها رو بخونم و نظر نذارم . در کل جا داره اینجا از تو و همه ی عزیزان دیگه تشکر کنم ، همین نظرات شما من رو برای ادامه راه و ادامه مطالب تشویق میکنه . نظرتم عالی بود و حقیقت . با سپاس

  26. همه روز روزه رفتن،همه شب نماز کردن
    همه ساله حج نمودن،سفر حجاز کردن
    ز مدینه تا به مکه،به برهنه پای رفتن
    دو لب از برای لبیک،به وظیفه باز کردن
    به معابد و مساجد،همه اعتکاف جستن
    ز مناهی و ملاهی،همه احتراز کردن
    شب جمعه‌ها نخفتن،به خـدای راز گفتن
    ز وجود بی‌نیازش،طلب نیاز کردن به خدا قسم که آن‌را،ثمر آن قدر نباشد
    که به روی ناامیدی در بسته باز کردن
    “شیخ بهایی”
    علی آقا با این کارش داره لیاقتش رو از خلیفه ی خدا بودن در روی زمین ثابت میکنه، ایشالله خدا به همه این توفیقو عنایت کنه.”آمین”

    پاسخ: سلام رز عزیز ، ممنون بابت نظری که گذاشتی ، چه شعر زیبایی بود . سپاس

  27. سلام خدمت آقا شهاب عزیز
    این داستانی که تعریف کردید پر بود از معجزات ،شاید برای کسی که به معجزه اعتقادی نداره شنیدن این اتفاقات براش غیر باور و دروغین بیاد ولی حداقل برای من معجزه اثبات شده و اعتقاد دارم ،تماس به موقع حاج مهدی ،دکتر بودن دخترش در بیمارستان،مشتری خوش حساب علی آقا ،جور شدن پول تصفیه حساب بیمارستان ،اون آقای توی بهشت زهرا ،پرداخت شدن هزینه شست و شو …..همشون معجزات خدا بودن ،آدم وقتی این اتفاقات معجزه گونه رو میشنوه و میبینه بیش از پیش به یگانه معبودش عاشق تر میشه که چطور تمام کائنات دست به دست هم دادن که پشت یه بنده خدائی خالی نمونه .تو این دوره و زمونه کمتر کسی پیدا میشه که بیاد و وقت و هزینه خودش رو صرف کسی بکنه که نمیشناسدش و چقدر خانواده ایشون والا مقام و بزرگوار بوده که علاوه بر اینکه مخالفتی با این کار ایشون نداشتند بلکه همسرشون رو به این کار تشویق میکردند….
    این سوال به ذهنمون میاد که اگر قرار و سرنوشت بر این بود که ایشون از این دنیا برن پس چرا این همه هزینه شد؟مادیات فقط مختص این دنیاست ممکنه یه روز باشه یه روز نباشه ،ما باید در ورای پول و مادیات فکر کنیم “انسانیت” و”عشق” عاملیه که فرد رو وا میداره که بالاتر از یک زمینی فکر و عمل بکنه چون می دونه توی این جهان مسافره و همه چیز زود گذر .
    بلاخره علت غصه ایشون رو از دیدنشون متوجه نشدید؟
    در پناه خداوند زیباییها

    پاسخ: سلام رامیای عزیز ، با این نظرت گل کاشتی . ممنون بابت نظرت . بهترین توصیف رو از کمک هایی که به علی اقا شده بود رو ارائه دادی .
    منظور علی اقا این بود که خودمون هم باید تلاشی در راه معنوی داشته باشیم نه اینک چه فقط شنونده و تشویق کننده باشیم . البته این نظر منه .

  28. عشق جوھره ای الھی است که واقعیات را یکپارچه نموده ، روح ھا را به ھم
    پیوند می دھد،عشق ریسمانی است که ھمۀ جھانھا را به یکدیگر پیوند میزند
    عشق ھمانا،جوھرخداوند است،انسان در نگاه اول آن را نمی بیند و درک نمی
    کند ، اماعشق درون او ھمچون دانه بلوطی در دل زمین رشد می کندو بتدر یج
    با گشودن دریچه آگاھی فرد بسوی اینجھان جاری شده،ھمه چیز رادگرگون
    می سازد،خردمند کسی است که حق را در درون خود ذخیره کرده و در عین
    حال مجرای عبور عشق معنوی باشد او کسی نیست که حس ھمدردی خود را
    تنھا نثار عدّه معدودی کند ، بلکه این عشق را ، با وجودی که عدّه قلیلی آنرا
    درک می کنند، به ھمه نثار می کنداو میتواند در میان درماندگان ، دزدان و
    دیوانگان زندگی کند ، زیرا زندگی را ھمانگونه که ھست پذیرفته و به کسانیکه
    ھدایایشرا می پذیرند عشق میورزد و آنان به این عشق ھزاران بار برکت داده
    می شو ند عشق درحقیقت مطلق است.
    “اماّمفهوم آن درارتباط با آگاهی فردتفاوت میکندهیچ کس شایستگی نداردکه
    ادّعاکندروح بدرجه ای ازکمال رسیده که دیگر جای شگفتی برایش نمانده باشد”
    زمین مدرسه ایست که درآن روح ازنظر معنوی ببلوغ میرسد،وقتی تحصیلات
    روح کامل شد خودش بایدتصمیم بگیرد که چه چیزهایی متعلق به قلمرو ازلی
    وابدی حقیقت است وچه چیزهایی تنهاسایه ای ازحقیقت می باشد حتی اگر
    یک زندگی یکنواخت داریم می توانیم آنرابیک ماجرا تبدیل کنیم مااینرابخودمان
    مدیون هستیم که درهرکاریکه میکنیم بتمامی زندگی کنیم وانگیزه اینکار،باید از
    درون بیایددلیل این همه جنگها،دزدیها،دروغها،ودیگر خصیصه های انسانی این
    استکه هیچ مذهبی نمیتواند عشق را درون قلب کسی تزریق کند وقتی عشق
    خدا،به قلب واردمیشود تنهادرآن وقت استکه تغییرات بهتر، بوقوع می پیوندند مامتوّجه میشویم که هرتجربه ای که سر راهمان قرارمیگیرد ازنظر معنوی
    برایمان سازنده است اگرکسی به کمک ما،احتیاج داشته باشد ما هرچه ازدستمان برمی آید برایش انجام میدهیم بسیاری تصورمیکنندکه شخصیکه
    وقت خودش را،صرف امورمعنوی میکند ازتاجریکه کالایش را،دربازار می فروشد مقدّس تراست درحقیقت شخصیکه درمراحل بالای معنوی به سر می بردکسی
    استکه ناحیه آرامش را،درجایی بین دوحالت افراطی پیداکرده است”
    «عشق ازمجرای عقیده ظهورنمیکند،ازمجرای عمل ظاهر میشود مرجعیت ومقام نمی شناسد بلکه موضوع دریافت است وفعالیت »

    پاسخ:
    سلام رضای عزیز ، خیلی خیلی نظر زیبایی رو برای ما ارسال کردی ، و واقعا کامل و مرتبط با مبحث علی اسکانیا بود . خیلی خیلی سپاس .

  29. یاد این جمله افتادم دست هایی که “کمک” می کنند مقدس تر از لب هایی هستند که “دعا” می کنند..
    خدا حفظ کنه علی اقا رو …

    پاسخ: سلام مرضیه عزیز ،
    بله ، واقعا هم جمله زیبا و درستی هستش ، یا سعدی هم کلامی داره که میگه ،
    خدمت به خلق کردن عبادت است ، ورنه به تسبیح و سجاده و دلق نیست.

  30. شهاب جان به تمام و کمال همین بود، والله که غیر از این باشه.

    پاسخ: سلام صبای عزیز ، ممنون که نظرت رو بیان کردی ، امید که این دیدار برای همه ما مفید واقع بشه و چراغ های راهنما رو ببینیم .

  31. وقتی برای نگه داری چیزی یا کسی خیلی زحمت میکشی ولی با این همه سعی ، در آخر اونو از دست میدی ، دلت باید خیلی دریا باشه . دریا باید باشه که گردابی چنین بزرگ ، که از درون اینجوری میکشدت به اعماق ، بتونه در خودش جا بده و حقیقت باطنی یو ظاهریشو ثابت نگه داره . خداگونه شدن زیر و بم ها داره .

    خیر پیش .
    جویا .

    پاسخ: تمثیل قشنگی بود جویای عزیز ، و بعد این همه هزینه باز هم هزینه های اون خانواده رو تامین کنی خیلی خیلی دل می خواد ،
    خدا ایشاالله همه مارو کمک کنه .

دیدگاه خود را بیان کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

قبل از ارسال دیدگاه معادله زیر را پاسخ دهید. *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.