صفحه اصلی ذهن و مباحث مربوطه نفسانیات پنج گانه ذهن
نفسانیات پنج گانه ذهن

نفسانیات پنج گانه ذهن

0
50

ادمی از ابتدای خلقت خود نفسانیت پنج گانه ذهنی را به همراه داشته و خواهد داشت ، اکثر ما با این حریف دیرینه و زیرک آشنا نبوده ایم ، حال این فرصت پیش آمده تا این نفسانیات را شناخته و مورد بررسی قرار دهیم ، سپس نظری بر خود انداخته تا بنگریم که این نفسانیات تا چه مدت و چگونه همراه ما بوده اند . این نفسانیات و نحوه ی عمکلرد آن ها را شناخته و سپس در اصلاح آن ها کوشا باشید . نفسانیات پنج گانه ابزاری برای انحراف ما، و سپس آموزگاری سخت گیر ولیکن لازم ، در راستای رشد معنوی ما هستند . با ما در ادامه مطلب همراه باشید .

نفسانیات پنج گانه

پنج بیماری یا انحراف ذهن عبارتند:

۱- شهوت۲- خشم  ۳- طمع  ۴- وابستگی  ۵- خودستایی

 

۱- شهوت:

شامل تمامی خواستهایی میشود که ازحّد و معمول و متعارف تجاوز میکند .

این طیف از خواسته ها،شامل:

  موادمّخدر  ،  توتون  ،  نوشابه های الکلی  ،  پرخوری  ،   عادت به حرّافی  ،  عادت به بیکاری ،   استفاده از مجلات تصاویر شنیع ،  ورق بازی و قمار

 ازخصوصیات بارز شهوت یکی اینست که بعد از اینکه آدمی نیروی حیات خود را در منجلاب زیاده خواهی ها تلف کرد او را از همه ارزش ها،ساقط  مینماید و قربانی این نفسانیت به درجهء حیوانی سقوط میکند.

 

رهاشدن از بند شهوت هنگامی میسر میشود که آدمی آن را بدست بی تفاوتی  یا عدم وابستگی بسپارد. درغیر اینصورت باعث اندوه درد برای آدمی  خواهد شد، شهوت یا کاما یکی از کیفّیات نفس امّاره است که می بایستی دائمآ مورد تجدید نظر قرار گرفته وآدمی بایستی همواره آنچه دراطرافش  میگذرد هوشیار باشد تا بتواند از گزند این تبهکاری ذهن،مصون  بماند.

 

 

۲ – خشم :

عملکرد آن بر انگیختن نزاع،ایجاد  سر درگمی در ذهن و سلب کردن توّجه از تمرکز میباشد و نمیگذارد ذهن از هوش وخردمندی به درستی استفاده کند.

خشم، صلح را بر هم میزند عشق را خنثی میکند تخم نفرت میکارد و افراد و گروهها و ملتهّا را با یکدیگر دشمن میکند.

خشم،اصالت و شرافت را  از درون فرد می زداید و اگرچه  نیروی انهدام گر خشم  بسوی دیگران هدف گیری میشود، لیکن بیش از هرکس مخرّب  وجود خود فرد می باشد و برایش کارمایی می آفریند که وی را تا مدّت بسیار درازی درچرخه ء زندگی های بی شمار، نگه می دارد. 

خشم، یا کرودها ، یکی ازخدمتکاران مفید قدرت منفی کیهان است، تا روزی که برذهن حاکم شده برای فرد امکان هیچگونه پیشرفتی درطریق معنوی وجود نخواهد داشت .

 

بعضی از زیر شاخه های خشم عبارتند از:

تهمت زدن  ،   بد گویی کردن  ،  غیبت   ،  نقض عفت کلام   ،  عیب جویی   ،  زودرنجی  ،  حساسیت  نسبت  به گفتار دیگران  ،  ستیزه جویی   ،   حق بجانبی  ،   لجاجت    ،    بد خلقی   ،   حسادت   ،   بد خواهی   ،     بی صبری      انزجار    ،    تقلید مبتذلانه از رفتار دیگران   ،   انتقاد منفی   ،   مجادله  بر سر مسائل پیش پا افتاده  بخاطر  شکست دادن حریف  ،    غرور و نیّت زشت  و  بسیاری  نمودهای دیگر  می باشد .

 

نکته مقابل این نمود ها : کلام عشق ، حقیقت و محبت را بر زبان جاری ساز .

بارها گفته اند که نوزادی که از سینهء مادری شیر  بنوشد که  قبل از شیر دادن به فرزند دستخوش امواج  مرگ آور خشم  شده  باشد ممکن است  دراثر مسمومیت جان بسپارد.

خشم  معلولیتی است که عمومآ سالهای سال در زندگی فرد رّد پایی از رنجها تهوع و دل شکستگیهای جان فرسا،باقی میگذارد .

 

عوارض این بیماری مهلک ذهنی متناوبآ با نشانه های:

–        افکار بد نسبت به دیگران

–         صریحآ حالت تدافعی گرفتن

–         ایراد گرفتن از اعمال دیگران

–         سخنرانی و خطابه کردن درباره اشتباهات دیگران در غیاب افراد

–         عیب جویی مزمن یا انگشت گذاشتن روی ضعفهای شخصیتی و رفتاری دیگران و کوشش در زشت جلوه دادن آنها

–        دیگران را،دائمآ مورد نکوهش قراردادن و رجز خواندن

–        برحسب عادت دیگرانرا،مسئول شرایط نامطلوب خواندن

–         لقب زشت زدن به دیگران وفحّاشی کردن

–        جنگ و دعوا و ستیز براه انداختن،و کوشش درصد مه زدن به دیگران

 نفرت ،  حالات تهاجمی  ،  تحریک پذیری و احساس آزردگی سریع   ،   بر انگیخته شدن در اثرکوچکترین  اشارات مخالفت   ،   افسردگی و نا امیدی  موعظه کردن در همه موارد دیگران  و نظر مشورتی خود را با اصرار به دیگران تحمیل کردن ،  گله گذاری  ، آزرده کردن دیگران  ، خشمگین شدن دراثر ترس دیگران ، یکی از اسف بار ترین خصوصیات این عارضهء مرگبار (خشم) این است که با مرگ پایان نمی پذیرد ، این بیماری در ذهن است  و قربانی آ ن را با خود به زندگی بعدی  میبرد این یک مرض را دکترها  نمی توانند درمان کنند و میبایست بدست خود مریض برطرف گردد.

 

 

۳- طمع یا لوبها :

کسیکه فقط به فکر طلب مال و زر و سیم  میباشد   به تدریج سنگدل میشود وحّتی چهره اش نمودی از انجماد  قلب و نیروی انگیزش بی رحمانه و بی پایانی به سوی اندوختن مادّیات بخود میگیرد. 

 طمع عجین کردن تفّکر آدمیان به اشیاء مادی و سّد کردن بینش آنان به طرف ارزش های بالاتر است ، بشر بخودی خود به طبقه متجانس با آنچه  مورد عشق و آرزویش می باشد کشیده  میشود.

 

دسته ای از بارزترین عوارض طمع یا لوبها، عبارتنداز:

خسّاست  ،  دروغ  ،  دورویی  ،  جعل  ،   تظاهر به غیر  ،  سرقت ،  ارتشاء و حیله های بیشمار درحین ارتکاب مال اندوزی،اینهاشیوه های بدست  آوردن و انباشتن پول میباشند آدمی باید بیش از گرفتن در فکر دادن و ایثار کردن باشد.

 

 

۴- وابستگی

وابستگی یا موها،واژه ای است جهت بیان معنای دلبستگی موهوم و شیفتگی دنیا، احتمالآ ،این  پنهانی ترین و فریبنده ترین نفسانیات میباشد. پیش  از اینکه فرد از حضورش آگاه  شود به روی او می خزد،  همیشه در ظاهر نجابت و اصالت،لباس عقل سلیم و احترام به ارزشهای سنتّی را ، برتن دارد.

ظهور آن ،در قالب ارزشهای نادرست است و  هدف حقیقی وابستگی، غرق  کردن ذهن درتصوراتی است که وقت اورا آنچنان اشغال کنند تا دیگر  فرصتی برای پرداختن به حقایق دست ندهد . تاجاییکه ، هیچ فرصتی برای پرداختن به پیشبرد امور معنوی خود نداشته باشد تا هرگز آزادی حقیقی را نیابند .

 

 

۵- خودستائی

خود پرستی یا آهنکارا  یا نفس پرستی ، صورت مبالغه آمیز نفس امّاره است که با زاد و ولد در نسوج خود  به یک سرطان تبدیل میگردد.

 خودستایی  نفسی است که بیش از اندازه رشد کرده است و بزرگنمائی بیمار گونه “من” میباشد. 

فرد خودستا ، هرگز مزاح نمیکند. عملکرد اصلی خودپرستی سّد کردن طریق حقیقت است.

خودستا، بر این عقیده استوار است که از روی خرد  برتر خود،تنها سیستم کامل حقیقت در هستی را ، برگذیده است

 

یک فرض بزرگ او اینست:

 

«حق،  بامن است هر آنکس که با من مخالف است در اشتباه است ؛ پس برای دفاع ازح ّق،من باید مخالفین را، نابود سازم» و هرکسی کوشش کند فرد خود پرست را ، تغییر دهد با دفاعی گزنده و تلخ ، روبرو   میشود. او برسر یک برگ خشک  جنگ وجدال  برپا میکند تا از حقوق خود ساخته خویش دفاع  کند،او هرگز به فکر حقوق یک انسان دیگر نیست زیرا ، دیگران به اعتقادات ، ارزشها و متعّلقات دیگری تمایل می ورزند ، هر اظهار نظری،خصوصآ  انتقاد  ، به فرد خودستا  به شدّت بر می خورد ، او به فورّیت رنجیده میگردد و فورآ در جبهه دفاع از خود  قرار می گیرد ، فرد خودستا ، بی نهایت حساّس ، عصبی و زود رنج است ، اوهیچ ضعفی را   درخودش نمی بیند ، ولیکن هرگز دست از انگشت گذاشتن  روی خطاهای دیگران بر نمی دارد.

 

نمودهای فرعی   خودستائی عبارتند از:

 

 – تعصّب.

 

  – اعمال نفس درهمه ء شرایط خود را عرضه میکند.

 

 – نمایش جسارت آمیز ثروت و قدرت.

 

  – خود پرست لباسهای پر زرق و برق می پوشد  مگر اینکه بخاطر  تظاهر ،عمدآ ساده ترین آنها را  انتخاب میکند

 

  – رفتاری حق بجانب و نیمه خداگونه پیشه میکند.

 

  – رئیس مآ بانه سخن میگوید ، نکوهش میکند و ضعف و عیب دیگران را اعلام داشته و به رخ میکشد، این نوع     اشخاص تصّور میکنند بر دیگران  برترند دیگران را مجاب میکنند راه  و روش آنها را بپذیرند – که البته معتقدند حّق آنهاست و تلاش میکنند مخالفین را تنبیه کنند.

 

 –  فرد خودستا،کوشش میکند با سر و صداکردن و سایر وسایل خودنمائی، توّجه دیگران را، بخود جلب کند.

 

 –  او عاشق مقام و منصب  است و درآن احساس  ِاعمال قدرت بر زیر دستان است که راضی اش میکند.

 

 –  مکرّرآ صحبت دیگران را قطع میکند.

 

 – با تقوی و پرهیزگار خودش را جلوه میدهد .

 

امید وارم این پست نیز برایتان مفید باشد . رضا

 

 

برچسب‌ها:
شهاب دلفان آذری 7 سال است که چشمانم با نگاه دیگری به دنیا باز شده است. شاید بتوان گفت 7 ساله ام. زندگی توامی از عشق و شوق تسلیم بودن در برابر خدایی است که آفریننده ی عشق است. رفته رفته تعالیم و مفاهیم بالاتری را کسب میکنیم. در یادگیری مطالب کوتاهی نکن. زمان همیشگی نیست. یک روز وقت رفتن من و تو نیز می آید. آن زمان سرنوشت ساز است. بگذار رو سفید باشیم. دنیا از آن چیزی که در ظاهر می بینی بسیار عمیق تر، با ارزشتر و معنوی تر است. تنها کافیست که بخواهی خدایت را بشناسی. اگر شاگرد حاضر باشد. استاد نیز حاضر میشود.

دیدگاه(۵۰)

  1. سلام وخسته نباشید خدمت اقاشهاب گل.من میتونم صفه تلگرام ینی پیوی شمارو دلشته باشم؟

    1. سلام به شما ،
      لطفا در ایمیل با من در ارتباط باشید ، من ایمیل ها رو بهتر از چت پاسخ میدم.
      :)))))

  2. ممنون جویای عزیز
    تصورم از زندگی سراسر خیر شده..شاید نه کاملا اما گاهی اتفاقی مطابق با خواسته م رخ نمیده منتظر میشینم ببینم خدا برام چه برنامه بهتری داره..یه سوال دیگه داشتم اونم راجب نقش شیطانه
    تصورم اینه که هنگامی که با نیمه تاریک وجود روبرو مبشیم شیطان وارد عمل میشه و مارو وسوسه میکنه و بعد از اشتباه مارو ناامید و مایوس میکنه
    با این اوضاف در حقیقت شیطان همان تاریکیای وجود خود ماست و هنگامی که نفس مطمئنه باشیم شیطان هیچ توانایی نداره.

    1. با سلام

      هر کدام از ما به وسوسه های درونی بنا به مذاهب ، اعتقادات و مکاتب نامی میگذاریم : شیطان ، تله های ذهنی ، نفس اماره ، اِگو ، و از این دست ، همه بر یک مفهوم اشاره دارند . و در مجموع اگر شیطانِ نداشتیم و نبود ، من و شما یا همانند فرشتگان در عرش سیر میکردیم و بدون ِ درک تفاوت خیر و شر فقط از خود خیر را ساطع میکردیم . درک ِ بین خوبی و بدی ایست که به نیکی ها اعتباری در حد ِ فهم میدهد . تا چیزی راد ندانیم از وجود یا عدم اش اطلاعی نداریم و به قول ِ معروف دوغ و دوشاب یکی خواهد بود . توان شیطان زمانی بر شخصی موجود است که شخص با پذیرشی اشتباه ، خود ، این توان و باور را بر خود بپذیرد .

      خیر پیش
      جویا

  3. سلام…من یه کشف بزرگ کردم که ااحتمالا خیلیا قبل من کرده باشن و بارها گفته شده تو سایت..ولی کشف دلیم بود..ببینید درسته یا نه
    با خوندن نظرات متوجه شدم هر مشکل و مساله ای که دورمونه عامل اصلی و اساسیش خودمونیم و مثل قانون نیوتن عکس العمل رفتار ماست..ینی خشم میبینیم بخاطر خشم خودمونه نلمردیا بخاطر نامردیای خودمونه….البته من این کشف رو کردم و حرف حاج رضا هم روش اثیر داشت که گفت وقتی صفت بد تو وجودت از بین بره دیگه رو برو نمیشی باهاش…حال سوال این میشه چرا گاهی با وجود از بین رفتن صفت بد باز هم با اون صفت رو به رو میشیم
    جوابی که خودم میدونم اینه که یا خیلی از خودمون مطمئنیم و بخودمون فخر میفروشیم که اون صفت رو نداریم یا همش ترس مواجهه شدن با اون صفت رو داریم…این اندک شک مرتبط با کشفم برای مسائلیه که برای معصومین پیش میومد…ممنون میشم روشنم کنین.

    1. با سلام

      مهدی جان اولین پاراگراف از حرفهاتون ادراکات درستی بود ولی در پاراگراف دوم ، برخی نکات باید بازتر بشه تا متوجه قضیه شد .
      شما نوشته اید : ” جوابی که خودم میدونم اینه که یا خیلی از خودمون مطمئنیم و بخودمون فخر میفروشیم که اون صفت رو نداریم یا همش ترس مواجهه شدن با اون صفت رو داریم…این اندک شک مرتبط با کشفم برای مسائلیه که برای معصومین پیش میومد…ممنون میشم روشنم کنین. ”
      شاید وقتی داریم ای اف تی میکنیم در سناریوهامون این نکات و عقاید رو بنشونیم که ” قبلا با باورهایی اشتباه به برخی چیزها اعتقاد پیدا کردیم و در برنامه ریزی ذهنیمون جا گرفته و الان میخواییم عوض اش کنیم ” ولی واقعیت اینه که وقتی ما با چیزی خودمون رو روبرو کردیم و از ترسیدن ازش یا فرار کردن و مقاومت کردن در برابر پذیرشش ، خودمون و وجودمون رو متوقف کردیم ، یاد میگیریم چطور بپذیرفتن ِ خودمون رو به عنوان یک شاهد یا ناظر بر اعمالمون ، تا اون خصوصیت و اعمال ِ ناشی از اون رو فقط نگاه کنیم ، از این به بعد به مرور کل ِ مشکل از ما دور میشه . به عبارتی دیگه ترس یا حواشی ِ اون خصوصیت رو هم در خودمون شناسایی کردیم و دستش رو برای ضمیر خوداگاه و ناخوداگاه ریختیم بیرون و دیگه برگشتنی نباید وجود داشته باشه مگر اینکه جنبه هایی از اون خصوصیت رو هنوز به درستی در وجودمون شناسایی نکرده باشیم و بر اون اعلام آگاهی و ناظر بودن و رها کردن رو انجام نداده باشیم ، که دوباره موارد ِ مشابه اش برامون پیش میاد تا ببینیمش و بتونیم روش کار کنیم تا از دنیامون کاملا بره بیرون . همه ی تستها ، شکها ، ترسها ، تردیدها در رابطه با خصوصیتی که باید از دنیامون بیرون بره ، تا قبل از پاکسازی ِ نهایی مونه ، بعد از پاکسازی دیگه اون صفت و رویدادهای حواشی ایش از وجودمون و دنیامون بیرون میره .

      در پناه حق
      جویا

  4. سلام
    واقعا” ازتون منشکرم . من چندین سال است که گرفتار برخی زیر شاخه های خشم هستم . واقعا” نمی دونستم چکار کنم . خدایا بسیار سپاسگذارم که این اطلاعات را سر راهم قرار داد تا بتونم خودم را اصلاح کنم . از آقا رضای عزیز و همچنین آقا شهاب هم بخاطر زحماتتون تشکر می نمایم . واقعا” خیلی برایم مفید بود

    1. سلام به شما دوست عزیز ، هر مشکلی راه حلی داره ، انسان زمانی که به دنبال راه حل ها بگرده ، راه حل ها خودشون رو نمایان میکنند، در این زمان فقط یک چشم بینا لازمه که اون راه حل ها رو ببینیم و یک همت لازمه که اون ها رو عملی کنیم .
      به این امید که شما هم حالا که این مطالب رو خوندید ،با همت لازم ، مطالب رو عملی کنید تا به نتیجه ی مطلوب برسید . حق نگهدار شما باشه .

  5. سلام
    خیلی از نظرات زیبای شما دوستان عزیز لذت بردم راستش من حرفی برای گفتن ندارم فقط این شعر یهو اومد تو ذهنم
    دنیا همه هیچ و کار دنیا همه هیچ
    ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
    دانی که از آدمی چه ماند پس مرگ
    عشق است و محبت است و باقی همه هیچ

  6. من از این پست جالب، راهنمایی های سخاوتمندانهء خانم جویای عزیز، مطالب آقا شهاب و دیگر دوستان، به نظرم رسید که شاید مثال بدی نباشه که دربارهء نقش علت و معلولی، دعا و ساخت یا تغییر سرنوشت، زندگی رو مثل یه بازی تخته نرد درنظر بگیریم. مواردی که خدا یا روح ما یا…از پیش تعیین کرده (مثل شرایط محیطی و خانوادگی که توش متولد میشیم) اعداد تاس هستن که قابل تغییر نیست اما حالا اینکه چطوری از این اعداد استفاده کنیم و چطور بازی رو پیش ببریم، تقریبا کاملا به خودمون بستگی داره. شاید حریفمون رو هم بتونیم نفسمون یا نیمه تاریکمون درنظر بگیریم! عجیبه ولی همیشه هم جفت۶ آوردن به معنی برنده شدن یا حداقل تنها راه برنده شدن نیست. گاهی ۲و۳ باعث مانورها و حرکتای خیلی بهتری میتونن بشن! و مسلما اونایی که دید بازتری دارن و تاکتیکهای بهتری رو استفاده میکنن خیلی راحتتر و رَوونتر بازیشونو پیش میبرن. و یه چیزی هم که هست، ما با رسوندن ۲تا ۶تا یا حتی ۹۹% از مهره ها به خونهء آخر و رها شدن از اونها! هنوزم بازی رو نبردیم بلکه همهء اهدافی که داریم باید به مقصد برسن و توجه و رفع کردن ِهمهء ضعفهامون به یک اندازه در تکمیل شدن بازیمون نقش دارن.
    با تشکر

    1. با تشکر از شما دوست عزیز ، سنجاقک مهربان .
      دقیقا همینه ، مثال شما مانند زندگی انسان ها در روی زمین هست ، عده ای از ما بر این باور هستیم که پولدار ها زندگی رو بردن و دارن بهتر از ما زندگی میکنن و در آخر هم بهتر از ما خواهند بود ، اما لحظه به لحظه ی زندگی انسان در حال تغییر و تحول هست . با تشکر از شما

  7. ممنونم از شما خانوم.خیلی زیاد…
    الان دیگه برام واضحه چکار باید بکنم….خیلی ممنونم که این نقشه تاریکو واسم روشن کردین.در حقیقت من با این موضوع به نحوه های مختلف روبرو شده بودم اما در دیگران بدنبالش می گشتم و داشتم در افراد مختلف این ایرادو کشف می کردم غافل از اینکه خودم اون مشکلو داشتم.همه ی اون راهنمایی هارو انجام می دم.بازهم ممنومم

    1. خداوند شما را در این راه همواره همراهی کرده و همینگونه نیز همیاری خواهد کرد .
      خیر پیش
      جویا

  8. من مشکلم خشمه…خیلی هم تلاش می کنم ازش نجات پیدا کنم .یه مدت کوتاهی ناپدید می شه ولی دوباره برمی گرده.یک سوال داشتم :با توجه به اینکه پدر مادر موهبت الهی هستند اگه در مواردی باعث خشم ما بشن و با اینکه ببینن ما خشمگین میشیم باز هم به اون عملشون ادامه بدن،ما باید چکار کنیم؟
    یک موضوعی که منو ناراحت میکنه شنیدن تکرار بدی های عروسمون به آدمهایی که مادرم باهاشون دردو دل می کنه.
    احساس می کنم مادرم نمی تونه گذشت کنه چون هی همون مسائل روتکرار می کنه.

    1. در حقیقت این خود شمایید که از تکرار ِ دوباره و دوباره ی این حساسیت به خرج دادن، باید دست بکشید ! درست فهمیدید ایراد از شماست ! هم در مورد خشم گرفتنتان و هم در مورد شنیدن ِ مسائلی که شما را از کوره به در میبرد .
      مگر نه اینکه هر کسی مسئول ِ اعمال ِ خویش است ، پس شما را چه میشود که با شنیدن ِ صحبتهای مادرتان اسپند ِ روی ِ آتش میشوید . گیریم که مادرتان اشتباه میکند شما چرا برای غیبت کردن ِ او اینقدر مته به خشخاش میگذارید ؟ بگذارید و بگذرید تا همه چیز به حالت ِ عادی برگردد . روزگار ، صفتی را که در نیمه ی تاریک ِ وجودتان پنهان کرده اید بارها و بارها به رختان میکشد تا برای یک بار هم که شده ، به خود آیید و این خصلت ِ دفن کرده در زیر ِ خروارها غبار ِ قدیمی را ، از وجودتان بیرون آوریدش ، پاکش کنید ، ببینیدش ، ممنون اش باشید که در کنار ِ شما بوده تا چشمتان را بر روی حقیقت ِ وجودیتان باز کند و موجب شود کیمیای ِ درونتان را با بخشش ِ این صفت ، ارزنده تر کنید و با توشه ای سبک تر به جلو روید . بر روی نیمه ی تاریک ِ وجودتان ( غیبت کردن ، خشمگین بودن ، دخالت در کار ِ دیگران ، حساس بودن به امور ِ دیگران ) در را بگشایید و با تمرینی که در قسمت ِ دوم ِ طرحی نو نوشته شده ، خود را پاکسازی کنید ( شاید لازم باشد چند روز این کار را انجام دهید و تک به تک این صفات را بپذیرید و رها کنید ) سپس جملات ِ مثبت و صفات ِ مثبت ِ مخالف ِ این امور را بر خود بپذیرید و تکرار کنید و پس از پذیرش ِ هر صفت از نیمه ی تاریک وجودتان باید دوبرابر از صفت ِ مخالف و نیکو گرفتنتان تشکر کنید تا این نیکی در وجودتان بنشیند( راست گو بودن و یکرنگ بودن با دیگران ، آرام و متین بودن ، آزاد گذاشتن ِ دیگران در امور ِ زندگیشان صفات ِ برگزیده ای هستند که باید جانشین ِ صفات قبلی گردد).
      به زودی سناریوهایی برای رفع ِ نیمه ی تاریکی ِ وجود – به یاری ِ خدا – خواهم نوشت که از این پس با این سناریوها قادر به پاکسازی ِ وجود ِ خود باشید و نتایجی سریعتر از دیگر تکنیکها بگیرید .
      در پناه حق
      جویا

  9. سلام اقا شهاب
    خیلی مطلب های شما و اقا رضا که قرار میدین قشنگه واقعا لذت بردم .با کمکت خیلی روحیاتم عوض شده و خانوادم که به کلی تعجب کردن.خشم خودم تونستم کنترل کنم امیدوارم توی این راه سرد نشم و از کمک شما و دوستاتون استفاده ببرم.
    در پناه خدا

    1. سلام به شما دوست عزیز ، خیلی خیلی خوشحالم ، امید وارم که مسیر معنوی خودت رو دست کم نگیری ، هیچ هدایتی خود خواسته نیست ، بلکه خداوند خواسته تا شما به این مسیر زیبا هدایت بشید . امید داریم که مطالب بتونه راه رو به شما بشناسونه و شما رو در این راه همراهی کنه . هدایت ها با خداست . موفق باشید .

  10. با سلام اقا شهاب از شعر بالای صفحه تونه خیلیی خوشم اومد که نوشته بودید : هیچ اگر سایه پذیرد ما همان سایه ی هیچیم واقعا هم همینطوره انسان اگر خودش چیزی را قبول داشته باشد و باور بکند و اگر نه ما و شما نمیتوانیم کمکش کنیم . همه ی باور های انسان هم بر میگرده به ذهن انسان که با اون ها زندگی خودش رو به بدبختی یا خوشبختی میرسونه که این دو مورد میتونه به هزاران چیز تشبیه بشه در واقع جسم فیزیکی ما تششعات ذهن انسان است اگر انسان از طریق ذهن دچار مشکلات شود از نظر فیزیکی هم دچار مشکل میشود.{برای اگاهی مردم}

    پاسخ: سلام سعید عزیز ، ممنون بابت نظرت ، خوب داری مطالب رو دنبال میکنی ، امید وارم که بتونی به همون صورت هم عملیشون کنی ، عملی کردن مطالب خیلی مهمه . هیچ اگر سایه پذیرد هم حکایت ها و معانی بسیار داره که شما به یکیش به درستی اشاره کردی . در سایه ی حق .

  11. همونطور که ستایش عزیز گفت : اون فقط یه تجربه برای اینکه تو رو به اینی که هستی برسونه ، بوده . با قضاوت کردن خودمون باعث رنج کشیدنها میشیم . بهترین راه اینه که از چیزایی که پیش اومده درسی رو که لازم بوده تا تجربه کنیم ، بپذیریم و خودمون رو ببخشیم ، اون تجربه ها رو با تبرکه عشق رها کنیم و به سمت بوجود اوردنه تجربه های نو و شیرین بریم .

    پاسخ: امید وارم که اینطور باشه، ممنون از همه تون .

  12. سلام به عزیزان …در مورد دعا وطلب خواسته هامون اونجور که من از روی یه سری مطالعه ها و نظرات دانشمندای علوم ذهنی .همچنین مطالعه ادیان دینی وغیره فهمیدم اینه که .. سه ابزار هست که خدا در اختیار بشر گذاشته یکیشون فکره دومی کلامه وسومی عمل کردن در مورد ان فکر (وانمود کردن هم شامل ان میشود ) یعنی طوری عمل کنیم که انگار از پیش به خواسته مان رسیده ایم این ابزار جهت بر اوردن ارزو و دعا ها موثرند(اگر هم زمان اجرا بشند) شاید به خاطر همین دلیله که اینقدر روی افکار خوب .گفتار خوب وکردار خوب تاکید میشه البته داشتن ایمان هم شرط اساسی است . ما اگر در مورد خواسته ای از اعماق وجودمان از خداوند کمک بخواییم لطف خدا اگر به مصلحتمون باشه حتما شامل حالمون میشه و خدا وند با پیش پا گذاشتن راه کارهایی در مسیر زندگیمون مثل نیروهای غیبی .افراد حامی . شرایط معجزه انگیز وغیره جواب خواسته هامونو میده . البته ناگفته نشه که خدا وند جواب همه دعاهامونو از قبل داده و قبل از اینکه درخواست کنیم اجابت کرده. اما شرط اساسی اینه که این سه ابزار فکر ذهن وعمل رو همزمان اجرا کنیم ومنتظر رویداد های باور نکردنی ومعجزه انگیز باشیم . حتی این عوامل میتونه تو بیماریهای غیر قابل علاج هم اثر کرده و پدیده شفا صورت بگیره خداوند تو کارها و انتخابهای بندگانش (بنا به دلایل از پیش تعیین شده ای )دخالت نمیکنه مگر اینکه خود اونا ازش طلب کمک ویاری کرده باشند ولطف الهی شامل تمام بنده هاش میشه ناگفته نمونه که اعمال گذشته خود فرد هم بازتابی داره که در زمان مشخص گریبانگیر شخص میشه نه اینکه خدا بخواد تنبیه کنه . بلکه به خاطر اینکه زمینه ای فراهم بشه تا شخص چیزی بیاموزه وتلنگری بهش بخوره در مورد قضیه کشتن سگها هم به شهاب عزیز میگم زیاد خودتونو ناراحت نکنید چو ن شاید بنا بوده زندگی سگی اونا به این نحو به پایان برسه ( شاید تو یه سطح پیچیده دیگه این انتخاب وسرنوشت خود سگها بوده که به ان نحو کشته بشند ) ( شاید هم خدا روچی دیدید تو مراتب بالاتری از شکل حیات تجسد پیدا کنند وکشته شدنشون به نفعشون بوده )ولی هر رویدادی از زندگی هر چند یه رویداد ساده ای هم بوده باشه همه اینها دربر گیرنده حکمتها و درسها و اموزه هایی هستند که در قالب یه اتفاق ساده رخ میدند مثلا شاید خدا و روح الهیتون میخواست با خلق این رویداد بگه در مورد تصمیمهاتون صبر پیشه کنید .یعنی اتش خشم وانتقامجویی عجولانه خودتونو که در ان لحظه گرینبانگیرتان شده بود میتوانستید با صبر و بخشش .گذشت ویاعشق خاموش نمایید. واین اتفاقهای ناچیز زندگی برامون به وجود میاد تا جنبه ای از وجودمونو تجربه کنیم ودر جهت رفع یه سری از خصوصیاتی که با گوهر وجودمون یکی نیست بکوشیم .ودر نتیجه با تجربه این تضادها و دو گانگی ها عشق رو بهتر بشناسیم

    پاسخ:
    ممنون خانم ستایش – صبورانه موضوع رو توضیح دادین .

  13. جویای عزیز
    صحبتی کردی در مورد اینکه خداوند انسان های گناه کار رو چطور بهشون کمک میکنه . با این حرفت یاد خواهر زادم افتادم ، سه یا چهار ساله بود ، میره دستشویی و درب بسته میشه و گیر میکنه ، خواهرم هم تو خونه بوده ، خواهر زادم هی گریه میکنه و مامان مامان میگه ، خواهرم هم هی تلاش میکنه تا آرومش کنه و به پسرش بگه که قفل رو بچرخونه تا درب باز شه ، بالاخره بعد از یک ربع تلاش خواهر زادم خودش درب رو باز کرد ، البته با راهنمایی و صبر خواهرم ، خداوند هم همین صبر و مهربونی رو داره ، اما کسی که درب هارو به روی خودش میبنده باید به این بصیرت هم برسه که باید راهنمایی رو کسب کنه و درب هارو با همکاری خدا باز کنه ، نه اینکه فقط داد بزنه بگه خدا درب رو خودت باز کن و خودت .
    این برای خیلی از ماها عادت شده ، زمانی که گیر میکنیم نمی تونیم ببینیم علت گیر کردن ما چیه ، بلکه فقط میخوایم از طریقی از زیر بار مشکلات خلاص بشیم …
    یک روز از مغازه اومدم خونه و دیدم مامانم عصبانی هستش و میگه سگهای همسایه اومدن و دو تا از جوجه های مارو خوردن ، و این کار رو برای بار دوم بود که انجام داده بودن ، من هم اون روز نمیدونم چی شد ، خیلی عصبانی شدم، از اونجایی که سگ ها هم سگ های ول بودن میدونستم با ملایمت و گذشت کار حل نمیشه ، به همین خاطر بدون فکر رفتم تفنگ بابارو ورداشتم و بی رحمانه هر دو سگ رو با شلیک هایی کشتم ، الان از اون کارم خیلی شرمنده ام ، و نمی دونم چرا این کار رو کردم ، خیلی خیلی پیش خودم احساس شرمندگی میکنم ،منی که یک عنکبوت رو نمیکشم، به این خاطر که اونم مثل من تو این مغازه روزیش رو کسب کنه چطور اون روز دو تا سگ رو کشتم ؟ خلاصه اینکه ما چند ماه پیش طوله سگی رو آوردیم ، بعد از یک ماه سگ رفت زیر ماشین همسایه و درجا مرد ، باز طوله سگ دیگه ای رو آوردیم که اون سگ هم این بار بر حسب تصادف رفت زیر ماشین داداشم و مرد ، و ماهم چقد این سگ هارو دوست داشتیم، با خودم که فکر کردم دیدم ، دو تا کشتم و دوتارو هم از دست دادم، این به اون در. نگاهی به گذشته خودمون میتونه علت بعضی از مشکلات رو روشن کنه.

  14. با سلامی دوباره
    راستش در مورد دعا تا اینجایی که بر من معلوم شده همونطور که شهاب و ستایش عزیز هم بهش اشاره کردن ، میتونه بیشترین نقش رو در سرنوشت هر انسانی بازی کنه . ما دعا میکنیم چون می خوایم وضعی رو، رو به بهبودی بیشتر بکشونیم ( که اگه خواسته مون همراه با ارزوی ویرانی چیزی یا شخصی باشه اسمش نفرین میشه نه دعا ) . انتظار داریم قدرتی بس عظیم و همه جا گستر معجزه ای رو انجام بده و وضعمون رو از این که هست بهتر کنه . ولی آیا میدونیم که چه دعایی باعث میشه تا اوضاع از این که هست ، در آینده ای نه چندان دور ، بهتر بشه ؟! درست برای همین ندونستنه که ، روش دعا کردن مثل یادگیری یک هنر دارای ظرافتهایی یه که به مرور رگ خوابش دست کسانی که به دنبالش بگردن ، میاد . بی جهت نیست که دکتر علی شریعتی میگفت : خدایا آرامشی عطا فرما که بپذیرم آنچه را نمیتوانم تغییر دهم ، و شهامتی که تغییر دهم آنچه را که میتوانم و دانشی که بدانم تفاوت این دو را . پس چه بهتر که همیشه سعی کنیم دعاهامون یه پشتیبانه ی محکمتری داشته باشه مثلا با گفتنه اینکه : ” خدایا اگه خیری توشه ، خواسته ام برآورده شه ” یه ترکیبی درست کنیم که زیادم بی گدار به آب نزنیم . حتی میتونیم یه کم شیطنت کنیم و بگیم ” خدایا خیرت رو بر این مقدر کن که چنین و چنان شود ” ، ولی به هر حال بر اساس تجاربی که من خودم شخصا داشتم دیگه ترجیح میدم در گرفتن اجابت دعایی به خصوص اگه در حق دیگران باشه ریش و قیچی رو بدم به دست خدا و کائنات و برای طرف مقابل فقط طلب برکت از خداوند کنم که در بر گیرنده ی خیری کلی یست .
    ممکنه رفته رفته به این باور برسیم که با تمرکز بر روی کلام و تبحر در شکرگزاری از خدا و کائنات ، در موقعی مناسب به خواسته هامون دسترسی پیدا میکنیم ، یا با دسترسی به اسم اعظم خود ، تغییر دنیای پیرامونمون با رویاسازی در خواب ، با اتکا به محبت و انتظار از خالق و یا با ایمانی راسخ توفیق اجابت دعاهامون رو پیدا کنیم ؛ ولی تا قبل از اونکه به این وادی ها کشیده بشیم و یا با یکی از این ابزارها با دعا به خواسته هامون برسیم ، چه کار میشه کرد ؟ اصلا به فرض که ما موجودی گناهکاریم ، نه مذهبه درست و درمونی داریم نه مسلکه سر و ته داری . نه آدم خوش حسابی با کائناتیم ، نه خدا رو درست و حسابی قبول داریم ؛ تکلیف ما و خواسته هامون چی میشه ؟ آیا برای ما هم امیدی به اجابت دعا وجود داره ؟ آیا خدای ما هم مثل خدای یه عارف ، یا خدای یه انسان پاک و عاری از گناه ، بخشنده و مهربونه ؟ مسلما شما هم به جواب ارحم الراحمین بودن خدا میرسید . البته که خداوند به درد تمام بندگانش با دیده ی ترحم نگاه میکنه ، خداوند بر خود واجب کرده که جواب بنده اش رو بده . حالا ممکنه برای یه دسته از بنده هاش راه مخصوص تری رو باز گذاشته باشه . برای دسته ی آخر که پر از شک و تردیدن راحت ترین راه اینه که در قبال هر خواسته ای که از خدا دارن یکی از منیت هاشون رو قربانی کنن . به همین سادگی . به فرض برای گرفتن شفای یک فرد با خدایی که حتی به وجودش شک دارن ! عهد کنن که دیگه یکی از خصلت های بدی رو که دارن ترک میکنن یا حتی چیزی رو که از لحاظ مالی خیلی بهش علاقه دارن به نیازمندها می بخشن ( منظور گاو و گوسفند نیست ها ، منظور هر چیزی یه که دل کندن ازش در شرایط عادی سخته و بهش دل بستگی پیدا کردن ) و در عوض شفای فرد مورد نظرشون رو مثل یک اعجاز به راحتی بگیرن ، و از لحظه ی بستن عهد ، جواب رو گرفته فرض کنن و به عهد خودشون پایبند باشن .
    در پناه حق .

    پاسخ: ممنون جویای عزیز ، در نظر بعدی منم صحبتی رو عنوان میکنم ، مبحث توام کامل بود ، ازت ممنونم .

  15. با عرض سلام —از نظر من در مورد دعاوسرنوشت ما میتونیم بخشی از زندگی.ورویدادهاش با انتخاب خودمون باشه اینکه تو چه خانواده ای . تو چه مذهبی تو چه محیطی واجتماعی به دنیا بیاییم و شرایط زندگیمون چجوری باشه . ولی از اون به بعد نقشه زندگیمون وحوادثش رو خودمون کارگردانی میکنیم . اینکه با چه موقعیتهایی روبرو بشیم چه افراد ورویدادهایی رو جذب کنیم در چه مکان و شرایطی قرار بگیریم چه چیز خاصی رو تجربه کنیم …همه وهمه رو در یه سطح دیگه ای خودمون انتخاب کرده و خلق میکنیم یا اگاهانه یا غیر اگاهانه (روح وضمیر ما بهتر از همه میدونه برای رسیدن به کمال چه چیزی رو باید تجربه کنه ) دعا و استجابتش هم شرایط خاصی دارد .درسته که سرنوشت از پیش تعیین شده و اتفاق افتاده ولی انسان این اختیارو داره یه رویداد بد رو تو زندگیش تغییر بده و رو اینده وسرنوشتش اثر بذاره

    پاسخ: سلام ستایش عزیز ؛ممنون از نظرت.

  16. با سلام بر اهل سرزمین های دور
    بحث جالب و جامعی شد ، با پرسیدن سوال آخر رضای عزیز هم ، داره به جاهای بهتری سوق داده میشه .
    اول ، تشکر از شما عزیزان برای اینکه پستها و نظرات رو مطالعه میکنین و وقت میزارین تا مطالبی رو که با دقت و زحمت ، در طی ماهها و سالها در ذهنتون جا گرفته با بقیه ، خالصانه شریک بشید .
    دوم اینکه خیلی خوشحالم اگه تونستم کمکی به پیشبرد راه کسی ، در رسیدن به سر منزل مقصود کرده باشم ، گو اینکه همیشه مطرح کردم : از مطالب نوشته شده در پستها و نظرات ، از شما دوستان خیلی چیزها یاد گرفتم و یا با مرور کردن دانسته ها از دریچه های ذهنی شما عزیزان ، در پیش رویم راهها روشن تر و منطقی تر شدن و جلو رفتن در راه حق سرعت و شتاب بیشتری گرفته .
    سوم ، رضا جان من عادت دارم که در نوشتار ، طرف مقابل رو با گرامی و عزیز و غیره خطاب کنم ولی از اینکه فقط ” جویا ” خطاب بشم ، خیلی هم راحتم . چون ترک عادت موجب مرض است ! اجازه بده که من همینجور ، بنویسم ولی دوست دارم شما هم اونطور که راحتید منو خطاب کنید ، پس لطفا : آن کن که تو را خوش آید .
    حال جواب سوال سهم والدین یا سهم من ، از من بودنم .
    با عقیده ی کنونی من ، در واقع این چیزی که مطرح شد مثل خیلی از باورهای زیر بنایی ، درست به پایه های اعتقادیمون برمیگرده . به طور مثال من که به تناسخ ، رفتن و برگشتنم برای تکمیل کردنه گوشه گوشه ی ضعفها یا بهتر بگیم تجربه های روحیم ، اعقاد دارم ؛ به باور تکمیل پرونده ی وحدانیتم برای تکامی نهایی که همان همکار خدا شدن و در نهایت یکی شدن با اصل وجودیم که همان جوهره ی خداست معتقدم ، تا دیگه از اون به بعد به عشقه کامل و تمام عیاری تبدیل بشم که فقط او باشم و بس ، در هر بار اومدنم به این دنیا در خانواده ای خواهم بود تا تکاملهای پیشینم رو بیشتر و بیشتر به ثمر برسونم . این نه تنها زنجیره ی تکامل من رو کامل میکنه که ، زنجیره ی تکامل شخصی که به جای پدر و مادر من ، شوهر و فرزندان من ، دوستان و همکاران ، همسایگان و ….. را که با خواست من و اونها و کمک کائنات انتخاب میشه ، هم کمک میکنه تا به رشد خودشون در تناسخ فعلی شون برسن .
    حال در این میان ، بعد از آمدنم به این دنیا ، به نفعم خواهد بود که تا خودم نخواهم ، چیزی از زندگی پیشینم ندونم . جالب بودنه ماجرا به اینه که نخواهم دانست تا نخواهم بدانم . به عبارتی ، هر چه را طلب کنم و دید خودم رو بر روی دانستنه اون باز بگذارم ، در زمانی مناسب ، خرد کائنات به من بی منت ، و با سخاوت عرضه میکنه . نوشتن سناریوی زندگیم ، بازیگر نقش اولش ، کارگردانیش ووووو همه با خودمه ! چرا ؟ چون چه بدانم چه ندانم ، من اقتدار جهان خویشم ! و این من هستم که سرنوشتم رو به هر گونه که بخواهم مینویسم !

    حالا به نظر شما ، دعا چه نقشهایی رو در این میان ایفا میکنه ؟ اگر همه چیز به عهده ی منه تا طراحی بشه ، چرا دعا میکنم تا چیزهایی رو در زندگی عوض کنم و چرا انتظار دارم اون چیزها عوض بشه ؟ مگر نه اینکه میگیم ما خودمون همه چیز رو با خواست خود و بدست گرفتن فن تغییر و تصرف ، دگرگون میکنیم ، پس خدا در این میان ، چه میکند و کجای این پروسه ی دعا و تغییر قرار دارد ؟

    پاسخ: سلام جویای عریز . به نظر من دعا مثل درخواست کمک میمونه ، از طرفی من معتقدم زندگی ما و سرنوشت ما نصفش رو ما رقم میزنیم و نصفش رو خداوند به صلاح ما برامون رقم میزنه . حال میخواد اون صلاح در امر خیر باشه ، یا در امر شر .

  17. سوال :اگر خانواده ها با رفتار درست یاغلط خودشان(تربیت صحیح ویاسرکوب)سرنوشت فرزندانشانرا،آنها،رقم میزنند پس موضوع گذشته های فرد، و علت ومعلول چه میشود؟ودر اینصورت چند درصد سرنوشت این افراد،بدست خودشان هست؟
    جواب : به نظر من ، اگر انسانی در خانواده ای متولد میشه ، ابتدای مراتب بهترین مکان برای فرد انتخاب شده ، اما اگر خانواده هم به تا حدودی روند رشد روح رو عقب بندازن و یا اطرافیان فرد این کار رو انجام بدن خب اونا کارمای خودشون رو دریافت میکنن ، اما همه ی این ها هم دلیل قانع کننده ای برای عقب موندگی فرد نیست ، چون زمان هایی همین عقب موندگی های معنوی و مادی خودش درس های بسیاری رو به انسان یاد میده ، و به طور حتم خداوند انسان رو رها نمیکنه ، به طور حتم برای تک تک ما انسان ها بارها پیش اومده که در مکانی قرار بگیریم ، که در اون مکان فردی رو ملاقات کنیم ،یا اینکه اتفاقی در اون مکان بیفته که به ما این ندا رو بده که بیدار شو و راه اصلی رو طی کن ، و این نسبت به شرایط هر فردی متفاوته ، یعنی کسی که خانوادش اون رو به عقب رونده ، مسلما با اخطار های بیشتری برای رشد معنوی رو به رو میشه ، اما زمانی که فرد به این اخطار ها توجهی نکنه اون موقع دیگه مسئولیت کاراش به کل گردنش خودشه . منظور اصلیم اینه که اگر خانواده و انسان های دیگر هم مانع رشد ما بشن ، خداوند این تعادل رو از طریقی جبران میکنه ، چون راه هدایت پیش پای همه و طبق نیاز اون فرد گذاشته میشه .

  18. با سلام ….سرنوشت پدیده ای هست از پیش تعیین شده .پس زمان به صورتی که ما میشناسیم وجود نداد همه چیز به طور همزمان وبه یکباره اتفاق میافتد وچیزی به نام گذشته .حال و اینده وجود ندارد پس همه چیز در لحظات جاودانی کنونی در حال حادث شدن هست واین شرایط به روح این امکان رو میدهد که در مورد سرنوشت خویش انتخاب واراده ازاد داشته باشد و بتواند در ان تغییری ایجاد نماید ما اینده ای را که اتفاق افتاده فراموش کرده ایم واین فراموشی رمز کل زمانست وقتی روح از قبل انتخاب میکنه یه زندگی زمینی رو تجربه کنه سرنوشتشو میدونه وهمچنین والدین زمینی خودشو با تمام خصوصیات وکیفیات اخلاقیشون انتخاب میکنه روح انسان برای اینکه بتونه عشق و تجربه کنه و خوبی رو بشناسه باید ابتدا پدیده برعکس اونو تجربه کنه واین میتونه شامل انتخاب والدین زمینیش هم باشه چون قرار نیست روح به مکانی بیاد که حتما سراسر از عشق و امنیت و خوبی باشه او به دنیای تناقض ها قدم میزاره و با انتخاب والدینی با خصوصیات بد یا خوب خودشو تو میدان تجارب قرار میده اصلا شاید انتخاب روح این باشه که خودش جزو والدین بد باشه یا برعکس بسته به انتخاب روح داره که تو یه زندگی زمینی چه چیزی رو بخواد تجربه کنه نه تنها والدینش را به خاطر نوع رفتارشان همچنین به خاطر انتقال یافتن خصوصیات ژنتیکیشان و قوت وضعفهای اخلاقیاتشان بنا به انتخابهای خودش که قراره تجربه کنه .وتمامی این انتخابهای روح از پیش تعیین شده و وحاوی حکمتهایی پنهان میباشد پس طرح خداوند بی عیب ونقص بوده وقربانی واقعی به انشکلی که به ما اموخته شده وجود ندارد ..پس با توجه به این مسائل و پرسشی که اقا رضا فرمودند باید بگم که والدین زمینی وکیفیات اخلاقیشان نیز جزو همان علت ومعلولهای نام برده شده میباشند
    پس روح با ا نتخاب نوع سرنوشتش با توجه به دیون کارمایی خود ویا عوامل دیگه والدین زمینی. نوع زندگی ومراحل سفرش را مشخص میکند وحتی ممکن است روح یه خانواده ای رو انتخاب کنه که دارای خشونت اخلاقی بوده باشد یا مثلا معتاد به مواد مخدر باشد (که همین رفتارهای اونا به صورت غیر مستقیم در مواقعی میتونه تو خیلی از مسایل تاثیر داشته باشه وبه اجتماع .زندگی ویا نسلهای بعد نیز اثر بزاره ).با همه این اوصاف روح میتواند تو سرنوشتش دخل وتصرف نیز داشته باشد چون سرنوشت میتواند با انتخابهای فرد واراده اش تغییر یابد.ممکنه روح انسان مراحل زیادی رو طی کرده باشه اگاهی های زیادی کسب کرده باشه وخرد درونی و عشق رو تو وجود خودش بسط وگسترش داده باشه بنابراین همین روح تو زندگی زمینیش حتی اگر به دلیلی دارای والدینی خوبی هم نبوده باشد میتواند با استفاده از همین اگاهی ها و به طور ناخود اگاه با یه تحول درونی یا اتفاق خاص سرنوشت متفاوتی برای خود رقم بزند و وجودش منبع خیر وبرکت برای سایرین باشد این پدیده میتونه به یکباره درون فرد با یه تحول ویا اتفاق خاص ایجاد بشه و اعمال نیک ومعنویات و نظر لطف الهی هم میتونه تاثیر گذار باشه وباز هم این حاصل انتخابهای خوده روح در یه سطخ دیگه ای میتونه باشه پس روح با این عشق وتحول میتونه سرنوشتشو عوض کنه و عشق الهی شامل هر لحظه از زندگی افراد بشر هست این امدن ورفتنها در قالبهای مختلف انقدر ادامه میابد تا خرد درونی گسترش یابد وجایی برای تجارب جنبه های دیگر وجود نباشد …وهنگامی که در نهایت همگان بپذیریم هویت حقیقی ما الهی وروح ما به یکدیگر پیوسته هست جنگ واشفتگی در میان نخواهد بود وفقط عشق و مهر ورزی .دوستی ودلسوزی وجود خواهد داشت

    پاسخ: ممنون خانم ستایش . توضیحتون کامل و جامع بود .

  19. سلام
    من در جواب اقا رضای عزیز، از مطالعات دکتر مایکل نیوتن می نویسم ، هنگامی که مقرر میشه زندگی در زمین رو انتخاب کنیم ، راهنمایان معنوی ما شروع به هدایت و راهنمایی می کنن ، بهترین گزینه ها رو به عنوان والدین و همراهان تاثیر گذار، برای انتخاب بما نشون می دن ، ما ماجراهایی از زندگیمون رو از کتاب سرنوشت می خونونیم و برای ماجراهایی که شاید در زمین کلی اشک می ریزیم ، می خندیم و بشکل بازی بهش نگاه می کنیم …. اغلب نشانه های خاصی برای پیدا کردن شریک زندگیمون می گذاریم
    و اما ماجرای دیون کارمایی ، همانطوری که گفتم راهنمایان ما ، دقیقا به خصوصیات و مشخصات روحی ما اشنایی دارن و تمام داستانهای زندگی ما و همراهان ما رو بر اساس ظرفیت روحی ما در نظر می گیرن
    دکتر دو تا کتاب با نامهای سرنوشت روح و سفر روح داره که می تونم بگم به راحتی پاسخگویی بسیاری از سوالات من در این زمینه هست
    شاد و سلامت باشید ♥♥♥

    پاسخ: سلام ویدای عزیز
    ممنون بابت نظرت .

  20. فقط عاشقان اینگونه بی ریا،مینویسند
    پست خدا را تموم کردم امید وارم کتاب «وصل باخدا » رو هرچند صفحه بخونید
    تابحث خوبی داشته باشیم اینراهم اضافه کنم هر چقدر در معنویات،آگاهیمون
    بیدارتر میشه، توشه ای میشه برای آینده، وپاک هم نمیشه، در ثانی رنگ
    معنوی،افراد، رنگ نقره ای بیشتر میشه و موجب دور شدن نیروهای منفی میشه و مطلب آخر اینکه همان فرد سال گذشته نیستیم ودرانتخاب پدر و مادر بهتر بقول ویدا خانم درمنطقه بهتر دستمون بازترمیشه البته در تناسخ برگشت
    در پناه حق

  21. سلام
    درحال تنظیم پست جدیدجهان بینی درمورد(خدا)بودم تا ارسال کنم اما هنوز
    سؤالی جابجا مونده،و آن اینکه:اگر خانواده ها با رفتار درست یاغلط
    خودشان(تربیت صحیح ویاسرکوب)سرنوشت فرزندانشانرا،آنها،رقم میزنند پس
    موضوع گذشته های فرد، و علت ومعلول چه میشود؟ودر اینصورت چند درصد
    سرنوشت این افراد،بدست خودشان هست؟
    تا آقاشهاب،ودیگر دوستان این پرسش مهّم را،حل کنند من هم فرصت خواهم
    داشت پست جدید رو ،تنظیم کنم.
    در پناه حق

    پاسخ: سلام آقا رضا ، ممنون بابت مطرح کردن سوالات خوبت ، ببینیم نظرات دوستان چی هست ، من هم به نوبه ی خودم در بحث شرکت میکنم .

  22. سلام
    شهاب عزیز ، شجاعت شما رو تحسین می کنم ، من اینجا یه جمله خطرناک در مورد سن خانمها خوندم ، تازه اونقدری شجاع هستین که یه عالمه بزرگنمایی هم می کنید:-) ♥
    صحبتهایی که درباره شیوه های برخورد با احساسات شد رو دوست داشتم ♥
    نظر من اینه که ما قبل از اومدن به زمین والدین خودمون رو انتخاب می کنیم و اونا همواره درستترین شیوه رو برای برخورد با ما انتخاب می کنن ، یعنی همون روشی که برای روح ما مناسب هست
    پس اولین کار ما اینه که کسی رو مقصر رفتارهای خودمون ندونیم ، و با در نظر گرفتن انچه بر ما گذشت ، اینده رو زیبا بسازیم
    برداشت کلی من از صحبتهای بالا این بود :
    روشی که یکی اونو مضر می دونه ، باعث پیشرفت و رشد دیگری هست
    زمین محلی هست که با چالشهای مختلف مواجه می شیم ، بعد باید خودمون رو جمع و جور کنیم و از سختی ، سکوی پرتاب بسازیم ♥
    هر کدوم از ما شیوه ها و تجربیات خودمون رو در اختیار دیگران می گذاریم و در نهایت این روح ما و مسیر شخصی رشد ماست که انتخاب می کنه ، چطوری با مسیله مواجه بشه ♥♥♥
    شاد و پربرکت باشید ♥

    پاسخ: سلام ویدا خانم ، راست گفتم دیگه ، نگفتم ؟ هر یک از ما اعتقاد خاصی رو داریم ، مهم اینه که مقصد فکر هامون همه به یک جا ختم میشه ، و از اونجایی که ما معتقد هستیم باید هر یک از ما خدای خودمون رو بپرستیم و نه خدای دیگری رو پس نمی تونیم بگیم شما غلط میگین و من درست ، و یا بالعکس. ممنون ویدا خانم.

  23. من هم به نوبه خود از اقا رضا و اقا شهاب تشکر میکنم که در مورد این عقاید ونظریات بحث وگفتگو میکنند من خودم از وقتی به این وبلاگ اومدم خیلی چیزا یاد گرفتم و بهتره بگم معنویتم بیشتر شده علی الخصوص که اقا شهاب اینچنین حوصله به خرج داده وجواب تک تک ما رو میده ودر مورد عقاید ونظریاتمون عقیده خودشو بیان میکنه این روند زیبای پرسش وپاسخ موجب میشه ذهن معنوی وروح کنکاشگرمون بیشتر وبیشتر به چالش کشیده بشه و بگونه ای شگفت انگیز رو حقیقت زوم کنه و این باعث میشه به طور فطری خیلی از ندانسته هامونو از اعماق ضمیرمون که اگاه به همه چیزه بکشیم بیرون وبا تمام وجودمون درکش کنیم بله نوشته هایی که ما مینویسیم در حد نظریه هایی هست که بهشون معتقدیم واین که چقد حقیقت داره و میتونه چقد کارساز باشه و جوابی برای ندانسته ها وناشناخته هامون باشه قضاوتش به عهده خود شخص ونحوه تفکر ومحک دلشه چیزی که مهمه اینه که در راهی قدم گذاشتیم که ابتدا با کمک شماوسپس همراهی هم به معنویت نزدیکتر ونزدیکتر میشویم وچیزی در عمق وجودمون دچار تحول میشه چیزی که باعث میشه ما دنیا رو جور دیگه واز بعد دیگه ای ببینیم و این باعث میشه زندگی حالت پوچی و بیعنی بودن خودشو از دست بده به خصوص که طرز گفتار ومطالبی که برای گفتن ارائه میشه از زبان اقا رضا و شهاب جان لطف وجذابیت خاصی رو به خواننده انتقال میده و من این وبلاگ زیبا و تک تک اعضاشو مثل یه خانواده ای میدونم همچنین اقا رضای عزیز وگرامی :)من هم به نوبه خود قول میدم تعارف رو کنار گذاشته وخودمانی برخورد کنم باشد که رستگار گردم

    پاسخ: سلام خانم ستایش ، ممنون بابت نظرت ، بابا انقد واسه ما نوشابه باز نکنین ، نمیتونیم همه رو بخوریم ، نوشابه گاز هم زیاد داره ،واسه سلامتی ما هم خوب نیست ، خودمونی دور همیم که دیگه این صحبت هارو نداره ، من مهره ی زندگی شما هستم و شما هم مهره زندگی من ، تا مسیری در کنار هم هستیم ، پس خودمونی و خاکی و لوتی وار میریم جلو ، بادا باد .

  24. سلام شهاب
    عزیز ،گرامی،فدات،آقاشهاب،در کّل،تو برای تعریف وتمجید
    جایی نداری چون ما،ترا عاشق میپنداریم،ای کاش یک صدم حوصله ترا داشتم
    همین که وقت گرانقدرت را،باحوصله برای جواب وتنظیم ودهها مورد دیگر میزاری
    پس تو ، کّل ظرفیتی،تو ،کارگردانی،از اینکه اجازه دارم درفیلم تو ،بازیگر کوچکی باشم سپاسگذارم

    پاسخ: سلام آقا رضا ، ابتدا خواستم این نظر رو به نمایش نزارم ، اما دیدم بی ادبی به شما میشه ، خواهش میکنم ، فقط ازتون خواهش مندم از من تشکر نکنین ، چون حقیقتا من بدون هیچ چشم داشتی این وب رو میگردونم ، از شما و دیگر دوستان هم میخوام از من تشکر نکنین، همین که میبینم خودتون همه چیز رو به دست میگیرن برام خیلی با ارزشه ، چون حقیقا خودم به وبلاگ های دیگه سر بزنم نظری نمی ذارم ، اما شما عزیزان با اینکه یک خانواده شاید بیست نفری باشیم ، اما همیشه با نظراتون این خانواده رو سرپا نگه داشتین ، در اصل این منم که شرمنده لطف تک تک اونایی هستم که دارن با نظرهاشون این وب رو سرپا نگه میدارن .
    دوستان عزیز ، کتاب گفتگو با خدا جلد های اول و دوم و سوم و همچنین کتاب وصل با خدا نیل دولاند هم در بخش دانلود موجوده . میتونین دانلود کنین .

  25. سلام ستایش
    ازقدیم گفته اند ازیک دست صدا درنمیاد،بایستی هم همین طورباشه
    اگر درنظر سنجی شما نظر ندهید و جویای مهربان نظر ندهند و یا ویدا و دیگران نظری نمیدادند
    چه میشد؟تمام بحثها یک طرفه میشد من هم ازنظرات همه استفاده میکنم
    ومعتقدم گرداننده این وبلاگها،گفتمانها،نظرات،آن نیروی برتری استکه احتمالآ
    پست بعدی مارا،تشکیل خواهد داد(خدای درون) شاید خیلی ها،این نویسنده را
    نمی شناختند اگر کتاب وصل با خدا از این نویسنده را،مطالعه کنیدو ای کاش
    این کتاب هم برای دانلودش شهاب عزیز زحمتش را،بکشند تا مطالعه شود تا
    بتوانیم بحث جامع تری درمورد خویش برتر داشته باشیم واما مطلب دیگر ی
    ازیکی ازاساتید نقل میکنم لائی تسه میگوید «اگر مطلبی را،نمی توانید هضم
    اش کنید بهترین کار اینه که نه رّد کنید ونه قبول کنید بلکه همین قدر باشید»
    منظور او اینستکه شاید درزمان دیگر با سطح آگاهی بیدارتری بتوانید همان
    مطلب گنگ را،دریابید نظریات اینشتن درمورد ماده وانرژی یک قرن درکتابها
    تدریس شد ولی اکنون میخواهند تغییراتی درآن بدهند همین طور نظرات
    زیگموند فروید درمورد روانشناسی چندین دهه مورد قبول تمام روانشناسان
    غرب بود ولی اکنون بعضی نظرات آن مورد بازبینی قرار میگیرد،من میخواهم
    این نتیجه رابگیرم هیچ دانش مطلق بشری وجود ندارد چون هرچقدر بیاموزیم
    بازهم یک قدم دیگر برای آموختن وجود دارد ودانش الهی پایانی ندارد.
    این نفسانیات،به هرطریقی وتوسط هر نویسنده،وهرکسی مورد بحث و بررسی
    گذاشته بشه، قابل تقدیر است،ما درمکان ودر زمانی زندگی میکنیم که مثلآ
    طالبان در افغانستان بنام مذهب وبا خواندن آیه قرآن،دو نوجوان ده،دوازده ساله
    را که دستهایشانرا، از پشت بسته است در گودالی برای اتش زدن می اندازد
    وجالب اینکه در موقع سوزاندن شعار الله اکبر را،سر میدهد، نتیجه اینکه من نظریه نیل دونالد والش درمورد اینکه فقط رشک بتواند فردیرا در بزرگسالی
    قاتل ببار آورده وجنگها بوجود خواهد آمد، نه قبول میکنم ونه رّد میکنم شاید
    درآینده آنرا قبول کنم یانکنم فروید هم فقط عامل جنسی را،دخیل میداند
    به تمام چیزهاییکه درکودکی برآنها رشگ بردم، باعث شد در نوجوانی همه
    آنهارا،تهیه کنم،درست است نظریه او کلّی است،ولی مشکل زمانی استکه
    عامل قتل وجنگها، فقط همین سرکوبها،باعث میشود امّا درکّل بانود و اندی
    درصد آثار این نویسنده موافقم، واطمینان دارم هرکس نه تنها آثار این نویسنده
    برتر ودیگر آثار را،مطالعه کند دیگر همان شخص قبلی نیست بخوانیم ودر تجربه
    های خودمان مقایسه کنیم در کتاب «تاکرانه های عالم اثیری» نویسنده اعلام
    میدارد وقتی ازجسم جداشدید و درکالبد اثیری خودتان بسر می برید میتوانید
    دستتانرا،به شکم خود فرو کنید،این حرف نویسنده،در گوشم مانده بود و وقتی
    در عمل، در آن کالبد قرار گرفتم متوجه شدم این عمل امکان پذیر نیست
    در هرحال ستایش بازهم،منتظر نظرات شما ودیگر عزیزان هستم شما و جویای
    عزیز بیشترین سهم را،درفعال بودن وبلاگ شهاب عزیز هستید من یک پیشنهاد
    دیگر هم دارم اگر موافق هستید بیایید این تعارف فلانی عزیز یا فلانی گرامی
    که جزو تعارفات ما ایرانیان هستش کنار بگذاریم، البته اگر موافق بودید
    شادباشید

    پاسخ: سلام خدمت اقا رضا . صحبت های شما رو شنیدم و استفاده کردم ،
    کتاب وصل با خدا رو هم قرار میدیم ، موردی نداره .
    در مورد جویا فراموش کردم بهتون بگم ، تا یک هفته ای جویا توی وبلاگ نمیاد ، چون برای سفری به کشور دیگه ای رفتند ، یک سفر خانوادگی . به طور حتم برگردن مباحث رو مرور میکنند . در مورد تعارف هامون میتونم بگم احترامی به این بزرگان هستش ، چون هم خانم ستایش و هم جویا و هم ویدا و هم دیگر دوستان معمولا سن و سال اون ها از من چیزی نزدیک به ده الی پانزده سال بیشتره ، میتونیم این عزیز رو با خانم و آقا تعویض کنیم . چطوره ؟ چطوره حاج رضای عزیز ؟ 🙂
    شوخی بود . من هم با صحبت اقا رضا موافقم ، به جای عزیز ما از کلمه اقا و خانم استفاده میکنیم . چرا که نه .

  26. خدمت اقا رضا و تشکر از اظهاراتشون ..اقا رضا اون پنج عاملی که در کتاب بهش اشاره شده پنج عامل مخرب ذهن نیستند بلکه پنج هیجان طبیعی وفطری نهفته شده درطبیعت انسانها هستند که در این کتاب اشاره شده اگر به صورت طبیعی با این هیجانات برخورد نشود و انها را بصورت غیر عادی تلقی نموده و دائما این رفتارها وهیجانات طبیعی منع وسرکوب گردد میتواند به صورت رفتارهای مخرب یا همان نفسانیات بد ذهن تبدیل شود و هدف از نگاشتن این مطلب راهکاری هست جهت جلوگیری از بروز این نفسانیات مخرب ذهن.چون شما تو مطالب بالا اشاره کرده بودید که چه عواملی میتونه از بوجود امدن اون جلوگیری کرده یا ریشه کن کند و چون من مطلب رو سودمند دیدم فکر کردم شاید خالی از لطف نباشد که چند سطری از ان را در اینجا برای خوانندگان عزیز بنویسم (البته من هم مثل سایرین نمیدانم که چه اندازه میتواند راهکار خوبی بوده و وصحت داشته باشد )همونطوری که در مورد خشم اشاره فرمودید منظور نویسنده اینه که خشم یک هیجان طبیعیه و غیر ممکنه در وجود کسی به صورت فطری نباشه مثلا غیر ممکنه یه کودک در مراحلی از رشد خود از یه چیزی خشمگین نشه مانند اینکه یکی اسباب بازیشو بشکنه یا گرسنه باشه ویکی شیشه شیرشو از دستش بگیره بریزه دور پس کودک مسلما خشمگین شده وگریه خواهد نمودواین یه هیجان طبیعیه (مگر اینکه کودک غیر طبیعی بوده باشد) پس بروز این هیجان خشم تو هر مرحله از زندگی طبیعیه و هرگز نباید به خاطر اون گریه کردن مثلا یه کشیده به صورتش زد و با تهدید مجبور به قطع کردن صداش شد . واگر این هیجان طبیعی به این شکلها سرکوب یا منع شود منجر به بروز نابهنجاریهای اخلاقی زیانبار دیگری خواهد شد یا در مورد رشک نویسنده دوچرخه سواری و کلید برق رو مثال زده که یک هیجان طبیعی هست که بودنش خالی از لطف نیست وباعث میشود کودک یا بزرگسال تو زندگیش چندین بار تلاش کند تا موفق شود مثل دیگری شود ولی اگر در کودکی والدین به جای برخورد صحیح وطبیعی در مقابل گریه کودک ویا حتی دشمنی او با خواهر یا برادرش که ناشی از ابراز رشک میباشد برخورد بدی باهاش داشته باشند مثلا در مقابل ان رفتار کودک بگند تو حق نداری چنین رفتاری کنی دیگر تو را دوست نداریم .برادرت را بیشتر دوست داریم .یا یک رفتار اهانت امیز دیگر در برابر کودک …….(نحوه عملکرد والدین نسبت به رفتار طبیعی کودک وسرکوب ان ) پس منظور نویسنده این هست که یک هیجان طبیعی به هیچ عنوان نباید سرکوب یا منع بشه بلکه در مسیر درست هدایت بشه و برخورد مناسبی در قبالش صورت بگیره وگرنه ماهیت خودشو از دست میده و این سرکوبی ها میتونه خیلی مخربتر از انی باشد که فکرش را میتوان کرد پس بهتر است ریشه این نابهنجاریها رادر دوران کودکی که شخصیت ومنش تو وجود انسان شکل میگیره خشکانده شود تا تبدیل به اثرات مخرب رفتاری دیگر نگردد که بعدا تلاش جهت رفع ان سخت تر خواهد بود بطور مثال سرکوبی ومنع دائم در برابر ابراز عشق میتونه بعدا منجر به بروز مالکیت شدید وطمع بشه که یه نوع انحراف ذهنیه .یا سرکوبی وممانعت از رشک ورزیدن حسد رو بوجود میاره که اونم میتونه زیر مجموعه خیلی انحرافات اخلاقی و ذهنی همچون خود نمایی. خودستایی. تهمت. سلطه جویی . بدگویی. تعصب وغیره وغیره گردد

    پاسخ: ممنون ستایش عزیز . بحث جالب شده و ما هم مشتاق به شنیدن . به همین خاطر فعلا پست جدید رو نمایش نمیدیم . کتاب گفتگو با خدا هم در بخش دانلود قرار داده شده

  27. سلام آیلین
    کتابهای نیل دونالد والش ،گفتگو باخدا درچهارجلد و یاوصل با خدا، ودیگر کتابها
    از این نویسنده، مطمعنآ مفید هستند مسئله اصلی دراینجاست که نبایستی
    طرظ تفکر دیگران درمورد خدا با اعتقادات خودمون مقایسه شود چون مثلآ این
    نویسنده به خدای درون اعتقاد دارد مولانا هم به خدای درون اعتقاد دارد همه
    نویسندگان تمام حقیقت مطلق را،نمیتوانند بیان کنند ما به هیچ وجه نمیتوانیم
    بگوییم فقط نظرات من ومسیر من درست است،اگر هدف آموزش باشد کتابهای
    این نویسنده حقایقی درخود دارد ومی تواند مفید باشد بهترین مسیر،مسیری
    استکه جواب سؤالات مارا بدهد اگر مطلبی ازیک کتاب میخوانیم بایستی باقوه
    تعقل خودمان آنرا،بسنجیم و ببینیم کدامیک حرفهای این نویسنده ونویسنده
    های دیگر برایمان سود بخش شد چقدر توانست آگاهی مرا،یک قدم بیدار کند
    وبهتراست این را،یادبگیریم درمورد این نویسنده هاهم در مورد خوب وبد آن
    قضاوت نکنیم ،میتوانیم مطالب مفیدشرا، یادبگیریم واستفاده کنیم به نظر من
    اگر شهاب کتابهای این نویسنده را،تهیه کرده ودر قسمت دانلود بگذارد کار
    معنوی وبا ارزشی انجام داده است
    شاد باشید

    پاسخ: بحث خوبی بود ، ممنون از همه ی شما عزیزان ، گفتگو با خدا رو قرار میدیم در بخش دانلود ، راستی دوستان این رو یاد آور بشم که تغییراتی در وب اعمال شد ، اونم اینکه در تمام مطالبی که تا به امروز ارسال کردیم در جدول برچسب ها به صورت آرشیو شده موجوده ، بخش دانلود رو هم از تو همون جدول آرشیو ها پیدا کنید و دانلود رو انجام بدین . ممنون .

  28. سلام
    ممنون از جویای عزیز وممنون از ستایش عزیز ودیگران که هریک راهکاری
    ارائه میدهندشاید یک راهکار برای فردی مؤثر وراهکاری دیگر برای فردی
    کارساز باشد اماهمین قدرکه این نفسانیات مرور میشوندپس این فرد یک سوم
    راه را،برای بهتر شدن طی کرده، ازطرف دیگر قرارنیست همه خودشناسی را
    طی کنند پس بااین حساب میرویم اصل مطلب وآن اینکه این هم یک راهکار:
    اگر ازبین این پنج نفسانیات مخرب ذهن، دو انحراف را،علاج کنیم بقیه
    انحرافات ذهن خود بخود اصلاح خواهند شد و لی این دو انحراف باید در
    اولویت قرار گیرد من یک مثالی میزنم روزی فردی پیش من آمد وگفت من
    هرچه میخواهم سیگارم را،ترک کنم نمیتوانم بهترین راهکار چیست؟
    قبلآ ازیک شخصی که سیگارشرا،ترک کرده بود تجربه ترک را،برایم
    تعریف کرده بود اسم او حسن بود اومیگفت دریک دستشویی که آینه بزرگی
    داشت بخود نگاه میکردم ناخودآگاه دستم رفت به جیبم تا،سیگاری روشن کنم
    و اینکار را، کردم و بخودم نگاه کردم عجب تصویر زننده ای، دود سیگار
    حتی یک چشمم را،اذیت میکرد ومجبور بودم پلک یک چشمم را،ببندم
    به این تصویر یک چشمی خودم نگاه کردم وگفتم حسن این چیه دهنت
    این چه قیافه ایه؟یعنی بیرون،مردم مرا، اینگونه میبینند؟سیگار را،به زمین
    انداختم ودرحالیکه آنرا زیر یایم له میکردم گفتم دیگر بتو دست نمی زنم
    او طبق معمول وقتی به کافه میرود دوستش به او تعارف سیگارمیکند وباز
    تعارف ودر تعارف سومی،درگیرمیشوند،که چرابمن سیگار تعارف میکنی؟
    اوموفق شده بود چون بیک باره آنرا کنارگذاشته بود بدنیست این نکته راهم
    یادآور شویم که آگاهی هم دراین میان شرط اساسی را،بازی میکند شخص
    حتمآ بایستی بسطحی ازآگاهی برسدکه سیگار را، موردغلط وناجوری بداند
    نتیجه : خشم نیز مثل سیگار،بایستی بیک باره فرد تصمیم بگیرد کنار بگذارد
    خرده خرده نمیشود وهروقت خشمگین شدبخودش یادآوری کند با این مضمون
    من که قراربود خشمگین نشوم،باردیگرتلاش خواهم نمود وتلاش وتلاش دیگر
    مورد دوم راستگویی است،میگویند مادر تمام خوبیها،راستگویی است و مادر
    همه بدیها، دروغگویی است،پس با این حساب اگر من سعی کنم این انحراف
    دوم را،به همراه خشم کناربگذارم انحرافات دیگر خودبخود اصلاح خواهند شد
    اما شخصیکه نتواند برنفسش غالب شود خواهد گفت من دروغ مصلحتی گفتم
    وبایستی توّجه کنیم دروغ مصلحتی نیز همانا،دروغ است وبایستی پرهیز شود
    بجای اینکه اینهمه ازشجاعت خود تعریف کنیم ببینیم در مبارزه با نفس،چگونه
    عمل میکنیم؟درادامه نظرات مفیدشما،بازهم راهکارمفیددیگریرا،ارائه خواهم داد
    درپناه حق

  29. سلام با تشکر از آقا رضا و مطالب کاربردی ایشان و همچنین با تشکر فراوان از جویای عزیز بخاطر پست تکمیلی ایشان.
    در مورد نویسنده مطالب سرکار خانم ستایش کهآقای نیل دونالد والش هست و ۴ کتاب معروف دارند که در اینترنت هم در دسترس هست می خواستم نظر دوستان و خصوصا” آقا رضا را بدونم

  30. سلام ستایش
    ترس وغم عاملی فطری هستند، اما درگروه نفسانیات مخرّب قرار نمی گیرند
    چون درجاهای ترس لازم است مثل هنگام رد شدن از دهانه یک چاه
    هم چنین غم هم درجاهایی لازم است چون وقتی عزیزیرا،ازدست میدهیم به
    شدت گریه میکنیم وبدین ترتیب خودرا،تخلیه میکنیم تا نوسانات ارتعاشات
    بدنمانرا،میزان کنیم هم چنانکه غم هم لازم است خنده هم لازم است تا
    ارتعاشات منفی ازما،دورشوند پس جزء نفسانیات مخرب نیستند
    هم چنین درموردخشم:خشم ازبیخ وبن ویرانگراست ومخرّب است وبودن کم وزیاد آن هم مخرب است وبایستی برای عدم خشم چاره اندیشی کرد .
    به قسمتی از این نویسنده توجه کنید:
    «بچه هایی که در کودکی اجازه دارند خشم خود را بیرون بریزند در بزرگسالی
    برخورد سالم با خشم دارند و……»یا
    «خشمی که مرتب سرکوب شود بصورت غضب شدید که هیجانی غیر طبیعی
    هست در می اید که…….»
    یعنی کودک بایستی خشمگین شود ونبایستی خشم او،سرکوب شود به این دلیل که درآینده به غضب تبدیل نشود
    وامّاعشق،نیز در ردیف نفسانیات مخرّب ذهن جایی ندارد،چون پایین ترین عشق هم که از آن بنام عشق انسانی یادمیشود عشق به همسر است
    ومطلب دیگر،مثلآ درمورد رشک، لطفآخوب توجه کنید:
    «بچه هایی که از رشک بردن منع میشوند و به خاطر این هیجان تنبیه میگردند
    در بزرگی به سختی میتوانند با این احساس خود کنار بیایند و……….»
    کودکی که دستش به کلید برق نمی رسد کدام پدر ومادری،این کودک را،تنبیه
    میکند؟
    کودکی که رشک میبردکه مثل خواهرش نمی تواند دوچرخه سواری کندچگونه
    ازطرف پدر ومادر تنبیه میشود؟
    ومطالب دیگر
    ستایش عزیز،آیا شما مطالب این نویسنده را،تآیید میفرمایید؟

  31. ضمن عرض سلام و تبریک شب یلدا به تک تک عزیزان وهمچنین جویای گرامی که اینچنین مشتاقانه تجربیات زیبا ومفیدشونو در اختیار همه قرار میدند تا همه استفاده لازم رو ببرند. یه چند متنی هم من میخواستم راجع به هیجانات طبیعی پنجگانه که تبدیل به بیماری یا انحراف ذهن میشند بنویسم همانطور که گفته شده این ابزار (هیجانات) از بدو تولد در اختیار بشر قرار گرفته انها به ما اعطا شده تا با زندگی در پیوند باشیم . این هیجانات طبیعی عبارتند از ترس. غم .خشم و رشک و در نهایت عشق میباشد . مشکل زمانی پیش میاید که یکی از این پنج هیجان طبیعی دچار انحراف شود و در انجا هست که ماهیت خود را از دست داده ودیگر به صورت منشعات عشق قابل تشخیص نمیباشند جه برسدکه تبلوری از ذات حق که عشق مطلق هست باشد وقتی مدارج این هیجانات طبیعی طی میشود متوجه میشویم که همه شکلی از ترس هستند که به نوبه خود شکلی از عشق میباشند وحالا به تفصیل این هیجانات میپردازیم یکی از این هیجانات ترس هست که هیجانیست طبیعی و بچه ها با دو حالت ترس به دنیا میایند ترس از افتادن و ترس از صدای بلند وسایر ترسها واکنشهای اموخته شده توسط سایرین هستند ومقصود از ترس اینه که شخص احتیاط کند و از طریق احتیاطه که بدن زنده میماند وان حاصل و نتیجه عشق هست همان عشق به خود به بچه ها از کودکی اموخته شده ترسیدن کار نابجایی هست و نتیجتا نباید تجربه شودترسی که در بچه ها مرتبا سرکوب میگردد به صورت اضطراب و وحشت که هیجانی غیر طبیعی هست در میاید واین هیجان مخرب منجر به عدم صداقت . پنهان کاری .قتل . وغیره میگردد وافرادی به دلیل این انحرافات اخلاقی دست به قتل زده اند .جنگهایی به همین علت شروع شده وملتهایی سقوط کرده اند …هیجان دیگر غم میباشد وان یک هیجان طبیعی هست غم بخشی از وجود ماست که اجازه میدهد وقتی تمایل به وداع نداریم وداع گوییم و غم درونیمان را بیان نماییم این میتواند به بزرگی از دست دادن عزیزی باش یا به ناچیزی از دست دادن لنز چشم .وقتی اجازه داریم غممان را بیان کنیم از ان رهایی پیدا میکنیم بچه هایی که اجازه دارند در وقت غصه غمشان را بیرون بریزند در بزرگسالی در مورد غم احساس طبیعی وسالمی دارند و بنابراین به راحتی دوره غم را طی میکنند …..به بچه هایی که اجازه داده نمیشود گریه کنند وقتی بزرگ میشوند دچار مشکل میگردند چون یک عمر از این کار منع گشته اند بنابراین ان ناراحتی وغم درونشان را سرکوب میکنند ..غمی که مرتب سرکوب میشود به صورت افسردگی مزمن در میاید که هیجانی هست بسیار غیر طبیعی وان خود منجر به بروز نابهنجارهایی از جمله خود کشی .وابستگی هایی زیانبار از جمله اعتیاد به مواد یا الکل و غیره وغیره میگردد افرادی به علت این انحرافات اخلاقی مرتکب قتل شده اند . جنگهایی شروع شده وملتهایی سقوط کرده اند…خشم یکی دیگر از هیجانات طبیعی هست خشم وسیله ایست که به ما اجازه میدهد بگوییم نه .خشم نباید ازار دهنده باشد و هرگز نباید به دیگری صدمه وارد سازد ..بچه هایی که در کودکی اجازه دارند خشم خود را بیرون بریزند در بزرگسالی برخورد سالم با خشم دارند بنابراین خیلی زود خشمشان فرو مینشیند اما به بچه هایی که القا میشود خشمشان طبیعی نیست و نادرست هست ان را ابراز نمایند در بزرگی به سختی میتوانند برخورد سالمی با خشم خود داشته باشند ..خشمی که مرتب سرکوب شود به صورت غضب شدید که هیجانی غیر طبیعی هست در می اید که این هیجان غیر طبیعی نیز به نوبه خود منجر به نابهنجاریهای اخلاقی از جمله سلطه جویی .ادم کشی . بدگویی. سوظن خشونت اخلاقی و غیره وغیره میگردد و افرادی به این دلیل مرتکب قتل شده جنگهایی شروع شده و ملتهایی سقوط کرده اند … هیجان دیگر رشک نام دارد واین هیجانیست که سبب میشود یک طفل پنج ساله ارزو کند مثل خواهرش دستش به کلید برق برسد یا دوچرخه سواری کند وان هیجانیست طبیعی که سبب میگردد ما کاری را دوباره انجام دهیم سختتر کوشیده وتلاش نماییم و این یک هیجان طبیعی ومفید میباشد بچه هایی که اجازه دارند رشک خود را بیان کنند در بزرگسالی برخورد سالمتری با این مسائل دارند و به همین دلیل اگر نسبت به چیزی رشک بورزند زود از ان میگذرند .بچه هایی که از رشک بردن منع میشوند و به خاطر این هیجان تنبیه ومیگردند در بزرگی به سختی میتوانند با این احساس خود کنار بیایند و رشکی که مرتبا سرکوب میشود به صورت حسد که یک هیجان غیر طبیعی هست درمی اید که این خود موجب بوجود امدن عوامل مخرب ذهن از جمله خشونت. خودستایی. خودنمایی. بدگویی. افترا زدن . وفسادهای اخلاقی بیشماری میگردد وافرادی به این خاطر مرتکب قتل شده جنگهایی ایجاد گشته وملتهایی سقوط کرده اند ..اخرین هیجان عشق هست وقتی بچه ای اجازه دارد بدون محدودیت وازادانه ویا بدون ناراحتی انرا بیان کند دیگر به چیزی نیاز ندارد چون نشاط حاصل از این بیان ودریافت چنین عشقی به خودی خود کافی هست با وجود این عشقی که شرطی ومحدود شده وتحت کنترل هست عشقی غیر طبیعی میباشد و اگر به بچه ها القا شود عشق انها امری طبیعی نیست و بیان ان نه تنها نادرست بلکه حتی نباید تجربه گردد در بزرگسالی به سختی میتوانند برخورد درستی با این مساله داشته باشند عشقی که پیوسته سرکوب میشود جنبه مالکیت پیدا میکند وهیجانیست بسیار بسیار غیر طبیعی و منجر به بوجود امدن طمع و سایر عوامل منحرف دیگر میگردد وافرادی به این خاطر مرتکب قتل شده جنگهایی ایجاد گشته وملتهایی سقوط نموده اند تمام این هیجانات نام برده شده همه شکلهایی از ترس هستند که به نوبه خود یکی به دیگری منجر میشود ودر نهایت یک هیجان باقی میماند وان عشق هست وترس نیز در بالاترین شکل تجلیش عشق هست باید به خاطر داشت وقتی احساسات طبیعی سرکوب میشوند واکنشها وپاسخ های غیر طبیعی بوجود میاورند در حالیکه این هیجانات دوستان ما هستند انها هدایا و ابزارهای ربانی هستند که با کمک ان ما پدیده ها را تجربه مینماییم ..انها از بدو تولد در اختیار ما گذاشته شده اند تا با جریان زندگی در پیوند باشیم
    البته به غیر از محدودیتها وتذکرات والدین .مذهب و اجتماع نیز در بروزاین انحرافات دامن میزننداز جمله فشارها.محدودیات مذاهب و اجتماعات ..مثلا جنسیت که امری طبیعیست غیر طبیعی جلوه گر میسازند از کودکی به بچه ها اموخته میشود که حتی از نام بردن برخی از اعضای خود اجتناب کنند وقتی بچه ها به سن نوجوانی میرسند والدین انها را از عواقب پیروی از نفسانیات میترسانند و این ابهامات زیادی در نوجوانان بوجود اورده و همین سرکوبی ها .قدغن کردنها وزشت وپلید جلوه دادن های غرایز طبیعی موجب ممنوعیت .به انحراف کشیده شدن گشته و منجر به ایجاد شهوت وخشونت وغیره میگردد ..انسانها در جامعه معمولا از کارهایی که از ان شرم دارند منع میشوند در مورد احساساتی که در انان سرکوب گشته واکنش منفی نشان میدهند و در مورد اعمالی که از انجام ان نهی شده اند ولی قلبا معتقد به ان نیستند خشونت نشان میدهند در حالیکه اگر همه احساسات وغرایز به مسیری طبیعی .به جای سرکوب شدن ونهی شدن هدایت شوند وروند طبیعی خود را طی کنند دیگر منجر به انحرافات ذهنی و رفتاری نمیگردند وبشر شاهد این همه خشم و تجاوز و خشونت نخواهد بود ..حتی این خشم سرکوب شده به ارزشهای اخلاقی گمراه کننده ای در جامعه مبدل شده .جامعه ای که به یاد بودها . تمبر ها .مجسمه ها . تصاویر .برنامه های تلوزیونی .وبعضی از صحنه های شنیع خشونت فخر ورزیده مباهات میکند ودر مقابل مقام عشق را که مقامی بلند وقابل ستایش است ارزان گرفته وبی ارزش میشمارد ………….با تشکر از شما

    پاسخ: سلام ستایش عزیز . ممنون بابت توضیحات کامل و جامع شما . که هم قسمت خوب و هم قسمت بد اخلاق ها و رفتارها رو برای ما توضیح دادی . سپاس

  32. سلام
    اولین شب ماه سرما را جشن می گیریم تا یادمون باشه , جایی که قلبها مهربانند , همیشه گرما و لطافت هست … یلدا بر شما مبارک باشه … شاد و پربرکت باشید

    پاسخ: یداتون مبارک ویدا جان

  33. مرسی از شما و حاج رضا
    چه خوب میشه ، روزی برسه که بتونیم جلوی همه نفسانیاتو بگیریم
    خیلی سخته…

    پاسخ: سلام نرگس عزیز ، ممنون بابت نظرت ، فکر میکنم مورد هایی که خانم ها بیشتر رو در خودش نگه داشته خشم و وابستگی ها باشه .
    که خب کنترل همه شون کار سختی هست اما شدنیه .

  34. تن آدمی شریفست به جان آدمیت *نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

    اگر آدمی به چشمست و دهان و گوش و بینی *چه میان نقش دیوار و میان آدمیت

    خور و خواب و خشم و شهوت شغبست و جهل و ظلمت *حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت

    به حقیقت آدمی باش وگرنه مرغ باشد *که همین سخن بگوید به زبان آدمیت

    مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی *که فرشته ره ندارد به مقام آدمیت

    اگر این درنده‌خویی ز طبیعتت بمیرد *همه عمر زنده باشی به روان آدمیت

    رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند *بنگر که تا چه حدست مکان آدمیت

    طیران مرغ دیدی تو ز پای‌بند شهوت *به در آی تا ببینی طیران آدمیت

    نه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتم *هم از آدمی شنیدیم بیان آدمیت

    سعدی

  35. سلام دوستای گلم
    شهاب جون ۲ماه آموزشیم هم تموم شد
    نفسانیات ۵گانه بهترین موضوع بود که اقارضا انتخاب کردن دستتون درد نکنه
    یک اشاره کوچیک داشتم چون تو نظرات که گذری میزدم دیدم که خانم جویا در مورد مبارزه با این نفسانیات توضیحی خواسته بودن.
    یه شعری هست خیلی معروفه و دقیقا درمورد همین نفسانیات هست و چگونگی مبارزه و جاودانگی و خارج شدن از چرخه…
    از ایشون و دوستان اگر بشه یه نگاهی به این شعر از سعدی که کوتاه و پرمحتواهست بخونن.

    مصرع پایینی رو تو گوگل سرچ کنید کاملشو میاره. بخونید که کاملا متوجه میشید همه چیز رو.

    تن آدمی شریف است به جان آدمیت

    پاسخ: سلام سعید جان . ممنون – من حتما میخونمش

  36. باسلام خدمت همه عزیزان
    با تشکر از حاج رضاوشهاب عزیز وهمینطور جویای مهربان که همیشه منتظرنظرات زیباودلنشینش هستم.
    ممنونم از خانم ویداوخانم ستایش ودیگرعزیزانی که بانظر ات خوبشان راهنمای من هستند

    پاسخ: سلام دوست عزیز ، لطف و بزرگواری از شماست . ممنون از شما

  37. مشخصات کامل این کتاب اینه :
    شفای زندگی ، نوشته ی لوییز هی ، ترجمه ی گیتی خوشدل ، نشر پیکان .

    شهاب عزیز اگه بشه ، میتونه اون رو در بخش دانلود کتابها جا بده ولی به نظر من اگه کسی استطاعت خریدش رو داره ، بهتره اون رو خریداری کنه و به عنوان یه ریفرنس برای همیشه با خودش داشته باشه .

    با ارزوی بهترینها برای شما
    جویا

    پاسخ: ممنون بابت گفته هات جویای عزیز ، خودم به شخصه تا حدودی با این تمریناتت آشنا هستم ، که از صحبت هامون تو ایمیل بوده ، و نتیجش رو هم دیدم ، و به دیگر عزیزان هم این رو توصیه میکنم ، که از این روش استفاده کنن ، این کتاب رو من در اختیار نمی ذارم ، به این علت که کسی که دنبال تغییرات اساسی هست ، گه گداری هم لازمه خودش به دنبال اون بگرده و تهیش کنه ، به شخصه از کتاب ها در قالب پی دی اف زیاد خوشم نمیاد ، بلکه کتابی که در دست باشه و بشه شبا قبل از خواب اون رو خوند خیلی لذت بخش تره .

  38. باز هم سلام

    بر طبق چیزی که رضای عزیز مطرح کرده بود ، عنوان کردنه تجربیاتمون در مورد دور شدن از عادتهای قدیمی مون ، که الان با عادتهای بهتر و صحیح تر جایگزین شده ، یکی از قشنگترین کارهایی یه که در این جمع صمیمی میتونیم انجام بدیم .
    حسنه مطرح شدنه این راهکارها در این جمع ، که هر کسی با تلاشه فردیش به اونها رسیده ، یعنی بازگو کردنه تجربیات کارساز هر فرد در بین دوستانی که با قصد رسیدنه به هدف خودشناسی و خداشناسی از راههای مختلف داریم جلو میریم ، اینه که :
    اولا با همدلی ، زودتر همه به جوابهایی مشخص تر میرسیم و درصد دور زدنهای باطل رو بیشتر به صفر نزدیک میکنیم ، دوما چون هیچکدوممون همدیگر رو قضاوت نمیکنیم ، به راحتی میتونیم تجربه هامونو با صداقت در اختیار همدیگه بزاریم تا هم کمکی به رشد دیگری کرده باشیم و هم زکات داشته های خودمون رو با دنیا و کائنات تسویه کنیم . سوما پر واضحه که هر انسانی بر طبق قاعده ی عشق ، با بیشتر اطلاعات دادنش به دیگران ، بیشتر مورد عنایت از طرف کائنات قرار میگیره و به دریافتهای بیشتر و بیشتر میرسه پس سود شخصی مون هم در این مورد به حداکثر خودش میرسه !

    بنابر هر انچه که گفته شد به نوبه ی خودم تجربه هایی رو که خود یا دوستانم ، با امتحان راهکارهای مختلف به اون رسیدیم رو براتون میگم ، امید که به درد دوستان بخوره .

    راستش مدتهای مدیدی با دعا کردن سعی میکردم که خصوصیاتی نظیر خشم و زودرنجی رو از خودم دور کنم ، خیلی به درگاه خدا دعا میکرد م و از اساتید باطنی کمک میخواستم ، ولی وقتی موارد خشمگین شدن پیش میاومد ، اول خودم رو با رفتارهای غلط خالی میکرد م بعد به یاد کنترل خودم میافتادم ! و به خودم قول میدادم که بار دیگه بیشتر خودم رو کنترل کنم و باز این دور و تسلسل ادامه داشت و نه دعاهام مستجاب میشد نه اساتید باطنی خشمم رو کنترل میکردن ، اما با استمرار بر این خواسته که میدونستم خشونت غلطه و دنبال راهی برای رفعش میگشتم ، اراده ی حق و قوانین کائنات و کمک اساتید باطنی دست به دست هم داد و کتابی رو به نام شفای زندگی توسط یکی از دوستام که خودش راهکارهای اون کتاب رو روی خودش امتحان کرده بود و به نتیجه رسیده بود ، بهم پیشنهاد شد .
    او به من گفت با گفتن جملات تاکیدی مثبت به خصوص جلوی ایینه ، یا حتی نوشتن اونها در یک دفترچه میتونی بر اشکالات روحی ، جسمی یا ذهنی و احساسیت غلبه کنی . راستش اول به نظرم کمی احمقانه میاومد که مثلا از خودم جلوی ایینه تعریف کنم و یا برعکسه چیزی که هستم رو بگم و مثه ادمایی که دارن خودشونو گول میزنن ، به چیزی اشاره کنم که در من عکسش در جریانه ، ولی چون دنبال راهکار میگشتم به حرف دوستم که ریکی کار بود و به من گهگاهی ریکی میداد گوش کردم .
    کتاب رو گرفتم و خوندم و نکته های اساسی شو یاد داشت کردم نکته ها این بودن :
    بیشتر دنیای اطرافمون رو خود ما بوجود میارم . باوره نیست ، بد بودنه چیزهای اطرافمون ، اینکه ادمی عصبی هستیم ، اینکه بدبختیم ، اینکه مریضیم و غیره و غیره ، همه و همه با انچه از قدیم به عنوان ذخیره با خودمون به این دنیا اوردیم جمع میشه و به مرورِ زمان کاری رو با ما میکنه که الان هستیم . اگر مریضیم ، اگر عادات بد داریم ، ووووو میتونیم با گفتنه جملات مثبت اهدافی رو که میخواییم به سمته خودمون بکشیم .
    همزمان با خوندن و درکه این کتاب که برام بیش از یک ماه طول کشید تا تک تکه حرفها و مقاصده نویسنده رو متوجه بشم ، به مطالبی برخورد کردم که حاکی از جمله ی سعدی عزیزمان بود : شکر نعمت ، نعمتت افزون کند ؛ کفر نعمت از کفت بیرون کند .

    طریقه ی رها شدن از دنیای خودساخته مون خیلی چیزها و دستاویزها میتونه باشه ولی به شخصه ، راهکاری رو که این کتاب ، معرفی کرده بود در کنار شکر گزاری جمع بندی کردم و به دریافتی باور نکردنی رسیدم که برای من خیلی مفید بود . منتها همونطور که مشخصه با هیچ راهکاری ، یک شبه و معجزه وار به هدف نمیرسیم ، اما کمی تحمل و ازمایش و خطا ما رو به هدفمون میرسونه .
    خوندنه این کتاب رو به عزیزان پیشنهاد میکنم چون مطالبه اون بسیار راهگشاست ولی تا قبل از تهیه اون کتاب اگه کسی خواست زودتر دست به کار شه و بعد از یه ماهی نتیجه رو خودش به چشم شاهد باشه ، اینه :
    فکرت رو روی دنیای اطرافت باز بزار ، یعنی مشخصا در ذهنت چیزی رو انکار نکن . اجازه بده تمامی انچه رو که نمیدانی و از ان اگاهی نداری ، به طریقی اطلاعاتش بهت برسه تا از وجود و حقیقت اون چیزها اگاه بشی .
    به خودت اعتماد داشته باش . تجربه هات رو بپذیر ، اینکه خودت باعث بوجود اومدنه دنیا و موقعیتهایی که توشی ، هستی رو ، با تمام وجودت درک کن و اماده ی دگرگون کردنه باورهای قدیمیت باش .
    با خودت صادق باش و به هیچ کس جز خودت و خدات ( یا انرژی یی که بی همتاست و قدرتی که بسی از تو قدرتمند تره ) تکیه نکن .
    هر چیزی که در وجودت هست و اذیتت میکنه ، با جمله ای تاکیدی و مثبت خلافش رو در هر روز بارها و بارها به زبون بیار تا به باور قلبیت تبدیل شه و معجزه ها رو در زندگیت یکی پس از دیگری به وقوع برسونه .
    به طور مثال اگر ادمی عصبی هستی بارها در طول روز این رو بنویس یا با خودت زمزمه کن که : همه چیز نیکوست ، من در کمال ارامش با درون و برونم هستم . من با قلبم با ارامش در ارتباطم . من با ارامش بهترین تصمیم ها رو میگیرم .

    من با ترکیب این جملات با شکرگزاری از خدا و خرد کائنات ، اثراتی بسیار جالب رو شخصا ،شاهد بودم .
    به طور مثال چند جمله ی تاکیدی همراه با شکرگزاری که برای من بسیار کارساز بودن ، به این شکل بود :
    من خودم رو تایید میکنم و خودم رو دوست دارم . تمامی انچه تجربه کردم رو با یاد خداوند متبرک میکنم و با عشق رها میکنم و به استقبال تجربه هایی نو و افرینش دنیایی نو میروم . خداوندا برای این بینشی که به من ارزانی کردی از تو ممنونم .
    من خودم و دیگران را به راحتی میبخشم و میدانم که دیگران نیز ، مرا مورد لطف و بخشش خود قرار میدهند . همه ی ما ازاد و رها هستیم . خرد کائنات ، خدای من از شما برای حس لذت در بخشش ،که به من ارزانی کردید ، سپاسگزارم .

    امید که هر روز بهتر از دیروزمان باشیم .
    بیصبرانه منتظر شنیدنه تجارب دیگر عزیزان ، در امر خودسازی هستم .
    در پناه حق .

  39. سلام
    آمدن این پست،بی ربط هم باپست عشق نیست، چونکه در مقوله عشق
    گفته میشه ایثارکنیدوعشق رو اول بدید تا عشق خدا،را دریافت کنید اما وقتی
    کسی یکی ازانحرافات ذهن رو،داشته باشه مثلآ«خشم»آیا بازهم میتونه
    عاشق باشه؟
    جواب اینو الان دیگه همه مون میدونیم که نمیشه،پس قبل از اینکه عاشق
    باشیم بایستی بخودمان نظری بیندازیم،وبقول شهاب،خودمانرا باتک تک این
    انحرافات مقایسه کنیم وببینیم کدامیک دروجودما، رخنه کرده،به بیان دیگر اول
    شناسایی بیماری،سپس درمان،قاعده وقوانین قدرت منفی ایجاب میکنه که
    باهمان بیماریها،وبه همان شکل بمانیم وبدترش هم بکنیم اما قاعده وقوانین
    الهی میگوید برای خداشناسی،خودرا،بشناس وخویش حقیرترا،شناسایی کن.
    خویش را صافی کن از اوصاف خویش * تاببینی ذات پاک صاف خویش
    خداوندعجله ای برای دریافت روحهای ناکامل ندارد واین روحها،بدردش نمیخورد
    چون میرن کبو تران آنجاراهم فراری میدن
    از این بابت، راه خدا سخت است ومثل راه رفتن روی یک لبه تیز،میماند و هر
    لحظه امکان سقوطش هست،یعنی یک راستگوهم میتواند یک دروغگو شود.
    وامّا راهکارچیست؟ وچگونه میتوانیم از دست اینها،خلاص شویم مثلا چگونه
    ممکن است کسیکه خشمگین میشود بیک باره مهربان شود یاکسیکه مثلآ
    مثل آب خوردن، دروغ میگفت بیک باره راستگو شود.
    همانطور که می بینیم انحرافات، زیاد است،بایستی هریک ازما شیوه ایرا
    برای درمان هریک از آنها راهی را،پیداکند اگر یکی ازاین انحرافات را،قبلآ
    داشته ایم واکنون نداریم چه بهتر که در اینجا، این تجربه بیان شود تا همه
    استفاده کنند من هم راهکارهارا، بر حسب تجربه خودم ارائه خواهم داد.
    شادباشید

  40. سلام خدمت همه دوستان
    با نفسانیات پنج گانه آشنا بودیم ، اما نه تا این حد، بحثش خیلی باز تر مورد بررسی قرار گرفت ، از حاج رضا هم ممنونیم برای ارسالش ، پست خوبی رو برامون ارسال کرده .
    به نظر من با ما باید این پست رو خیلی بی طرفانه مطالعه کنیم، طوری که احساس کنیم کسی داره برای ما این پست رو میخونه و به برای هر نکته به ما گوش زد میکنه که آیا تو این خصلت رو به همراه داری ؟ کمی با خودت فکر کن ، آیا به همراه داری ؟ و اگر جوابمون مثبت بود باید کم کم اون خصلت رو از خودمون دور کنیم و سپس ریشه کن .
    در پناه خداوند یکتا

  41. با سلام برجماعت سرزمینهای دور

    مثل همیشه مطلبی جالب برای پست انتخاب شده بود ولی من خیلی کنجکاو بودم که در انتهای پست به راههای مقابله با هر کدوم از این نفسانیات هم، برسم که بیشتر ، از بحثه به این جامعی استفاده ببرم . رضا جان بد عادتمان کردید ! انقدر علت و معلول و علاج را در دسترسمان گذاشتید که همیشه به دنبال بقیه اش میگردیم !

    البته همانطور که در اثناء نوشته هاتون به پاکسازی با عشق اشاره کرده بودین ، شخصا از کمک گرفتن از استاد درون برای تبدیل هر نقصی در وجودم از جمله تبدیل تنفر به عشق ، سالها پیش ، سودهای بی حد و حصری بردم و همینطور از زبان دوستان نزدیکم ، خاطره هایی شیرین شنیدم ، اما هر چه بیشتر میشنوم ، دانسته هایم مستحکم تر میشوند و بر نادانسته هایم ، بیشتر واقف میشوم .

    امید که به زودی ، زحمت نگارش راههای مقابله با این عادات و تله های روزمره ی نفسانیات را نیز ، بکشید رضای عزیز .

    در پناه حق .
    جویا .

    پاسخ: سلام جویای عزیز ، ممنون بابت نظرت . بله ، اگر رضای عزیز صلاح بدونن در ادامه همین راه های مقابله رو هم قرار میدیم .

  42. سلام خوبین .
    پست جالبی بود همه این هایی که گفتین متاسفانه خصوصیات بارز …هست . کاش ما انسان ها بتونیم اشتباهات خودمون رو ببینیم .
    موفق باشین

    پاسخ: سلام دوست عزیز ، اینکه انسان های بتونه اشتباهات خودش رو ببینه کار بسیار سختیه ، اما شدنیه ، لازمه که نسبت به خودش بی طرف و بی غرور باشه . ممنون بابت نظر شما

دیدگاه خود را بیان کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

قبل از ارسال دیدگاه معادله زیر را پاسخ دهید. *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.