صفحه اصلی تعالیم معنوی قانون عدم مداخله و سکوت
قانون عدم مداخله و سکوت

قانون عدم مداخله و سکوت

0
103

حتی اساتید خواب  هم  بدون اجازه  مشخص شما  وارد ماجرای شخصی تان نمیشوند زیرا سطح  آگاهی شما مانند خانه  شما است  و  ورود به منزل تان بدون اجازه  نقض یکی از قوانین معنوی است  . قانون معنوی این را ممنوع  کرده است، چرا که  یک موجود  معنوی نمی تواند  فضای دیگران را   بیاشوبد ، هرکسی که هر نوع  تغییر یا  تاثیری  در ذهن دیگران  بگذارد  حتی دعا ،یکی ازقوانین آگاهی معنوی را،برآشفته است،به بیان  دیگرهرگاه  فردی را در مشکلات و درد سر می بینیم احساس  همدردی  داریم ولی این را همه میدانیم  که  این مشکلات  ناشی ازتلاش های خود او در مسیر هستند.

عدم مداخله و سکوت

ما آزادی  تجربه  این مشکلات را به او میدهیم اگر او در خواست  یاری و همدردی کند ، حال به طریقی اجازه  داریم  به  او کمک  کنیم ولی  مسلمآ  نباید در مشکلات  شخصی  کسی مداخله کرده  و آنهارا با گفتن اینکه “من  برای درمان او دعا میکنم” به دوش خود بکشیم ، ما  قانون روح را می  آموزیم . گرفتاری هایی که  ما  داریم نتیجه اعمال خودمان هستند و ناشی از بی توجهی  نسبت به قوانین  معنوی اند،چه ما  آگاه  باشیم  یا  نباشیم،این قوانین عمل میکنند ، به بیان ساده تر: وقتی کسانی را که دچار انواع سختی ها و مشکلات هستند می بینیم می توانیم محبت نشان دهیم.

ولی این راهم میدانیم که در نقطه ای در مسیر زندگی  خود این افراد بوده اند که با کارها  و تلاش هایشان این مشکلات  وسختی ها را بسوی خود کشانده اند،ما به آنها اجازه می دهیم تا در آزادی کامل این مشکلات  را داشته باشند،اگر زمانی از ما درخواست کمک و یا همدردی کردند میتوانیم  چنین کنیم، ولی هیچ وقت درمشکلات دیگران دخالت نمی کنیم وآن مشکلات را به گردن نمی گیریم و نمی گوییم که مثلاً من پول درمان بیماری ات را  می دهم .

ما به قوانین روح الهی واقفیم هرکسی که قوانین معنوی را نقض کند،حتی اگر در جهالت  باش د باید  بهای آنرا بپردازد .

این  بالاترین  تمام قوانین است . با دیگران همان گونه رفتارکن که میخواهی باخودت رفتار کنند بدین معنی که اگر من نمی خواهم آدمها بدون اجازه در زندگی ام مداخله کنند باید نسبت به دیگران این قانون را  رعایت کنم، یعنی اگر دوست نداری کسی در زندگی ات فضولی کند، پس تو هم باید چنین حق و امتیازی را  برای دیگران قائل شوی.

 

قانون عدم دخالت مسئولیت روح در زمینه عدم دخالت در امور روح های دیگر و قائل شدن آزادی  برای آنان است، دخالت کردن معمولا نشان دهنده فقدان عشق است و نشانه های دخالت اغلب عبارتند از:  بی صبری و پند دادن ناخواسته به دیگران ، افراد خیرخواه که اغلب هم بی صبر هستند گاهی  قانون عدم دخالت را فراموش می کنند ،یک وجود معنوی هرگز نباید به حریم شخصی دیگران تجاوز کند، حتی اگر برای امرار معاش خود باشد ، ما هرگز این حق را نداریم که دانش و عقاید خود را به دیگران  تحمیل کنیم، دیگران نیز چنین حقی در مورد ما ندارند. این بخشی از آزادی روح است…

 

اصلاّ چرا یک ایده، باید سعی کند دیگران را تحت فشار قرار دهد آن هم خیلی ساده به این دلیل که احساس میکند چنین حقی دارد؟  این،یعنی زیر پا گذاشتن قوانین معنوی، ما حق نداریم خواسته خود را بدیگران تحمیل کنیم و اسمش را خواست خدا بگذاریم،یکی ازقوانین جهان معنوی این است که نمی توانید آزادی دیگران را، بگیرید و بعد هم انتظار آزادی برای خودتان داشته باشید ، بعضی شاید این را انگیزه ای خود خواهانه بنامند، اینکه شما به دیگران آزادی  بدهید تا خودتان بتوانید از آزادی برخوردار باشید.خوب ، بله همین طوراست . زیرا ، قوانین معنوی ، خیلی دقیق است . این قوانین  معنوی براساس قانون عشق استوارند ، یکی از برکات این دنیا ، و یا شاید بلاهای آن، این است که روح می تواند هر آنچه را می خواهد  انجام دهد . او دارای اراده آزاد است.

قانون سکوت
این قانون به معنی سکوت در مورد  هر آنچه میباشدکه ما بین استاد درون (خدای درون)  و فرد می گذرد ولی آدم ها معمولآبه این قوانین بی توجهی میکنند ، خصوصآ اگر این آزمونها مربوط به خودشان  باشد ،  ما باید برای تحولات معنوی خودمان تلاش کنیم ، در طی مسیر ، تشویق کنندگانی برای هل هله وتشویق ما وجود نخواهند داشت .به سختی ممکن است هنگام تبعیت از قانون سکوت کسی از تجربیات نور و صوت ما با خبر باشد(درآینده پست دیگری درباره نوروصوت خواهیم داشت) قانون سکوت بسیار خوب است  .
بهتر است مشکلات خود را بر آستین های خود آویزان نکنیم تا همه شاهد آن باشند و در موردش بحث کنند  .اساتید میگویند: سخن چینی را فراموش کنید زیرا عملی وارسته و معنوی نیست  . هرگاه شخصی میخواهد در مورد تجربیات شما  بداند، شما نباید وارد  بحث و توضیح  مفصلی شوید، شما میتوانید ا ز قانون سکوت تبعیت کنید و به سادگی بگویید: اینکه من دارای چه تجربیاتی هستم، اهمیتی ندارد آنچه خودت تجربه می کنی مهم هستند، پرحرفی و یا پشت سردیگران حرف زدن، کارشریفی نیست ، کار معنوی ای نیست.  این ، یعنی اینکه تمام این مفاهیم و امور ذهنی، هیچ معنایی برای ما ندارند، سکوت ، یکی از قوانینی است که در معنویات با آن آشنا هستیم .معنای آن خیلی ساده این است : اگر حقیقتی هست که از نظر معنوی ، خیلی خیلی برایت مهم است ، آن را نزد خودت حفظ کن این به معنای صحبت نکردن با دیگران و یا کمک نکردن به آنها نیست ولی اگر مطلبی خاص به شما داده شده  درسی معنوی که برای آموختن  نکته ای ازحقیقت برسر راه تان آمده، به محض اینکه متوجه اش شدید، چیزی در موردش به کسی نگوئید ،  بگذارید روح الهی خودش همه چیز را برایتان فراهم کند.
زیرا دراین صورت،نکته آن درس را خواهید گرفت . ولی اگرچنین نکنید آن را هدر می دهید. آن درس، دود می شود و به هوا می رود.

اگر تلاش کنید تجربه خود را در قالب کلمات در آورید، این  میتواند برای افرادی که حرفتان را باور ندارند و اطراف تان هستند مشکلاتی را ایجاد کند . آنها بخاطر تردید شان، هر کاری از دستشان برآید را انجام می دهند تا آن تجربه را برایتان نابود کنند،. بیش از این نمی توانیم روی قانون سکوت تأکید کنیم . فقط اینکه ، این قانون غالباً تنها عامل تعیین،کننده در این مورد است که چه کسی از نظر معنوی رشد و پیشرفت می کند، شاید بتوان گفت که دشوارترین آزمون، قانون سکوت است ، قانون سکوت ، اصلی معنوی است که مرز بسیار باریک و ظریفی را ایجاد می کند.  اگر تجربه ای دارید که به دیگران در درک تجربه شان کمک میکند، می توانید تجربه خود را به روشی مناسب برای آنها تعریف کنید . در ضمن ، از این مسأله اطمینان حاصل کنید که تعریف کردن تجربه تان ، واقعاً به آن افراد یا فرد ، کمک میکند ما گاهی دوست داریم جلوی دیگران به پیشرفت معنوی خیالی خود ببالیم .خودتان وقتی زیادی بگویید می توانید متوجه مسأله شوید.

 در این مواقع، معده تان منقبض می شود و احساس ناراحتی می کنید ، برای بعضی ها کلی طول می کشد تا به علائم بدن خود در برابر تأثیر کلماتشان بر دیگران واقف شوند . ولی می توانید آن را یاد بگیرید .هنگامی که به دیگران گوش می کنیم  اگر آنها را با حکمت عظیم شان بمباران نکنیم ، آموختن قانون سکوت   خیلی آسان تر می شود.

 

دم مزن تا بشنوی از دم ز نان *  آنچ نامد در زبان و در بیان
دم مزن تا بشنوی زان آفتاب   *  آنچ نامد درکتاب و در خطاب
دم مزن تا دم زند بهر تو روح * آشنا بگذار در کشتی نوح….
دفتر سوم مثنوی معنوی…بخش ۴

هم چنین سالک در وضعیت رویا انواع و اقسام دلایل آگاهانه و غیرآگاهانه را در مورد پیروی از قانون سکوت و صحبت نکردن از ارتباطش با استاد  درون دریافت میکند ، بعنوان یک قاعده تجربی ، هر گاه سرعت زندگی درونی اش چنان بالا باشد که او نتواند تعادل ا ش را در زندگی بیرونی حفظ کند، میتواند سرعت تجربیات معنوی اش را با در میان گذاشتن آنها با کسی که با او هم عقیده و نزدیک است، کاهش دهد.  وقتی خداوند پیام خود را در گوش مان نجوا میکند، باید این تجربه مربوط به جهان های درون را نزد خود نگه داریم وگرنه از ما گرفته می شود .دلیل قانون سکوت همین است: که اجازه دهیم بذر حقیقت در درون مان گل بدهد و به دنیا اجازه ندهیم تا آن را قبل از اینکه شکوفه هایش باز شود، ازما بدزدد ، بنابراین به یاد داشته باشید که اگر میخواهید همراه با این اساتید گام بردارید، حفظ قانون سکوت در زندگی درونی تان الزامی است.

 

سوال : پس اگر  در معنویات پیشرفت نمیکنم آیا ربطی به قانون سکوت دارد؟
جواب: عموماً این مسأله دو دلیل دارد:
۱-    مثلاً قانون سکوت زیر پا گذاشته  میشود

۲-    زندگی معنوی شخص وارد یکی از مراحل استراحت خود شده است .


توضیح بیشتر اینکه این انسان ذاتآ چون از حقیقت گریزان هست بنابراین اگر استاد درون بلافاصله بعضی اسرار معنوی را برای فرد فاش کند شاید  طرف  پس  بکشد  بنابراین شخص مزبور بایستی زمانی را برای استراحت سپری کند تا آگاهی او به حدی برسدکه بتواند آن  را جذب کند و علاوه بر آن  ما انسانها  نمیتوانیم به یک باره  حجم بیشتری از اطلاعات معنویات را  جذب کنیم خصوصآ آنهاییکه بار اولشان هست که با معنویات ناب آشنا میشوند.

 و در تناسخات گذشته شان  هیچ  نشانه ای از وارد شدن  فرد  به حیطه معنویات وجود ندارد این است که استاد  درون برحسب مقتظی نقاط استراحتی را برای فرد در نظر میگیرد…

 

بر لبش قفلست و در دل رازها   لب خموش و دل پر از آوازها
عارفان که جام حق نوشیده اند  رازها دانسته و پوشیده اند
هر کرا اسرار کار آموختند  مهر کردند و دهانش دوختند
دفتر پنجم مثنوی معنوی …بخش ۸

 امید وارم این پست نیز برایتان مفید باشد . رضا

 

برچسب‌ها:
شهاب دلفان آذری 7 سال است که چشمانم با نگاه دیگری به دنیا باز شده است. شاید بتوان گفت 7 ساله ام. زندگی توامی از عشق و شوق تسلیم بودن در برابر خدایی است که آفریننده ی عشق است. رفته رفته تعالیم و مفاهیم بالاتری را کسب میکنیم. در یادگیری مطالب کوتاهی نکن. زمان همیشگی نیست. یک روز وقت رفتن من و تو نیز می آید. آن زمان سرنوشت ساز است. بگذار رو سفید باشیم. دنیا از آن چیزی که در ظاهر می بینی بسیار عمیق تر، با ارزشتر و معنوی تر است. تنها کافیست که بخواهی خدایت را بشناسی. اگر شاگرد حاضر باشد. استاد نیز حاضر میشود.

دیدگاه(۱۰۳)

  1. باسلام،
    درمطلب بالا،آمده گرفتاریهای ما نتیجه اعمال ما در گذشته میباشد پس کودکی که گذشته ای ندارد و دچار گرفتاری میشود یا اعضای خانواده که درگیر مشکلات یکدیگر میشوند چگونه قابل توجیه هست

    1. سلام به شما بهار عزیز.
      سوال شما شاید از ذهن بشر و فهم بشر بالاتر باشه. اما من به شخصه نظر خودم رو میگم.
      شخصی کور به دنیا میاد.
      این موضوع در دو حالت مورد بررسی قرار داده میشه. بودا ها و برخی عرفان های غربی و شرقی بر این باور هستند که این شخص در زندگی گذشته انسان گناه کاری بوده و اکنون در این زندگی کور به دنیا اومده تا بتونه کارمای به جا مانده از زندگی قبلی رو پاک کنه.
      اما در اسلام بر این باور هستند که این افراد انسان های آگاه کننده هستند و جایگاهشون در پش گاه خداوند بسیار عظیم هست و شاید در این دنیا در ده ها سال سختی بکشن اما بعد از مرگ بهترین جایگاه ها برای این ها وجود داره.
      شما هم میتونید نظر خودتون رو برای ما بگید.

  2. سلام خسته نباشید
    قسمتای اول پستتون رو زیاد متوجه نشدم…. یعنی وقتی کسی رو تو سختی میبینیم کمکش نکنیم؟یا حتی دعا نکنیم چون من خیلیارو که حتی نمیشناسم و فقط یبار میبینمشون دعا میکنمم…. در ضمن اگه کمک کردن به دیگران قریبه که درخواست کمک نکردن پس چرا علی ع به همه کمک میکرد؟….و یک موضوع دیگه هم هست که میخام بگم و ازتون کمک بخام… من ۱۹ سالمه و تا بحال ۲ یا ۳ بار تو راه معنویت و سلوک و… قدم برداشتم بطوریکه سعی میکردم نمازامو با حضور قلب بخونم و هر کاری میکنم برا خدا باشه و خیلی هم شاداب بودم و وقتی تو این راه ها قرار میگیرم درونم پر از شوق و عشق میشه ولی همیشه شکست خوردم… شاید بخاطر اینکه انتظار خواب های معنوی داشتم هر بار هم از دو جا نیش خوردم یکی خشمم و یکی شهوتم…. اگه ممکنه راهنمایی کاملی بکنین چون پست های شما منسجم نیست و نمیشه له صورت متوالی و مرحله به مرحله طی کرد….. اگه میشه کتابی معرفی کنین که کاملا راهنمایی کنه یا اگه راهی که بدونین کارساز باشه معرفی کنین.
    خیلی ممنون از زحماتی که میکشین

    1. سلام به شما م هدی عزیز.
      به نکاتی که بهت میگم توجه کن.
      ابتدا همه ی نظرات این پست رو بخون ، البته اگر واقعا سالک هستی.
      سپس اینکه شخصی مثل حضرت علی، دقیقا میدونه باید به چه کسی کمک کنه و از چه کسی ساده رد بشه.
      اما ما این بینش رو نداریم.
      و البته میتونیم به همه کمک کنیم، اما کارمای این کار رو هم باید پس بدیم. چون بار امتحان دادن اون شخص به گردن ما میفته.
      در مورد اینکه میگی من بارها به مسیر معنوی اومدم و موفق نشدم. شخصی که در مسیر معنوی باشه خارج شدن براش مفهومی نداره.

      1. ا‌گه خارج شدن مفهومی نداشت چیزی بنام توبه هم وجود نداشت

  3. تو خواب دیدم نحوه ی ملاقاتم با این استاد به این صورت هست
    که ایشون بنده رو از زمان میکشن بیرون . ما با هم ملاقات میکنیم وحین ملاقاتمون کسی مار و نمی بینه . بعد دوباره برمیگردم به همون لحظه ای که توش بودم . ولی مساله اینه که
    زمان ملاقات به خودم بستگی داره یعنی وقتی خودم واقعا مشتاق باشم و آمادگی هم داشته باشم این ملاقات صورت میگیره.

    1. نیازی نیست این تجربیات رو در اینجا بیان کنید سلام عزیز.
      چون باعث انحراف در افکار عزیزان دیگر میشن.
      چیزی که شما میگید برای خیلی ها غیر قابل باوره. و باعث ایجاد انحراف مسیر دیگران میشه.
      لطفا اگر اینطور صحبت ها رو دارید، در ایمیل با من در میان بگذارید.

      d_lands@yahoo.com

  4. و سوال مهمی ازتون دارم :
    دو هفته پیش در سه شب متوالی سه خواب دیدم :
    شب اول : مردی وارد زندگیم شده ولی مشخص نیست کیه و دیگه وقتی میخوام بااستادم ( ایشون از اولیا خدا هستند ) تماس تلفنی بگیرم گوشیم قفل رو باز نمیکنه .
    شب دوم : مردی که خدا برای ازدواج با من انتخاب کرده رو بهم
    نشون دادن .( روز بعد از این خواب موبایلم گم شد و اگه بخوام با خط دیگه ای هم تماس بگیرم یا گوشی هنگ میکنه یا استاد جواب نمیده البته ایشون تو خواب هام هستن )
    شب سوم: ویژگی های اون مرد رو بهم نشون دادن .
    شب های بعد که تغییراتی در افکارم ایجاد کردم و با خدا هم صحبت کردم و از او یک استاد خواستم ( این توصیه همان ولی خدا بود) بهم خبر از یک استاد دادند .

    1. میشه گفت استاد شما عوض میشه سلام عزیز.
      باید منتظر باشید تا استاد از راه برسه، شاید هم الان رسیده. !!!

  5. و سوال مهمی ازتون دارم :
    دو هفته پیش در سه شب متوالی سه خواب دیدم :
    شب اول : مردی وارد زندگیم شده ولی مشخص نیست کیه و دیگه وقتی میخوام بااستادم ( ایشون از اولیا خدا هستند ) تماس تلفنی بگیرم گوشیم قفل رو باز نمیکنه .
    شب دوم : مردی که خدا برای ازدواج با من انتخاب کرده رو بهم نشون دادن .( روز بعد از این خواب موبایلم گم شد و اگه بخوام با خط دیگه ای هم تماس بگیرم یا گوشی هنگ میکنه یا استاد جواب نمیده)
    شب سوم: ویژگی های اون مرد رو بهم نشون دادن .

    1. در این خواب، از نظر من.
      سلام عزیز.
      شما مشخصات شوهر آیندت رو به یاد داشته باش.
      و در مورد شوهر آیندت نباید با استادی که الان داری مشورت کنی، یعنی شوهر شما برای شما نشون شده.
      دیگه لازم نیست که برید و از استادتون صلاح مشورت بگیرید.
      چون اساتید درونی این شخص رو برای شما در نظر گرفتن.
      مقام استاد درون از مقام استاد بیرونی، بسیار بالاتر هست.
      نیازی هم نیست این خواب رو به استادتون بگید. شاید به مزاجش خوش نیاد. خواستین هم بگین. البته اگر واقعا استاده.

  6. سلام
    متاسفانه بنده قانون عدم مداخله را از روی ناآگاهی رعایت نکردم وظاهرا دارم برگشت دعای نابجام رو می خورم.
    تو فامیلمون دختری بود که خانواده اش از نظر مالی اوضاع خوبی نداشتند و خواستگاری هم اگه براش میومد وضع مالی خوبی نداشت .
    خانواده دختره بهش می گفتن با همینا ازدواج کن ولی دختره به راحتی راضی نمیشد ( یعنی اگه اوضاع ادامه پیدا میکرد دیگه راضی به همون ازدواج ها میشد )
    ولی من براش دعا کردم و خواستگاری براش اومد که از همه لحاظ همه چی تمام بود و نه خودش که کل فامیل هم تعجب کردن .
    دیشب پریشب خواب دیدم داره ظرف میشوره رفتم بهش گفتم آخه انصاف تو ظرف بشوری من بشینم؟ رفتم به جای اون ظرف بشورم . دیدم اونم گفت : دقیقا . یعنی به این وضع راضی بود ( ناگفته نماند که ما از نظر سطح خانوادگی و مالی اوضاع خوبی داریم )
    امروز فهمیدم که عجب بلایی برای خودم خریدم .
    خب حالا به نظر شما چی کا باید کرد؟ آیا توسل به استاد سلوک این بلا رو ازم دفع میکنه؟

    1. سلام عزیز.
      شما در این مورد اشتباهی رو مرتکب نشدی.
      خیالت راحت باشه.
      خودت رو رهم سرزنش نکن.
      البته اگر پیش دعا نویس براش دعا نوشته باشی بله، اینطوری برای شما کارما خواهد داشت. اما در موردی که بیان کردید جای نگرانی نیست. کار خوبی هم کردید که دعا کردید.

  7. یااینکه آیا غذا دادن به گربه های خیابونی کاربدیه؟؟من نون میریزم تو بالکن خومه،پرنده ها،گنجشک ها میان میخورن…ولی درخواست غذا ازم نکردن،من که زبون اونا رو بلد نیستم.پس نباید نون بریزم براشون چون مداخله اس؟؟یا اگه کسی وضع مالی بدی داره ولی از کفشای من خوشش اومده ولی خجالت میکشه بیان کنه،من اینو میفهمم،ازنگاهش معلومه،اگه کفشامو بدم بهش گناهه؟فقط به این دلیل که درخواست نکرده؟؟؟خیلی وقتا آدما درخواست هاشون رو بهزبون نمیارن،خودم میفهمم…یعنی نباید کمکشون کنم؟؟فقط نگاهشون کنم؟بی تفاوت بشینم نگاه کنم چه جوری تو بدبختی هاشون دست و پا میزنن و کمکی نکنم؟؟بعدش چه طوری میتونم به خودم بگم انسان؟؟انسان ها مگه خلیفه خدا بر روی زمین نیستن؟؟چه جور خلیفه ای میشینه نگاه میکنه به آدما ولی کمک نمیکنه؟؟خدامهربونه گاهی ما رو واسطه میکنه…آیا باید این حس عالی رو که الان من شدم واسطه خدا برای کمک به فردی که بهم نیاز داره ولی با زبونش بیان نکرده رو از خودم دریغ کنم؟؟میشه لطفا موضوع رو برام شفاف کنین بفهمم؟؟ممنونم.

    1. قانون جنگل ، مربوط به جنگل هست،
      قانون شهر، مربوط به شهر.
      ما در قانون زندگی شهری، باید کمک کردن به یکدگیر رو تمرین کنیم. یاد بگیریم و ادامه بدیم. اما فقط کمک کردن به افرادی که درخواست کمک میکنند.
      دلسوزی همیشه خوب نیست، همیشه باید با بینش باز به قضیه نگاه کرد، به امروز شخص نگاه نکنی.
      در شهر گداهای بسیاری هستن، درخواست کمک هم میکنن، اگر بهشون پول بدیم، گدا پروری میکنیم.
      اما همسایه ای داریم که تو فقر زندگی میکنه و دم نمیزنه تا عابروش حفظ باشه. کمک به این همسایه از نماز شب هم واجب تره.

      فقط کافیه کمی فکر کنیم، جواب همه ی سوالات پیدا خواهند شد.
      در مورد گنجشگان هم، ادم اگر نون خشک و برنجی که ته بشقابش میمونه و یا استخوان هایی که از غذا باقی میمونه رو به گربه ها و پرندگان بده، کار پسندیده ای هست.

  8. با توجه به چیزی که نوشتین،آیا نگه داشتن حیوون خونگی دخالت تو کار طبیعته؟؟من یه لاکپشت داشتم که فوت کرد.آیاگناه کردم که قبل ازمرگش تو آکواریوم ازش نگهداری میکردم؟؟خب اگه من مثلا یه.ماهی از ماهی فروشی نخرم و اونو نگه ندارم،خب کس دیگه ای اونو میخره.به هرحال که از طبیعت جداشده و اومده تو مغازه زندگی کنه به جای دریا.آیا این کارگناهه؟؟ممنونم.

    1. این موضوعی نیست که بشه در موردش به طور قطعی پاسخ داد.
      من صحبت در مورد این موضوع رو به دوستان واگذار میکنم. ایا نگه داشتن یک ماهی در اکواریوم از نظر شما کار درستی هست ؟

  9. البته آقا شهاب استاد عزیز حرف من از روی شوخی بود و میدونم این حرفتون برای دو سال پیش بوده

  10. سلام من پست و تمام نظرها رو مطالعه کردم با اجازه دوستان عزیز خواستم با دید خودم یه جمع بندی کنم :
    ۱-به نظر من ما میتونیم به اشخاصی که مشکل دارن پیشنهاد همراهی بدیم اگه اونا پذیرفتن کمکشون میکنیم در غیر اینصورت به حال خودش میزاریم ولی اینکه رهاشون کنیم درست نیست شاید اونا فکر میکنن اگر از ما درخواست کمک کنند کمکشون نمیکنیم یا که خجالت میکشن
    ۲- قبل از کمک کردن به شخصی درباره اش تحقیق کنیم و وقتی مطمئن شدیم نیاز به کمک داره کمکش کنیم و این کمکون میتونه اجاره موقتی یک خونه تا اوضاعش رو درست کنه یا شغلی براش تهیه کنیم
    ۳-یک گدا زمانی گدا میشه که عزت نفسش رو ازدست میده عزت نفس خیلی خوبه که بهش جذبه هم میگن انسانی که عزیزه و عزت نفس داره دیگران جرات ندارند که به حقوقش تجاوز کنند و به اون توهین کنند البته باید عزت نفس رو جدا از غرور بدونیم چون عزت نفس در مقابل ظلم و ستم اوین موارد هست و انسان عزیز در مقابل مردم و حق خاضع و فروتنه و غرور یعنی پیرو چیزایی که نفست میخواد هر چند اگر ایستادگی در برابر حق باشه
    ۴-میخواستم بگم که یه پرنده یا انسانی یا هرچیزی جلوی ما قرار گرفت که نیاز به کمک دارن اگه قرار گرفتنشون غیر منتظره باشه باید بهشون کمک کنیم
    مثلا : تو محیط باز یک اداره پرنده ای ببینیم که نیاز به کمک داره باید کمکش کنیم چون قرار داشتنش تو اون مکان یکم غیر عادیه
    و این قضیه تو یه جنگل کاملا متفاوته
    ۵- امامان عزیز و پیامبران گرامی چون به اون درجه از معرفت رسیده بودن میتونستند درست یا نادرست، نیازمند و غیر نیازمند رو تشخیص بدن که متاسفانه ما عاجزیم
    ۶- این رو هم بگم میشه جاهایی که سکوت برامون مشکله میتونیم در کمال آرامش از حرفایی استفاده کنیم که از صد تا فحش و کتک هم بدتره ولی حقیقت تلخ رو برای طرف مقابل بیان میکنه البته بآید بگم اول باید سکوت رو امتحان کنیم اگه نتیجه نداشت ای راهرو بریم
    فعلا که حرف دیگه ای ندارم و کلی دلیل داشتم که فقط اینا یادم موند
    امیدوارم که نظرم درست بوده باشه [لبخند]
    راستی آقا شهاب یعنی الآن شما در مقابل همسرتون هم عصبانی میشید ولی اینو بدونید جذبه با عصبانیت فرق داره

    1. با سلام
      زهرا جان نظر شما محترمه ولی این جمع بندی یی نیست که منظور ِ نظر ِ ما از بحثهای بیشتر ِ این سایت بوده .
      ۱- این بستگی به نوع ِ نگرش ِ فرد داره که کمک کردن رو به کسی پیشنهاد کنه یا اجازه بده هر کسی که خودش میخواد به سمتش بیاد تا کمک بگیره . پس نظری قطعی وجود نداره چرا که هیچ دو نفری شبیه به هم نیستند و هیچ دو واقعه ای در دنیا شبیه به هم اتفاق نمیافتد .
      ۲- تحقیق کردن برای کمک به کسی از نظر ِ منِ نوعی معنا نداره . حضرت علی به هر کسی که تمنایی از او داشت به یک چشم نگاه میکرد بدون ِ هیچگونه تحقیقی . ما مختاریم که به شخصی کمک کنیم یا نکنیم ولی اجازه نداریم شخصیت و وضعیت ِ کسی را زیر ِ ذره بین ببریم که به او کمکی برسانیم . باور ِ من اینست که تحقیق کردن فقط زمانی مهم و لازم میشود که شما از طرف ِ جمعی میخواهید به شخصی مستمند کمک برسانید و در قبال ِ سهمی که دیگران با اعتماد به شسما برای منظوری خاص داده اند مسئول باشید ، در آن صورت وظیفه دارید که حقی را ناحق نکنید و در موارد ِ نابه جایی هزینه ای انجام ندهید .
      ۳- اصلا منظورتون رو متوجه نشدم تا اگر مطلب ِ عنوان شده لازم به اصلاح داشت اصلاحی خدمتتون عنوان بشه .
      ۴- این نظر شخصی ِ شماست و در هر موقعیتی و هر زمانی برای ِ هر فردی بسته به آموخته هاش و شرایطش ، تصمیم گیری فرق میکنه .
      ۵ – ما عاجز نیستیم ، هر شخصی که نیروهای درونیش رو تقویت کنه و به قدرت ِ الهی یی که در فطرتش هست متصل بشه میتونه با نیروهای ِ شهودیش درست و غلط رو استنباط کنه .
      ۶- ما قصد نداریم در ماجرایی ، با کوبیدن ِ کسی خودمون رو اثبات کنیم که اگر این بود همون فحش به طرف میدادیم راحت تر بود چرا اینقدر به خودمون فشار بیاریم و سکوت کنیم که از غم باد بترکیم به این امید که با سکوت ِ ما ، طرف از صد تا فحش باید بیشتر تخقیر شده باشه ! این که فقط اثبات کننده ی اینه که نَفس ِ ما یا ذهنیت ِ ما ، مغلوبمون کرده و هیچ رشد ِ روحی یی نکردیم که !
      امیدوارم که از این به بعد مطالب رو با دقت بیشتری مطالعه کنید و از جان ِ کلام نتایج ِ بهتری عایدتون بشه .
      خیر پیش
      جویا

  11. پس یعنی ما نباید صدقه هم بدیم چون نوعی کمکه به کسی که درخواستی نکرده از شخص ما,
    یا اینکه پیامبرا و خدا چقدر تاکید کردن که چجور شب میخوابید وقتی میدونید همسایتون گرسنه است,
    قانون مداخله یک طرف این حرفها و سفارشات امامان و خدا هم هم یک طرف
    که من خودم دومین راه رو انتخاب میکنم و کمکم رو دریغ نمیکنم,شاید هم ذهن و درک من از این قضیه کامل نیست و بعدها عقیدم عوض بشه اما در حال خاضر الگوم قرآن و پیامبران و اماماست,
    ولی قانون سکوت رو به شدت قبول دارم,اینم قبلا قبول نداشتم اما با تجربه هایی که پیش اومد بهم ثابت شد,نه فقط توی خواب و رویا,حتی تو بیداری مثلا وقتی از پول زیادی که بهت رسیده یا خونه یا زیبایی و سلامت یا هرچیز دیگه چیزای مادی پیش کسی تعریف میکنی از دستت میره که ما بهش میگیم چشم زدن.
    حتی پیش اومده که پیش خودتونم بگید اینا رو و از دست بدیشون یا اتفاقی بیفته,مثلا بگید چقد پوستم خوب شده دیگه جوش نمیزنم میبینید که جوش میزنید(خانوما میدونن چی میگم) یا از خونه و وسایلتون یا سلامتیتون تعریف میکنید با وجود اینکه میگید خدایا شکرت اما باز یه اتفاقی میفته و ضرر میکنید,پس بهترین راه سکوت ذهنه

    1. با سلامی مجدد
      شما تفاوت ِ بین ” سکوت” و “به هم ریختن ِ نظم ِ طبیعت ” ، “کمک ” و ” دخالت در امور ِ دیگری ” ، و حتی نحوه ی جذب از طریق ِ قانون ِ جذب ِ افکار ِ بد و نوعا کج اندیشی را نیز که میتوان با محافظ گرفتن و دل به محافظت ِ نور بستن ، رفع کرد را با هم اشتباه گرفته اید ، همینطور اختیار کردن ِ ” سکوتی زجرآور ” را با ” ترسِ از چشم زخم خوردن ” ، در هم آمیخته و گره های کوری را در ذهنتان به هم بافته اید .
      پیشنهاد ، مطالعه ی بقیه ی پستهاست تا شما را به بینشی جدید تر برساند ، اگر تصمیم بگیرید که بر روی بینش ِ جدید باز باشید .
      خیر پیش و در پناه حق
      جویا

  12. سلام
    من زیاد موافق نیستم با این بینش البته عقاید هرکسی قابل احترامه.
    اما اگه بنا بر درخواست کمک بقیه از ما باشه که با یک نگاه به اماما و قرآن میبینیم خلاف اینه. حضرت علی شبانه میرفت به خونه فقرا و واسشون غذا میبرد درصورتی که اونا ازش درخواست نکردن.یا لابلای حکایتهای شیخ رجبعلی خیاط چقدر درمورد کمک به دیگران میخونیم بدون اینکه ازمون بخوان،اینکه کسی نابینایی رو سوار کرده و با اینکه تا سر خیابون میخواسته بره راننده به خونه رسونده بودش و شیخ این رو به راننده گفت که کار خوبی کرده و دعای اون فرد بهش رسیده یا خود شیخ وقتی میفهمه خانواده ای که اتاق بهشون کرایه داده بود صاحب بچه شدند و مشکلات مالی دارن اجارشون رو کمتر کرد بدون اینکه ازش بخوان،همه اینا مثالایی هستن از کمک بدون درخواست،چون به نظرم همونجور که قطره باران گفت شاید خدا اونا رو توی راه ما گذاشته که امتحانمون کنه.

    1. با سلام
      دوست عزیز اگر پستهای بیشتری را مطالعه کرده بودید متوجه میشدید منظور این است که هر شخص با توجه به بینش و رشد ِ روحی ِ خود ، در مسیری قرار میگیرد که باید ها و نبایدها برایش در مقاطع ِ مختلف ِ زندگی با توجه به نیروهای شهودیش تغییر میکند ؛ همانگونه که هیچگاه نمیتوان برای تمامی ِ بیماران در هر قسمت از دوره ی بیماری و درمان یک نسخه و یک میزان از دارو را تجویز کرد ، برای تمامی افراد ِ خدا جو و خود شناس نیز نمیتوان یک دستور ِ همیشگی در برابر کمک کردن یا سکوت کردن و … را در مواقع و مراحل ِ مختلف ِ تصمیم گیری ها پیشنهاد نمود .
      گواینکه ائمه از مخلصین ِ درگاه ِ حق به حساب میامدند و بر نیروهای شهودی و معنوی یشان بینشی بیش از مردم متعارف ِ زمان ِ خویش داشتند اما در همین برهه از زندگی ِ کنونی و معاصر نیز ، کمک کردن به مستحقانی که گدا منشی ندارند و آبرودارند ، جزء لاینفک ِ زندگی عارفان است و این امر ، نه فقط شکستن ِ سکوت ِ فرد به حساب نمیاید که از راههای موثر در عمیق سازی ِ روشن بینی ایست . از طرفی ذیگر ،شما در کنار داستانهایی که به آنها اشاره فرمودید بر داستان ِ خضر ِ نبی و موسی نیز میتوانید ذهن ِ کنجکاوتان را معطوف کنید تا در آن غور کند و شما را از داشتن ِ چشم اندازهای دور و درست درک کردنها باز ندارد .
      خیر پیش و در پناه حق
      جویا

  13. سلام. خانوم جویا آقا رضا در دو پست قبل فکر کنم گفتن برای آموختن باید بیاموزی…سکوت کردن درست ..بمن بگویید چه موقع باید لب به سخن گشود
    راستی من تا الان پنج شیش تا سوال تو زهنم هست که دارم پستارو از اخر میخونم اگه جوابشو نیافتم در جای مناسب خواهم پرسید..ممنونمز

    1. با سلام
      زمانی با نیکویی و خیراندیشی ، سخن میگیم که ازمون سوالی بپرسن و راهنمایی یی بخوان . و یا موقعی برای خودمون به صدا درمیاییم که با نگفتن و سکوت کردنمون ، حق ِ طبیعی و مسلمی که جزو طبیعت ِ وجودیمونه ، و آزارمون میده ، به گوش ِ دیگران برسونیم .
      خیر پیش و در پناه حق
      جویا

  14. چشم خانم جویا من فقط مشتاق یادگیری پیشرفت راه درست زندگی شادی وهدایت به راهی که در اخر من خوشبخت باشم رستگار وخدا ازمن راضی باشد هستم من کتابها را یکی یکی از دو روز پیش مطالعه می کنم شانسی کتابی که مطالعه می کنم شما هم توصیعه کردین راستی دوستان دارم

    1. با سلام
      وقتی قدم در راه میگذاریم خودبه خود زمان و زمین و هر آنچه در بین ِ آنهاست به شکوفایی ِ خلاقیت و درکمان کمک میکنند تا یاد بگیریم عشق ورزیدن بدون ِ قید و شرط را . این باری ایست که ذره ذره به مقصد میرسد اما پس از مدتی حتی از نگریستن به اندوخته هایمان احساس شعف میکنیم . مستدام باشید .
      و خیر پیش
      جویا

  15. سلام علیکم
    خیلی ممنون خدا رو شکر فعلا سایت شما را مطالعه می کنم ومنتظر خانم جویا هستم ببینم چه توصیه ی دارند هنوز تمرین ها را شروع نکردم ولی خیلی امید وارم راستی تفسیر سوره ی قد چقدر قشنگ بود من یه سوال داشتم چطوری ۵۰۰۰۰ سال منتظر باشیم حساب کتاب کنند به حساب ما برسن خیلی زیاده این همه مدت سر پا هستیم ایا چیزی هم تو این مدت می خوریم یا نه چرا زود حساب کتاب نمی کنه خدا

    1. با سلام
      کبری جان ، پاسخ شما در همان قسمت ِ اول از طرحی نو دراندازیم درج شد .
      شما با این سوال که مطرح کردید ، ناباوری ِ خود رو به دنیای ِ ماورا توسط ِ دید ِ فیزیکی به طور کامل بیان فرمودید ! تا زمانی که به مسائل ِ ماورایی با وزنه ها و مقیاسهای زمینی و فیزیکی نگاه کنید ، باور ِ شما با همان مقیاسها عجین میشود و تحمل ِ دریافت ِ مقوله های ماوراء الطبیعه برایتان سخت ، غیر قابل باور و غیر قابل ِ هضم خواهد شد ! دیدتان را تغییر دهید ، خودبخود باورهای جدید شکل میگیرند ! مجبور نیستیم برای هر جوابی با بعدی منطقی به دنبال ِ راهکار بگردیم تنها کافیست از روی ِ خود و دیدمان ، پرده های شک و ناباوری به قدرت ِ نورانی ِ دنیای ِ درون و برون را برداریم و خود را بر روی دریافتهای معنوی ِ زیبا و مثبت باز بگذاریم ، به صورت خودکار آگاهی ِ الهی به سمتمان سرازیر میشود . فقط مقاومت را از ذهنتان بردارید و پذیرای معرفت ِ الهی از دریچه های نور گردید ، ذره ذره و به آهستگی باورهای صحیح شکل میگیرند و جایگزین ِ الگوهای پیشین میشوند .
      خیر پیش و در پناه حق
      جویا

  16. با سلام
    بیشترین حدیث در مورد کمک به خلق خدا است بدون درخواست کمک از طرف مقابل جا داره من خدا را شکر کنم هر چند جای شکرگذای پست دیگر است .وقتی چند بار ماشینم خراب شده یا مشکلات دیگری برام پیش امده انسان های دور برم به قانون عدم مداخله و.. معتقد نبوند باید چندین بار از این اون کمک می خواستم شاید یکی شرایطش و داشت حتی در کشور غریبه وقتی زبانشان را کم بلدی ومشکلی برام پیش امده سکوت نکردند من برم در خواست کنم انها به من گفتند می تونم کمکت کنم خدایا شکرت .درخواست کردن چه سخت هست.حالا جواب ها ی سوالهایی که سالها ذهنم را مشغول کرده
    یافتم خدایا چرا به خانم کنار خیابان افتاده کمک نمی کنند چرا به فلان کوک و…چرا بعضی این همه مدارک پزشکی به این واون نشان می دهند و درخواست کمک می کنن این ها در واقع خودشان وعزتشان را پایین می اورند چون ما قانون سکوت به معنی عدم مداخله اختراع کردیم معتقد به قانون سکوت یا …اینجوری چقدر راحت میشه زندگی کرد

    1. سلام به شما کبری خانم گل.
      حالتون خوبه ان شاالله ؟ همه چیز خوب پیش میره ؟
      خدایا شکرت از اینکه بینش های زیبایی رو دارین و اینگونه با نظرات زیباتون مارو خوشحال میکنین .
      همچنین برای اینکه بیشتر با این موضوع عدم مداخله و سکوت آشنا بشین ، نظرات دیگر دوستان رو هم مطالعه کنید . که بحث رو کامل و کامل تر کرده. منتظر حضور شما در دیگر نظرات هم هستم کبری عزیز

  17. سلام دوستان عزیزم
    من تا همین چند وقت پیش اکثر خوابامو برای دوستم تعریف میکردم چون همه چیزو به هم میگیم و خصوصیاتمون خیلی شبیه.
    دوست منم کسی هست که خوابای با تعبیر خیلی میبینه و حس ششمه فوق العاده ای داره و خودم هم از اینکه اون خواباشو برام تعریف میکرد و به خصوص بعد تعبیر شدنشونو میدیم خیلی کیف میکردم. اما بعد از یه مدت فهمیدم وقتی خوابای واضحمو براش تعریف میکنم ناراحت میشه و دلش میگیره.البته چیزی نمیگفت ولی معلوم بود.
    البته منم از روی غرور این کارو نمیکردم اما بازم باعث ناراحتیه دوستم میشدم و از اون موقع دیگه براش نگفتم.
    الانم خوابام خیلی ذهنی شده و نمیدونم به خاطر ناراحت کردن دوستم بوده یا حال خراب روحیم یا هر دو تاش .
    امیدوارم خدا منو ببخشه.
    به نظر من این مهمه که به احساسات طرف مقابلم توجه کنیم .یعنی اگه کسی باشه که با شنیدن این خواب ما خوشحال و پر انگیزه بشه میشه تعریف کرد ولی اونم نه هر چیزی رو.چون اون آدم هم در مسیر رشد خودشه مثل ما
    در کل با جویا جان موافقم .اینا هم تنبیه نیست فرصت بیشتر برای درک بیشتره

  18. خیلی ازتون ممنونم خانوم جویای عزیز.صحبت هاتون مثل همیشه برام انگیزه ایجاد کرد و به من امید داد.انرژی فوق العاده ای بعد از خوندن پیامتون در من ایجاد شده برای اینکه این مسیر رو آروم آروم شروع کنم.ولی باید یادم باشه که عجله نکنم.چون اگه سریع حرکت کنم انرژی ممکنه کم بیارم.ولی آروم آروم سعی می کنم اون مشکلاتو ترمیم کنم.یادم می میمونه هر روز واسه ای اف تی این مسائل وقت بذارم.به یاری خدا.و محبت شما دوستان ان شاءالله چیزهای خوب اتفاق خواهد افتاد.پیامتون رو بارها خوندم و بازهم می خوام بخونم و بهش عمل کنم.

  19. وقتی خداوند پیام خود را در گوش مان نجوا میکند، باید این تجربه مربوط به جهان های درون را نزد خود نگه داریم وگرنه از ما گرفته می شود

    بنده:آقا شهاب یعنی من نمی تونم این موارد را به شما بگم؟یا ازتون بخوام برام ترجمشون کنین؟

    بنابراین اگر استاد درون بلافاصله بعضی اسرار معنوی را برای فرد فاش کند شاید طرف پس بکشد

    بنده:دقیقا برای من هم همین اتفاق افتاده،بعد از تجربه ی اندکی، ناگهان اون کششی که منو به سمت اون تجربه ها می کشید قطع شد.مخصوصا بعد از اینکه خواب اون فرد مهم رو دیدم.قبل از دیدنش خیلی مشتاق به دیدنش بودم و همه کارهایی که تحت عنوان دستورات لازم برای دیدار بودو انجام دادم اما نمی دونم چرا بعد ازون دیدار دیگه انگیزه لازمو ندارم.یعنی باورم نمیشد که اون شخص به خوابم بیاد.حتی نمی دونم چرا اومد.
    مطلب دوم اینکه یکبار تصمیم بگیرید اصلآ تحت هیچ شرایطی عصبانی نشوید
    امتحان کنید درآن صورت تمام سوژه های عصبانی کننده بسویتان گسیل
    خواهند شد
    بنده:خیلی موافقم من چند مدتی هست که تصمیم گرفتم عصبانی نشم ولی از وقتی این تصمیمو گرفتم مورد هجوم افراد عصبانی کننده قرار گرفته ام.
    خیلی دوست دارم درباره نیرو های منفی که باعث می شن فردی که این تصمیمو گرفته عصبانی بشه چین و چجوری عمل می کنن.
    همچنین می خواستم راهکارهایی راجع به انتخاب عشق از میان عشق و قدرت را بیاموزم.
    من در حال حاضر تحت هجوم شرایطی هستم که قدرت ایستادگی من و صبر من و اعتماد بنفس منو دارن آزمایش می کنن.یعنی در هیچ دوره ای از زندگی انقدر پشت سر هم امتحان نداده بودم.هر لحظه حس می کنم که تمام توانایی ها و ضعف هام به چالش کشیده می شه.وقتی چیزیو بلد نیستم فوری باهاش روبرو می شم یا وقتی از چیزی فرار می کنم تو حالت های مختلف تجربه اش می کنم.نمی دونم چه چیزی می خواد بهم ثابت بشه و من جلوشو می گیرم که هی تکرار میشه.ولی فکر می کنم اشتباه من در درخواست زندگی آرام بدون دغدغه ولی در عین حال پر از نعمته.یعنی مثل کشتی که دور از امواج سهمگین در ساحل در حال زنگ زدنه.فکر می کنم نمی تونم بدون پوسیدگی زندگی آرامی داشته باشم و فقط در جریان ها و امواج سهمگینه که زنده می مونم.
    متن فوق العاده ای بود.سوال های بسیاری دارم ازتون
    یادم نرفته که گفتین یه مدت با پیدا کردن جواب سوالات درگیر نشو تا جواب ها خودشونو بهت نشون بدن.
    ولی باز هم دوست دارم نظر شما رو بشنوم.
    نمی تونم این کمک گرفتن ازتونو رها کنم شاید می ترسم به حال خود رها بشم…

    1. با سلام
      بنده ی عزیز ، کارها اسان شود ، اما به صبر !
      شهاب عزیز احتمالا جوابی برای پرسشهای شما خواهد داشت ولی لازم دیدم که در این بین ، من هم به شما پیشنهادی بدم و نظرتون رو به مسئله ای جلب کنم . دوست عزیز شما چندین خصلت رو که باید تقریبا تک به تک و با آرومی روی اونها کار کنید و رهاشون کنید ، روی هم تلنبار شده میبینید و از کوهی که ذهنتون درست کرده ترسان میشید، این کار ِ نفس و ذهنه ! و انگار کمی موفق هم بوده ! هنر اینه که هر کدوم از مشکلات رو در لحظه ی وقوع مثه یه ناظر نگاه کنین و بی قضاوت ازش رد شید تا از کنار شما به مرور رخت بربندن و دیگه به سراغتون نیان . نمیگم اولاش مثه آب خوردنه ولی امکان پذیره و بعدها براتون یه روتین میشه . در این لحظات فقط به عنوان یک ناظر افکار ِ فعال شده ی ذهنی تون رو ببینید ، برای تک تکشون که به مرور به سمتتان میاد نور بفرستید و با قدرت ِ عشق به خود ، اونها رو ترمیم کنید . ای اف تی رو برای همین غلبه بر نیمه ی تاریک ِ وجودتون در این سایت ، کارسازی کردیم . از اون استفاده کنید . برای هر صفتی که در خود با آزار از اون یاد میکنید ، روزی پنج دقیقه میتونید کار کنید ، بعد از دو سه ماه به یاری نیروهای معنوی و همتتون ، تغییری اساسی در خود میبینید . با فکر کردن به ابزارها و وقایع ، خودتون رو از زندگی کردن در لحظه ی حال ، متوقف نکنید . به زندگی و رشد روحیتون به دیده ی تحسین نگاه کنید . از اینکه قدرت ِ آگاهی بر ذهن و رفتارتون بهتون عنایت شده ، شکرگزار باشید ، همه به این لطایف ِ روحی در این دوره از زندگیشون دست پیدا نمیکنن !
      خیر پیش و در پناه حق
      جویا

  20. من میگم تشخیص اینکه گفتنت به تحول یکی کمک کنه یانه روخداایجادمیکنه درشخصیکه هدف قلبیش ازبیان رخدادهای معنویش جذب باشه واینکه خدابرای طالبش چ کارهایی میکنه وگرنه احتمالاحرف دوستان درسته که باسکوت نکردن ازبین بره یابه قولی دراستراحت بذارنت که بهت بفهمونن.

  21. سلام..راجع به این مطالبی شنیده بودم…ولی فکرمیکنم برمیگرده ب اعتقاداتمون که مثلااگربگیم کم میشه یاتموم میشه من برای مادرم وخواهرم همیشه میگم ولی نه کم شد نه تموم……..واون قسمتهاییکه نبایدحتی اونهامیدونستن بهم میگفتن نگو………….نظرتجربیه من اینه حالابازم نمیدونم.

    1. سلام به شما خانم قاسمی ، دوستان در این بخش نظریات بسیار ارزشمندی رو نوشتن ، هر شخصی به نحوی در مورد این موضوع فکر میکنه و دوستان تجربیات متفاوتی داشتن ، میتونین با مطالعه ی نظرات برداشت های دوستان رو بر انداز کنید و برای خود به یک جمع بندی زیباتر و کامل تر برسید . ممنون از دیدگاه های شما و دیگر عزیزان .

  22. آقا شهاب من در مورد خیلی مسائل سردرگم شدم خیلی چیزا که ما فکر میکنیم صد در صد درسته امکان داره غلط باشه
    بزارید در مورد گدا مثال بزنم
    در مورد گداها دقیقا مثل شما فکر میکردم ولی کتاب چهل روز با خدامرد که خودتون تو سایت گذاشتید خوندم گفته بود گدا عزت نفسش میده و چیز گرانبهایی از دست میده که در ازای آن باید چیزی بگیره برا همین دست گدایی جلوتون دراز شد دست خالی برنگردونینش
    من خیلی فکر کردم آخر به این نتیجه رسیدم که نه این مساله رو قبول کنم نه رد چون به شدت مخالف گداپروری بودم از طرفی به این کتاب حس عجیبی داشتم
    یه شب قبل از خواب گفتم خدایا گاهی واقعا درست رو از غلط نمیتونم تشخیص بدم و ای کاش منم خدامردی داشتم
    شبش خواب دیدم که خدا مرد دارم و چندتا درس بهم داد یکی از این درس ها که خیلی گیچم کرده این بود که همیشه به فروشنده ها کمی بیشتر از مبلغ پول بدید اگه این خوشحالشون می کنه حتی اگه گرانفروشی کنه
    من همون موقع تو خواب هم این درس برام درکش سخت بود الانم اجرایش نکردم ولی تو خواب چون خدامردم رو قبول داشتم پذیرفتم
    بعد بیدار که شدم خیلی فکر کردم گفتم اگه این درس درسته پس پول دادن به گدا هم درسته
    فرداش یه گدا دیدم بهش پول دادم داداشم کلی سرزنشم کرد و حرفایی رو زد که دقیقا نظر خودم بودم و مخالف کارم و گفت شک نکن که این زن شوهر داره شوهرش نمیره سر کار اینو میفرسته گدایی و من فقط سکوت کردم ظهر همون روز خواب دیدم گدایی بهش پول دادم مقدار کمی هم بود ولی این گدا اینقدر خوشحال شد و اینقدر شکر خدا کرد که نگو
    اون گدا خانوم بود شوهرش از تنبلی کار نمی‌کرد و این بچه داشت و تمام خرج زندگیش از راه گدایی بود
    من به این نتیجه رسیدم بعد از این خواب ها که کتاب درست گفته و باید به گداها کمک کرد ولی کم کمک کرد من خودم فکر می کنم نیازمند واقعی از روی قناعتش شناخته میشه

    1. سلام به شما قطره باران عزیز ، مبحثی که شما عنوان کردید واقعا درسته ، اما به راحتی میشه گدا ها رو از گدا تشخیص داد .
      در شهر ما ، چند پیره زن گدایی میکنند که اگر بهشون پول بدی خوشحال میشن و اگر ندی چهارتا فحش هم بهت میدن. که یکی دوتاشون معتاد هم هستند ، و کولی هایی که در تمام ایران پراکنده شدن و شغل اجدادی اون ها گدایی هست ، در شهر ما زیاد هستند و از این طریق کاسبی میکنند . در اصل اینها گدا نیستند ، کاسب هستند ، چه راهی از گدایی آسون تر ؟ یه چرخ میزنن و روزی ۷۰ ۸۰ کاسبی میکنند . این ها به ساده لو بودن مردم میخندند و خوب زندگی میکنند . اما محتاج واقعی ، کمک کردن بهش ایرادی نداره . تا به امروز بسیار ثابت شده که انسان های فقیر گدایی نمیکنند ، بلکه با شرم و حیا از دوست و همسایه ، اون هم با اکراه مبالغی رو دریافت میکنند . که ما هم در وب سایت گروه خیریه داریم و پولی رو که میخوایم به نیازمندان واقعی بدیم ، صرف خانواده هایی میکنیم که اینگونه هستند . و زمانی که مبالغی معادل ۳۰۰ ۴۰۰ بهشون میرسه ، واقعا خوشحال میشن و ماهم از ته خوشحال میشیم . امکان داره در خیابان ده ها گدا به ما برخورد کنن ، ده ها گدایی که معتاد هستند ، کاسب هستند و …. اگر بخوایم به همه کمک کنیم واقعا کار بیهوده ای هست . اما بد نیست که گاهی دل نیازمندان رو شاد کنیم . الان اینجا مردی هست که اسفند دود میکنه و پول میگیره ، پول دادن به این مرد حتی ۵۰۰۰ تومن هم اشکالی نداره ، چون نیازمنده ولی آبرودار و کاری رو به هر حال برای خودش دست و پا کرده و گدایی هم نمیکنه . چه خوب بو خانمی که گدایی میکنه ، گلی در دست بگیره از یه مغازه بخره و به به کسی بفروشهمثلا ۲ تومن بخره و ۵ بفروشه ، اینطوری هم گدایی نکرده ، هم مردم ازش بیشتر گل میخرن . طرز فکر شما هم اشتباه نیست . اما خواهشم اینه به نیازمندان واقعی پول بدید نه کسانی که برای خودشون کاسبی راه انداختن .

  23. سلام
    مبحث بسیار جالب و چالش بر انگیز ی بود
    من فکر می کنم لازمه اینجا طبق یکی از خواب هایم دسته بندی آدم ها رو بگم
    در یکی از خواب هایم پیامی گفته شد که گفته شد این تفسیر آیات قرآنه که متاسفانه آیه و سوره رو دقت نکردم
    در اون تاکید شده بود که حب مال دنیا رو بنداز دور
    این آیه گفته شد تفسیر انداختن عصای حضرت موسی است
    اما در ادامه نوشته بود که خداوند انسان ها رو به دو دسته تقسیم میکنه
    دسته اول کسانی هستند که مشکلات بقیه رو که میبینند میگن به من چه خداوند در قبال مشکلات اونا میگه حل مشکلت رو به خودت واگذار می کنم همونطوری که مشکل بنده مرا دیدی و حل آنرا به خودش واگذار کردی و سعی نکردی بهش کمک کنی

    دسته دوم کسانی هستند که مشکلات بقیه رو مشکل خودشون می دونن
    اونها همانطور که سعی می کنند مشکل خودشون رو حل کنند تا مشکل کسی رو میبینند سعی در حل اون میکنند گویا مشکل خودشونه خداوند خطاب به اونا میگه حل مشکلات شما بر عهده منه و من خود مشکل شما رو حل می کنم همانطور که مشکل بنده من رو حل کردید

    در اینجا حرفی از درخواست کردن و نکردن گفته نشد
    اگر حتما باید درخواست بشه تا کمکی کنیم پس کار خیر در خفا و به صورت پنهانی که اینهمه بهش تاکید شده بی معنی نمیشه????!!

    با همه این ها من کمک کردن به کسی که در مشکلی باشه چه کمک بخواد چه نخواهد رو کار درست می دونم ولی باید نحوه کمک کردن طوری باشه که عزت نفس طرف مقابل حفظ بشه
    و با عشق به روح باشه و عقیده ام اینه اگه از مشکل این آدم با خبر شدم چون خدا خواسته خبر دار بشم تا منم کمکش کنم و این حکمت خدا بوده که منو در مقام مامور به کمک به مخلوقی رسونده همانطور که دیگری رو مامور کمک به من می‌ کنه تا حتی اگه نتوانم حداقل کاری که کنم دعا کردن براش باشه

    همچنین این سوال پیش میاد که
    اگر حتما باید درخواست معنوی بشه تا شخص رو بهش راه های معنوی نشون بدیم پس چرا خدا پیامبران کافران رو که به هیچ وجه خواهان هدایت نبودند می فرستاد
    پس چرا امام حسین قبل از شهادت جهت ارشاد سپاه بنی امیه خطبه ای ایراد میکنه و در نهایت می فرمایند اگر دین ندارید آزاد مرد باشید تا اگر از راه دین اونا ارشاد نشن از راه انسانیت هدایت بشن پس چرا حتی در آخرین لحظه که شمر می خواست سر امام رو جدا کنه امام سعی در ارشاد شون داشتند

    عشق و از خودگذشتگی اگه جاشو بده به سکوت همه قلب ها یخ میبنده

    من اون پرنده رو ببینم نجاتش میدم و اگه قرار بود شام حیوانی دیکه بشه پس در مسیر من قرار نمیگرفت
    و کار حضرت سلیمان رو از خودگذشتگی و عشق میدونم
    که خواسته به ما نشون بده اگه کسی بهمون پناهنده شد حتی اگر آسیب دیدیم بازم دست از حمایت اون برندارید
    چون خداوند شما رو مسئول حمایت اون کرده

    در مورد سکوت هم به راستی من سردرگمم و از حرفای شما هم نتونستم نتیجه بگیرم
    به نظر من در مورد تجربیات معنوی اگه به قصد آموزش و ایجاد ایمان بیشتر دیگران حرف بزنی سکوت لازم نیست چه اشکالی داره با این نیت حرف بزنیم
    طرف مقابل ما هم اختیار داره بپذیره یا نپذیره و نباید اونو مجبور کنیم

    به نظر من عدم مداخله یعنی عدم استفاده از زور و جبر برای پذیرش حق
    پس اگه زورگو نباشیم حتی اگه حرفمون درست باشه به زور نخواهیم حرفمون رو تو کله طرف مقابلمان کنیم
    اونوقت قانون عدم مداخله رو رعایت کردیم

    اگر در وجودت لحظه ای هنگام سخن گفتن احساس خودستایی کردی پس سکوت باید کرد اگر خودت با خودت صادق باشی می دونی کی باید سکوت کنی کی نکنی
    به نظر من سکوت برای بعضی ها و بعضی جاها کار درسته و برای بعضی ها و بعضی جاها ی دیگر غلطه

    اما اگر بیم داری که حرفت باور نشه پس سکوت کردن بهتره چون اگه سکوت نکنیم در نظر دیگران آدمهای متوهم و دیوانه ای جلوه میکنیم که دیگران نمیتونن بهمون اعتماد کنند و سوژه خنده بقیه میشیم که باعث رنج و غم زیادی میشه

    اینا نظرات من بود که خوب شاید موافق نباشید اما من با این باورهایم دارم زندگی میکنم امیدوارم اگر اشتباههه خداوند اتفاقاتی برام رقم بزنه که متوجه اشتباهم بشم
    مرسی از این پست و نظرات شما دوستانم

    1. قطره باران عزیز ، سلام ، حاج رضا نیست که این سوالات زیبای شما رو جواب بده ، اما ما هم در حد خودمون پاسخ گو هستیم ، بینش ها متفاوته ، بینش شما نسبت به محیط اطراف و دیگران همراه با عشقه ، همراه با از خود گذشتگی ، این که با چه بینشی به کمک به افراد بریم خودش همه چیز رو حل میکنه ، چون پای عشق در میانه . چیزی بالاتر از عشق نیست .
      اما در مورد اینکه گفتی من میخوام کسی رو هدایت کنم و اون شخص هم ازم درخواست نکنه من کمکش میکنم ، همانند امام حسین و ….
      باید بگم تجربه این موضوع رو به کرار داشتم ، کسی رو که درک قابل توجهی از خداوند و انسانیت نداشته با صحبت های چند از معنویت و خداوند ، با نیت خیر ، باهاش صحبت کردم ، اما دیدم که اون ادم دچار سردرگمی بسیاری شد ، یا به عنوان مثال میگم . اگر همسر شما ، درک درستی از آفرینش و خداوند و معنویت نداره و یک مرد آزاد اندیشه ، و اعمال و رفتار درستی هم داره ، باید این مرد رو رها گذاشت ، و در قبال این مرد سکوت کرد ، چون داره مسیر خودش رو به درستی پیش میره . اما اگر بیایم و این مرد رو با مسیر دیگه ای ، راه دیگه ای ، معنویت دیگه ای آشنا کنیم ، باید با هوشیاری و صبر بسیاری باشه و اگر لحظه ای متوجه شدیم که همسر ، داره عکس اعمل منفی نشون میده ، باید از صحبت کردن برای مدت زیادی دست بکشیم و باز هم سکوت کنیم . یا گدایی که به گدایی عادت کرده و وضع جسمانی سالمی داره ، کمک کردن به این انسان ، خیانت کردن به نفس انسانی اون گدا هست ، زیرا داریم اون رو به ذلت و ضعیف بودن تشویق میکنیم .
      مباحث در این زمینه زیاده ، و همینطور که در نظرات پست مطالعه کردید ، هر یک از دوستان نظر به خصوصی داشتند ، و نمیشه گفت نظرات اشتباه بوده ، بلکه هر شخصی نسبت به بینشی که داره ، زندگی خودش رو پیش میبره و این کاملا درست و قابل احترامه . شاد و سربلند باشید

  24. سلام و خسته نباشین
    من کتابی می خواستم مطالعه کنم که در مورد کارما باشد و در سطح مبتدی باشد:D

    1. دوست عزیز کتابی با این مضمون به چشم من نخورده است ، زیرا این فقط یک واژه است و این معنی را در همان طرحی نو هم میتوانید بیابید . در غیر این صورت کتابهایی که از تناسخ سخن گفته اند ( و خود عملا به موضوعاتی دیگر پرداخته اند و ضمنی نگاهی به کارما داشته اند ) را میتوانید تهیه کنید و در این مورد مطالعاتی داشته باشید .
      خیر پیش و در پناه حق
      جویا

  25. سلام شهاب عزیز،حرفتون کاملا درست،اما ما میتونیم برای هدایت افرادی که میدونیم دارن راه رو اشتباه میرن و ناآگاه هستن دعا کنیم که خداوند هدایتشون کنه،من احساس میکنم اگه بخوایم برای خداوند در مورد مشگل کسی تعیین تکلیف کنیم،اونجاست که از قانون معنوی سرپیچی میکنیم…

    1. سلام به شما ، منظور منم همین بود الهام خانم ، به عنوان مثال ما زمانی که برای بیماری دعا میکنیم ، اگر بگیم خدایا راضی هستیم به رضای تو ، و اگر تو صلاح میدونی شفا بده کجا ، و اگر بگیم خدایا اگر خدایی این مریض رو شفا بده ، خدایا این کار رو انجام بده تا نوکری تورو بکنم و ….
      دعای دوم مثل سخنان فرزندی هست که دیابت داره و برای خوردن یک شکلات ساعت ها گریه میکنه .

  26. در پیرو مطالب یه سوال داشتم،لطفا ای مقولرو برام توضیح بدین،خوب متوجه نشدم(، هرکسی که هر نوع تغییر یا تاثیری در ذهن دیگران بگذارد حتی دعا ،یکی ازقوانین آگاهی معنوی را،برآشفته است)منظور از دعا چیه؟یعنی دعا در حق دیگری؟!

    1. سلام به شما ، این رو با مثالی برای شما توضیح میدم ، به عنوان مثال من میدونم که خداوند بر احوال تمامی انسان ها چه خوب ، چه بد ، چه بیمار و چه سالم آگاه هست ، اما گاهی اوقات برای میل شخصی خودم دعاها و نذر های بسیاری برای شفاء و یا تغییر زندگی کسی انجام میدم ، منظور این گفته این هست که این ها میتونن قوانین اگاهی رو نقض کنند . چون ما باید این رو بدونیم و قبول داشته باشیم که زندگی هر انسانی ، طبق آنچیزی که برای خودش مقدور کرده داره پیش میره و باید سعی کنیم به جای اینکه در مواردی اون شخص رو از درسی که میخواد فرا بگیره آزادش کنیم و بذاریم قصِر در بره ، باید کمکش کنیم که درس لازم رو کسب کنه تا دوباره با این مشکل رو به رو نشه . به عنوان مثال زمانی که شخصی بیمار میشه ، ما باید ابتدا بپذیریم که این شخص بیمار هست و خداوند بر احوال این شخص اگاه هست و سپس باید به شخص کمک کنیم تا علت بیماری خودش رو کشف کنه و اون رو حل و فصل کنه . این نظر من هست .

  27. در مورد موضوع عصبانیت و توهین ،فقط باید آگاهانه برخورد کرد وسکوت کرد،این مقوله رو انسانی که در مسیر معنویت قدم میزاره و جزء عوام نیست،باید کاملا رعایت کنه و وقتی نتونیم آگاهانه برخورد کنیم یعنی با نفس (ذهن)یکی شدیم و به قول معروف افسارمون رو به دست نفس دادیم تا مارو به هر جایی که میخواد و تهش نابودیه ،بکشونه…برای اینکه با ترفندهای نفس (ذهن)آشنا بشین در اینجا هم پیشنهاد میکنم کتاب نیروی حال(اکهارت توله)ترجمه مسیحا برزگر و نسخه صوتی با صدای مسیحا برزگر که ایشون انسانی بیدار هستند رو حتما تهیه کنید…..

    1. سلام دوست عزیز ، ممنون از شما به خاطر بیانات زیبا و گوهر بارتون ، همچنین خود من هم تاوان عدم سکوت رو دادم ، همچنین در خواب ها شاهد این بودیم که ما نباید فکر کنیم که کسی از خداوند دوره یا دیگری از مهر و لطف خداوند دور افتاده ، بلکه هر فردی بسته به عقاید و رفتار هاش به نوعی در مسیر خودش قرار داده و اون هم درس های لازم خودش رو فرا میگیره . حکایت هایی هم که بیان کردید بسیار زیبا بودن .

  28. سلام،دوستان عزیز بسیار خوشحالم که در جمع شما هستم،بسیار مقوله جالب و تکان دهنده ای بود،شهاب و رضا عزیز،باید اعتراف کنم که امشب من این درس رو گرفتم،تمامی درس سکوت و عدم مداخله رو من در طی مسیرم که تجربیاتی داشتم وبه من چیزهایی هم داده شد رو الان فهمیدم که رعایت نکردم،به همین خاطر نزول کردم،من از روی ناآگاهی و براساس شوق و شعفی که داشتم تمامی اتفاقات معنوی که برای من افتاد و تمامی الطاف الهی رو به همه میگفتم و میخواستم که اونهارو آگاه کنم و بهشون بفهمونم که زندگی ورای این چیزی است که ما می اندیشیم،خیلی ها که تجربه داشتند و آگاهیشون بالا بود درک کردند،خیلیها مورد تمسخر قرار دادن و دیوانه خطاب کردند،افرادی من رو زیر سوال بردن وحتی به خاطر این رعایت نکردن عدم مداخله و دقیقا به اینکه خواست خدا بوده کسانی رو پیام معنوی دادم و به قول شهاب عزیز تاوان رو هم پرداختم…اعتراف میکنم سکوت و عدم مداخله رو رعایت نکردم ، در اون زمان استادی که راهنمای من بود،به من هشدار داد که از اتفاقاتی که واست میوفته به کسی نگو!،الان درس رو کامل گرفتم.سپاسگذارم………..جا داره اینجا این مطلب رو که دقیقا به این موضوع ربط داررو بزارم….( کازانتزاکیس ( نویسنده “زوربای یونانی ” و “عشق یونانی” و … ) تعریف می کند که در کودکی ، پیله کرم ابریشمی را روی درختی می یابد ، درست زمانی که پروانه خود را آماده می کند تا از پیله خارج بشود. کمی منتظر می ماند ، اما – چون خروج پروانه طول می کشد – تصمیم می گیرد به این فرآیند شتاب ببخشد .
    با حرارت دهانش پیله را گرم می کند تا اینکه پروانه خروج خود را آغاز می کند اما بالهایش هنوز بسته اند و کمی بعد می میرد .

    کازانتزاکیس می گوید : بلوغی صبورانه با یاری خورشید لازم بود اما من انتظار کشیدن نمی دانستم . آن جنازه کوچک ، تا به امروز ، یکی از سنگین ترین بارها بر روی وجدانم بوده . اما همان جنازه باعث شد بفهمم که یک گناه کبیره حقیقی وجود دارد : فشار آوردن بر قوانین بزرگ کیهان.

    بردباری لازم است و با اعتماد راهی را دنبال کردن که خداوند برای زندگی ما برگزیده است .
    دومین مکتوب (پائولو کوئیلو))
    این داستان دقیقا همون پیام جنگل رو میشه ازش فهمید،در قانون طبیعت به هیچ عنوان نباید دخالت کرد،چون باید کارما پس بدی…و من تا قبل از خوندن مطلب سکوت و عدم مداخله راه رو اشتباه میرفتم،من همش دوست دارم انسانهارو کمک کنم ،حتی اگه درخواست نکرده باشن،آموزش بدم،بیش از حد توضیح بدم….و حالا متوجه شدم در مسیر معنوی اگه کسی کمک خواست باید کمک کرد نه به اجبار…

  29. سلام اقا شهاب در مورد قانون سکوت مثلا اگر یک خواب معنوی رو در نیت به حافظ بگی اشکالی نداره؟

  30. با سلام اقا شهاب قانون عدم مداخله میگه که اگه کسی مشکلی داشت تا درخواست نکرده کمک نکن حالا بفرض مثال من دارم با وسیله نقلیه ام تو خیابون رد میشم و کسی کنار جاده است ایا تا او درخواست نکرده من اون رو سوار ماشین نکنم مثلا برای این که پیاده نره
    یا اصلا کسی مشکلی نداشت من ایا بهشون کمک کنم از روی عشق میدونم چیز سادیه ولی شاید قانون عدم مداخله بگه تا درخواست نکرده کمک نکن شاید چیزی رو تغییر میدی که نباید بدی ؟
    با تشکر

    1. قانون عدم مداخله و سکوت این رو میگه که به کسی بدون اینکه ازت کمک بخواد کمک نکن ، یا مخصوصا در مسیر معنوی تا کسی نخواسته که خدا رو بشناسه تو بی دلیل و با اجبار اون رو به راه معنوی دعوت نکن ، چون شاید باید مراحلی رو طی کنه که به درجه ای برسه . اما نمونه سوال شما در نظرات این پست بسیار پرسیده شده ، میتونید اون ها رو مطالعه کنید .

      1. با سلام خیلی ممنون فقط گمانم اینجور سوالی نبود تا اینکه خودم پرسیدم منظور من اینه که اون فرد اصلا در مشکل نباشه مثلا من کنار خیابون با ماشین رد میشم یکی رو میبینم و خودم بهش تعارف میکنم که سواربشه و تا مقصدی که میخواد برسونمش حالا شاید من نباید اون فرد رو سوار ماشین میکردم شاید باید میرفت دو قدم اون طرف تر و تصادف میکرد و باید بقول حاج رضا هم وزن پرنده از گوشت خودم بدم به کلاغ حالا طبق همین برای اجرای قانون عشق

        ایا در زندگی روزمره برای اجرای عشق هم خود سرانه کاری نکنیم یعنی مثلا من از خیابون رد میشم وپیرزنی میبنم که یه گونی برنج دستشه که حمل اون براش سخته و برای من اسون ولی تا اون درخواست نکرده من بهش کمک نکنم و عشق رو موقعی که اون درخواست کرد بورزم پس اگر موردی پیش امد مثل این ها حتی اگر قانون عشق رو هم بدونم تا ازم درخواست نکرده کاری نکنم شاید باید چیزی شود و …

        ولی اگر اینجور است که دیگر نباید مردم مثلا به کشوری مثل افریقا کمک کنند یا خیر اندیشی کنند یا
        شاید خدا قانون عدم مداخله رو افریده تا قانون عشق بوجود بیاد
        عشق چی میگه:عشق همه چیز میده ولی هیچ چیز نمیخواد_
        عشق رو بورز بورز بورز تا هر چقدر که ه ضررت باشه
        قسمت اخرش هر چقدر که به ضررت باشه شاید عشق همین موقع ها معنی پیدا میکنه یا شایدم نه

        1. سعید عزیز ، صحبت شما کاملا درسته ، ما این بینش رو نداریم که تقدیر هر چیز رو بدونیم ، اما خود من به شخصه تو اون مواردی که شما گفتی ، به همه کمک میکنم ، کنار خیابون ادم سوار میکنم ، به پیره زن کمک میکنم ، و این رو جز وظیفه ی انسانی خودم میدونم ، اما برای تعلیم معنوی تنها برای کسانی قدم میذارم که ازم درخواست میکنن ، اگر نکن ، به هیچ عنوان چیزی بهشون نمیگم . اما اگر با خود کمی فکر کنیم ، متوجه میشیم ، عدم مداخله و سکوت به همه جا اشاره نداره ، با کمی بینش و تفکر نسبت به رویدادی که سر راهمون قرار میگیره میتونیم تصمیم درست رو بگیریم . به عنوان مثال خود من اگر از لحاظ مالی وسعم برسه به هر کسی که سر راهم قرار بگیره کمک میکنم، اما جاهایی به افرادی کمک نمیکنم ، چون می بینیم این کار من طرف مقابل رو تن پرور تر و بد بخت تر میکنه ، مانند کمک به گداهایی که به گدایی عادت کردند ، یا زمانی که تشخیص بدم فردی با انجام اشتباهی درس بزرگی رو یاد میگیره ، مانع اون نمیشم ، میذارم اشتباه کنه و بعد باهاش صحبت کنم . قانون عدم مداخبه و سکوت رو نمیشه برای هر چیزی تعریف کرد . کمی فکر کن و ببین کاری که برای فردی میخوای انجام بدی به ضرر اون هست یا به سود اون ، ایا در اینده به ضررش خواهد بود یا به سود اون . به نتیجه رسیدی تصمیم رو بگیر و انجامش بده .

  31. سلام آقا شهاب و دوستان سرزمینهای دور بر حسب اتفاق باهاتون آشنا شدم و چه اتفاق خوبی برای من بوده .جالب اینجاست که تمام مطالبی رو که ازتون خوندم ی جورایی یا تجربه کردم و یا جز دغدغه هام بوده ,از سالهای خیلی دور تا حال ,دوست دارم وخوشحال میشم که منو هم به جمع خودتون بپذیرید .

    1. سلام به آناهیتای عزیز …
      به خانواده ی خودت خوش اومدی عزیزم … ما هم خیلی خوشحالیم که عزیزانی مث شما همراه ما هستن … با تشکر …

  32. در مورد امتحانات الهی من گیج شدم برای مثال شما میگید قانون عدم مداخله گفته اگه کسی سختی یا مشکلی داشت کمکش نکنید شاید یه امتحان الهی براش باشه خب حالامثلا یکی از نزدیکانم مریض شده قانون عدم مدخله میگه دخالت نکن حالا من از کجا بفهمم این امتحان الهیه برای من؟
    ۲- و دوم اینکه من در رویاهام به مدت الان ۳ ماه است که یک شخص رو دارم یعنی باهامه اینو قطعا میدونم که استاد خواب و رویا نیست همش این مرده همراه من میاد هر جا میرم باهام میاد هرکاری هم میکنم میکنه همراه من غذار میخوره حرف هم میزنه در مورد چیز های عجیبی که من ازش سر در نمی ارم به استاد رویامم هم گفتم اونم هیچیز نگفت و سکوت کرد حالا میخواستم بپرسم ایا شما در مورد این اتفاق تجربه ایی دارید یا خیر راهنماییم کنید لطفا
    و راستی من اصلا نه در مورد این مرد فکر کردم نه مطالعه یعنی اصلا ذهنم ربطی به اینجور مردی نداشت من نمیدونم برای چی نمیبینمش
    با تشکر از شما

    پاسخ: سلام سعید جان ، در این مورد دوستان سوالات زیادی پرسیدند ، شما نظرات این بخش رو مطالعه کنیدب ه جواب سوالتون در مورد کمک ها میرسید .
    در مورد خواب و رویا هم… اگر در خواب هات اگاهی داری از خود اون شخص بپرس ببین کی هست و چرا با تو همراه هستش . رو این قضیه فکر کن … و در خواب این مورد یادت باشه

  33. با سلام اقا شهاب من یه سوالی که برام پیش اومده اینه که اون ادمایی ۱۰۰ .۲۰۰ سال پیش زندگی میکردن و هیچ اگاهیتی از خودشناسی مسیر های معنوی نداشتن چگونه اخرت خود رو رقم میزنند حالا من میگم قران که کتاب مقدسیه راهنمایی شون کنه فوقش اون دوره بگن نماز بخونیم کار خوب کنیم تا بریم تو بهشت که این یک مورد خودخواهی ه حالا اگه این انسان ها اگه رفتن اون دنیا ایا دوباره میتوانند با اگاهیت مسیر معنوی رو پیدا کنند و به معنویت برسند . با تشکر از زحمات خوبتون

    پاسخ: سلام سعید عزیز ، ممنونم ، بله ، سوال خوبی پرسیدی ،
    هر فردی طبق اطلاعاتی که داره ازش سوال و جواب میشه ، در اون دنیا از ما یه جور جواب میخوان و از فردی که در ۱۴۰۰ سال پیش بوده هم یه جور دیگه جواب میخوان .
    اون دیگه صلاح دیدش با خداونده ، شاید لازم دیده بشه که اون فرد دوباره به زمین بگرده و شاید هم اون فرد در جهان های دیگه ای زندگی معنوی خودش رو ادامه بده ، من یا هیچ فرد دیگه ای نمیتونه به قاطعیت بیان کنه که چه چیزی رو برای اون فرد رقم میزنند . از طرفی میخوام یک بعد دیگه ای رو به ذهنت رو بدم ، سوالاتی که در ذهنت مطرح میشن رو کمی مورد پژوهش قرار بده ، ببین ایا این سوال جوابش میتونه برای تو مفید باشه، به عنوان مثال عده ای سال هاست در این فکر هستند که آیا تناسخ هست یا نیست، سال های سال رو برای این جواب وقت صرف میکنند ، فرض باشه ، فرض نباشه،آیا تاثیری به حال الان این فرد داره ؟ اما انسان بیاد در مورد این فکر کنه که چطور میتونه دانسته هاش رو به اجرا بذاره ، این یک فکر درست و مفید هست. ممنون از سوالات خوبت سعید جان

  34. سلام romita
    ازکوره در رفتن و عصبانی شدن از فرد دیگر،هیچ مشکلی را،حلّ نمیکند وفقط
    کارمای خودمان با دیگران رامستحکم تر می نمائیم،به عبارتی دیگر،این موضوع
    کارمای جدیدی را باشخصیکه درگیرمیشویم به پی خواهد داشت،یکی ازاصول
    مهم معنوی،نگریستن به همه چیز وسپس سکوت اختیارنمودن است،بایستی
    یاد بگیرید که درونتانرا، کنترول کنید اگر درونتانرا، کنترول نمائید مسلمآ میتوانید
    دنیای بیرون را نیزکنترول کنید با این ترتیب به میزان قابل ملاحظه ای استرس و
    فشارها را،از خود دور میکنید بسیاری ازافراد مثل کارمندان شما،درپدیده های
    ذهنی خاصی محصور میباشند و یا قدرتی ندارند که رفتاری مبنی براصول
    مستحکمی را ازخودنشان دهند لذا هیچ عاقلی علاقه ای ندارد که از لحاظ
    کارمیکی باآنهاپیوند بخورد این نکته راهم بایستی درنظر داشت هرچه ازنقطه
    نظرمعنوی آگاهی بیشتری پیدامیکنیم، وسوسه هاوموقعیتهای بیشتری برای
    درگیری کارمیکی با دیگران خواهیم داشت و اکثرآ از روی سادگی و بی گناهی
    به انجام می رسد این موضوع اغلب چنان نابهنگام پیش می آید که کاری
    ازدست کسی درمورد آن برنمی آید این شیوه ایست که ناگهان بانیروی منفی
    درگیر میشویم، ولی درعین حال باید ازاین آگاهی برخوردار باشیم که خدا
    همیشه باماست وقصد دارد تمامی کمکهای ممکن را،بما هدیه کند هم چنین
    بایستی اتکّا به نفس داشته باشیم وبخاطر داشته باشیم که همه ما،انسان
    هستیم ودر آگاهی انسانی زندگی میکنیم بنابراین یا باید در مقابل قوانین
    آگاهی انسانی تاب بیاوریم یا با قوانین معنوی که بخش مثبت همه چیزهاست
    هماهنگ باشیم و آخرین مطلب اینکه نسبت به دیگران بردبارباشیم بردباری
    اولین قدم بسوی طریق عشق است.
    درپناه حق

  35. با درود بر شما
    نکته های مهم در این مطلب بود که عمل کردن به انها واقعا سخته
    زمانی که با انسانها در ارتباطی یکسری رفتارها وسخنها یی میبینی ومیشنوی مجبوری برخوردکنی یا قضاوت کنی ویا پیش داوری
    من با این مشکل در محل کارم روبرو هستم کارمندانی هستند
    که بد صحبت میکنند وبی احترامی میکنند من چندین بار دوستانه به انها تذکر دادم اما به کارشان ادامه می دهند همین مسئله باعث شده که ذهن من مشغول شود بارها پیش آمده که پیش داوری کرده ام در حالیکه اصلا دوست نداشتم وارد این مسائل بشوم ولی درگیر شده ام وبار کارمایم را سنگین کرده ام
    نمیدانم باید چه رفتاری داشته باشم اگر راهنمایی کنید ممنون میشوم
    مانا باشید

    پاسخ: سلام رومیتای عزیز ، حاج رضا جواب این سوال شما رو به زودی میدن ، همینطور در نظر ها هم حاج رضا چندین مثال زده بود و بحث های خوبی رد و بدل شده بود ، اونارو هم مطالعه کن .

  36. سلام
    چهار،پنج سال پیش، تصمیم گرفتم به هیچ عنوان دروغ نگویم اما هرچقدر
    کنترول میکردم تک و توک مجبوربودم مصلحتی دروغ بگویم هرچند دراصل
    دروغ مصلحتی نیز هماناخود دروغ است،بایکی از دوستان قدیمی ام
    تصمیم گرفتیم یک قلکّ بزرگ بخریم و برای هر دروغ،هزارتومان،به قلکّ
    بیاندازیم باخدایمان هم عهد بستیم درصورتیکه دروغ بگوییم وازهمدیگر
    قایم کنیم خدا،ده برابرش مکافات بما بدهد،بعد ازیک سال قلک،بیک
    مستمند میرسید دراولین هفته من دو هزار تومان به قلکّ انداختم اما
    خیلی فشار کشیدم،دوستم آمد وهفت هزارتومان بابیمیلی تمام،بمن
    داد تابه قلک بیاندازم، هفته دوم که شروع شد هر دو یمان مواظب حرف
    زدنمان بودیم تا اینکه روزجمعه فرا رسید وطبق معمول،کنجکاو بودیم که
    کداممان بیشتر به قلک پول خواهدریخت،دوست من درحالیکه کاملآ از
    وضع موجود،ناراضی بود سیزده هزارتومان آورد وگفت من ازاین پس،خارج
    میشوم وقرار داد را،فسخ میکنم،من نمیتوانم به زنم،دروغ نگویم.
    او رفت ومن با قلکّ تنها ماندم درست است که هنوز قلک پر نشده،اما
    وجودش کاملآ ازیاد هم نرفته،چون بعضی وقتهاکه به مضاح هم که شده
    دروغ میگوییم.
    قبول کردن عشق رو،حالا،بی خیال ،ببینیم دراین اول اول شروع راه،چقدر میتونیم دوام بیاوریم .

  37. خیلی بامزه وجالب بود …..خیلی خوبه که ادما اخر همه مسایل رو به شوخی ختم کنند واسه همینه که میگن خنده برای روح مفیده و دوای هر دردیه …ولی خوب تکلیف اونی که مثلا اعصابش خورده ونمیتونه کنترلی رو خودش داشته باشه یا یه غم بزرگی تو زندگیش داره و یا یه خشم سرکوب شده وفرو خورده ای داره یا یه کینه خیلی بدی داره یا ناراحتی اعصاب داره و قرص مصرف میکنه یا اصلا دچار کم خونیه وزود از کوره در میره چیه؟؟؟ ایا ادم میتونه با گفتن اینکه من عشق رو قبول کردم به این مسایل غلبه کنه ایا مسائلی که باعث عصبانیتش بشه بکلی از زندگیش حذف میشه ؟اگه این اتفاق بیفته که خیلی عالیه ولی متاسفانه خود من تو یه سری تجربه هام به این نتیجه رسیدم که موقعی که عکس العمل نشان نداده ام یا شرایط را قبول کرده ام صدمه دیده ام و مورد ظلم قرار گرفته ام ولی زمانیکه عکس العمل نشان داده ام و عصبانیتم را نشان داده ام طرفهای مقابل خودشونو جمع و جور کرده اند و ان شرایط رو دیگه پیش نیاورده اند و من در درون خودم به این نتیجه رسیده ام که گاهی عکس العمل نشان دادن بد چیزی هم نیست ….!!!البته به نظر اقا رضای گرامی شدیدا احترام قائلم

    پاسخ: سلام بر ستایش عزیز ، تو فکر کردی ما هم از این پس دیگه به کلی خندان میشیم ؟ مسلما ما هم امکان داره گاهی از کوره در بریم ، ولی مثالی که شما زدی زمانی صدق میکنه که ما برای این روابط اجتماعی و روابط در زندگی ارزش بالایی قائل بشیم .
    در صورتی که اگر برای حرف دیگران و بر خورد دیگران یک ارزش دنیایی و زود گذر قائل بشیم احتمال داره حرکت اون هارو یک چیز پوچ بدونیم و دیگه لازم ندونیم که خودمون رو عصبانی کنیم .

  38. با مزه اس چون در مورد اشپزی یا کارهای خونه به این حس رسیدم که چیزی دیگه عصبانیم نمیکنه ! مثلا فبلا وقتی داشتم اشپزی میکردم و تلفن همزمان زنگ میزد و بچه ام هم یه لیوان شیر رو میریخت روی زمین ، از کوره در میرفتم و حسابی عصبانی میشدم ، ولی حالا دیگه فقط میخندم !!!
    ولی در مورد ارتباطاتم با دو پسرم هنوز به این ارامش نرسیدم . پس با این حساب کارماهایی پاک نشده در این زمینه برام باقی مونده که میتونم امید داشته باشم اونا هم به زودی رفع میشه .
    ممنون از راهنماییتون .
    جویا .

    پاسخ: سلام جویا . ممنون بابت گفتن نظرت ، قانون سکوت واقعا قانون قشنگی هستش و به واقع هم قانون درستی هستش . ما برای اینکه بتونیم این قانون رو در همه ابعاد زندگی عملی کنیم نیاز به زمان داریم ، من خودم خیلی کم عصبانی میشم اما خب گاهی اوقاتم لحظه ای اعصابم خورد میشه ، حالا اینجا یه سوال پیش میاد ؟ من این خشم رو فروکش کنم فردا زنم بهم نگه سیب زمینی ؟ اخه بعضی وقتا یه هارت و پورتی تو زندگی لازمه ، خود زن هم دوست داره مردش گاهی اوقات یه جذبه ای ، یه صدایی ازش بلند شه . تکلیف ما با خانم ها چیه ؟ خانم ها نظرتون رو بگین ببینیم چند چندیم .

  39. سلام شهاب عزیز
    روزی بایستی بین قدرت،وعشق،یکی را،انتخاب کنید قدرت وعشق دونیروی
    متضاد در جهانهای پایین است، قدرت را،در زور ، پول وثروت زیاد،سیاست
    میتوان پیداکرد اما،هیچ کدام آنها،پایدار نیست، اگر قصدما واردشدن به
    حیطه معنویات، اگر باشد بایستی عشق را،جایگذین قدرت کنیم،وقتی عشق
    را،انتخاب میکنیم دیگر قدرت باتمام متعلقاتش درست است ازما،فاصله میگیرد
    این بدین معنانیست که ما،بی پول خواهیم ماندامّا همه چیزمان را،فدای پول
    وثروت نمیکنیم درعین حال باانتخاب عشق شادی به سوی ما،خواهد آمد
    دراین صورت خداوند نمیگذارد مسئله ای شمارا،بیاشوبد طوریکه عصبانی شوید
    ازاین پس اگر درخیابان راه بروید فرد شرور راهش را،به طرف دیگری کج میکند
    طوریکه اگر درآن لحظه کسی از او بپرسد چرا به آنطرف خیابان رفتید او خودش
    نیز نمیداند من اگر دراین موردخاص هم تجربه ای نداشتم اصلآ اظهارنظر
    نمیکردم ولی برحسب تجربه مطلب را،با این جمله به آخر میرسانم که دیگر
    مواردیکه شما راعصبانی کند ازاطراف شما دور خواهند شد چون فرد با وارد
    شدن به حیطه معنویات،ارتعاشاتش نیز لطیف ترمیشود وموردهاییکه به آن
    اشاره کردید که این موارد مارا، عصبانی خواهد کرد دیگر وجود خارجی نخواهد
    داشت.روزی در طبقه پایین یکی از دانشجوها چنان کشتی میگرفت که کلّ
    ساختمان به لرزه می افتاد،رفتم پایین وگفتم در اطاق کوچک که نمیشود
    کشتی گرفت چون فضاهم کم است سرتان به لبه تیز ،برخورد میکند وصدمه
    میبینید بهترنیست دریک چمن، جای بزرگتر کشتی بگیرید آخر ماهم ناراحت
    میشویم مثل اینکه زلزله می آید آن دانشجو گفت درست است مابه خاطر اینکه
    صدمه نبینیم دیگر کشتی نمیگیریم ،بنابراین باخیال راحت به بالا رفتم، درست
    ۲ دقیقه دیگر، زلزله مهیبی دوباره تکرار شد من هم بلافاصله به پایین رفتم
    ودیدم باز کشتی میگیرند،با دیدن من آن دانشجو گفت ببخشید دیگر تکرار
    نمیشود بدون اینکه کلمه ای بگویم باز به بالا رفتم اما ازماجراییکه روح الهی
    برایم ترتیب داده بود اصلاّ خبری نداشتم باری ، وقتی به اطاقم رفتم درست
    بعد از ۲ دقیقه، دوباره زلزله مهیبی چندین بار،ساختمان را،لرزاند شد سه بار،
    اینبار وقتی به طرف طبقه پایین میرفتم دراین فکر بودم که بهترین گذینه برای
    عکس العمل من،چه میتواندباشد، با این حال وارد اطاق آنها شدم وآنها، تامرا
    دیدند کشتی را،قطع کردند یک لحظه همه خشک شدند ومنتظر عکس العمل
    من ماندند،دانشجوییکه قول داده بود کشتی نگیرد ازترس سرخ شد هرچقدر
    تلاش کردم تاکمی مثلآ عصبانی شوم نتوانستم، وخنده ام گرفت وباشدت
    وزور زیاد توانستم جلو خنده ام رابگیرم،من کلمه ای نگفتم وآنهادیگر کشتی
    نگرفتند اما خیلی زود دریافتم این تمرین را،روح الهی برایم ترتیب داده بود
    و من نیز دریافتم دیگر به هیچ وجه من نمیتوانم عصبانی شوم مثل اینکه
    ادرنالین، دیگر ترشح نمیشود که ازحالت عادی خارج شویم وعصبانی شویم
    در پناه حق عزیز

  40. زنده باشید ..

    پاسخ: سلام پروانه عزیز ، فک کنم در سکوت معنوی فرو رفتی . آخر پست نکته ای داشتیم به اسم سکوت معنوی .

  41. با سلام
    راستش شهاب عزیز درست همون سوالی رو مطرح کرد که در ذهن من جواب دادن بهش همیشه ایجاد دوراهی برام میکنه . خیلی چیزها در زندگی هست که نمیشه به راحتی با اونها برخورد کرد . به عبارتی نمیشه ادم خودش رو به کوچه ی علی چپ بزنه و باید تصمیمی قاطعانه در مورد اون مسائل بگیره .
    به فرض برای اینکه من به پسرم یاد بدم که در زندگیش مسئول باشه ، وقتی ازش خواستم درس خوندنش رو با یه روتین منظم انجام بده ولی اون فقط دوست داره بازی کنه و به مسائل مربوط به اموزش بی توجهی نشون میده به قول اینجایی باید ” گروندد ” اش کنم ! یعنی تنبیهی غیر فیزیکی مثل محروم شدنش از نگاه کردن به تلویزیون برای چند ساعت یا بازی نکردن با وسایل الکترونیکی در طول یک روز و یا چیزهایی دیگه . خب این کار باعث میشه اون از من به طور لحظه ای خشمگین بشه و یا از اینکه ازادیشو گرفتم ،ناراحت و بی دفاع و مورد ظلم واقع شده ، خودشو ببینه . اینجا دیگه قانون سکوت یا خشم نگرفتن به او در زمانه مشاجره ای که با هم درگیر اون هستیم ،کمی بی معنا و بی رنگ میشه !
    یا زمانی که پسر دیگرم نظافته شخصی اتاقش رو رعایت نمیکنه و رو در روی من میایسته و میگه من با اینطور زندگی کردن مشکلی ندارم ! خب من برای اینکه خونه رو از بی نظمی دربیارم مجبورم خودم بهم ریختگی یی رو که او ایجاد کرده مرتب کنم و لاجرم بحث به خشم من منتهی میشه . اگه این خشم رو بروز بدم دچار ناراحتی و عذاب وجدان میشم که اجازه نداشتم با خشم برخورد کنم ، اگه خشم رو در خودم فرو ببرم و بدون حرف زدنه اضافی از کنار قضیه رد بشم پس تربیت فرزندم چی میشه ؟ سلامتی ذهنی و روحه ازرده ام چی میشه که به نوعی روی جسمم تاثیر میزاره ؟
    در این شکی نیست که راههای مقابله ی زیادی برای مواجه با این مسائل وجود داره که در جهان متافیزیکی میشه به کارشون برد ، مثل استفاده از افکار مثبت و جملات تاکیدی یا استفاده از انرژی ریکی ، ولی راه حلی که در دنیای اک به اون توجه میشه چیه ؟
    ممنون میشم که راه کار مناسب رو حاج رضا تشریح کنن و باز مارو با لطفشون راهنمایی کنن .
    با تشکر جویا .

  42. سلام
    در فراسوی قوانین معنوی،چیزی به عنوان خشم بجا و موّجه وجود ندارد
    این مطلب بدین معنی استکه اگر هرچند حق باماباشداماحق عصبانی
    شدنرا،نداریم،مگر اینکه جزو عوام باشیم بعبارت دیگر افراد هرچقدر درمعنویات
    پیشرفت میکنند ازخشم فاصله میگیرندبازهم درامریکا،دریک آزمایش،افراد را
    عصبانی میکردندسپس ازطریق دستگاهی،هاله فردعصبانیرا،میدیدندکه شعله
    قرمزرنگی ازناحیه قلب فرد عصبانی خارج میشود وسپس برمیگردد ودرست به
    داخل قلب خود فرد عصبانی کمانه میکند.
    مطلب دوم اینکه یکبار تصمیم بگیرید اصلآ تحت هیچ شرایطی عصبانی نشوید
    امتحان کنید درآن صورت تمام سوژه های عصبانی کننده بسویتان گسیل
    خواهند شد مثلآ ده سال پیش وقتی خود من این تصمیم راگرفتم عابری پیاده
    بلافاصله برمن تعنه ای زد ومرا،عصبانی کرد وقتی بعد ازآشتی به او گفتم چه
    عاملی باعث شد اینکار رو،انجام بدی،اوگفت من خودم هم نمیدانم چرا،اینکار
    رو کردم نیرویی از درون، وادارم کرد اینکار رو،انجام بدم.
    این پروسه عصبانی نشدن دو سه سال طول کشید بعدها فهمیدم نیروهای
    منفی دست بکارمیشوند تافرد را،دوباره خشمگین کنند، درباره این نیروهای
    منفی شاید درآینده برای فهم بیشتر، پستی داشته باشیم اما فعلآ توجه نظر
    ما، برسکوت و عدم خشم میباشد خشم یکی از بیست وهشتمین مورد
    شهوت میباشد که شهوت هم جزو یکی ازپنج نفسانیات مخرب ذهن میباشد که در آینده پست دیگری بانام پنج نفسانیات مخرب ذهن و پنج نفسانیات نیک
    ذهن انشاء الله خواهیم داشت.

    پاسخ: ممنون حلج رضا . خیلی زیبا و جالب بود . اما سوالی که به وجود میاد اینه که انسان نمی تونه همیشه راحت و ریلکس باشه . بعضی اوقات هست انسان راهی جز عصبانیت و خود خوری نداره و هیچ حرفی هم نمیتونه اون رو اروم کنه ، مثال زمانی که فردی به خونش میاد و میبینه همسرش با مرد دیگه ای …. یا زمانی که کسی که ناسزا به پدر و مادر ما میگه و یا مثال های دیگه . این جور مواقع چی کار کنیم ؟ خیلی راحت بگیم اکسکیوزمی و به خودمون مسلط شیم ؟ میشه ؟ دوست دارم نظر شمارو بدونم

  43. این روزا اونقدر اعصاب مردم خورد ه که تو یه درگیری لفظی یکی طرف بگه مطمئنا طرف مقابل دو تا تو کف دستش میزاره البته اگه ضد و خورد فیزیکی تو کار نباشه هم که جای شکر داره ولی همیشه در هنگام درگیری لفظی عملکرد مغز کند میشه و هر کی میخواد حرف ونظر خودشو به کرسی بشونه . تو این شرایط هم درگیری سرانجامی پیدا نمیکنه ونتیجه ای حاصل نمیشه .. تو این درگیریا اگه کسی یاد بگیره سکوت وارامشش رو حفظ کنه و چیزی نگه هم طرف مقابل بالاخره شرمنده میشه هم کار به جاهای باریک نمیکشه هم فردی که گناهکاره نتیجه عکس العملش زمانی به خودش بر میگرده ..البته زندگی بدون این کشمکشها ودر گیریا امکان نداره وهمه اینا به خاطر اینه که طرف در رابطه با چیزی درسی بیاموزه یا پدیده ای رو تجربه کنه همونطور که میگن یک سالک واقعی به هیچ وجهه در سکوت رنجی نمیبرد و دلیل اینکه شکایتی نمیکند این هست که رنجی نمیبرد بلکه به سادگی شرایط واوضاع و احوالی را را که از نظر ما غیر قابل تحمل میاید تجربه میکند وهمچنین میداند که اگربه چیزی توجه کند به ان چیز جنبه واقعیت میبخشد چون زندگی توهمی بیش نیست …

  44. سلام وعرض ادب
    تو نت دنبال یه چیز دیگه میگشتم که سر از اینجا درآوردم

    در بازارهای مالی نظریه ای داریم بنام نظریه امواج الیوت که بخشی از اون مربوط به استراحت قیمتی و استراحت زمانی هست که بر اساس امواج گذشته مکان و زمان شروع موج جدید رو بر اساس اعداد فیبوناچی میشه تخمین زد.
    این نظریه علاوه بر بازارهای مالی در تمام زمینه ها میشه ازش استفاده کرد به شرطی که اطلاعات کافی در اون زمینه وجود داشته باشه.
    به عنوان مثال در مورد در مورد معنویات که شما ازش صحبت کردید اگر صرفا از بعد سن به قضیه نگاه کنیم:
    در مورد خودم مثال میزنم
    اوج حالات معنوی من در سن ۲۱ سالگی بود
    و از اون پس وارد استراحت شدم
    بر اساس این نظریه زمان پایان استراحت میتونه بر اساس فیبوناچی
    در سن ۲۹ سالگی باشه اگر رد شدیم از این سن و هنوز در استراحت بودیم

    زمان بعدی در سن ۳۴ سالگی میتونه باشه(سن کنونی من) که اگر در این سن هم خبری نشد
    مهمترین زمان در سن ۴۲ سالگی هست
    از این سن هم عبور کرد و خبری نشد دیگه احتمال رشد مجدد بسیار ضعیف میشه .
    در صورت پایان استراحت در هر کدوم از این زمانها
    رشد میتونه تا ۷۵ سالگی ادامه داشته باشه و نهایت ۱۱۰ سالگی
    البته این مطالبی که نوشتم صرفا استفاده از این نظریه در بهد زمان هست .که مطمئنا ابعاد بیشتری رو میشه برای این مورد در نظر گرفت .
    در پایان تشکر میکنم از مطالب مفیدتون.موفق باشید

    پاسخ: سلام محسن عزیز ، ممنون بابت نظرت . نظریه جالبی بود . ما هم از تو ممنونیم .

  45. سلام چند روز بود پاور کامپیوترم خراب شده بود غایب بودم
    امادوست دارم درمورد قانون سکوت هم پرسشی مطرح کنم و منتظر
    نظرات جالب دوستان باشم
    سوال اینه آیا دریک ماجرای لفظی،وقتی کسی بما،بد وبیراه وتوهین میکند
    ما،چگونه سکوت میکنیم درحالیکه میدانیم حق باماست؟

    پاسخ: سلام حاج رضا . خوش اومدی . سوال خوبی پرسیدی . راستش من جوابی خاصی برای این سوال ندارم ، اما در اکثر مواقع در دعوای لفظی سکوت میکنم یا اینکه قضیه رو کشش نمیدم. ، چون کلا ارزش خاصی برای حرف و حدیث و این جور چیزا قائل نیستم . این کارم هم رو وجدان خودم بوده ، یعنی کلا خاله زنک بازی و دنبال حرف و حدیث بودن رو اصلا دوست ندارم ، یا اینکه به کسی ثابت کنم من راست میگم تو دروغ میگی . دوست دارم این موضوع رو از دیدگاه شما هم مورد بررسی قرار بگیره .

  46. سلام ه دوستان حقیقت خواه…
    میبینم که از تعالیم و آموزه های حضرت مولانا استفاده کردی شهاب خان.

    امیدوارم دوستان این کتاب رو بگیرن و بتونن به اصل خودشون برسن.

    پاسخ:
    سلام اقا سعید گل ، کم پیدایی برادر . ؟مرسی از نظرت

  47. ولی اقا شهاب اینم بگم که تو مساله جنگل ما برای لحظه ای اون قوانین رو زیر پامون میزاریم اگه یه موقع تو جنگل گم شدیم یا مساله تنازع بقا پیش اومد وما شدیدا گرسنه شدیم دیگه فک کنم این عقایدمونو فراموش میکنیم اونوقت دیگه واسه سیر کردن خودمون و حفظ زندگیمون به قورباغه هم رحم نمیکنیم چه برسه به گنجشک ولی گذشته از شوخی منم با اقا رضا هم عقیذه هستم چون بزرگترین حقایق زندگی در تناقضات نهفته به هر انسانی باید اجازه داد تا راه خودشو طی کنه وبا موانعی که قراره براش پیش بیاد روبرو بشه ولی اینجا یه سوال پیش میاد اگه ما قرار باشه به کسی کمک نکنیم یا یه سری مسائل بیتفاوت باشیم پس دلیل امدنمان به این دنیا چیه ؟ایا زندگی مفهوم خودشو از دست نمیده پس ما چجوری رشد کنیم در نظر من حتی مثلا اون گنجشکی که افتاده زمین اگر تقدیر ومصلحتش این بوده باشد که نجات پیدا کند حتما یه فردی از راه رسیده و از دست کلاغ نجاتش میده ..یا شخصی که مثلا فقیر وبی بضاعته و بیماری سختی داره اگه مصلحت و حکمت الهی ایجاب کنه زنده بمونه وزندگی کنه تو مسیر زندگیش مثلا به یه فرد سخاوتمند برمیخوره که هزینه درمانشو پرداخت میکنه یا با یه دکتر خیلی خوب وماهر اشنا میشه و این افراد خودشون وسیله هایی از طرف خدا هستند حتی مسیح هم بیماران را شفا میداد . نه به دلیل اینکه شرایطشان ناکامل بود او انهایی را که نیاز به شفا داشتند شفا میداد.. انچه درسته اینه که این انتخابها را مشاهده کنیم و انچه از دستمان بر میاید انجام دهیم و همچنین همواره مراقب انتخابها ی دیگران باشیم بدون انکه انها را مورد داوری قرار دهیم وبدانیم شرایط انها در ان لحظه زندگیشون یه انتخاب کامل بوده است

    پاسخ: استفاده کردیم ستایش عزیز ، ممنون بابت نظر زیبات

  48. با عرض سلام خدمت شهاب عزیز .اقا رضای گرامی و تک تک دوستان گل … اگه بخوام در مورد جنگل وگنجشک وکلاغ نظرم و بگم اینه که اگه با یه همچین صحنه ای مواجه شدم دیگه اونوقت به قانون مانون توجهی نمیکنم واون کاری رو میکنم که احساس قلبیم میگه ووظیفه انسانی حکم میکنه چون در غیر اینصورت دچار عذاب وجدان میشم که برام حس بد میده ولی این عقیده من به معنای نفی سخنان اقا رضای عزیز نیست و ایشون حتما طبق حکمت .اصول وحساب وکتابی این حرف رو بیان میکنند و اگر از ابعاد دیگه ای به این مساله نگاه کنیم میبینیم که این عقاید ودیدگاهها وقوانین بدون نقص ودرست بیان شده اند ما باید اینرا یاد بگیریم که در همه پدیده های زندگیمان کمال را مشاهده کنیم وبه این امر اگاه باشیم که همه ما ومخلوقات دیگر دقیقا در جایی هستیم که باید باشیم مثلا وقتی گلی پژمرده میشود وفرو میریزد غمناک کننده هست ولی اگر ما به گل به صورت بخشی از یک درخت کامل نگاه کنیم که در حال تغییر هست و به زودی به بار مینشیند انوقت هست که به زیبایی واقعی گل .عالم خلقت وقوانین حاکم بر ان پی میبریم یادمان باشد که درست ونادرست زاییده تصوراتمان هست و زندگی استعاره ای از خود میباشد

    پاسخ: سلام ستایش عزیز ، مرسی از نظرت ، نظر حاج رضا هم با نظر ما یکی هست ، مارو اگه تو جنگل بندازن فکر میکنم نذاریم یک حیوون هم بمیره ، اما خب به قول حاج رضا جنگل با خونه خودمون فرق داره ، در خونه و خیابان ها آزادین بچه ها ، تا اونجایی که میتونین نجات بدین . 🙂

  49. با سلام و تشکر از جوابتون .
    مسائل اینجوری روشن تر شد .
    لااقل اینجوری میتونم حدس بزنم که نصف بیشتر کارمای زندگی وتناسخهای بعدیم میتونه مربوط به کمک کردنهایی باشه که ازم مطالبه نشده بوده !!
    در پناه حق .

    پاسخ: سلام جویا ، من هم گاهی اوقات از روی دلسوزی هر کی رو میدیدم نصیحت میکردم و از خدا و اینجور چیزا و روح و خواب واسش میگفتم که جریمه شدم و برای شش ماه خواب هام قطع شد ، یکی از دوستانم هم به خاطر همین کار جریمه ی سنگینی رو متحمل شد .

  50. سلام به همه دوستان.با تشکر از آقا شهاب و آقا رضا که بعد از گذاشتن مطالب مفید اون مطالب رو دوباره با پرسش و پاسخ باز میکنن تا عمق مطلب رو بگیریم.من با حرف های آقا رضا موافقم چون هر جایی قانون خودش رو داره.که دخالت بی جا باعث بهم خوردن نظم میشه.
    براتون آرزوی موفقیت و شادمانی رو دارم

    پاسخ: سلام مهشید عزیز، ممنون از حضورت – شاد باشی

  51. سلام
    ممنون اقا رضای عزیز
    من به این درس نیاز داشتم ، به قانون عدم مداخله بیشتر دقت می کنم و از راهنمایی بی دریغ شما سپاسگزارم
    شاد ، سلامت و برقرار باشید ♥:-)♥
    شهاب جان متشکرم ، بخاطر بودنت ، شاد باشی ♥

    پاسخ: سلام ویدای عزیز ، خوشحالمون کردی ، قانون صرفه جویی هم تو راهه ، البته نه اب و برق ها ، پست بعدی اسمش هست قانون صرفه جویی .

  52. سلام دوستان نظرات جالبی ارائه دادیدبیش از انتظار جالب،
    اگر خوب توجه کنیدسوال درمورد جنگل بود اگر درحیات خلوت منزل شما،میبود
    مسئله کلآ فرق میکرد وشما میتوانستید گنجشک را،نجات بدهید چون او هنوز
    پرواز را،یادنگرفته است،اما اگر درجنگل بود اوضاع کمی فرق میکند یک جنگل بکر
    قانون خودشرا،دارد درغیر اینصورت بایستی آهو راهم ازدهان شیر نجات بدهید
    چون بیرحمیها را،شاهدهستید و بایستی کارتان نجات این و آن بشود،در امریکا
    زمانیکه سطح آگاهی مردم پایین بود مردم هرجا،گرگ میدیدند شکارمیکردند
    ولی امروزه چرا اینکار رانمیکنند؟چون بقانون جنگل احترام میگذارند وچون گرگ
    ودیگر درندگان نیز مخلوق خداوند هستند وحق حیات دارند.
    منظور ازاین مثالها،این استکه فهم کنیم اگر ازما کسی کمک نکرده،خودسرانه
    اینکار را،انجام ندهیم چون مشکلات مردم را،خودشاندرست کرده اند وحکم
    آموزش دراینه که حتی برای درس گرفتن هم که شده بایستی خودش مشکل خودشرا،درست کند حالا دراین میان،اگر طلب کمک کرد میتوانیم کمک کنیم اما کمک خودسرانه دخالت است.
    در مثال حضرت سلیمان،کبوتر به سلیمان پناه آورد چون درداستان همه حیوانات
    باسلیمان دوست بودند سلیمان یابایستی کبوتر را،تحویل میداد که آنوقت دیگر
    حضرت خطاب نمیکردند یا پناه میداد اما برایش گران تمام میشد طوریکه هم
    وزن بدنشرا میبایستی بدهد اینها،بیشتر حکایت است وبرای آگاه سازی بشر
    میباشد که پناه دادن یک موجود چقدر ارزشمند است حتی به قیمت پاره تنش
    وخداوند چقدر بنده هایشرا،دوست دارد که برای کامل ترشدن این مخلوقاتش
    ازپاره تنش مایه گذاشته است (به هریک از روحها دمیده شده) اماکسی کوچکترین توجه هم نمیکند
    ازمنظر دیگر به کار فرشتگان ومآمورین خداوند توجه کنید آنها درد انسانها
    رامی بینند ولی هیچگاه دراین امر دخالت نمیکنند هرچند بیرحمی به نظر بیاید
    چون آن مشکل درس اوست وبایستی آنرا،خودش حل کند تا درآن زمینه هم
    پخته تر شود و وقتی ما،مشکل آنرا می بینیم وخودسرانه کمک میکنیم درحقیقت به او کمک نمیکنیم که هیچ، مشکل اورانیز به گردن میگیریم
    عمده درس همین است.

    1. باسلام
      یه داستانی هست در کتاب کیمیای محبت شیخ رجبعلی خیاط که میگه من داشتم از جایی رد میشدم و یک گربه گرسنه و ناتوان رو میبینه و بهش چلو کباب میده و از اون ببعد اتفاق معنوی بزرگی براش رخ میده……. چند تا داستان دیگه هم در این کتاب هست که نشون میده باید به حیوانات کمک کنیم چه از ما کمک بخوان چه نخوان……… خب حضرت سلیمان زبان حیوانات رو میدونست …. من که یه آدم عادی که نمیدونم از کجا بفهمم اون حیوان ازمن کمک میخواد یا نه؟؟…….

      1. ابتدا باید با نیروهای درونی و شهودی خود ارتباط برقرار کنیم تا بتونیم زبان دل رو متوجه بشیم . راه ارتباط با نیروهای درونی هم در پست های سکوت و ذهن و طرحی نو در اندازیم گفته شده مانی عزیز

  53. سلام
    و بسیار تشکر , من دلم می خواد در مورد قانون طبیعت نظرم رو بگم : من وقتی وارد جنگل میشم , جزئی از طبیعت هستم و خودم رو موجودی جدا نمی دونم , منم حق دارم بر اساس دستورات خداوند درونم کار کنم , پس به ندای قلبم گوش می دم و کاری رو که درست می دونم انجام می دم … البته قبول هم دارم که ما انسانها برای بدست آوردن منابع داخل طبیعت , خیلی به سیستم اکولوژی آسیب زدیم ولی اگه قلبی آگاه و منصف داشته باشیم , بنظرم می تونیم مثل سایر موجودات , دخالتهای فردی داشته باشیم .با در نظر گرفتن اینکه دیدگاه یک ناظر برتر آقا رضا برام بسیار بسیار محترم هست
    ولی سوال اصلی هنوز ذهنم رو مشغول کرده : اینکه وقتی نیاز رو می بینم و می دونم شرم و خجالت مانع از درخواست مستقیم هست , چکار کنم ؟
    از قانون عدم دخالت استفاده کنم و یا ….
    بازم تشکر می کنم …. شهاب عزیز مثل اینکه شما هم این سوال رو پرسیدین , پس اساسی منتظریم

    پاسخ: سلام ویدا ، بله ، من خودم معتقد هستم نباید در طبیعت و زندگی طبیعی که در جنگل ها هست دخالتی داشته باشیم ، از طرفی معتقد هستم به انسان هایی که میخوان در مورد خدا مطالبی رو کسب کنن باید کمک علمی و آگاهی کرد ، و از طرفی معتقد هستم در صورت اینکه کسی نیاز به کمک داره و از دست من هم بر میاد باید کمکش کنم … حال باید دید قانون سکوت و عدم مداخله تو چه بعدی کار سازه .

  54. خوشبختانه بحث به جایی که دوست داشتم برسه کشیده شد ، من در این میان نظراتی که دوستان عزیز برای ما گفتن هر دو درست هستش ، نظر حاج رضا و من اینه که طبیعت قانون خودش رو داره و همیشه شکار و شکار چی حاضر هستند و این صاحب جهان خودش میدونه چطور همه چیز رو مرتب کنه، اما خب صحبت های دوستان هم بی منطق نیست، پس وجدان ما چی میشه ؟ وجدانی که ما نسبت به هر حیوانی و هر انسانی اون رو حس میکنیم ، آیا امکان نداره حضور ما در چنین مواقعی برای ما یک امتحان از طرف خداوند باشه ؟ که رحم و از خود گذشتگی ما مورد امتحان قرار بگیره ؟
    از طرفی شاید ما بتونیم نسبت به حیوانات بی تفاوت باشیم ، اما باز سوال من اینه : آیا باید نسبت به انسان هایی که در اطراف ما دارن زجر میکشن هم باید سکوت کنیم و مداخله نکنیم ؟ چون همه از ما درخواست کمک نمیکنن ، گاهی اوقات هم ما باید سکوت رو بشکنیم و دل رو به دریا بزنیم . ممنون میشم اگر دوستان و حاج رضا در پیدا کردن این جواب ها مارو یاری کنند .

  55. با سلام
    من به شخصه نظر خودم روی این حکایت اینه که شاید وقتی کسی به تو پناه بیاره باید از تمامی وجودت در راه محافظت از اون بهش با حس شفقتی تمام کمک کنی .

    این مورد رو با پسرم که اعتقادی به قانون سکوت و چیزهایی از این دست نداره به اشتراک گذاشتم که : اگه یه جوجه ی از تخم دراومده رو ببینی که یه کلاغ اماده اس تا اونو ببلعه ایا به جوجه به نظرت باید کمک کنی یا بزاری قانونه راز بقای حیوانات در مورد او به اجرا دربیاد ؟ بهم جواب داد : من جوجه رو نجات میدم چون اون کلاغ میتونه چیزهای دیگه ای رو برای خوردن پیدا کنه و با گرفتن این طعمه از اون ، کلاغ بی غذا نمیمونه ولی اون جوجه سلاح دفاعی یی برای مدافعه با اون کلاغ رو نداره . اگه من این کار رو قرار نبود که برای اون جوجه انجام بدم پس چرا این اتفاق داره جلوی چشمهای من میافته ؟ اگه با این فکر که باید راز بقا در مورد امثال این جوجه به اجرا در بیاد ادمهایی مثل من از کنار این وقایع بگذرن رحم و شفقت جاش رو به بی تفاوتی ها میده و دیگه دنیا ،دنیای سرد و بی روحی میشه که من از اون بیزارم !

    حرفاش منو به فکر واداشت تا در مورد قانون سکوت به شک بیفتم . به این شک که همیشه در هر قانونی استثنائاتی هم وجود داره . اگر دوستان نظر قانع کننده ای برای قبول یا رد قانون سکوت دارن یا به استثنائاتش صحه میگذارن ، ممنون میشم که نظرشون رو به اشتراک بزارن .

    در پناه حق .
    جویا .

  56. وقتی ما،به جنگل وارد میشویم در واقع مانسبت به آن مکان بیگانه هستیم چون ما جزو حیوانات جنگل نیستیم جنگل هم قانون خودشرا،دارد وبه فکر تمام موجوداتش میباشد من مثالی میزنم مثلا وقتی دریک ناحیه ازجنگل تعداد خرگوشها،بیشترمیشود طبیعت خودش وارد عمل میشود که وقتی تعداد خرگوشها،زیادمیشه چه خرابی به جنگل میتونه وارد کند بنابراین جنگل خودش دست بکارمیشه وتعدادآنهارا،ازیک طریقی کم میکنه مثلا درآن نواحی گیاهانی سمی،خود بخود رشد میکنندوبدینگونه تعداد آنهارا،کم میکنه یابه طریقی دیگر کم میکنه که من زیاد حضور ذهنی ندارم،پس دست هوشمندی که درهمه جا،حضور دارد درجنگل هم حضور دارد وبفکرش است اگر من آن گنجشک کوچک را،به هوای اینکه رحمم میاد ونجات میدهم در واقع در کار جنگل دخالت کرده ام چون مثلآ این نیروی هوشمندکه غذای یک جانور دیگر را،تامین میکرد من بهمش زدم،شاید درپست نوشته شده آنهاییکه با عشق بیگانه باشند نمیتوانند قانون عدم مداخله را،درک کنند از اینرو شاید افرادی این قوانین را،جرت وپرت بخوانند ومنکر چنین قوانین طبیعت باشند اما این قوانین وجود دارند وما روحها بایستی به تک تک آنها،پی ببریم درغیر اینصورت نمیتوانیم به سفر بازگشت فکربکنیم حرف شهاب منو به یاد یک فیلم مستند انداخت که مادرپنگوئن ازبالا ی سخره
    بچه اش راتشویق میکرد تااز بلندی،که لانه آنها،بود پروازکند ،تعداد بیشتری درحین پرواز به دریا میرسیدند ومتعاقب آن، مادر به بچه اش می پیوست اما بعضی بچه ها،از دریا فاصله می گرفتند وبه خشکی می افتادند و روباه درآنجا منتظربود وهمه آنهارا،تک تک شکارمیکرد،وقتی ناظر این صحنه هستیم کمی دل مان به درد میاد که ای کاش آن بچه ها به آب میرسید اما بایستی بدانیم به خشکی افتادن آن بچه های پنگوئن،ازروی حکمت خاصی است از این بابت استکه ما حق دخالت نداریم چون در همه جای جنگل،شکار وشکارچی هرلحظه
    وجود دارد وخداوند متعال،وکار گذارانش ازاین بیرحمی ها،و رازبقا ،و شکار شدنها،بخوبی اطلاع دارند فی الواقع خلقت دراین جهان،اگرتمام شده مثل یک ساعت مکانیکی،دقیق ومنظمّ کارمیکند وخداوند از افتادن یک برگ درخت هم خبر دارد.

  57. سلام
    من مشغول یه جمع بندی د ر مورد قانون مداخله هستم ، شاید نیاز به راهنمایی هم داشته باشم … عقیده کلی من اینه : هر دستی که بطرفتدراز میشه ، بگیر …. در مورد این موضوع مشکلی ندارم مگر اینکه دستی باشه که بدم و بخدواد شانه ام رو هم بگیره:-)♥ البته خیلی کم پیش می اد و برام کاملا جنبه اموزشی داره ، اینکه بتونم نه بگم
    و اما مواردی هم هست که نیاز رو می بینم و پیشنهاد کمک می دم ، کاری از دستم براحتی بر می اد و خودم دوست دارم این کار رو انجام بدم ،یعنی این کارم اشتباهه؟
    و اما در مورد سوالات اقا رضای عزیز ، گنجشک رو بی برو برگرد نجات می دم و به عقابم می گم برو برای خودت یه غذای خوشمزه تر پیدا کن، کبوتر بمن پناه اورده و گوشت تن منم برای خودم لازمه ،برو عقاب جان حتما یه غذای خوشمزه تر منتظر تو هست ♥♥♥
    در پناه خداوند عشق سلامت و شاد باشید ♥

    پاسخ: سلام ویدای عزیز ،ممنون از اینکه در مباحث شرکت میکنی ، جواب شما رو حاج رضای عزیز بیان میکنه .

  58. سلام به همه عزیزان
    باتشکراز حاج رضای عزیز من ندانسته در زندگی ام از ین مداخله ها زیاد داشتم که باعث ایجاد فشاری در زندگی ام می شد.مطالب شما به من اموخت که هر وقت کسی خودش در خواست کمک کرد انرا بصورت وظیفه وامتحانی بدانم . با تشکر

    پاسخ: ممنون بابت نظر زیبای شما . من هم هر وقت کسی رو بدون اینکه مایل باشه کمکش کنم ، کمک کردم ، فقط وقتم تلف شد و در آخر هم بهم برچسب زدند . شاد باشید

  59. من خودم به شخصه فکر میکنم منظور از این مساله اینه که اگر بخوای در چرخه دخالت کنی یا مانع بشی باید خودت تاوان اون دخالت کردن رو بپردازی ، اتفاقا همیشه برای من هم جای سوال بود ، چون در فیلم های مستند می دیدم که یک شیر داره از گرسنگی می میره ، اما فیلم بردار و کسایی که در اون منطقه بودن ذره ای غذا به اون شیر ندادند ، چون اعتقاد بر این دارند نباید در طببعت خداوند دخالت کنند ، شاید حکمتی در مردن این شیر باشه و ….

  60. سلام شهاب عزیز ودیگر دوستان:
    یک سوال: دریک جایی ازنظرها،گفته بودم وقتی بیک جنگلی
    میرویم وبرحسب تصادف می بینیم نوزاد مرغی مثل گنجشک،از لانه اش
    به زمین افتاده وهر لحظه امکان دارد ازطرف موجود دیگری خورده شود
    حال شما ناظر این قضیه شدید
    ۱- آیا نوزاد را،نجات میدهید ؟چون اگر نجات ندهید شاید اذاب وجدان بگیرید
    ۲- نوزاد گنجشک را،آنجا گذاشته وبه راه خود ادامه میدهید آیااین، رعایت
    قانون عدم مداخله بی رحمی نیست ؟
    درفرهنگ فارسی نیز داستان جالبی وجود دارد بااین مضمون که
    روزی حضرت سلیمان درتخت خودش نشسته بوده که در این حال کبوتری
    به او نزدیک میشود ویکراست به زیر عبای او میرود ودرآنجا پناه می گیرد
    دراین لحظه عقابی نیز وارد میشود وچون حضرت سلیمان آنطور که در
    داستان هست زبان موجودات را،می فهمیده عقاب به حضرت سلیمان
    میگوید نهار منو بده من گرسنه ام واین غذای من است
    حضرت سلیمان وقتی از دادن مرغ سر بازمیزند عقاب میگوید یا غذای
    منو بده ویاهم وزن مرغ،از گوشت بدنت را،ببر و بمن بده تا از مرغ دست بکشم
    حضرت سلیمان گوشت بدنشرا،میدهد ولی مرغ رانمیدهد بزرگترین پند
    این داستان درکجاست?

    پاسخ: سلام رضای عزیز ، من لو بدم ؟ یا بزارم دیگر دوستان لو بدن ؟! من نمیگم . بزاریم دوستان بگن . اتفاقا من هم سوالی دارم که بعد از این سوال میپرسم

  61. سلام خدمت آقا شهاب و آقا رضا .
    مثل همیشه عالی بود.دست تون درد نکنه.
    در پناه خالق یکتا موفق و موید باشید.

    پاسخ: ممنون مهشید عزیز ، لطف کردی که نظر گذاشتی

  62. سلام شاداب و پر انرزی باشید
    خیلی ممنون واسه مطالب انقد ارامش میده مطالب نوع نوشتارشون مهمه و تاثیرگذار.
    جالب اینکه همین قسمت که میخوندم یه همکاری با کسی داشت حرف می زد بلند بلند گفت: به ترکی که : داهی دانیشمیاجیم: دیگه حرف نمی زنم.

    سکوت برکت عالم است. سکوتی که شمس به مولانا آموخت و او را شوراند.
    سپاس از وقتی که میذارید

    پاسخ: سلام رهگذر ، بازم که به کلبه ی درویشی ما اومدی ، پس خوش اومدی و از این به بعد هم پیش ما بیا ، ممنون از اینکه نظرت رو بیان کردی

  63. مرسی از شما و حاج رضای عزیز
    بله درسته من هم هروقت خوابم به کسی گفتم بعد اون خوابام قطع شد

    پاسخ: سلام نرگس عزیز . ممنون بابت نظرت .

  64. با سلام ،ابتدا ممنونم از رضای عزیز ، بابت ارسال این پست ، من زمانی که پیش حاج رضا بودم یادمه که حاج رضا همیشه در مورد سکوت حرف میزد ، اما من از این گوش میگرفتم و از اون گوش بیرون میکردم ، برای کسانی که اهل دل نبودند از تجربیات درونیم گفتم ، زمان گذشت و اخطار هایی به من داده شد در عالم درون ، اما من متوجه اونها نبودم ، تا اینکه پیره مردی در خواب به من گفت خواب هات قطع شد … همون شد و نزدیک به شش ماه هیچ خوابی ندیدم ، پس خوبه که این قانون رو باور داشته باشیم و بهش عمل کنیم . در پناه خداوند زیبایی ها باشید .

  65. باسلام
    طبق معمول پستی پر از نکات کارساز در راه تعالی ، ارائه دادید . حاج رضا و شهاب عزیز کلمات نمیتونن گوشه ای از زحمات شما رو پاسخ بدن ، خداوند خود در حقتان گشایش و برکت را صد چندان کند . و همانگونه که با این دست و دلبازی معلومات خود را در اختیار تشنگان طریقت میگذارید ، هر زمان و هر کجا سیراب گردید از چشمه ی معرفت الهی .
    در پناه حق .
    جویا .

    پاسخ: سلام جویای عزیز ، ممنون بابت نظرت ، ابتدا باید از خدا تشکر کنی و بعد از خودت ، از خدا به این علت که خواسته به سمتش بری و بعد از خودت به این خاطر که این خواستی راه رو طی کنی و ادامه بدی ، همه چیز تصمیم خدا و خودت بوده ، زمانی که بخوایم یاد بگیریم همه چیز محیا میشه . در پناه حق باشی .

دیدگاه خود را بیان کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

قبل از ارسال دیدگاه معادله زیر را پاسخ دهید. *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.